یازدهم شهریورماه، برابر بود با هفتمین سالمرگ بانو دلکش. خوانندهای که از نوجوانی به ترانهخوانی گرایش پیدا کرد و بعدها در اوج محبوبیت، به «آتش کاروان هنر»، شهرت یافت.
عصمت باقرپور با نام هنری «دلکش» در سال ۱۳۰۴ در بابل مازندران به دنیا آمد و پس از گرایش به ترانهخوانی در آموزشگاه موسیقی ظهیرالدینی در تهران بستری برای پرورش صدای خود یافت. نام دلکش را به پاس آوای جذاب او، عبدالعلی وزیری بر وی نهاد.
از نخستین باری که صدای او از «بیسیم پهلوی» واقع در چهارراه سیدخندان تهران پخش شد توجه همگان به او جلب شد.
پنج سال از بنیاد رادیو ایران نمیگذشت که دلکش به عنوان آوازخوان به استخدام رادیو ایران در آمد.
دلکش در يازدهم شهريورماه سال ۸۳ در هشتاد سالگی در بیمارستان ایرانمهر تهران از دنيا رفت.
درباره شخصیت و جایگاه هنری بانو دلکش، با خانم سیما بینا، دیگر خواننده سرشناس به گفتوگو نشستهایم و با این گفتوگو یاد بانو دلکش را در سالمرگش، گرامی میداریم:
شهرام میریان: خانم سیما بینا، چه خاطرهای از خانم دلکش در ذهنتان باقی مانده است؟
خاطراتم به دوران کودکی برمیگردد. یکی از مشوقین من در ترانهای که خوانده بودم، خانم دلکش بودند. تواضع و مهربانی ایشان تا امروز همچنان در ذهن و دل من باقی ماندهاست.
این از دوران کودکی بود که شما به آن اشاره کردید. مشخصاً تمام شنوندگان ما میدانند که شما از همان خردسالی وارد موسیقی آوازی ایران شدهاید و این را تا امروز ادامه دادید و کارتان، توسعه پیدا کرد. بعدها خانم دلکش را چگونه دیدید؟
بعدها فهمیدم که یکی از شخصیتهای خیلی خوب موسیقی و تصنیفخوانی ماست، به خصوص با کارهای خیلی زیادی که از آهنگسازان و استادان معتبر مملکت ما به خوبی اجرا کردند.
ایشان دارای یک صدای پرحجم و بسیار گیرا با تحریرهای مخصوص خودشان بودند و کلام را بسیار زیبا و مشخص بیان میکردند. به یاد دارم که پدرم میگفت، مانند این است که یک آدم بسیار ادیب و باسوادی دارد این شعرها و تصنیفها را میخواند.
همیشه به خاطر دارم شخصیت آوازی خانم دلکش بسیار مردمی بود و نسبت به تصنیفی که اجرا میکردند، احساس مسئولیت میکردند.
آهنگسازان خانم دلکش هم همین را میگویند. به هر حال ایشان صدای بسیار زیبا و مطبوع، گیرا و بیرقیبی داشتند. گر چه رقیبهایی خواستهاند صدای خانم دلکش را تقلید کنند، اما نتوانستهاند؛ چرا که آن آنی که در صدا هست و آن کاراکتر و طنین صدا قابل تقلید نیست.
خانم سیما بینا، آخرین باری که خانم دلکش را دیدید در کجا بود؟ و اصولا خاطرهای از آخرین دیدار با ایشان دارید؟
آخرین دیدار، البته در کنسرتی بود که ایشان در اروپا و آمریکا اجرا کردند و من شانس آن را داشتم که این کنسرت را ببینم و دستهگلی به ایشان هدیه کنم.
با وجود اینکه ایشان با عصا به روی صحنه آمدند و این تصویر هنوز هم در ذهنم نقش بستهاست. اما وقتی که آواز میخواندند، گر چه صدایشان بمتر از دوران جوانی بود، ولی آنقدر درست خواندند که تحت تأثیر قرار گرفتم.
صدایشان اصلا فالشی [خطایی] و یا خارجی نداشت. برای من این مسئله خیلی جالب بود.
عصمت باقرپور با نام هنری «دلکش» در سال ۱۳۰۴ در بابل مازندران به دنیا آمد و پس از گرایش به ترانهخوانی در آموزشگاه موسیقی ظهیرالدینی در تهران بستری برای پرورش صدای خود یافت. نام دلکش را به پاس آوای جذاب او، عبدالعلی وزیری بر وی نهاد.
از نخستین باری که صدای او از «بیسیم پهلوی» واقع در چهارراه سیدخندان تهران پخش شد توجه همگان به او جلب شد.
پنج سال از بنیاد رادیو ایران نمیگذشت که دلکش به عنوان آوازخوان به استخدام رادیو ایران در آمد.
دلکش در يازدهم شهريورماه سال ۸۳ در هشتاد سالگی در بیمارستان ایرانمهر تهران از دنيا رفت.
درباره شخصیت و جایگاه هنری بانو دلکش، با خانم سیما بینا، دیگر خواننده سرشناس به گفتوگو نشستهایم و با این گفتوگو یاد بانو دلکش را در سالمرگش، گرامی میداریم:
گفتوگوی شهرام میریان با سیما بینا در مورد دلکش، خواننده ایرانی
Your browser doesn’t support HTML5
شهرام میریان: خانم سیما بینا، چه خاطرهای از خانم دلکش در ذهنتان باقی مانده است؟
خاطراتم به دوران کودکی برمیگردد. یکی از مشوقین من در ترانهای که خوانده بودم، خانم دلکش بودند. تواضع و مهربانی ایشان تا امروز همچنان در ذهن و دل من باقی ماندهاست.
این از دوران کودکی بود که شما به آن اشاره کردید. مشخصاً تمام شنوندگان ما میدانند که شما از همان خردسالی وارد موسیقی آوازی ایران شدهاید و این را تا امروز ادامه دادید و کارتان، توسعه پیدا کرد. بعدها خانم دلکش را چگونه دیدید؟
بعدها فهمیدم که یکی از شخصیتهای خیلی خوب موسیقی و تصنیفخوانی ماست، به خصوص با کارهای خیلی زیادی که از آهنگسازان و استادان معتبر مملکت ما به خوبی اجرا کردند.
ایشان دارای یک صدای پرحجم و بسیار گیرا با تحریرهای مخصوص خودشان بودند و کلام را بسیار زیبا و مشخص بیان میکردند. به یاد دارم که پدرم میگفت، مانند این است که یک آدم بسیار ادیب و باسوادی دارد این شعرها و تصنیفها را میخواند.
همیشه به خاطر دارم شخصیت آوازی خانم دلکش بسیار مردمی بود و نسبت به تصنیفی که اجرا میکردند، احساس مسئولیت میکردند.
آهنگسازان خانم دلکش هم همین را میگویند. به هر حال ایشان صدای بسیار زیبا و مطبوع، گیرا و بیرقیبی داشتند. گر چه رقیبهایی خواستهاند صدای خانم دلکش را تقلید کنند، اما نتوانستهاند؛ چرا که آن آنی که در صدا هست و آن کاراکتر و طنین صدا قابل تقلید نیست.
خانم سیما بینا، آخرین باری که خانم دلکش را دیدید در کجا بود؟ و اصولا خاطرهای از آخرین دیدار با ایشان دارید؟
آخرین دیدار، البته در کنسرتی بود که ایشان در اروپا و آمریکا اجرا کردند و من شانس آن را داشتم که این کنسرت را ببینم و دستهگلی به ایشان هدیه کنم.
با وجود اینکه ایشان با عصا به روی صحنه آمدند و این تصویر هنوز هم در ذهنم نقش بستهاست. اما وقتی که آواز میخواندند، گر چه صدایشان بمتر از دوران جوانی بود، ولی آنقدر درست خواندند که تحت تأثیر قرار گرفتم.
صدایشان اصلا فالشی [خطایی] و یا خارجی نداشت. برای من این مسئله خیلی جالب بود.