توکا، خواننده ایرانی با رادیو فردا از موسیقی پاپ، اپرا ، «ترانه های در تبعید» و همکاری با هنرمندان ایران سخن گفته است:
خانم توکا! چطور شد که شما خواننده دو ترانه «تابو» و «شش دقيقه» شديد؟
تحصیلات من در رشته موسیقی کلاسیک در وین بوده و تا کنون در رشته آواز کلاسیک و اپرا فعالیت داشتم. همان طور که میدانیم اپرا بینندگان و شنوندگان خاصی دارد که شاید گرایشهای اشرافی، فانتزی و گرایشهای تئاترال دارند. اپرا در حال حاضر و حتی در زمانهای قدیم هم بین اشرافزادگان یک هنر لوکس بودهاست. اما من این هنر را دوست دارم چون بسیار مشکل است.
با خواندن اپرا همیشه نقطهای در احساس من به عنوان یک هنرمند کم بود و من این نیاز را در خودم احساس میکردم و دلم میخواست ترانههایی بخوانم که با زندگی روزمره مردم و دردها و احساسات مردم از هر قشری ارتباط داشته باشد از یک رفتگر گرفته تا یک خیاط و از یک زن خانهدار تا یک آرایشگر، ترانههایی که با احساسات آدمها ارتباط میگیرد و از زندگی آنها میگوید و به این شکل بتوانم با هموطنان خودم یا با انسانیت به شکل عادی و طبیعی نزدیک باشم. این فرصت برای من پیش آمد و من از این بابت بسیار خوشحالم.
شما فکر میکنید راه نزدیک شدن به مخاطبی که از آن صحبت کردید وارد شدن به دنیای موسیقی پاپ بود؟
موسیقی پاپ موسیقی مردمی است و برای مردم نوشته میشود. به نظر من موسیقی که به عنوان موسیقی پاپ خوانده میشود با زندگی و احساسات انسانها از نوع نزدیک برخورد میکند.
http://www.youtube.com/embed/Mm8SnDOmZks
شما قبل از این که این دو ترانه را اجرا کنید، اپرا را به زبانهای اروپایی مانند ایتالیایی و آلمانی اجرا میکردید. چطور شد زبان فارسی را انتخاب کردید و خواستید با مردم کشوری که از آن آمدهاید ارتباط نزدیک برقرار کنید؟
سوال خوبی کردید. من اپرا را به زبان ایتالیایی، روسی، آلمانی، فرانسه و انگلیسی میخوانم. به جز ایرانی بودنم، زبان فارسی یک زبان ملودیک پر از رنگ و احساس است و زبان مادری من است و نیاز داشتم با خواندن زبان مادریام دوباره احساس نزدیکی بیشتری با فرهنگم و با مردم کشورم داشته باشم. این نیازی است که در هر انسانی وجود دارد، حتی خوانندگان اپرای دیگری هم هستند که از موسیقی فولکلور کشور خودشان میخوانند.
ما ایرانیها در همه جای دنیا پخش هستیم و وقتی در خیابان همدیگر را میبینیم حتی اگر با هم صحبت هم نکنیم اما نگاه همدیگر را میشناسیم. بنابراین فکر میکنم این احساس در زبان ما هم وجود دارد. من آرزو داشتم به زبان فارسی از ترانههایی بخوانم که با مردم عجین است و کنار زندگی واقعیشان قدم برمیدارد و خیلی خوشحالم کنار موسیقی کلاسیک ترانههای فارسی میخوانم که با زندگی واقعی مردم و دردهایشان بسیار بی پرده و عریان ولی عاشقانه و ظریف صحبت میکند.
قبل از این که بیشتر وارد بحث این دو ترانه و همکاری شما با ایرج جنتی عطایی، مهرداد آسمانی و منوچهر چشم آذر شویم، میخواهم بدانم نگاه شما به عنوان یک خواننده اپرا نسبت به آینده موسیقی اپرا چیست؟ امروز اپرا چه جایگاهی دارد و در آینده چه اتفاقی برای اپرا و مخاطبانش خواهد افتاد؟
اپرا که از ایتالیا شروع میشود در تاریخچه اش ابتدا به عنوان یک موسیقی تفریحی برای اشرافزادگان مطرح بوده ولی به مرور با اتفاقات و انقلابهایی که در کشورهای مختلف روی میدهد، هنر اپرا هم تغییر میکند، انقلابی میشود و از فقرا و مردم استفاده میکند. اکنون تاریخ اپرا به دو بخش تقسیم میشود، قسمت آنتیک و زیبایی که از همان عصر قدیم داریم و قسمتی که بسیار تهاجمی است، چون دنیا در حال حاضر جنسی و تهاجمی است و هر دوی این اینها را میشود در اپرای جدید دید.
یعنی اپرای جدید جنسی و تهاجمی است؟
بله بسیار زیاد. مثلا در فستیوالهای اپرایی که اجرا میشود بیشتر طراحی لباس و صحنه و حرکات موزون و کارگردانی روی سوژههای جنسی و خشونت میچرخد، حتی اگر یکی از اپراهای موتزارت باشد.
رقصندهها و خوانندهها ممکن است خیلی عریانتر باشند. البته بستگی دارد که هنرمندان چقدر دنبال نوآوری باشند ولی این نوآوری بیشتر تهاجمی است و نقطه اصلی آن جنسی است و به ندرت ما کارهای ظریف و کلاسیک میبینیم. البته هنوز در بعضی تئاترها و یا جاهایی که اپراها اجرا میکنند این مسایل رعایت میشود ولی در فستیوالها رعایت نمیشود. من فکر میکنم اپرا دارد یه این جهت سوق پیدا میکند.
اولین بار که با ترانه شما برخورد کردم این سوال برایم پبش آمد که خوانندگانی که اولین کار موسیقی پاپ ایرانی خود را میخواهند اجرا کنند آرزو دارند با ایرج جنتی عطایی یا مهرداد آسمانی و منوچهر چشم آذر کار کنند. چطور شد چنین تیم قدرتمندی کنار شما بودند و شما دو ترانه آغازین خود را در کنار این بزرگان کار کردید؟
برای من هم این یک آرزو بود و خوشبختانه این اتفاق خجسته روی داد و این آرزو برآورده شد. من بسیار خوشحال و مفتخر هستم که صدای ترانههای ابرمرد ترانه نوین ایران و پدر ترانه نوین ایران شدم و پیوند بین صدای من و ترانه ایرج جنتی عطایی بسته شد و با آهنگهای اصیل و بدیع آقای مهرداد آسمانی افتخار همکاری داشتم و این ترانهها را بسیار دوست دارم. مخصوصا برای من به عنوان یک هنرمند چون در حال حاضر بسیار مشکل است که در موسیقی پاپ، موسیقی را پیدا کنیم که حتی یک یا دو ترانه شبیه ترانههای کشور ترکیه یا کشورهای عربی و یونان نباشد و من این ملودیها را دوست دارم چون تک هستند.
ایرج جنتی عطایی در گفتوگویی کوتاه چند جملهای در مورد شما با ما در میان گذاشتند:
ایرج جنتی عطایی: «توکا هنرمند جوانی است که به تیم ما پیوسته و البته به تیم ترانه نوین ما در تبعید و من از این همکاری خوشحالم و الان سه ترانه آماده داریم با آهنگسازی مهرداد آسمانی، تنظیم استاد منوچهر خان چشم آذر و ترانه من.
امیدوارم بتوانیم در شرایط زن ستیز امروز شاهد رشد و شکوفایی هنرمندی شویم که تحصیلات موسیقی دارد و سالها در این زمینه فعالیت میکند و حالا کوچ کرده به جهان ترانه نوین و پاپ ما. دو ترانه با صدای توکا پخش شده به اسم «تابو» و «شش دقیقه» و ترانه سوم که هنوز پخش نشدهاست اما به زودی پخش میشود به نام «زن پایان». این ترانه در پیوند با حس و حضور زن جوان اجرا شدهاست در جهان امروز ما و در ایران که زن بودن یکی از قدغنها است.»
آقای عطایی در مورد زن ستیزی صحبت کرد. نگاه شما در این باره چیست و آیا ترانههای شما بازتاب دهنده زن ستیزی بوده یا نگاه آقای عطایی به ورود یک خواننده جدید زن به فضای موسیقی امروز ایران. شما فکر میکنید زنستیزی فقط درایران اتفاق میافتد یا یک مسئله جهانی است و چگونه میخواهید در ترانههایتان به این مقوله بپردازید؟
زن ستیزی ابعاد متفاوتی دارد، اما بخشی که میتوانم در حیطه کار خودم مثال بزنم این است که در ایران به دلیل این که صدای زن ممنوع است، ترانهسراهای زن مجبورند خودشان را در قالب یک مرد فرو ببرند و ترانه بنویسند یعنی احساس زنانه در ترانه سرکوب میشود و ترانهای که ممکن است حتی یک خواننده زن بخواند به ترانهای مردانه تبدیل میشود. این شکل ترانه را ممکن است بعضی خوانندهها در خارج از ایران هم بخوانند یعنی خواننده زن است و در مورد احساس خود صحبت میکنند ولی این احساسات به هیچ عنوان زنانه نیست بلکه احساسات سرکوب شده یک زن به حاشیه رفتهاست.
در مورد شما در این دو ترانه اتفاق برعکسی رخ داده یعنی ترانهسرا مرد است ولی از زبان یک زن شنیده میشود. فکر میکنید آقای عطایی در این دو ترانه چقدر نزدیک شده به صدای یک زن؟
من فکر میکنم استاد ایرج جنتی عطایی با وجود مرد بودن آن قدر احساسات ساده و بی پروای یک زن را خوب به تصویر کشانده که من به عنوان یک زن وقتی ترانهها را برای خودم زمزمه میکنم احساس زنانگی کامل این ترانهها را با تمام وجود احساس میکنم.
آقای عطایی در مورد ورود شما به تیم ترانه نوین ایران در تبعید اشاره کرد. منظور از این تیم چیست و شما چگونه وارد این تیم شدید؟
در قسمتی از این ترانه در تبعید که به من اشاره میشود منظور ترانههایی است که آزادانه میتواند حس زنانه داشته باشد. ترانههای در تبعید از درد و رنجهای سرکوب شده ما ایرانیها میگوید و با مردم کشورهای دیگر هم که ممکن است به گونهای در کشورشان در تبعید باشند از این احساست و عواطف صحبت میکند. من ترانهها را به این شکل دسته بندی میکنم، ترانههایی که خوشحالکنندهاند و همیشه ابعاد مثبت زندگی را به طور روتوش شده نمایش میدهند و ترانههای در تبعید که صادق و عریان هستند.
اولین ویدیویی که از شما منتشر شد مربوط میشود به ترانه «تابو» که فضای این ویدیو متفاوت است از ویدیوهایی که این روزها بر روی ترانههای ایرانی چه در داخل و چه در خارج از ایران ساخته میشود. در این ویدیو شما لباسها و آرایشی اروپایی متعلق به دوره تاریخی دیگری دارید که ممکن است تناقضی در ذهن بیننده ایجاد کند درمقایسه با شعری که میخوانید. چطور به این تصمیم رسیدید و هدفتان از استفاده از این فضای تاریخی اروپا چیست؟
باید تاکید کنم تهیه کننده ویدیوهای من خانم شیدا جهانبین است و ما با هم این فضا را انتخاب کردیم. ترانه تابو دارد در مورد احساسات ظریف و عاشقاته یک زن صحبت میکند که همیشه پشت خطهای قرمز نگهداشته شده اما زن این ترانه از خطهای قرمز میگذرد.
ما از بالماسکههای دورههای قدیم اقتباس کردیم که مردم سعی میکردند عشقهای ممنوع خود را پشت ماسکها پنهان کنند، نه این که میخواستیم متفاوت باشیم. لباسی که برای من انتخاب شده با دوره کلیسای اوترخت هلند هماهنگ بود و از طرف طراح لباس انتخاب شدهاست. همچنین میگویند این ویدیو فضای سردی دارد که باید خاطر نشان کنم ما این ویدیوها را در ۱۴ درجه زیر صفر گرفتیم و برای هر انسانی مشکل است در دمای منفی ۱۴ درجه نلرزد.
حتی اگر ماسک به صورت زده باشد؟
بله. این فضای سرد کشنده یک خودداری در احساس را به من میداد که یک چهره ساده و مغایر با چهره غلو شده شرقی باشد. به نظر من لزومی ندارد یک ویدیو آن قدر شلوغ باشد که ترانه و موسیقی پنهان شود. آقای فرهاد ویلکیجی، کارگردان فیلم که بسیار خوش سلیقه است و کارهای بی نظیری انجام میدهد این کار را به نحو احسن انجام داد. در خیلی موارد مردم به جای این که به ترانه، موسیقی و صدا توجه کنند محو ویدیو میشوند و من دلم میخواست ویدیوهای اول من تا حد امکان ساده باشد.
خانم توکا! قبل از این که این ترانه منتشر شود و بعد هم ویدیوی آن به بازار بیاید، برای ما که خبرهای دنیای موسیقی را همیشه دنبال میکنیم جالب بود قبل از این که شما را زیاد بشناسند، ایرج جنتی عطایی و مهرداد آسمانی هر دو در صفحات فیس بوک و جاهای مختلف از ورود یک خواننده خو صدا و مستعد به موسیقی پاپ ایران صحبت کردند و خیلیها منتظر بودند ترانه تابو منتشر شود. این ترانه چقدر انتظارات شما را برآورده کرد و چقدر توانست با مخاطب ارتباط برقرار کند و انتظارات مخاطب را برآورد؟
من متشکرم به خاطر حسن نظر نسبت به ترانههای من از طرف استاد جنتی عطایی و مهرداد آسمانی عزیز اما اگر این تعریفها را کنار بگذارم میدانم این ترانهها کاملا متفاوت است و در مقایسه با ترانههای بازار نمیتواند انتظار مخاطب امروز را که به کار هنری نزدیک نیست و بیشتر به کارهای بازاری نزدیک است برآورده کند.
ولی وظیفه هنرمند این است که اگر بازاری به دلیل تحریمهای فرهنگی مبتلا به بی محتوایی و لمپنیسم میشود با کار هنری توازنی در گوش شنونده و مخاطب برقرار کند. درست نیست چون یک سری ترانهها بازاری هستند و مردم آن را دوست دارند بگوییم اگر این ترانه نسبت به آنها سروصدا نکرده پس ترانه ما موفق نبودهاست. ترانههای من درعین سادگی آن قدر پیامهای زیبا دارد که خود را از ترانههای بازاری جدا میکند.
در گفت وگو با ایراج جنتی عطایی، اشاره شد که سه ترانه با شما کار کردهاند و نام آخرین ترانه «زن پایان» است. از این ترانه بگویید و این که چه زمانی منتشر خواهد شد؟
زن پایان ترانه منتخب من است و آن را بسیار دوست دارم چون همان طور که از اسمش پیدا است یعنی زنی که تمام شده یعنی انسانی که به پایان رسیدهاست. ما انسانها وقتی احساس میکنیم به آخر رسیدهایم بسیار آرام و ساکت هستیم، در سکون هستیم و سرد میشویم. ما سعی کردیم این احساس را در این ترانه نشان دهیم. این ترانه به زودی منتشر میشود شاید تا دو سه هفته دیگر.
خانم توکا! چطور شد که شما خواننده دو ترانه «تابو» و «شش دقيقه» شديد؟
تحصیلات من در رشته موسیقی کلاسیک در وین بوده و تا کنون در رشته آواز کلاسیک و اپرا فعالیت داشتم. همان طور که میدانیم اپرا بینندگان و شنوندگان خاصی دارد که شاید گرایشهای اشرافی، فانتزی و گرایشهای تئاترال دارند. اپرا در حال حاضر و حتی در زمانهای قدیم هم بین اشرافزادگان یک هنر لوکس بودهاست. اما من این هنر را دوست دارم چون بسیار مشکل است.
با خواندن اپرا همیشه نقطهای در احساس من به عنوان یک هنرمند کم بود و من این نیاز را در خودم احساس میکردم و دلم میخواست ترانههایی بخوانم که با زندگی روزمره مردم و دردها و احساسات مردم از هر قشری ارتباط داشته باشد از یک رفتگر گرفته تا یک خیاط و از یک زن خانهدار تا یک آرایشگر، ترانههایی که با احساسات آدمها ارتباط میگیرد و از زندگی آنها میگوید و به این شکل بتوانم با هموطنان خودم یا با انسانیت به شکل عادی و طبیعی نزدیک باشم. این فرصت برای من پیش آمد و من از این بابت بسیار خوشحالم.
Your browser doesn’t support HTML5
شما فکر میکنید راه نزدیک شدن به مخاطبی که از آن صحبت کردید وارد شدن به دنیای موسیقی پاپ بود؟
موسیقی پاپ موسیقی مردمی است و برای مردم نوشته میشود. به نظر من موسیقی که به عنوان موسیقی پاپ خوانده میشود با زندگی و احساسات انسانها از نوع نزدیک برخورد میکند.
http://www.youtube.com/embed/Mm8SnDOmZks
شما قبل از این که این دو ترانه را اجرا کنید، اپرا را به زبانهای اروپایی مانند ایتالیایی و آلمانی اجرا میکردید. چطور شد زبان فارسی را انتخاب کردید و خواستید با مردم کشوری که از آن آمدهاید ارتباط نزدیک برقرار کنید؟
سوال خوبی کردید. من اپرا را به زبان ایتالیایی، روسی، آلمانی، فرانسه و انگلیسی میخوانم. به جز ایرانی بودنم، زبان فارسی یک زبان ملودیک پر از رنگ و احساس است و زبان مادری من است و نیاز داشتم با خواندن زبان مادریام دوباره احساس نزدیکی بیشتری با فرهنگم و با مردم کشورم داشته باشم. این نیازی است که در هر انسانی وجود دارد، حتی خوانندگان اپرای دیگری هم هستند که از موسیقی فولکلور کشور خودشان میخوانند.
زبان فارسی یک زبان ملودیک پر از رنگ و احساس است و زبان مادری من است.
ما ایرانیها در همه جای دنیا پخش هستیم و وقتی در خیابان همدیگر را میبینیم حتی اگر با هم صحبت هم نکنیم اما نگاه همدیگر را میشناسیم. بنابراین فکر میکنم این احساس در زبان ما هم وجود دارد. من آرزو داشتم به زبان فارسی از ترانههایی بخوانم که با مردم عجین است و کنار زندگی واقعیشان قدم برمیدارد و خیلی خوشحالم کنار موسیقی کلاسیک ترانههای فارسی میخوانم که با زندگی واقعی مردم و دردهایشان بسیار بی پرده و عریان ولی عاشقانه و ظریف صحبت میکند.
قبل از این که بیشتر وارد بحث این دو ترانه و همکاری شما با ایرج جنتی عطایی، مهرداد آسمانی و منوچهر چشم آذر شویم، میخواهم بدانم نگاه شما به عنوان یک خواننده اپرا نسبت به آینده موسیقی اپرا چیست؟ امروز اپرا چه جایگاهی دارد و در آینده چه اتفاقی برای اپرا و مخاطبانش خواهد افتاد؟
اپرا که از ایتالیا شروع میشود در تاریخچه اش ابتدا به عنوان یک موسیقی تفریحی برای اشرافزادگان مطرح بوده ولی به مرور با اتفاقات و انقلابهایی که در کشورهای مختلف روی میدهد، هنر اپرا هم تغییر میکند، انقلابی میشود و از فقرا و مردم استفاده میکند. اکنون تاریخ اپرا به دو بخش تقسیم میشود، قسمت آنتیک و زیبایی که از همان عصر قدیم داریم و قسمتی که بسیار تهاجمی است، چون دنیا در حال حاضر جنسی و تهاجمی است و هر دوی این اینها را میشود در اپرای جدید دید.
یعنی اپرای جدید جنسی و تهاجمی است؟
بله بسیار زیاد. مثلا در فستیوالهای اپرایی که اجرا میشود بیشتر طراحی لباس و صحنه و حرکات موزون و کارگردانی روی سوژههای جنسی و خشونت میچرخد، حتی اگر یکی از اپراهای موتزارت باشد.
رقصندهها و خوانندهها ممکن است خیلی عریانتر باشند. البته بستگی دارد که هنرمندان چقدر دنبال نوآوری باشند ولی این نوآوری بیشتر تهاجمی است و نقطه اصلی آن جنسی است و به ندرت ما کارهای ظریف و کلاسیک میبینیم. البته هنوز در بعضی تئاترها و یا جاهایی که اپراها اجرا میکنند این مسایل رعایت میشود ولی در فستیوالها رعایت نمیشود. من فکر میکنم اپرا دارد یه این جهت سوق پیدا میکند.
اولین بار که با ترانه شما برخورد کردم این سوال برایم پبش آمد که خوانندگانی که اولین کار موسیقی پاپ ایرانی خود را میخواهند اجرا کنند آرزو دارند با ایرج جنتی عطایی یا مهرداد آسمانی و منوچهر چشم آذر کار کنند. چطور شد چنین تیم قدرتمندی کنار شما بودند و شما دو ترانه آغازین خود را در کنار این بزرگان کار کردید؟
برای من هم این یک آرزو بود و خوشبختانه این اتفاق خجسته روی داد و این آرزو برآورده شد. من بسیار خوشحال و مفتخر هستم که صدای ترانههای ابرمرد ترانه نوین ایران و پدر ترانه نوین ایران شدم و پیوند بین صدای من و ترانه ایرج جنتی عطایی بسته شد و با آهنگهای اصیل و بدیع آقای مهرداد آسمانی افتخار همکاری داشتم و این ترانهها را بسیار دوست دارم. مخصوصا برای من به عنوان یک هنرمند چون در حال حاضر بسیار مشکل است که در موسیقی پاپ، موسیقی را پیدا کنیم که حتی یک یا دو ترانه شبیه ترانههای کشور ترکیه یا کشورهای عربی و یونان نباشد و من این ملودیها را دوست دارم چون تک هستند.
ایرج جنتی عطایی در گفتوگویی کوتاه چند جملهای در مورد شما با ما در میان گذاشتند:
ایرج جنتی عطایی: «توکا هنرمند جوانی است که به تیم ما پیوسته و البته به تیم ترانه نوین ما در تبعید و من از این همکاری خوشحالم و الان سه ترانه آماده داریم با آهنگسازی مهرداد آسمانی، تنظیم استاد منوچهر خان چشم آذر و ترانه من.
امیدوارم بتوانیم در شرایط زن ستیز امروز شاهد رشد و شکوفایی هنرمندی شویم که تحصیلات موسیقی دارد و سالها در این زمینه فعالیت میکند و حالا کوچ کرده به جهان ترانه نوین و پاپ ما. دو ترانه با صدای توکا پخش شده به اسم «تابو» و «شش دقیقه» و ترانه سوم که هنوز پخش نشدهاست اما به زودی پخش میشود به نام «زن پایان». این ترانه در پیوند با حس و حضور زن جوان اجرا شدهاست در جهان امروز ما و در ایران که زن بودن یکی از قدغنها است.»
آقای عطایی در مورد زن ستیزی صحبت کرد. نگاه شما در این باره چیست و آیا ترانههای شما بازتاب دهنده زن ستیزی بوده یا نگاه آقای عطایی به ورود یک خواننده جدید زن به فضای موسیقی امروز ایران. شما فکر میکنید زنستیزی فقط درایران اتفاق میافتد یا یک مسئله جهانی است و چگونه میخواهید در ترانههایتان به این مقوله بپردازید؟
زن ستیزی ابعاد متفاوتی دارد، اما بخشی که میتوانم در حیطه کار خودم مثال بزنم این است که در ایران به دلیل این که صدای زن ممنوع است، ترانهسراهای زن مجبورند خودشان را در قالب یک مرد فرو ببرند و ترانه بنویسند یعنی احساس زنانه در ترانه سرکوب میشود و ترانهای که ممکن است حتی یک خواننده زن بخواند به ترانهای مردانه تبدیل میشود. این شکل ترانه را ممکن است بعضی خوانندهها در خارج از ایران هم بخوانند یعنی خواننده زن است و در مورد احساس خود صحبت میکنند ولی این احساسات به هیچ عنوان زنانه نیست بلکه احساسات سرکوب شده یک زن به حاشیه رفتهاست.
در مورد شما در این دو ترانه اتفاق برعکسی رخ داده یعنی ترانهسرا مرد است ولی از زبان یک زن شنیده میشود. فکر میکنید آقای عطایی در این دو ترانه چقدر نزدیک شده به صدای یک زن؟
من فکر میکنم استاد ایرج جنتی عطایی با وجود مرد بودن آن قدر احساسات ساده و بی پروای یک زن را خوب به تصویر کشانده که من به عنوان یک زن وقتی ترانهها را برای خودم زمزمه میکنم احساس زنانگی کامل این ترانهها را با تمام وجود احساس میکنم.
آقای عطایی در مورد ورود شما به تیم ترانه نوین ایران در تبعید اشاره کرد. منظور از این تیم چیست و شما چگونه وارد این تیم شدید؟
در قسمتی از این ترانه در تبعید که به من اشاره میشود منظور ترانههایی است که آزادانه میتواند حس زنانه داشته باشد. ترانههای در تبعید از درد و رنجهای سرکوب شده ما ایرانیها میگوید و با مردم کشورهای دیگر هم که ممکن است به گونهای در کشورشان در تبعید باشند از این احساست و عواطف صحبت میکند. من ترانهها را به این شکل دسته بندی میکنم، ترانههایی که خوشحالکنندهاند و همیشه ابعاد مثبت زندگی را به طور روتوش شده نمایش میدهند و ترانههای در تبعید که صادق و عریان هستند.
اولین ویدیویی که از شما منتشر شد مربوط میشود به ترانه «تابو» که فضای این ویدیو متفاوت است از ویدیوهایی که این روزها بر روی ترانههای ایرانی چه در داخل و چه در خارج از ایران ساخته میشود. در این ویدیو شما لباسها و آرایشی اروپایی متعلق به دوره تاریخی دیگری دارید که ممکن است تناقضی در ذهن بیننده ایجاد کند درمقایسه با شعری که میخوانید. چطور به این تصمیم رسیدید و هدفتان از استفاده از این فضای تاریخی اروپا چیست؟
باید تاکید کنم تهیه کننده ویدیوهای من خانم شیدا جهانبین است و ما با هم این فضا را انتخاب کردیم. ترانه تابو دارد در مورد احساسات ظریف و عاشقاته یک زن صحبت میکند که همیشه پشت خطهای قرمز نگهداشته شده اما زن این ترانه از خطهای قرمز میگذرد.
ما از بالماسکههای دورههای قدیم اقتباس کردیم که مردم سعی میکردند عشقهای ممنوع خود را پشت ماسکها پنهان کنند، نه این که میخواستیم متفاوت باشیم. لباسی که برای من انتخاب شده با دوره کلیسای اوترخت هلند هماهنگ بود و از طرف طراح لباس انتخاب شدهاست. همچنین میگویند این ویدیو فضای سردی دارد که باید خاطر نشان کنم ما این ویدیوها را در ۱۴ درجه زیر صفر گرفتیم و برای هر انسانی مشکل است در دمای منفی ۱۴ درجه نلرزد.
حتی اگر ماسک به صورت زده باشد؟
بله. این فضای سرد کشنده یک خودداری در احساس را به من میداد که یک چهره ساده و مغایر با چهره غلو شده شرقی باشد. به نظر من لزومی ندارد یک ویدیو آن قدر شلوغ باشد که ترانه و موسیقی پنهان شود. آقای فرهاد ویلکیجی، کارگردان فیلم که بسیار خوش سلیقه است و کارهای بی نظیری انجام میدهد این کار را به نحو احسن انجام داد. در خیلی موارد مردم به جای این که به ترانه، موسیقی و صدا توجه کنند محو ویدیو میشوند و من دلم میخواست ویدیوهای اول من تا حد امکان ساده باشد.
خانم توکا! قبل از این که این ترانه منتشر شود و بعد هم ویدیوی آن به بازار بیاید، برای ما که خبرهای دنیای موسیقی را همیشه دنبال میکنیم جالب بود قبل از این که شما را زیاد بشناسند، ایرج جنتی عطایی و مهرداد آسمانی هر دو در صفحات فیس بوک و جاهای مختلف از ورود یک خواننده خو صدا و مستعد به موسیقی پاپ ایران صحبت کردند و خیلیها منتظر بودند ترانه تابو منتشر شود. این ترانه چقدر انتظارات شما را برآورده کرد و چقدر توانست با مخاطب ارتباط برقرار کند و انتظارات مخاطب را برآورد؟
من متشکرم به خاطر حسن نظر نسبت به ترانههای من از طرف استاد جنتی عطایی و مهرداد آسمانی عزیز اما اگر این تعریفها را کنار بگذارم میدانم این ترانهها کاملا متفاوت است و در مقایسه با ترانههای بازار نمیتواند انتظار مخاطب امروز را که به کار هنری نزدیک نیست و بیشتر به کارهای بازاری نزدیک است برآورده کند.
ولی وظیفه هنرمند این است که اگر بازاری به دلیل تحریمهای فرهنگی مبتلا به بی محتوایی و لمپنیسم میشود با کار هنری توازنی در گوش شنونده و مخاطب برقرار کند. درست نیست چون یک سری ترانهها بازاری هستند و مردم آن را دوست دارند بگوییم اگر این ترانه نسبت به آنها سروصدا نکرده پس ترانه ما موفق نبودهاست. ترانههای من درعین سادگی آن قدر پیامهای زیبا دارد که خود را از ترانههای بازاری جدا میکند.
در گفت وگو با ایراج جنتی عطایی، اشاره شد که سه ترانه با شما کار کردهاند و نام آخرین ترانه «زن پایان» است. از این ترانه بگویید و این که چه زمانی منتشر خواهد شد؟
زن پایان ترانه منتخب من است و آن را بسیار دوست دارم چون همان طور که از اسمش پیدا است یعنی زنی که تمام شده یعنی انسانی که به پایان رسیدهاست. ما انسانها وقتی احساس میکنیم به آخر رسیدهایم بسیار آرام و ساکت هستیم، در سکون هستیم و سرد میشویم. ما سعی کردیم این احساس را در این ترانه نشان دهیم. این ترانه به زودی منتشر میشود شاید تا دو سه هفته دیگر.