هفتهنامه بریتانیایی «اکونومیست» در تحلیلی از تازه ترین تحولات جمهوری اسلامی و چالشهایی که با آن روبرو است، میپرسد: «آیا با از راه رسیدن دور دیگری از مذاکرات هستهای از فضای خصم و تنش در تهران کاسته شده است؟»
در تابستان سال ۲۰۰۹ به دنبال پیروزی مجدد محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری اختلافبرانگیز، جنبش سبز که در برگیرنده رأیدهندگان ناراضی و معترض بود به خیابان آمد و رژیم جمهوری اسلامی را با احتمال وقوع انقلاب تهدید کرد. اما برخلاف حوادثی که یک سال و اندی بعد در کشورهای عربی روی داد، جمهوری اسلامی توانست این جنبش را مهار و سرکوب کند.
از آن زمان تاکنون ایران هدف تحریمهای بسیار شدیدی قرار گرفته و عملیات ترور و خرابکاری در تاسیسات هستهای و نظامی آن کشور ابعاد بزرگتری پیدا کردهاست. اما با این همه ماه گذشته در فضایی حاکی از احترام متقابل، نمایندگان حکومت ایران با نمایندگان کشورهای گروه پنج بعلاوه یک در دور دیگری از گفتگوهای هستهای شرکت کردند.
هفتهنامه «اکونومیست» یادآوری میکند که یکی از دلایل مهم مقاومت و پایداری حکومت اسلامی در برابر آنچه که از دید بسیاری بحران و مشکلات بسیار جدی تلقی میشود، روش غیرمتعارف اما کارساز آیتالله خامنهای رهبر ایران در مدیریت بحرانها است.
سه سال پیش گروههای فشار و چماقداران وی از هر وسیلهای از جمله قتل، شکنجه و تجاوز برای سرکوب مخالفان داخلی استفاده کردند. اوایل سال جاری شاهد شدیدترین حملات تبلیغاتی و تنشآفرینیهای بی سابقه علیه غرب بودیم و بعد به فاصله چند ماه به نظر میرسد که حکومت ایران موضع نرمتری در قبال غرب اتخاذ کردهاست.
در تهران، پایتخت پر جنب و جوش و آبستن حوادث ایران، به نظر میرسد که تا حدی از شدت سرکوب و فضای اختناق کاسته شدهاست. گروههای بسیجی کمتر در سطح شهر دیده میشوند و پخش پارازیت و یا مسدود کردن برنامههای تلویزیون ماهوارهای خارجی به نسبت گذشته کمتر شدهاست. کارزار اعمال فشار و آزار خانواده روزنامهنگارانی که برای بخش فارسی بیبیسی کار میکنند ظاهرا متوقف شدهاست.
حکومت ایران برای اینکه نشان دهد مهدی کروبی را دیگر تهدید جدی تلقی نمیکند، چند هفته پیش وی را به یک سفر کوتاه و تفریحی به کاشان بردند. در برنامههای تلویزیون دولتی نسبت به گذشته از مهدی کروبی و میرحسین موسوی با حساسیت و تبلیغات منفی کمتری نام برده میشود. نقض حقوق بشر به خصوص در مورد روزنامهنگاران، وبلاگنویسان و فعالان مدنی که بسیاری از آنها هنوز در زندان هستند، تا حدی کاهش یافتهاست.
هفتهنامه «اکونومیست» از قول یکی از فعالان پیشین جنبش سبز مینویسد: «رهبر ایران پروژه مهار و کنترل مخالفان را به خوبی اجرا کردهاست.» برای بسیاری از این افراد مصالحه با حکومت یک ضرورت و الزام اقتصادی است. حکومت و نهادهای وابسته به آن بزرگترین ابزارهای اقتصادی را در دست داشته و بزرگترین کارفرما در سطح کشور هستند.
یکی از افرادی که در سال ۲۰۰۹ در اعتراضات ضد دولتی شرکت داشته اکنون به عنوان تکنسین در پروژه احداث بزرگترین مصلی در شهر تهران مشغول به کار است. این پروژه یکی از مجموعه طرحهای آیت الله خامنهای برای مقابله با نفوذ بیدینی و «کفر» غرب است. یک معترض دیگر میگوید که به زودی باید به خدمت سربازی برود و به حکومتی خدمت کند که با آن مبارزه کردهاست چون راه دیگری وجود ندارد.
پشتیبانان جمهوری اسلامی امیدوارند که شدیدترین اقدامات غرب برای انزوای ایران به پایان خود رسیده باشد. تداوم حکومت بشار اسد در سوریه، رهبران ایران را امیدوار کرده که مهمترین همپیمان منطقهای خود را از دست نخواهند داد.
نوری المالکی نخست وزیر عراق که اخیرا از تهران دیدن کرد، یک سیاستمدار شیعه است که سالها در ایران زندگی کرده و با حکومتهای رقیب جمهوری اسلامی، بهویژه ترکیه و عربستان سعودی، روابط بسیار بدی دارد. در عین حال حکومت ایران کوشش خواهد کرد تا بگومگوی دیپلماتیک و تنش با امارات متحده عربی بر سر مالکیت سه جزیره در آبهای خلیج فارس را مهار و کنترل کند.
هفتهنامه «اکونومیست» یادآوری میکند که میزان کنترل آیتالله خامنهای بر مسائل مهم داخلی و سیاست خارجی ایران تا حدی است که از نگاه دولت آمریکا طرف اصلی مذاکره شخص اوست و نه محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران. با وجود ماهها تنش در سطح منطقه و تهدیدهای پیاپی اسرائیل و ایران علیه یکدیگر، از حدود دو ماه پیش و در آستانه برگزاری دور جدید گفتوگوهای هستهای، آیتالله خامنهای و باراک اوباما لحن سخنان خود را علیه طرف مقابل نرمتر کردند.
در ماه فوریه آیتالله خامنهای اعلام کرد که داشتن جنگافزار هستهای «یک گناه کبیره» است و این یک فتوای دینی است که نقض آن تقریبا نامحتمل است. باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نیز به سهم خود با صراحت اعلام کرد که تنها در صورت تولید سلاح هستهای توسط ایران به آن کشور حمله نظامی خواهد شد. به نظر میرسد که نهادهای امنیتی آمریکا هماینک بر این باورند که ایران سرگرم تولید سلاح هستهای نیست.
با وجود همه این نرمشها از سوی دو طرف هنوز هم رسیدن به یک توافق همهجانبه در مورد بحران هستهای ایران بعید به نظر میرسد. دور بعدی مذاکرات که قرار است در روز بیست و سوم ماه مه در بغداد انجام شود این نکته را تایید خواهد کرد. هرگونه توافقی برای حل این بحران از یک سو باید تمام فعالیتهای غنیسازی ایران را زیر نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دهد و از سوی دیگر باید این امکان را برای ایران فراهم کند که فعالیتهای هستهای غیر نظامی خود را با برخورداری از کمکهای خارجی ادامه دهد.
بیاعتمادی میان دو طرف تا حدی است که «ریچارد دالتون» یکی از سفیران پیشین بریتانیا در تهران، پیشبینی میکند روند رسیدن به یک توافق تا ماههای پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا طول خواهد کشید ولی در این دوره تنش در خلیج فارس کاهش خواهد یافت.
هفتهنامه «اکونومیست» خاطر نشان میکند که چنین حالتی برای آیتالله خامنهای بیانگر پیروزی نخواهد بود. تبحر وی در واکنش نشان دادن به بحرانها لزوما به این معنا نیست که وی از توانایی لازم برای پرهیز از وقوع بحرانهای دیگر برخوردار است.
رژیم جمهوری اسلامی در فساد مالی و اداری و ناکارآمدی غوطهور است. رهبران و نهادهای حکومتی مشروعیت خود را در میان مردمی که بر آنها حکومت میکنند از دست دادهاند. تمام این ضعفهای ساختاری محصول خودکامگی آیتالله خامنهای است. در نظام سیاسی حاکم بر ایران رهبر هم نقش واکسن را دارد و هم نقش ویروس را.
تازهترین فصل بحران ایران اجتماعی – اقتصادی است. تحریمهای خارجی و همزمان سیاستهای اقتصادی عوامفریبانه دولت احمدینژاد در بذل و بخشش پول، تورم شدیدی را باعث شده که به باور اکثر کارشناسان از رقم رسمی ۲۲ درصد بسیار بالاتر است. طی ماههای اول سال جاری میلادی ارزش ریال در برابر ارزهای معتبر خارجی حدود ۵۰ درصد کاهش یافتهاست.
بی ثباتی و عدم اطمینان در اقتصاد ایران باعث شده که بسیاری از سرمایهها به جای کارهای تولیدی و بازرگانی به سوی پناهگاههای سنتی دوره بحران یعنی خرید طلا، مستغلات و حتی فرش سرازیر شوند. تشدید پیامدهای تحریمهای بینالمللی و افزایش بهای سوخت از میزان فعالیتهای تولیدی کاسته و تحت تاثیر آن بسیاری بیکار شدهاند. براساس آمارهای بانک مرکزی ایران، هماینک ۲۲ درصد از خانوادههای ایرانی هیچ منبع درآمدی ندارند.
در یک سال و اندی که از دور دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد باقی مانده روابط وی با اقشار فقیری که به یارانههای دولتی وابستهاند ممکن است به شدت تیره شود. بسیاری دریافتهاند که هر آنچه رئیس جمهور به صورت پول نقد به آنها میدهد با افزایش تورم و گرانی سرسامآور بلعیده میشود.
مادری از ساکنان شهر کرج در حومه تهران که قبلا از طرفداران محمود احمدینژاد بوده در کمال تعجب فرزندان خود، هرگاه که چهره محمود احمدینژاد بر صفحه تلویزیون ظاهر میشود وی را نفرینباران میکند.
دولت گرانی سرسامآور در طول سال اخیر را به توطئه گروهی برای ایجاد تورم کاذب نسبت میدهد. در حالیکه بهای بیشتر کالاهای مصرفی به خصوص مواد خوراکی طی سال گذشته بین پنجاه تا صد درصد افزایش یافتهاست.
هفتهنامه «اکونومیست» مینویسد که در این شرایط رژیم جمهوری اسلامی حتی ممکن است شکلگیری یک نوع اپوزیسیون وفادار به نظام را مثل آنچه که در دوران حکومت شاه وجود داشت، تشویق کند. اما مشکل بسیاری از اصلاحطلبان سابق که ممکن است در یک چنین چهارچوبی بگنجند، این است که شکست انتخابات سال ۲۰۰۹ بسیاری از ایرانیان را به مشارکت در بازیهای سیاسی به اصطلاح قانونی بدبین کردهاست.
از سوی دیگر میزان سخاوت رهبر ایران نیز تا آن حد نیست که شکلگیری یک سامانه سیاسی چندگونه و چندحزبی را تحمل کند. هنوز هم دانشجویان به خاطر باورهای سیاسی خود از تحصیلات دانشگاهی محروم میشوند. بر شدت سانسور رسانهها، کتاب و مطبوعات افزوده شدهاست. همزمان با گرمتر شدن هوا حضور نیروهای پلیس و اعمال فشار بر زنان برای رعایت حجاب باری دیگر تشدید شدهاست.
تا این مرحله حاکمان ایران توانستهاند از شکلگیری اتحاد بین اقشار فقیر و مذهبی با جمعیت شهری و طبقه متوسط که طرفدار اصلاحات دمکراتیک هستند، جلوگیری کنند. اولین عامل آن مسئله اعتقادات مذهبی است. برخلاف رژیمهای دیکتاتوری شمال آفریقا که از نظر اعتقادی پایه و اساس چندانی نداشتند، رژیم جمهوری اسلامی بر پایه باورهای مذهبی بخشی از مردم ایران و بهویژه اقشار فقیر و سنتی شکل گرفته و هنوز از حمایت آنها برخوردار است.
عامل دیگر این است که درآمد نفت به دولت محمود احمدینژاد امکان داده که مبالغ هنگفتی پول نقد را در میان طرفداران خود توزیع کند. با وجود کاهش تولید و صادرات نفت و حتی توقف خرید نفت ایران از سوی اروپا، هنوز هم نفت برای ایران درآمد بسیار زیادی تولید میکند. تحریمهای جهانی علیه صنعت نفت ایران باعث افزایش بهای نفت خام در بازار جهانی شده و حکومت ایران برای مقابله با تحریم و گریز از مقررات تجارب فراوانی دارد. به گفته محمود احمدینژاد صندوقی که وی از سال گذشته برای درآمد اضافی نفت تاسیس کرده تاکنون ۳۵ میلیارد دلار ذخیره کردهاست.
هفتهنامه «اکونومیست» در پایان مینویسد بنابراین فروپاشی و واژگونی رژیم جمهوری اسلامی تحت تاثیر عوامل داخلی در حال حاضر بعید به نظر میرسد. اما به همان اندازه نیز تبلیغات و شعارهای حکومت ایران در مورد خودکفایی و توانایی آن در مقابله با فشارهای خارجی توخالی و غیرواقعی است. برای اکثریت مردم ایران واقعیت شرایط امروزی کشور فقط درماندگی، اضطراب، از بین رفتن سنتهایی نظیر خوشرفتاری، و نیز بیثباتی و ناامنی اقتصادی و البته برگشت خوردن تعداد بیشتری از چکهای بانکی است. ولی همه این عوامل به این معنا نیست که رژیم جمهوری اسلامی به مرحله سرنگونی خود نزدیک شدهاست.
در تابستان سال ۲۰۰۹ به دنبال پیروزی مجدد محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری اختلافبرانگیز، جنبش سبز که در برگیرنده رأیدهندگان ناراضی و معترض بود به خیابان آمد و رژیم جمهوری اسلامی را با احتمال وقوع انقلاب تهدید کرد. اما برخلاف حوادثی که یک سال و اندی بعد در کشورهای عربی روی داد، جمهوری اسلامی توانست این جنبش را مهار و سرکوب کند.
از آن زمان تاکنون ایران هدف تحریمهای بسیار شدیدی قرار گرفته و عملیات ترور و خرابکاری در تاسیسات هستهای و نظامی آن کشور ابعاد بزرگتری پیدا کردهاست. اما با این همه ماه گذشته در فضایی حاکی از احترام متقابل، نمایندگان حکومت ایران با نمایندگان کشورهای گروه پنج بعلاوه یک در دور دیگری از گفتگوهای هستهای شرکت کردند.
هفتهنامه «اکونومیست» یادآوری میکند که یکی از دلایل مهم مقاومت و پایداری حکومت اسلامی در برابر آنچه که از دید بسیاری بحران و مشکلات بسیار جدی تلقی میشود، روش غیرمتعارف اما کارساز آیتالله خامنهای رهبر ایران در مدیریت بحرانها است.
سه سال پیش گروههای فشار و چماقداران وی از هر وسیلهای از جمله قتل، شکنجه و تجاوز برای سرکوب مخالفان داخلی استفاده کردند. اوایل سال جاری شاهد شدیدترین حملات تبلیغاتی و تنشآفرینیهای بی سابقه علیه غرب بودیم و بعد به فاصله چند ماه به نظر میرسد که حکومت ایران موضع نرمتری در قبال غرب اتخاذ کردهاست.
در تهران، پایتخت پر جنب و جوش و آبستن حوادث ایران، به نظر میرسد که تا حدی از شدت سرکوب و فضای اختناق کاسته شدهاست. گروههای بسیجی کمتر در سطح شهر دیده میشوند و پخش پارازیت و یا مسدود کردن برنامههای تلویزیون ماهوارهای خارجی به نسبت گذشته کمتر شدهاست. کارزار اعمال فشار و آزار خانواده روزنامهنگارانی که برای بخش فارسی بیبیسی کار میکنند ظاهرا متوقف شدهاست.
برای اکثریت مردم ایران واقعیت شرایط امروزی کشور فقط درماندگی، اضطراب، از بین رفتن سنتهایی نظیر خوشرفتاری، و نیز بیثباتی و ناامنی اقتصادی و البته برگشت خوردن تعداد بیشتری از چکهای بانکی است.هفتهنامه اکونومیست
حکومت ایران برای اینکه نشان دهد مهدی کروبی را دیگر تهدید جدی تلقی نمیکند، چند هفته پیش وی را به یک سفر کوتاه و تفریحی به کاشان بردند. در برنامههای تلویزیون دولتی نسبت به گذشته از مهدی کروبی و میرحسین موسوی با حساسیت و تبلیغات منفی کمتری نام برده میشود. نقض حقوق بشر به خصوص در مورد روزنامهنگاران، وبلاگنویسان و فعالان مدنی که بسیاری از آنها هنوز در زندان هستند، تا حدی کاهش یافتهاست.
هفتهنامه «اکونومیست» از قول یکی از فعالان پیشین جنبش سبز مینویسد: «رهبر ایران پروژه مهار و کنترل مخالفان را به خوبی اجرا کردهاست.» برای بسیاری از این افراد مصالحه با حکومت یک ضرورت و الزام اقتصادی است. حکومت و نهادهای وابسته به آن بزرگترین ابزارهای اقتصادی را در دست داشته و بزرگترین کارفرما در سطح کشور هستند.
یکی از افرادی که در سال ۲۰۰۹ در اعتراضات ضد دولتی شرکت داشته اکنون به عنوان تکنسین در پروژه احداث بزرگترین مصلی در شهر تهران مشغول به کار است. این پروژه یکی از مجموعه طرحهای آیت الله خامنهای برای مقابله با نفوذ بیدینی و «کفر» غرب است. یک معترض دیگر میگوید که به زودی باید به خدمت سربازی برود و به حکومتی خدمت کند که با آن مبارزه کردهاست چون راه دیگری وجود ندارد.
پشتیبانان جمهوری اسلامی امیدوارند که شدیدترین اقدامات غرب برای انزوای ایران به پایان خود رسیده باشد. تداوم حکومت بشار اسد در سوریه، رهبران ایران را امیدوار کرده که مهمترین همپیمان منطقهای خود را از دست نخواهند داد.
نوری المالکی نخست وزیر عراق که اخیرا از تهران دیدن کرد، یک سیاستمدار شیعه است که سالها در ایران زندگی کرده و با حکومتهای رقیب جمهوری اسلامی، بهویژه ترکیه و عربستان سعودی، روابط بسیار بدی دارد. در عین حال حکومت ایران کوشش خواهد کرد تا بگومگوی دیپلماتیک و تنش با امارات متحده عربی بر سر مالکیت سه جزیره در آبهای خلیج فارس را مهار و کنترل کند.
هفتهنامه «اکونومیست» یادآوری میکند که میزان کنترل آیتالله خامنهای بر مسائل مهم داخلی و سیاست خارجی ایران تا حدی است که از نگاه دولت آمریکا طرف اصلی مذاکره شخص اوست و نه محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران. با وجود ماهها تنش در سطح منطقه و تهدیدهای پیاپی اسرائیل و ایران علیه یکدیگر، از حدود دو ماه پیش و در آستانه برگزاری دور جدید گفتوگوهای هستهای، آیتالله خامنهای و باراک اوباما لحن سخنان خود را علیه طرف مقابل نرمتر کردند.
در ماه فوریه آیتالله خامنهای اعلام کرد که داشتن جنگافزار هستهای «یک گناه کبیره» است و این یک فتوای دینی است که نقض آن تقریبا نامحتمل است. باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نیز به سهم خود با صراحت اعلام کرد که تنها در صورت تولید سلاح هستهای توسط ایران به آن کشور حمله نظامی خواهد شد. به نظر میرسد که نهادهای امنیتی آمریکا هماینک بر این باورند که ایران سرگرم تولید سلاح هستهای نیست.
با وجود همه این نرمشها از سوی دو طرف هنوز هم رسیدن به یک توافق همهجانبه در مورد بحران هستهای ایران بعید به نظر میرسد. دور بعدی مذاکرات که قرار است در روز بیست و سوم ماه مه در بغداد انجام شود این نکته را تایید خواهد کرد. هرگونه توافقی برای حل این بحران از یک سو باید تمام فعالیتهای غنیسازی ایران را زیر نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دهد و از سوی دیگر باید این امکان را برای ایران فراهم کند که فعالیتهای هستهای غیر نظامی خود را با برخورداری از کمکهای خارجی ادامه دهد.
بیاعتمادی میان دو طرف تا حدی است که «ریچارد دالتون» یکی از سفیران پیشین بریتانیا در تهران، پیشبینی میکند روند رسیدن به یک توافق تا ماههای پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا طول خواهد کشید ولی در این دوره تنش در خلیج فارس کاهش خواهد یافت.
هفتهنامه «اکونومیست» خاطر نشان میکند که چنین حالتی برای آیتالله خامنهای بیانگر پیروزی نخواهد بود. تبحر وی در واکنش نشان دادن به بحرانها لزوما به این معنا نیست که وی از توانایی لازم برای پرهیز از وقوع بحرانهای دیگر برخوردار است.
رژیم جمهوری اسلامی در فساد مالی و اداری و ناکارآمدی غوطهور است. رهبران و نهادهای حکومتی مشروعیت خود را در میان مردمی که بر آنها حکومت میکنند از دست دادهاند. تمام این ضعفهای ساختاری محصول خودکامگی آیتالله خامنهای است. در نظام سیاسی حاکم بر ایران رهبر هم نقش واکسن را دارد و هم نقش ویروس را.
تازهترین فصل بحران ایران اجتماعی – اقتصادی است. تحریمهای خارجی و همزمان سیاستهای اقتصادی عوامفریبانه دولت احمدینژاد در بذل و بخشش پول، تورم شدیدی را باعث شده که به باور اکثر کارشناسان از رقم رسمی ۲۲ درصد بسیار بالاتر است. طی ماههای اول سال جاری میلادی ارزش ریال در برابر ارزهای معتبر خارجی حدود ۵۰ درصد کاهش یافتهاست.
بی ثباتی و عدم اطمینان در اقتصاد ایران باعث شده که بسیاری از سرمایهها به جای کارهای تولیدی و بازرگانی به سوی پناهگاههای سنتی دوره بحران یعنی خرید طلا، مستغلات و حتی فرش سرازیر شوند. تشدید پیامدهای تحریمهای بینالمللی و افزایش بهای سوخت از میزان فعالیتهای تولیدی کاسته و تحت تاثیر آن بسیاری بیکار شدهاند. براساس آمارهای بانک مرکزی ایران، هماینک ۲۲ درصد از خانوادههای ایرانی هیچ منبع درآمدی ندارند.
در یک سال و اندی که از دور دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد باقی مانده روابط وی با اقشار فقیری که به یارانههای دولتی وابستهاند ممکن است به شدت تیره شود. بسیاری دریافتهاند که هر آنچه رئیس جمهور به صورت پول نقد به آنها میدهد با افزایش تورم و گرانی سرسامآور بلعیده میشود.
مادری از ساکنان شهر کرج در حومه تهران که قبلا از طرفداران محمود احمدینژاد بوده در کمال تعجب فرزندان خود، هرگاه که چهره محمود احمدینژاد بر صفحه تلویزیون ظاهر میشود وی را نفرینباران میکند.
دولت گرانی سرسامآور در طول سال اخیر را به توطئه گروهی برای ایجاد تورم کاذب نسبت میدهد. در حالیکه بهای بیشتر کالاهای مصرفی به خصوص مواد خوراکی طی سال گذشته بین پنجاه تا صد درصد افزایش یافتهاست.
هفتهنامه «اکونومیست» مینویسد که در این شرایط رژیم جمهوری اسلامی حتی ممکن است شکلگیری یک نوع اپوزیسیون وفادار به نظام را مثل آنچه که در دوران حکومت شاه وجود داشت، تشویق کند. اما مشکل بسیاری از اصلاحطلبان سابق که ممکن است در یک چنین چهارچوبی بگنجند، این است که شکست انتخابات سال ۲۰۰۹ بسیاری از ایرانیان را به مشارکت در بازیهای سیاسی به اصطلاح قانونی بدبین کردهاست.
از سوی دیگر میزان سخاوت رهبر ایران نیز تا آن حد نیست که شکلگیری یک سامانه سیاسی چندگونه و چندحزبی را تحمل کند. هنوز هم دانشجویان به خاطر باورهای سیاسی خود از تحصیلات دانشگاهی محروم میشوند. بر شدت سانسور رسانهها، کتاب و مطبوعات افزوده شدهاست. همزمان با گرمتر شدن هوا حضور نیروهای پلیس و اعمال فشار بر زنان برای رعایت حجاب باری دیگر تشدید شدهاست.
تا این مرحله حاکمان ایران توانستهاند از شکلگیری اتحاد بین اقشار فقیر و مذهبی با جمعیت شهری و طبقه متوسط که طرفدار اصلاحات دمکراتیک هستند، جلوگیری کنند. اولین عامل آن مسئله اعتقادات مذهبی است. برخلاف رژیمهای دیکتاتوری شمال آفریقا که از نظر اعتقادی پایه و اساس چندانی نداشتند، رژیم جمهوری اسلامی بر پایه باورهای مذهبی بخشی از مردم ایران و بهویژه اقشار فقیر و سنتی شکل گرفته و هنوز از حمایت آنها برخوردار است.
عامل دیگر این است که درآمد نفت به دولت محمود احمدینژاد امکان داده که مبالغ هنگفتی پول نقد را در میان طرفداران خود توزیع کند. با وجود کاهش تولید و صادرات نفت و حتی توقف خرید نفت ایران از سوی اروپا، هنوز هم نفت برای ایران درآمد بسیار زیادی تولید میکند. تحریمهای جهانی علیه صنعت نفت ایران باعث افزایش بهای نفت خام در بازار جهانی شده و حکومت ایران برای مقابله با تحریم و گریز از مقررات تجارب فراوانی دارد. به گفته محمود احمدینژاد صندوقی که وی از سال گذشته برای درآمد اضافی نفت تاسیس کرده تاکنون ۳۵ میلیارد دلار ذخیره کردهاست.
هفتهنامه «اکونومیست» در پایان مینویسد بنابراین فروپاشی و واژگونی رژیم جمهوری اسلامی تحت تاثیر عوامل داخلی در حال حاضر بعید به نظر میرسد. اما به همان اندازه نیز تبلیغات و شعارهای حکومت ایران در مورد خودکفایی و توانایی آن در مقابله با فشارهای خارجی توخالی و غیرواقعی است. برای اکثریت مردم ایران واقعیت شرایط امروزی کشور فقط درماندگی، اضطراب، از بین رفتن سنتهایی نظیر خوشرفتاری، و نیز بیثباتی و ناامنی اقتصادی و البته برگشت خوردن تعداد بیشتری از چکهای بانکی است. ولی همه این عوامل به این معنا نیست که رژیم جمهوری اسلامی به مرحله سرنگونی خود نزدیک شدهاست.