علی فلاحیان و مصطفی پورمحمدی دو روحانی، دو اصولگرا، دو نامزد بیبرنامه و دوچهره امنیتی در میان نامزدهای انتخابات ۹۲ هستند. مزید بر این اشتراکات، ویژگیهای دیگری را میتوان یافت که این دو را به یکدیگر بسیار شبیه ساخته: نزدیکی به بیت رهبری و دو همکار پیشین در وزارت اطلاعات. با وجود این همه اشتراک چرا هر دو اینها نامزد انتخابات شدهاند؟
پرسش کلیدی
پختگی و کارآزمودگی سیاسی همواره چنین اقتضا میکند که در نظامهای سیاسی مترقی، چهرههای امنیتی چه در دوران تصدی و چه پس از آن تا حد امکان دور از صحنه سیاسی باشند. در جمهوری اسلامی به دلایل عدیده از جمله فقدان احزاب قدرتمند، این پختگی مشاهده نمیشود که خود نقیصهای بر این نظام است.
اما اینکه همزمان دو چهره امنیتی که چنان رابطه تنگاتنگ کاری با هم داشتند، هر دو نامزد ریاست جمهوری شوند تا از «پرده» در آمده و به «عیان» درآیند، پرسش کلیدی است که درخور تامل است. این پرسش آنگاه مهمتر خواهد بود که بدانیم این دو چهره، فاقد خوشنامی در بیرون و درون ایران هستند.
این پرسش آنگاه بُهتآور است که به یادآوریم عرصه انتخابات ریاست جمهور حتی در «بستهترین» نظامها، عرصه پرتو افکندن رسانهها و جریان رقیب بر زوایای شخصیتی و مدیریتی دیگر نامزدهاست. با نگاهی گذرا به پیشینه این دو، آیا این پرسش، تأملبرانگیز نیست که کسانی با چنان پروندههایی به جای آنکه در تاریکخانههای قدرت به تدبیر امور بپردازند، خود را بر پرده آفتاب افکندهاند تا اگر گذشت زمان، غباری بر گذشته «مرموز» آنان پوشانده، خود به دست خود آن غبارها را بزدایند؟
پیشینه فلاحیان و پورمحمدی
در زمانی که علی فلاحیان، چهره پرحاشیه دولت رفسنجانی در پست وزارت اطلاعات، سکان این وزارت را در دست داشت مصطفی پورمحمدی معاونت برونمرزی او را عهدهدار بود. در وصف فلاحیان همین بس که به دلیل پرونده بمبگذاری در مرکز یهودیان آرژانتین (آمیا) وی هم اینک تحت تعقیب پلیس بینالملل است.
اتهامات درشت دیگری همچون دست داشتن در ترور مخالفان در پرونده موسوم به «میکونوس» در آلمان و قتل روشنفکران دگراندیش موسوم به «قتلهای زنجیرهای» دیگر اتهامات فلاحیان است.
بدیهی است اگر باند احمدینژاد در صدد افشاگری علیه دیگر نامزدها برآید، در ظاهر امر فلاحیان میتواند قربانی سادهای برای باند احمدینژاد باشد. آیا این فرض معقول است که فلاحیان (وزیر اطلاعات پیشین و عضو کنونی خبرگان) بدون محاسبه چنین مخاطرهای که نه تنها برای او بلکه برای نظام جمهوری اسلامی نیر خطیر میتواند باشد، به میدان آمده است؟
پرسش فوق برای پورمحمدی نیز به قوت خود باقی است چرا که هر آنچه اتهام متوجه «آقای وزیر» در پروندههای برونمرزی از قبیل آمیا و میکونوس است، ناگزیر متوجه پورمحمدی معاونت برونمرزی اطلاعات نیز هست. با این حساب چگونه است که این دو به تاریکخانه قدرت که نرفتهاند هیچ، به نفع یکدیگر از نامزدی دست نکشیدهاند هیچ، بلکه هردو به صحنه انتخاباتی پا نهادهاند که یک سوی آن باند احمدینژاد و یک سوی دیگرش اصلاحطلبان، جامعه روشنفکری ایران و رسانههای جهانی است. به واقع در پس ذهن این دو چهره امنیتی «کارکشته» چه میگذرد؟
دو نامزد بیبرنامه
پورمحمدی با تشخیص اینکه «کشور دچار چالش شده و باید وارد صحنه شد» گفته که «من برای زینت مجالس، گرم کردن بازی، گرفتن سهم و این جور حرفها نیامدهام. برای آمدنم دلیل روشن دارم. کشور نیازمند "تحول" است» (۲۹ اسفند۹۱)
اما او که پس از کنار گذاشته شدن از وزارت کشور در دولت اول احمدینژاد به سازمان بازرسی کل کشور کوچ کرد تا با نظارت بر عملکرد دولت، شدیدترین حملهها را نثار «رئیس ناسپاس» خود کند، در کمتر از سه ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری «هیچ» برنامهای برای تحولی که به دنبال اجرایش است، ارائه نکرده است.
این فقدان برنامه برای تحول مورد نظر پورمحمدی در حالی است که با غرور و تکبر مدعی است «من خیلی کارها کردم... هر کار خوبی که به ذهن شما بیاید من دستی بر آن داشتم!» همچنان که در خصوص سیاست خارجی مدعی است «من بیش از ۱۰ سال رئیس دیپلماسی "پنهان" کشور بودم و به همه عوامل و ابزارهای آن آشنایی دارم» - فارس ۲۶ بهمن ۹۱-
به رغم بیبرنامگی هر دو این نامزدها، اما مزیت پورمحمدی نسبت به فلاحیان این است که در هشت سال گذشته در حالی که فلاحیان در مجلس خبرگان به تایید صدباره اقدامات رهبر میپرداخت، پورمحمدی چه در درون دولت احمدینژاد و چه بیرون آن، در بطن آنچه رئیس دولت کرده قرار داشته و روشنگریهایی نیز از فساد مالی آن به عمل آورده است.
اما فلاحیان فقط با راهاندازی سایتی به نام «آمنون» با این ادعا که درخواستهای مردمی از او برای حضور در انتخابات به حد «نصاب» رسیده، نامزدی خود را اعلام کرده بدون آنکه نامی از چهرههای سرشناش حامی خود ببرد.
گمانهزنی از حضور هم زمان فلاحیان و پورمحمدی
در حالی که هنوز از باند احمدینژاد هیچ کس رسماً اعلام کاندیداتوری نکرده و از چهرههای اصلاحطلب حتی از نوع بدلی (مانند مصطفی کواکبیان) تاکنون اندکی اعلام نامزدی کردهاند، انبوه نامزدهای اصولگرای سنتی از جمله غلامعلی حداد عادل، علی اکبر ولایتی، محمد باقر قالیباف، محسن رضایی، منوچهر متکی، محمد رضا باهنر، علی فلاحیان و مصطفی پورمحمدی یا اشاره به پراکندگی شدید جبهه اصولگرایان سنتی دارد یا اشاره به حمله جندجانبه آنان به رقیبی (اسفندیار رحیم مشایی) که به گفته او و احمدینژاد آماده شهادتاند.
وجه مشترک این گروه از نامزدها آن است که هر یک به نوعی بر ارتباط ولایی و فرمانبرداری از رهبر تاکید دارند. از جمله پورمحمدی در یکی از مصاحبهها گفته است که علت عزل او از دادستانی مشهد در زمان موسوی محمد موسوی خوئینیها آن بوده که «من نیروی آقا (خامنهای) هستم.»
بیتردید اینک که شکاف در جبهه اصولگرایان علنی است، دور از واقع نخواهد بود اصولگرایان را به «اصولگرایان حامی رهبر» و «اصولگرایان حامی احمدینژاد» تقسیم کنیم به گونهای که گروهِ نخست سر در آستانه ولایت رهبر دارند و گروه دوم سر در آستانه ولایت امام زمان.
شاید راز نامزدی دو چهره امنیتی رژیم جمهوری اسلامی در همین جاست که «نیروهای آقا» از همه سنخ بسیج شدهاند تا حملات همهجانبهای را علیه همگنان دیروز خود و دشمنان امروز خود تدارک بینند.
----------------------------------------------
نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً دیدگاه رادیو فردا نیست.
پرسش کلیدی
پختگی و کارآزمودگی سیاسی همواره چنین اقتضا میکند که در نظامهای سیاسی مترقی، چهرههای امنیتی چه در دوران تصدی و چه پس از آن تا حد امکان دور از صحنه سیاسی باشند. در جمهوری اسلامی به دلایل عدیده از جمله فقدان احزاب قدرتمند، این پختگی مشاهده نمیشود که خود نقیصهای بر این نظام است.
اما اینکه همزمان دو چهره امنیتی که چنان رابطه تنگاتنگ کاری با هم داشتند، هر دو نامزد ریاست جمهوری شوند تا از «پرده» در آمده و به «عیان» درآیند، پرسش کلیدی است که درخور تامل است. این پرسش آنگاه مهمتر خواهد بود که بدانیم این دو چهره، فاقد خوشنامی در بیرون و درون ایران هستند.
این پرسش آنگاه بُهتآور است که به یادآوریم عرصه انتخابات ریاست جمهور حتی در «بستهترین» نظامها، عرصه پرتو افکندن رسانهها و جریان رقیب بر زوایای شخصیتی و مدیریتی دیگر نامزدهاست. با نگاهی گذرا به پیشینه این دو، آیا این پرسش، تأملبرانگیز نیست که کسانی با چنان پروندههایی به جای آنکه در تاریکخانههای قدرت به تدبیر امور بپردازند، خود را بر پرده آفتاب افکندهاند تا اگر گذشت زمان، غباری بر گذشته «مرموز» آنان پوشانده، خود به دست خود آن غبارها را بزدایند؟
پیشینه فلاحیان و پورمحمدی
در زمانی که علی فلاحیان، چهره پرحاشیه دولت رفسنجانی در پست وزارت اطلاعات، سکان این وزارت را در دست داشت مصطفی پورمحمدی معاونت برونمرزی او را عهدهدار بود. در وصف فلاحیان همین بس که به دلیل پرونده بمبگذاری در مرکز یهودیان آرژانتین (آمیا) وی هم اینک تحت تعقیب پلیس بینالملل است.
اتهامات درشت دیگری همچون دست داشتن در ترور مخالفان در پرونده موسوم به «میکونوس» در آلمان و قتل روشنفکران دگراندیش موسوم به «قتلهای زنجیرهای» دیگر اتهامات فلاحیان است.
بدیهی است اگر باند احمدینژاد در صدد افشاگری علیه دیگر نامزدها برآید، در ظاهر امر فلاحیان میتواند قربانی سادهای برای باند احمدینژاد باشد. آیا این فرض معقول است که فلاحیان (وزیر اطلاعات پیشین و عضو کنونی خبرگان) بدون محاسبه چنین مخاطرهای که نه تنها برای او بلکه برای نظام جمهوری اسلامی نیر خطیر میتواند باشد، به میدان آمده است؟
پرسش فوق برای پورمحمدی نیز به قوت خود باقی است چرا که هر آنچه اتهام متوجه «آقای وزیر» در پروندههای برونمرزی از قبیل آمیا و میکونوس است، ناگزیر متوجه پورمحمدی معاونت برونمرزی اطلاعات نیز هست. با این حساب چگونه است که این دو به تاریکخانه قدرت که نرفتهاند هیچ، به نفع یکدیگر از نامزدی دست نکشیدهاند هیچ، بلکه هردو به صحنه انتخاباتی پا نهادهاند که یک سوی آن باند احمدینژاد و یک سوی دیگرش اصلاحطلبان، جامعه روشنفکری ایران و رسانههای جهانی است. به واقع در پس ذهن این دو چهره امنیتی «کارکشته» چه میگذرد؟
دو نامزد بیبرنامه
پورمحمدی با تشخیص اینکه «کشور دچار چالش شده و باید وارد صحنه شد» گفته که «من برای زینت مجالس، گرم کردن بازی، گرفتن سهم و این جور حرفها نیامدهام. برای آمدنم دلیل روشن دارم. کشور نیازمند "تحول" است» (۲۹ اسفند۹۱)
اما او که پس از کنار گذاشته شدن از وزارت کشور در دولت اول احمدینژاد به سازمان بازرسی کل کشور کوچ کرد تا با نظارت بر عملکرد دولت، شدیدترین حملهها را نثار «رئیس ناسپاس» خود کند، در کمتر از سه ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری «هیچ» برنامهای برای تحولی که به دنبال اجرایش است، ارائه نکرده است.
این فقدان برنامه برای تحول مورد نظر پورمحمدی در حالی است که با غرور و تکبر مدعی است «من خیلی کارها کردم... هر کار خوبی که به ذهن شما بیاید من دستی بر آن داشتم!» همچنان که در خصوص سیاست خارجی مدعی است «من بیش از ۱۰ سال رئیس دیپلماسی "پنهان" کشور بودم و به همه عوامل و ابزارهای آن آشنایی دارم» - فارس ۲۶ بهمن ۹۱-
به رغم بیبرنامگی هر دو این نامزدها، اما مزیت پورمحمدی نسبت به فلاحیان این است که در هشت سال گذشته در حالی که فلاحیان در مجلس خبرگان به تایید صدباره اقدامات رهبر میپرداخت، پورمحمدی چه در درون دولت احمدینژاد و چه بیرون آن، در بطن آنچه رئیس دولت کرده قرار داشته و روشنگریهایی نیز از فساد مالی آن به عمل آورده است.
اما فلاحیان فقط با راهاندازی سایتی به نام «آمنون» با این ادعا که درخواستهای مردمی از او برای حضور در انتخابات به حد «نصاب» رسیده، نامزدی خود را اعلام کرده بدون آنکه نامی از چهرههای سرشناش حامی خود ببرد.
گمانهزنی از حضور هم زمان فلاحیان و پورمحمدی
در حالی که هنوز از باند احمدینژاد هیچ کس رسماً اعلام کاندیداتوری نکرده و از چهرههای اصلاحطلب حتی از نوع بدلی (مانند مصطفی کواکبیان) تاکنون اندکی اعلام نامزدی کردهاند، انبوه نامزدهای اصولگرای سنتی از جمله غلامعلی حداد عادل، علی اکبر ولایتی، محمد باقر قالیباف، محسن رضایی، منوچهر متکی، محمد رضا باهنر، علی فلاحیان و مصطفی پورمحمدی یا اشاره به پراکندگی شدید جبهه اصولگرایان سنتی دارد یا اشاره به حمله جندجانبه آنان به رقیبی (اسفندیار رحیم مشایی) که به گفته او و احمدینژاد آماده شهادتاند.
وجه مشترک این گروه از نامزدها آن است که هر یک به نوعی بر ارتباط ولایی و فرمانبرداری از رهبر تاکید دارند. از جمله پورمحمدی در یکی از مصاحبهها گفته است که علت عزل او از دادستانی مشهد در زمان موسوی محمد موسوی خوئینیها آن بوده که «من نیروی آقا (خامنهای) هستم.»
بیتردید اینک که شکاف در جبهه اصولگرایان علنی است، دور از واقع نخواهد بود اصولگرایان را به «اصولگرایان حامی رهبر» و «اصولگرایان حامی احمدینژاد» تقسیم کنیم به گونهای که گروهِ نخست سر در آستانه ولایت رهبر دارند و گروه دوم سر در آستانه ولایت امام زمان.
شاید راز نامزدی دو چهره امنیتی رژیم جمهوری اسلامی در همین جاست که «نیروهای آقا» از همه سنخ بسیج شدهاند تا حملات همهجانبهای را علیه همگنان دیروز خود و دشمنان امروز خود تدارک بینند.
----------------------------------------------
نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً دیدگاه رادیو فردا نیست.