محمدرضا لطفی، آهنگساز و نوازنده نامدار ایرانی بار دیگر در تهران در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی، با همراهی سی نوازنده چیرهدست دیگر به روی صحنه میرود. استاد لطفی قرار است در سه شب پیاپی نمونههایی از تازهترین ساختههایش را اجرا کند اما وی در حالی به روی صحنه میرود که از رفتار جمهوری اسلامی ناخشنود است.
«من موسیقیدان موقع بحرانم. چون در مواقع بحران همیشه حضور داشتهام. و اکنون نیز احساس میکنم که در ایران به حضورم احتیاج است.»
این گفته محمدرضا لطفی، استاد ۶۴ ساله موسیقی، آهنگساز و نوازنده شیرینپنجه تار و سه تار و کمانچه است.
محمدرضا لطفی در این گفته مشخص نکرده که منظورش از دوران بحران چیست؟
اما میدانیم که او سه شب پیاپی، بیست و پنجم، بیست و ششم و بیست هفتم آذرماه جاری، در حالی به همراه ۳۰ نوازنده و از جمله بانوان نوازنده در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران روی صحنه خواهد رفت که از دردسرهای ناشی از تلاش برای گرفتن جواز پوستر برای اجرای این کنسرت، سخت تلخکام است.
در جمهوری اسلامی ایران که نمایش ساز، هر سازی، از تلویزیونهای دولتی ممنوع است به گفته استاد لطفی، «به ریش و سبیل او هم گیر دادهاند.»
محمدرضا لطفی در نشستی خبری با اشاره به پوستری از خودش گفتهاست: «در کنسرت قبلی من به این پوستری که پشت سر من میبینید مجوز انتشار داد نشد. در این دوره نیز مجوز آن همچنان صادر نشدهاست.»
محمدرضا لطفی با این خواهش که دست از ریش و گیس و سبیلش بردارند، یادآور شده که «اگر کار من قابل نقد است باید آن را نقد کنید، نه اینکه به جای نقد به ریش و سبیل و موهای من گیر بدهید. من قبل از انقلاب ریش و سبیلی با همین شکل و شمایل داشتم، و با قیافهام حال میکنم، ریش و سبیل من ربطی به دراویش و جریان دیگری ندارد. نمیدانم چرا به پوستر من با این شکل و شمایل جواز نمیدهند؟»
آقای لطفی پرسیدهاست.
*
جوابش را من نمیدانم. اما یکی از دوستداران این استاد تار و یادآور پنجهٔ شیرین فرهنگ شریف، بزرگمرد تاریخ تار ایران، پای یکی از کارهایش این کامنت را گذاشتهاست.
«من هندوستانی هستم. من فارسی کمی میتوانم حرف بزنم. ببخشید اما، استاد لطفی! شما خیلی قشنگ هستید»
شاید این کامنت از تلخکامیهای استاد لطفی بکاهد. از تلخکامی استادی که کامش همزمان از شرنگ حمله نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی به او و شکستن ساز بیمانندش -سازی یادگار آقا حسین قلی- همچنان تلخ تلخ است.
تلخکامی استادی که وطن را بر پردههای موسیقی مینشاند. اما بیشتر سالهای پس از انقلاب اسلامی را دور از وطن و زخمخورده از کژدم غربت گذراندهاست.
برنامهای از علیرضا طاهری در مورد محمدرضا لطفی، آهنگساز و نوازنده ایرانی
Your browser doesn’t support HTML5
«من موسیقیدان موقع بحرانم. چون در مواقع بحران همیشه حضور داشتهام. و اکنون نیز احساس میکنم که در ایران به حضورم احتیاج است.»
این گفته محمدرضا لطفی، استاد ۶۴ ساله موسیقی، آهنگساز و نوازنده شیرینپنجه تار و سه تار و کمانچه است.
محمدرضا لطفی در این گفته مشخص نکرده که منظورش از دوران بحران چیست؟
اما میدانیم که او سه شب پیاپی، بیست و پنجم، بیست و ششم و بیست هفتم آذرماه جاری، در حالی به همراه ۳۰ نوازنده و از جمله بانوان نوازنده در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران روی صحنه خواهد رفت که از دردسرهای ناشی از تلاش برای گرفتن جواز پوستر برای اجرای این کنسرت، سخت تلخکام است.
در جمهوری اسلامی ایران که نمایش ساز، هر سازی، از تلویزیونهای دولتی ممنوع است به گفته استاد لطفی، «به ریش و سبیل او هم گیر دادهاند.»
محمدرضا لطفی در نشستی خبری با اشاره به پوستری از خودش گفتهاست: «در کنسرت قبلی من به این پوستری که پشت سر من میبینید مجوز انتشار داد نشد. در این دوره نیز مجوز آن همچنان صادر نشدهاست.»
محمدرضا لطفی با این خواهش که دست از ریش و گیس و سبیلش بردارند، یادآور شده که «اگر کار من قابل نقد است باید آن را نقد کنید، نه اینکه به جای نقد به ریش و سبیل و موهای من گیر بدهید. من قبل از انقلاب ریش و سبیلی با همین شکل و شمایل داشتم، و با قیافهام حال میکنم، ریش و سبیل من ربطی به دراویش و جریان دیگری ندارد. نمیدانم چرا به پوستر من با این شکل و شمایل جواز نمیدهند؟»
آقای لطفی پرسیدهاست.
*
جوابش را من نمیدانم. اما یکی از دوستداران این استاد تار و یادآور پنجهٔ شیرین فرهنگ شریف، بزرگمرد تاریخ تار ایران، پای یکی از کارهایش این کامنت را گذاشتهاست.
«من هندوستانی هستم. من فارسی کمی میتوانم حرف بزنم. ببخشید اما، استاد لطفی! شما خیلی قشنگ هستید»
شاید این کامنت از تلخکامیهای استاد لطفی بکاهد. از تلخکامی استادی که کامش همزمان از شرنگ حمله نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی به او و شکستن ساز بیمانندش -سازی یادگار آقا حسین قلی- همچنان تلخ تلخ است.
تلخکامی استادی که وطن را بر پردههای موسیقی مینشاند. اما بیشتر سالهای پس از انقلاب اسلامی را دور از وطن و زخمخورده از کژدم غربت گذراندهاست.