بهگزارش برخی وبسایتهای خبری اصولگرا، ابراهیم رئیسی، معاون اول قوه قضاییه و عضو مجلس خبرگان، در همایش سالانه واعظان و سخنرانان مذهبی، از جریان نزدیک به محمود احمدینژاد، با عنوان «جریان فاسد انحرافی» نامبرده که به گفتهٔ او این جریان میخواهد نارضایتی عمومی ایجاد کند.
آقای رئیسی، همچنین میگوید که دشمنان در تلاش هستند تا ولی فقیه را مسئول و عامل ایجاد مشکلات موجود معرفی کنند.
در گفتوگو با احمد علوی، اقتصاددان در سوئد، از او میپرسیم، تا چه اندازه میتوان آیتالله خامنهای را در بهوجود آمدن مشکلات کنونی، موثر و مقصر دانست؟
احمد علوی: هم از نظر حقوقی و قانون اساسی رژیم و هم از جهت حقیقی، رهبر اختیارات بسیار عمدهای دارد ولی باید گفت که قدرت و تاثیرگذاری رهبر حتی بیش از این چهارچوب حقوقی است.
این مربوط است به هر تصمیمگیری که انجام میشود؛ به خصوص در عرصه روابط بینالملل که ما به خوبی می دانیم مسئول حل و فصل پرونده هستهای ایران تیمی بود که ایشان تعیین کردهاست.
بنابر این مسئول تشنجات بینالمللی با توجه به اینکه ایشان مسئول این همه از نهادها و این سطح از تصمیمگیریهاست، طبعا ایشان است.
این تصمیمگیریها از نظر اقتصادی تبعاتی به همراه دارد که ما بخشی از آن را الان میبینیم و بخشهای عمدهای از آن هنوز هم فعلیت نیافته و در آینده محقق خواهد شد.
آقای رئیس معاون اول قوه قضائیه از جریان نزدیک به آقای محمود احمدی نژاد به عنوان جریان فاسد انحرافی نام میبرد. در این روزها ما شاهد این هستیم که بخشی از اصولگرایان سهم سوء تدبیر و بی تدبیری دولت را در به وجود آمدن این اوضاع اقتصادی بیشتر می دانند تا تاثیر تحریمها.
در این باره چه میتوان گفت؟ سهم دولت فکر میکنید که چقدر است؟
دشوار است که بشود به دقت سهم دولت یا رهبر و رژیم را تعیین کرد. ولی به هر حال دولت هم به نوعی برآمده از اراده رهبر است.
بنابر این اگر به لحاظ مدیریتی بخواهیم تعیین کنیم، اینجاست که باید پرسید رئیس دولت فعلی که آدم شناخته شدهای نبود، نه در درون بوروکراسی و دیوانسالاری رژیم و نه حتی در میان حامیان رژیم هم چندان شناخته شده نبود.
ارادهای بود که باعث شد ایشان به مدیریت برسد و بعدا هم مدیریتش ادامه پیدا کند و حمایت شود، حتی در مقابل نظارت مجلس و سایر نهادها، در شرایطی که ایشان نهادهای نظارتی و کنترلی را مثل سازمان برنامه و بودجه و سایر نهادهای مربوطه را منحل کرد که همین ماجرا در ایجاد شرایط دشوار فعلی سهمی دارد.
ایشان دائما تحت حمایت رهبر رژیم بودهاست. چه در خاستگاه و چه در بقا همواره به حمایت رهبر رژیم متکی بودهاست. بنابر این نمیتوان گفت که پیامدهای اقتصادی سوء سیاستهای دولت چیزی فراتر از اراده ولی فقیه است.
در گفتههای معاون اول قوه قضائیه که عضو مجلس خبرگان رهبری هم هست، در کنار جریان نزدیک به دولت که جریان انحرافی خوانده میشود، اصلاحطلبها هم به عنوان جریان فتنه مورد حمله قرار گرفتهاند و متهم شدهاند که این دو جریان میخواهند جریان رابطه با غرب را برقرار کنند.
ما الان شاهدیم که بخشی از افراد درون حکومت تبدیل به جریان فتنه شدهاند و بخشی دیگر هم به عنوان جریان انحرافی از آنها یاد میشود.
این نوع نگاه و سرشت حکومت فعلی ایران از روز اول چنین بودهاست. یعنی افراد برای گرفتن قدرت و تسویه حساب با رقیب، معمولا به این حربهها متوسل میشوند تا شانس قدرت را از حریف بگیرند.
ما می دانیم که سال آینده انتخابات است و به هر حال باید حاکمیت دوباره یک انتخابات دیگر را سر و سامان بدهد. اینجاست که این بحثها ارتباط پیدا میکند با این روند توزیع قدرت مجدد در ایران در سال آینده.
الان نیروی مسلطی که بر سر کار است ، مایل است که دولت فعلی و طرفدارانش را از قدرت خلع کند و قدرت را به تمامی در دست بگیرد و این اتهامات را هم در ارتباط با آن میشود درک کرد.
در میانه این دعواها و جنگ قدرت تکلیف اقتصاد ایران و این بحران اقتصادی و زندگی مردم عادی چه میشود؟
با توجه به اینکه الان رهبر رژیم تعیینکننده است که چه سیاستی را در مواجه با غرب انتخاب کند، نیروهایی که در انتخابات آتی طلب قدرت میکنند، طبیعتا خارج از آنچه که اراده مسلط میگوید، نخواهند گفت.
آقای رئیسی، همچنین میگوید که دشمنان در تلاش هستند تا ولی فقیه را مسئول و عامل ایجاد مشکلات موجود معرفی کنند.
در گفتوگو با احمد علوی، اقتصاددان در سوئد، از او میپرسیم، تا چه اندازه میتوان آیتالله خامنهای را در بهوجود آمدن مشکلات کنونی، موثر و مقصر دانست؟
Your browser doesn’t support HTML5
احمد علوی: هم از نظر حقوقی و قانون اساسی رژیم و هم از جهت حقیقی، رهبر اختیارات بسیار عمدهای دارد ولی باید گفت که قدرت و تاثیرگذاری رهبر حتی بیش از این چهارچوب حقوقی است.
این مربوط است به هر تصمیمگیری که انجام میشود؛ به خصوص در عرصه روابط بینالملل که ما به خوبی می دانیم مسئول حل و فصل پرونده هستهای ایران تیمی بود که ایشان تعیین کردهاست.
بنابر این مسئول تشنجات بینالمللی با توجه به اینکه ایشان مسئول این همه از نهادها و این سطح از تصمیمگیریهاست، طبعا ایشان است.
این تصمیمگیریها از نظر اقتصادی تبعاتی به همراه دارد که ما بخشی از آن را الان میبینیم و بخشهای عمدهای از آن هنوز هم فعلیت نیافته و در آینده محقق خواهد شد.
آقای رئیس معاون اول قوه قضائیه از جریان نزدیک به آقای محمود احمدی نژاد به عنوان جریان فاسد انحرافی نام میبرد. در این روزها ما شاهد این هستیم که بخشی از اصولگرایان سهم سوء تدبیر و بی تدبیری دولت را در به وجود آمدن این اوضاع اقتصادی بیشتر می دانند تا تاثیر تحریمها.
در این باره چه میتوان گفت؟ سهم دولت فکر میکنید که چقدر است؟
دشوار است که بشود به دقت سهم دولت یا رهبر و رژیم را تعیین کرد. ولی به هر حال دولت هم به نوعی برآمده از اراده رهبر است.
بنابر این اگر به لحاظ مدیریتی بخواهیم تعیین کنیم، اینجاست که باید پرسید رئیس دولت فعلی که آدم شناخته شدهای نبود، نه در درون بوروکراسی و دیوانسالاری رژیم و نه حتی در میان حامیان رژیم هم چندان شناخته شده نبود.
ارادهای بود که باعث شد ایشان به مدیریت برسد و بعدا هم مدیریتش ادامه پیدا کند و حمایت شود، حتی در مقابل نظارت مجلس و سایر نهادها، در شرایطی که ایشان نهادهای نظارتی و کنترلی را مثل سازمان برنامه و بودجه و سایر نهادهای مربوطه را منحل کرد که همین ماجرا در ایجاد شرایط دشوار فعلی سهمی دارد.
ایشان دائما تحت حمایت رهبر رژیم بودهاست. چه در خاستگاه و چه در بقا همواره به حمایت رهبر رژیم متکی بودهاست. بنابر این نمیتوان گفت که پیامدهای اقتصادی سوء سیاستهای دولت چیزی فراتر از اراده ولی فقیه است.
در گفتههای معاون اول قوه قضائیه که عضو مجلس خبرگان رهبری هم هست، در کنار جریان نزدیک به دولت که جریان انحرافی خوانده میشود، اصلاحطلبها هم به عنوان جریان فتنه مورد حمله قرار گرفتهاند و متهم شدهاند که این دو جریان میخواهند جریان رابطه با غرب را برقرار کنند.
ما الان شاهدیم که بخشی از افراد درون حکومت تبدیل به جریان فتنه شدهاند و بخشی دیگر هم به عنوان جریان انحرافی از آنها یاد میشود.
این نوع نگاه و سرشت حکومت فعلی ایران از روز اول چنین بودهاست. یعنی افراد برای گرفتن قدرت و تسویه حساب با رقیب، معمولا به این حربهها متوسل میشوند تا شانس قدرت را از حریف بگیرند.
ما می دانیم که سال آینده انتخابات است و به هر حال باید حاکمیت دوباره یک انتخابات دیگر را سر و سامان بدهد. اینجاست که این بحثها ارتباط پیدا میکند با این روند توزیع قدرت مجدد در ایران در سال آینده.
الان نیروی مسلطی که بر سر کار است ، مایل است که دولت فعلی و طرفدارانش را از قدرت خلع کند و قدرت را به تمامی در دست بگیرد و این اتهامات را هم در ارتباط با آن میشود درک کرد.
در میانه این دعواها و جنگ قدرت تکلیف اقتصاد ایران و این بحران اقتصادی و زندگی مردم عادی چه میشود؟
با توجه به اینکه الان رهبر رژیم تعیینکننده است که چه سیاستی را در مواجه با غرب انتخاب کند، نیروهایی که در انتخابات آتی طلب قدرت میکنند، طبیعتا خارج از آنچه که اراده مسلط میگوید، نخواهند گفت.