اشعار تازه علی عبداللهی؛ ورود طنزآمیز فلسفه در شعر

  • مهرداد قاسمفر

علی عبداللهی از شاعران و مترجمان زبان آلمانی در ایران.

علی عبداللهی از شاعران و مترجمان زبان آلمانی در ایران است که ترجمه ده‌ها اثر ادبی و فلسفی را در کارنامه دارد و ۴ مجموعه شعر. او از دهه هفتاد تا به حال شعر می‌نویسد و منتشر می‌کند. مجموعه شعرهای «هی راه می‌روم در تاریکی»، «اینست که نمی‌آید» و «درود بر نهنگ» پیش‌تر از او منتشر شده.

چند هفته است که مجموعه شعری هم با عنوان «بادها شناسنامه مرا بردند» در تهران منتشر کرده‌است. در ادامه، سه شعر با صدای شاعر بشنوید و بعد گفت‌وگوی ما را:

Your browser doesn’t support HTML5

نمای دور، نمای نزدیک: گفت‌وگو با علی عبداللهی، شاعر و مترجم از زبان آلمانی



۱. آمستردام

هزار دوچرخه
دوهزارپای ناپیدا
هزار‌ها خاطره، در باران
زنگ می‌زند
کنار شوری دریا

در بازی آسباد‌ها و ابر
و خلسه‌های سبز
دنبال گوش بریده می‌گردم
وقتی نمی‌ماند
سبزهای بیکران را
ذره‌ذره بنوشم
ناچار به چشم می‌کشم همه را
با اسبان، گوسفند‌ها و
گاوان خاطر آسوده
از باران‌اش
با من
فقط
نَمی
می‌ماند
در این حیرانی سبزآبی.

آمستردام/ ایستگاه آمستل

۲. سگ مامانی

چه قشنگ می‌خرامی و
شوخ و شنگ دُم‌می‌شورانی
از وقتی سُم‌ات را عمل‌کرده و
می‌خچه‌اش را برداشته‌اند
ای سگ مامانی!
چه ناز گازمی‌زنی و هاپولی می‌کنی
کباب «نایب» را
با دندان‌های تازه جرم‌گیری شده‌ات
ای پیشی ِگل باقلایی!
در جیغ رنگارنگ جنین‌های مرده
در جوی خیابان‌ها وپشت تریبون‌های رسمی و
البته غیررسمی.

۳. قصیده در وصف راسو

نمی‌دانم نگهداری سنجاب و
مورچهٔ روغنی برای چیست؟
و شاعر راسوباز، قصیده در وصف راسو را
در کدام شب شعر باید بخواند؟
فقط این را می‌دانم که هر دوست‌داشتنی
خوب است و البته معرکه.
دوست داشتن سگ‌ها
با قلاده‌هایشان و آدم‌ها
با عادات جورواجورشان.
اما چرا برای راسو‌ها و سمور‌ها
دعوتنامهٔ شرکت در کنگرهٔ «شعر متعهد»
ارسال نمی‌کنند؟
عجب کله‌پوک‌اند
دبیران آن همایش‌ها!

-------------------------------
آنچه که شنیدید سه شعر از مجموعه «بادها شناسنامه مرا بردند» چاپ دوم اثر علی عبداللهی شاعر معاصر بود.

خیلی خوش آمدی علی به برنامه نمای دور نمای نزدیک. ویژه‌برنامه مرور کتاب رادیو فردا. قبل از هر چیز می‌خواهم برای ما بگویی که این کتاب اساساً چاپ اولش کی درآمد و چه سرنوشتی داشت ؟

علی عبداللهی: این کتاب در سال ۸۸ در مشهد در نشر شاملو درآمد و خیلی خوب دیده نشد و پخش نشد و چاپ دومش هم در سال ۹۲ یعنی چند هفته پیش در تهران درآمد در نشر ایماژ و الان توی بازار هست.

این کتاب دو قسمت دارد. بخش اول کتاب یکم سفرنوشته‌ها و یادمان‌ها هست که درباره شهرهایی مثل ونیز، فلورانس، مونیخ و شهرهای دیگر است و مکان‌هایی در ایران مثل میدان فردوسی و بخش دومش هم تأملات حیوان‌باز است که در واقع تاملی است درباره حیوانات و بیشتر طنزواره است که در کارهای من این کتاب که می‌شود سومی یا چهارمی حسابش کرد به نحوی متفاوت است. به این معنی که در این کتاب به شعر بلند پرداخته‌ام، شعرها بیشتر بلند است و مایه‌های طنز زیادی تویش هست ضمن اینکه در آنها جادویی که نام مکان‌ها در آدم برمی‌انگیزد و همیشه فکر می‌کند با نام ونیز، با نام فلورانس چه حسی در آدم ایجاد می‌شود در این شعرها به صورت درونمایه و تم قرار گرفته.

یکی از ویژگی‌های شعر تو در این مجموعه «بادها شناسنامه مرا بردند» به خصوص طنز پررنگی است که در بسیاری از سطرهایت دیده می‌شود. به نوعی با مفاهیم خیلی جدی، شوخی می‌کنی. حتی گاه با پرسش‌های فلسفی که در دل بخش‌هایی از شعرت می‌شود پیدا کرد با همان‌ها هم شوخی می‌کنی. این طنز آیا تعمدی است یا ویژه این کتاب است؟

بیشتر می‌شود گفت ویژه این کتاب است و در کتاب‌های قبلی معمولاً کمتر به طنز پرداخته شده و با این کتاب احساس کردم خیلی از مفاهیم کلان و کلی و دهن‌پرکن را می‌شود در قالب طنز البته نه طنزی که هزل باشد، بلکه طنز عمیق و زیرپوستی مطرح کرد و مفاهیمی که این سال‌ها در عرصه فکری مطرح بوده مثل پست‌مدرنیسم، مثل شعر چندصدایی، مثل مفاهیمی که از کتاب‌های مارتین هایدگر آلمانی در ایران رواج پیدا کرده و من سعی کردم با طنز بیان کنم. این طنز هم به مکان‌ها اشاره دارد و هم به آدم‌ها.

مسئله دیگر که در شعرهای این مجموعه هست زبان ساده‌ای است که تو برای بیان حس‌هایت یا لحظات شاعرانه‌ات انتخاب کرده ای. یک فقدان پیچیدگی در نوع بیان، در نحو بیان دیده می‌شود. خیلی سرراست مخاطبت را در مقابل آن چیزی که می‌خواهی بگویی قرار می‌دهی.

من به طور کلی معتقدم که ساده نوشتن سخت‌ترین کارهاست. یعنی در واقع بیشتر شاعران و نویسندگان بزرگ دنیا بودند که شما هم می‌شناسید و شنونده‌ها هم می‌شناسند به ساده‌ترین وجه به ساده‌ترین زبان عمیق‌ترین مفاهیم را تا جایی که می‌توانستند گفتند. و من حقیقتش بعد مدت‌ها کار کردن در ادبیات آلمانی و تحقیق در بازی‌های زبانی که پایان‌نامه‌ام هم بوده و تجربه‌هایی که در ایران بعد از انقلاب مشروطه شد و خیلی‌ها فکر کردند که شعر خوب گفتن یا پیچیده گفتن فقط پیچیدگی در نحو زبان است... من این را قبول ندارم و از همان اول هم که کار می‌کردم اینجوری نبود و البته بخش زیادی از شعر فارسی چه در زمینه کلاسیک و چه دوران معاصر شعری که سهل و ممتنع است و این نوع شعر در جهان هم بیشتر از نوع شعر پیچیده‌اش هم مخاطب دارد و حتی عمیق‌تر گاهی وقت‌ها ظاهر می‌شود.

و من به طور کلی معتقدم که پیچیدگی نباید در صورت کارها و صورت شعرها باشد و فقط در نحو زبان اتفاق بیافتد. بلکه این پیچیدگی می‌تواند در درونه شعر اتفاق بیافتد. ولی این که لزوماً آن چیزی که یافتنش مثل معما نیاز به تلاش زیاد داشته باشد لزوماً نمی‌تواند چیز عمیقی باشد.

اشاره کردی به آشنایی‌ات با شعر جهان. خب بسیاری از کسانی که با شعر تو ، خودت و کتاب‌هایت آشنا هستند می‌دانند که تو از مترجمان پرکار به ویژه ادبیات آلمانی هستی. چقدر از این ساده نوشتن یا چقدر از این گریز تو از پیچیده نوشتن در شعر، حاصل شعر ترجمه است؟

بیش از پنجاه شصت اثر ترجمه کردم در زمینه ادبیات آلمانی که خیلی‌هایشان شعر و فلسفه بوده و طبعاً از کاری که می‌کنم، از ترجمه‌هایی که کردم، من هم تاثیر پذیرفتم. ولی بخشی از این تاثیر هم برمی‌گردد به سازوکاری که در ادبیات فارسی و سنتی بوده و مثلا در سعدی و ایرج میرزا و خیلی از شاعران ما... در انوری و خیلی‌های دیگر، این نوع رفتار با زبان را می‌بینیم که سهل و ممتنع است. باید در نظر گرفت که ادبیات یکی از اصولش لذت بردن خواننده است.

ولی ساده نوشتن نباید با سطحی نوشتن یا مبتذل نوشتن اشتباه شود. مهم این است که شعر واقعی شعر باشد و ساده و پیچیده بودنش البته فرع قضیه است.