کانون نویسندگان ایران از همان سال ۱۳۴۷ که به دست نویسندگان و شاعرانی مثل آل احمد، دانشور و شاملو برای مبارزه با سانسور نویسندگان بنیان نهاده شد شاید بیشتر به این دلیل که بر اساس منشور خودش از «آزادی بی حد و حصر نویسندگان در امر نوشتن» دفاع میکند، با سرکوب و برخوردهای امنیتی مواجه بوده؛ در سالهای اخیر حتی حق برگزاری مجمع عمومیاش را هم نداشتهاست.
با این حال عباس صالحی معاون فرهنگی وزارت ارشاد در یک سنتشکنی بیسابقه در جمهوری اسلامی به خبرگزاری ایسنا گفته که کانون میتواند با «پوستاندازی» به فعالیت بپردازد.
او گفته که گذشته کانون به تاریخ پیوسته و اگر نوستالژیک به کانون نگاه شود کارکردش را از دست میدهد. معاونت فرهنگی ارشاد سخنان ظاهراً آشتیجویانه دیگری هم گفته. از ناصر زرافشان، وکیل، نویسنده و عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران دعوت کردهایم تا مهمان برنامه این هفته باشد.
خیلی خوش آمدید آقای زرافشان به نمای، دور نمای نزدیک. قبل از هرچیز، لطفاً از وضعیت فعلی کانون و فعال بودن یا نبودنش برای شنوندگان ما بگویید.
ناصر زرافشان: کانون فعالیت خودش را دارد. علیرغم بگیروببندها. علیرغم احضارهای اعضای هیئت دبیران و علیرغم ممانعتی که از تشکیل جلسه «جمع مشورتی» به کرات به عمل آمدهاست ولی جلسات هیئت دبیران تشکیل میشود و اتفاقاً این دوره طولانیترین دورهای است که در مقایسه با دو دوره قبل فعالیت کانون تداوم پیدا کرده. این در شرایطی است که البته از تشکیل جلسههای مجمع عمومی سالانه ما برای انتخاب هیئت دبیران ممانعت به عمل میآورند. آخرین باری که انتخابات صورت گرفته از طریق پست و اینترنت بود. ولی در هر صورت کانون، هست و علیرغم همه این داستانها و فشارها فعالیتش ادامه داشتهاست.
موضوع اصلی گفتوگویمان صحبتهای آقای عباس صالحی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. ایشان در تازهترین ابراز نظری که کردند و خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) آن را منتشر کرده درباره احتمال فعالیت مجدد کانون در دولت آقای روحانی صحبت کردند. ایشان به طور مشخص گفتند که کانون نویسندگان ایران یک بحث تاریخی دارد که اگرچه در یک دوره از تاریخ سیاسی ایران اهمیت داشتهاست با توجه به این که امروز برخی از اعضای آن یا از دنیا رفتهاند یا در شرایطی هستند که دیگر حال و حوصله فعالیت ندارند بنابراین طبعاً میتواند پوستاندازی کند که هم به نفع کانون باشد هم به نفع نویسندگان آن. پاسختان به این مسئله پوستاندازی که معاونت فرهنگی صحبتش را مطرح میکند چیست؟
در این زمینه که آقای صالحی از فعالیت مجدد صحبت کردند من از منظورشان سر در نمیآورم. شاید از وضعیت کانون بیاطلاع هستند. فعالیت کانون از سالها پیش که دوره جدیدش شروع شده هیچوقت قطع نشده تا در دوره دولت آقای روحانی فعالیت مجددش شروع شود. اما در زمینه «پوستاندازی» خدمتتان عرض کنم صحبتهایی که ظرف چندماهه اخیر در زمینه تغییر فضای سیاسی در ایران بوده، ظاهراً حکایت از پوستاندازی مجموعه حاکمه میکند. ظاهراً از زبان خود دستاندرکاران ساختار قدرت این جور بر میآید که به این ضرورت کمابیش پی بردهاند که خودشان نیازمند تغییر روشهایشان و به تعبیر آقای صالحی «پوستاندازی» هستند.
حالا در زمینه صحبتهای ایشان شاید مجموعه هیئت دبیران هم اگر اقتضا کند جوابش را بدهند، ولی به نظر شخصی من، به عنوان عضو هیئت دبیران، مهمترین رکن هویت کانون استقلالش در برابر قدرت است. چه قدرت رژیم گذشته و چه این رژیم. به دلیل این که ما حزب سیاسی نیستیم که هدفمان به دست آوردن قدرت سیاسی باشد. سرشت کانون نویسندگان چیزی سوای احزاب سیاسی است. بنابراین نه معارض حاکمیت هستیم نه رقیب هیچکدام از جریانهای سیاسی. اما در عین حال تابع و وابسته و زیرمجموعه هیچ جریان حزبی و سیاسی و جناحی هم نیستیم.
آقای زرافشان، آقای صالحی در بخشی از صحبتش میگوید که به نظر میرسد این سبقه تاریخی کانون که به نوعی به تاریخ پیوسته به قول ایشان با همه فراز و نشیبش میتواند برای درس گرفتن در حوزه ادبیات، سیاست و فرهنگ در جایی بماند. منظورشان این است که آن گذشته فراموش شود. این گذشتهای که ایشان اشاره میکند آیا یک کانون صنفی را میشود به گذشته و میانه و امروز تقسیم کرد؟
نه اینها تصورات است. اولاً ایشان بسیار مبهم صبحت کرده و تصورات ایشان است. من گمان میکنم معنای تلویحی و ضمنیاش این است که کانون از پافشاریاش بر اصل استقلال دست بردارد. در حالی که همانطور که عرض کردم هویت کانون استقلالش در برابر قدرت حاکمه بوده.
یعنی در واقع آیا هویت کانون را افرادی که عضوش هستند مشخص میکند یا اساسنامه مشخص میکند؟ آن اساسنامهای که در دهه چهل تصویب شد.
کانون منشور و اساسنامهای دارد ولو آقای معاون فرهنگی وزارت ارشاد بهش توجهی نداشته باشد، رکن و اساس آن است. هویت کانون منبعث از آن است و متکی است به حضور آن آدمهایی که چه زنده و چه در گذشته با اثرشان و تفکرشان در جامعه حضور دارند. اگر خودشان هم نیستند اصولشان، اسلوبشان و تفکرشان جریان دارد.
یکی از چیزهایی که آقای صالحی بر آن تاکید میکند یعنی تصویری که از کانون میدهد یک کانون صنفی متوقفشده است که بهتر است برای فعالیت پوست بیاندازد و وارد شرایط جدید شود. سؤال این است که اگر چنین چیزی در مورد کانون نویسندگان در فضای فرهنگی صدق میکند، پس اساساً چه احتیاجی هست به کانون و چرا بایستی از او دعوت کرد که بیاید و دوباره کار فرهنگی بکند؟
عرض کردم ابهام هست و وضعیت کانون و موقعیت کانون آن گونه که آقای صالحی صحبت کردند و ترسیم کردند نیست. علیرغم اینکه حضرات معتقدند کانون فعالیتی آن چنان ندارد و یک سبقه تاریخی دارد که به تاریخ سپرده شده و همه آن صحبتها... علیرغم همه اینها، پافشارند که کانون بیاید به میدان و پافشاری میکنند که کانون باشد و با آنها همراهی کند و تاییدشان کند... اگر این کانون وجود ندارد و اگر بیرون از عرصه است باید ازشان پرسید این پافشاری برای چیست؟
شما که تا دلتان بخواهد از این گروهها، از این تشکلها، از این اسامی از این انجمنهایی که به هر حال با کمکهای مادی و معنوی خود دستگاه قدرت، با عصای دستگاه قدرت سر پا ایستادهاند، دارید. پس چه نیازی به کانون دارید؟ این که چرا ایشان این جوری میبیند را قاعدتاً باید از خودشان پرسید.
اگر کانون در موقعیتی قرار بگیرد که قرار بشود با آن گفتوگو شود و بعد از سالها پسزدهشدن در شرایط سیاسی ایران یا به اصطلاح جلوی فعالیتهای معمولش را هم گرفتن در همه دورههای گذشته تا امروز در این چند دهه، اگر قرار باشد با آن وارد گفتوگو شوند آیا اصلاً کانون در این باره وارد گفتوگو میشود؟ یعنی قابل گفتوگو میداند یا اساساً خیر.
مثبت است. حتی همین اقرار حضرات به ضرورت رعایت بعضی از این اصول مثبت است و ما ازش استقبال میکنیم ولی شرایط ما همانطور که خود شما اشاره کردید منشور اساسنامه کانون است. یعنی «آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حد و حصر». این چیزی است که الزام حرفهای نویسنده است و یک فعال سیاسی. نویسنده اینجا سیاسی میشود. چون تنها مرجعی که در تاریخ یا با آزادی اندیشه و بیان مخالفت کرده یا محدودش کرده، مرجع قدرت بوده. و چون آزادی اندیشه و بیان الزام حرفهای نویسندگی است، اینجا نویسنده با دستگاه قدرت تصادم و برخورد پیدا میکند و اینجا این دیدگاه سیاسی میشود. اگر قرار باشد نویسندهای از این شرط بگذرد او نویسنده نیست و میدانیم که کانون به موجب منشور و اساسنامهاش بر این اصل پافشاری میکند. بنابراین دلیلی ندارد ما پوست بیاندازیم.
خب در سالهای اخیر یعنی از دوران آقای خاتمی به این سو دیده شد که بعضی از اعضای سرشناس کانون نویسندگان، چهرههای شناخته شدهای از او در سطح اجتماعی، با رفتار عملیشان در عرصه عمومی ظاهراً انگار تحلیل دیگری را ارائه دادند. مثلاً ابایی از نزدیک شدن به کسانی که در وزارت ارشاد هستند ندارند یا در مناسبات و جلسات این چنینی حضور پیدا کردند... به نظر میآید که معتقد هستند که بایستی تغییراتی ایجاد کرد و تعدیلی به نسبت وضعیت موجود ایجاد کرد. آیا این به این معنا نیست که شاید اگر کانون امکان برگزاری مجمع عمومیاش را میداشت میتوانست دیدگاهها و نظرات دیگری را هم بشنود یعنی مثلاً خودش را، به نفع فعالیتهایش، با شرایط جدید بیشتر وفق بدهد؟ شما به عنوان یکی از اعضای قدیمی کانون چطور فکر میکنید؟
هیئت دبیران کانون منتخب اعضای کانون است. بسیاری از کسانی که سعی کردند با قدرت هم نزدیک شوند و از «مزایای قانونی نزدیکی» استفاده کنند در دورههای مختلف در انتخابات کانون هم شرکت کردند و به هر صورت انتخاب نشدند. هیئت دبیران منتخب اعضای کانون است و منعکسکننده و بازتاباننده خواستهها و مواضع اعضای کانون است.
آن طرز عمل طرز عمل شخصی بعضیهاست که در همه جریانهای ادبی، هنری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هم این گونه عناصر هستند. اما آن چه که ما عمل میکنیم انعکاس خواستههای اعضای کانون است. در کانون یک چنین تمایلی یعنی تمایل به فدا کردن اصول منشور و اساسنامه به نفع مصلحتهای روزمره و شرایط جاری و نزدیکی با دستگاه قدرت وجود ندارد. من این را صریح خدمتتان عرض میکنم.
با این حال عباس صالحی معاون فرهنگی وزارت ارشاد در یک سنتشکنی بیسابقه در جمهوری اسلامی به خبرگزاری ایسنا گفته که کانون میتواند با «پوستاندازی» به فعالیت بپردازد.
او گفته که گذشته کانون به تاریخ پیوسته و اگر نوستالژیک به کانون نگاه شود کارکردش را از دست میدهد. معاونت فرهنگی ارشاد سخنان ظاهراً آشتیجویانه دیگری هم گفته. از ناصر زرافشان، وکیل، نویسنده و عضو هیات دبیران کانون نویسندگان ایران دعوت کردهایم تا مهمان برنامه این هفته باشد.
Your browser doesn’t support HTML5
خیلی خوش آمدید آقای زرافشان به نمای، دور نمای نزدیک. قبل از هرچیز، لطفاً از وضعیت فعلی کانون و فعال بودن یا نبودنش برای شنوندگان ما بگویید.
ناصر زرافشان: کانون فعالیت خودش را دارد. علیرغم بگیروببندها. علیرغم احضارهای اعضای هیئت دبیران و علیرغم ممانعتی که از تشکیل جلسه «جمع مشورتی» به کرات به عمل آمدهاست ولی جلسات هیئت دبیران تشکیل میشود و اتفاقاً این دوره طولانیترین دورهای است که در مقایسه با دو دوره قبل فعالیت کانون تداوم پیدا کرده. این در شرایطی است که البته از تشکیل جلسههای مجمع عمومی سالانه ما برای انتخاب هیئت دبیران ممانعت به عمل میآورند. آخرین باری که انتخابات صورت گرفته از طریق پست و اینترنت بود. ولی در هر صورت کانون، هست و علیرغم همه این داستانها و فشارها فعالیتش ادامه داشتهاست.
موضوع اصلی گفتوگویمان صحبتهای آقای عباس صالحی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. ایشان در تازهترین ابراز نظری که کردند و خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) آن را منتشر کرده درباره احتمال فعالیت مجدد کانون در دولت آقای روحانی صحبت کردند. ایشان به طور مشخص گفتند که کانون نویسندگان ایران یک بحث تاریخی دارد که اگرچه در یک دوره از تاریخ سیاسی ایران اهمیت داشتهاست با توجه به این که امروز برخی از اعضای آن یا از دنیا رفتهاند یا در شرایطی هستند که دیگر حال و حوصله فعالیت ندارند بنابراین طبعاً میتواند پوستاندازی کند که هم به نفع کانون باشد هم به نفع نویسندگان آن. پاسختان به این مسئله پوستاندازی که معاونت فرهنگی صحبتش را مطرح میکند چیست؟
در این زمینه که آقای صالحی از فعالیت مجدد صحبت کردند من از منظورشان سر در نمیآورم. شاید از وضعیت کانون بیاطلاع هستند. فعالیت کانون از سالها پیش که دوره جدیدش شروع شده هیچوقت قطع نشده تا در دوره دولت آقای روحانی فعالیت مجددش شروع شود. اما در زمینه «پوستاندازی» خدمتتان عرض کنم صحبتهایی که ظرف چندماهه اخیر در زمینه تغییر فضای سیاسی در ایران بوده، ظاهراً حکایت از پوستاندازی مجموعه حاکمه میکند. ظاهراً از زبان خود دستاندرکاران ساختار قدرت این جور بر میآید که به این ضرورت کمابیش پی بردهاند که خودشان نیازمند تغییر روشهایشان و به تعبیر آقای صالحی «پوستاندازی» هستند.
حالا در زمینه صحبتهای ایشان شاید مجموعه هیئت دبیران هم اگر اقتضا کند جوابش را بدهند، ولی به نظر شخصی من، به عنوان عضو هیئت دبیران، مهمترین رکن هویت کانون استقلالش در برابر قدرت است. چه قدرت رژیم گذشته و چه این رژیم. به دلیل این که ما حزب سیاسی نیستیم که هدفمان به دست آوردن قدرت سیاسی باشد. سرشت کانون نویسندگان چیزی سوای احزاب سیاسی است. بنابراین نه معارض حاکمیت هستیم نه رقیب هیچکدام از جریانهای سیاسی. اما در عین حال تابع و وابسته و زیرمجموعه هیچ جریان حزبی و سیاسی و جناحی هم نیستیم.
آقای زرافشان، آقای صالحی در بخشی از صحبتش میگوید که به نظر میرسد این سبقه تاریخی کانون که به نوعی به تاریخ پیوسته به قول ایشان با همه فراز و نشیبش میتواند برای درس گرفتن در حوزه ادبیات، سیاست و فرهنگ در جایی بماند. منظورشان این است که آن گذشته فراموش شود. این گذشتهای که ایشان اشاره میکند آیا یک کانون صنفی را میشود به گذشته و میانه و امروز تقسیم کرد؟
نه اینها تصورات است. اولاً ایشان بسیار مبهم صبحت کرده و تصورات ایشان است. من گمان میکنم معنای تلویحی و ضمنیاش این است که کانون از پافشاریاش بر اصل استقلال دست بردارد. در حالی که همانطور که عرض کردم هویت کانون استقلالش در برابر قدرت حاکمه بوده.
یعنی در واقع آیا هویت کانون را افرادی که عضوش هستند مشخص میکند یا اساسنامه مشخص میکند؟ آن اساسنامهای که در دهه چهل تصویب شد.
کانون منشور و اساسنامهای دارد ولو آقای معاون فرهنگی وزارت ارشاد بهش توجهی نداشته باشد، رکن و اساس آن است. هویت کانون منبعث از آن است و متکی است به حضور آن آدمهایی که چه زنده و چه در گذشته با اثرشان و تفکرشان در جامعه حضور دارند. اگر خودشان هم نیستند اصولشان، اسلوبشان و تفکرشان جریان دارد.
یکی از چیزهایی که آقای صالحی بر آن تاکید میکند یعنی تصویری که از کانون میدهد یک کانون صنفی متوقفشده است که بهتر است برای فعالیت پوست بیاندازد و وارد شرایط جدید شود. سؤال این است که اگر چنین چیزی در مورد کانون نویسندگان در فضای فرهنگی صدق میکند، پس اساساً چه احتیاجی هست به کانون و چرا بایستی از او دعوت کرد که بیاید و دوباره کار فرهنگی بکند؟
عرض کردم ابهام هست و وضعیت کانون و موقعیت کانون آن گونه که آقای صالحی صحبت کردند و ترسیم کردند نیست. علیرغم اینکه حضرات معتقدند کانون فعالیتی آن چنان ندارد و یک سبقه تاریخی دارد که به تاریخ سپرده شده و همه آن صحبتها... علیرغم همه اینها، پافشارند که کانون بیاید به میدان و پافشاری میکنند که کانون باشد و با آنها همراهی کند و تاییدشان کند... اگر این کانون وجود ندارد و اگر بیرون از عرصه است باید ازشان پرسید این پافشاری برای چیست؟
شما که تا دلتان بخواهد از این گروهها، از این تشکلها، از این اسامی از این انجمنهایی که به هر حال با کمکهای مادی و معنوی خود دستگاه قدرت، با عصای دستگاه قدرت سر پا ایستادهاند، دارید. پس چه نیازی به کانون دارید؟ این که چرا ایشان این جوری میبیند را قاعدتاً باید از خودشان پرسید.
اگر کانون در موقعیتی قرار بگیرد که قرار بشود با آن گفتوگو شود و بعد از سالها پسزدهشدن در شرایط سیاسی ایران یا به اصطلاح جلوی فعالیتهای معمولش را هم گرفتن در همه دورههای گذشته تا امروز در این چند دهه، اگر قرار باشد با آن وارد گفتوگو شوند آیا اصلاً کانون در این باره وارد گفتوگو میشود؟ یعنی قابل گفتوگو میداند یا اساساً خیر.
مثبت است. حتی همین اقرار حضرات به ضرورت رعایت بعضی از این اصول مثبت است و ما ازش استقبال میکنیم ولی شرایط ما همانطور که خود شما اشاره کردید منشور اساسنامه کانون است. یعنی «آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حد و حصر». این چیزی است که الزام حرفهای نویسنده است و یک فعال سیاسی. نویسنده اینجا سیاسی میشود. چون تنها مرجعی که در تاریخ یا با آزادی اندیشه و بیان مخالفت کرده یا محدودش کرده، مرجع قدرت بوده. و چون آزادی اندیشه و بیان الزام حرفهای نویسندگی است، اینجا نویسنده با دستگاه قدرت تصادم و برخورد پیدا میکند و اینجا این دیدگاه سیاسی میشود. اگر قرار باشد نویسندهای از این شرط بگذرد او نویسنده نیست و میدانیم که کانون به موجب منشور و اساسنامهاش بر این اصل پافشاری میکند. بنابراین دلیلی ندارد ما پوست بیاندازیم.
خب در سالهای اخیر یعنی از دوران آقای خاتمی به این سو دیده شد که بعضی از اعضای سرشناس کانون نویسندگان، چهرههای شناخته شدهای از او در سطح اجتماعی، با رفتار عملیشان در عرصه عمومی ظاهراً انگار تحلیل دیگری را ارائه دادند. مثلاً ابایی از نزدیک شدن به کسانی که در وزارت ارشاد هستند ندارند یا در مناسبات و جلسات این چنینی حضور پیدا کردند... به نظر میآید که معتقد هستند که بایستی تغییراتی ایجاد کرد و تعدیلی به نسبت وضعیت موجود ایجاد کرد. آیا این به این معنا نیست که شاید اگر کانون امکان برگزاری مجمع عمومیاش را میداشت میتوانست دیدگاهها و نظرات دیگری را هم بشنود یعنی مثلاً خودش را، به نفع فعالیتهایش، با شرایط جدید بیشتر وفق بدهد؟ شما به عنوان یکی از اعضای قدیمی کانون چطور فکر میکنید؟
هیئت دبیران کانون منتخب اعضای کانون است. بسیاری از کسانی که سعی کردند با قدرت هم نزدیک شوند و از «مزایای قانونی نزدیکی» استفاده کنند در دورههای مختلف در انتخابات کانون هم شرکت کردند و به هر صورت انتخاب نشدند. هیئت دبیران منتخب اعضای کانون است و منعکسکننده و بازتاباننده خواستهها و مواضع اعضای کانون است.
آن طرز عمل طرز عمل شخصی بعضیهاست که در همه جریانهای ادبی، هنری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هم این گونه عناصر هستند. اما آن چه که ما عمل میکنیم انعکاس خواستههای اعضای کانون است. در کانون یک چنین تمایلی یعنی تمایل به فدا کردن اصول منشور و اساسنامه به نفع مصلحتهای روزمره و شرایط جاری و نزدیکی با دستگاه قدرت وجود ندارد. من این را صریح خدمتتان عرض میکنم.