رهبر جمهوری اسلامی به دنبال ایرانی است که حداقل ۱۵۰ میلیون نفر جمعیت داشته باشد. علی خامنهای در ماههای اخیر به طور مداوم بر افزایش جمعیت کشور تاکید کرده است. به نظر او، افزایش جمعیت به افزایش قدرت ایران میانجامد.
این سیاست چنان اهمیتی برای آقای خامنهای دارد که در یک اتفاق کمنظیر، خود را نیز در متوقف نکردن برنامههای کاهش جمعیت ایران از اواسط دهه ۱۳۷۰ مقصر معرفی کرده و از خدا خواسته تا او را به خاطر این تقصیر ببخشد.
همزمان با رهبر جمهوری اسلامی، تعدادی از روحانیون ارشد شیعه در ایران نیز خواستار افزایش جمعیت کشور شدهاند اما دلیل آنها برای این مسئله با آنچه آقای خامنهای در ظاهر بیان میکند، متفاوت است.
برخی روحانیون شیعه نگران کاهش جمعیت شیعیان در ایران و افزایش جمعیت اهل سنت هستند.
جعفر سبحانی، از مراجع تقلید حامی حکومت در شهر قم، یکی از این روحانیون است.
او با انتقاد از سیاست کاهش جمعیت در کشور، «از بین بردن اکثریت مطلق جمعیت شیعی در تمام شهرهای ایران» را یکی از «برنامههای سعودیها و وهابیت» عنوان کرده است.
آقای سبحانی گفته که «ترویج کاهش جمعیت و میزان تولد در کشور از هر نقطهای که شروع شد، درست نبود» و هشدار داده که «اگر به این منوال پیش برویم و از این مسایل غافل باشیم، ۴۰ سال بعد به اشتباه امروز خود پی میبریم که آن روز دیگر توازن جمیعتی شیعیان نسبت به گروههای دیگر به شکل فعلی نیست.»
ناصر رفیعی، یکی از اساتید حوزه علمیه قم هم از «نگرانی مراجع عظام تقلید و علما نسبت به کاهش جمعیت شیعه» در کشور خبر داده است.
به گفته آقای رفیعی، در سال تحصیلی ۹۲-۹۳ کشور و در پایه اول ابتدایی، جمعیت دانشآموزان شیعه و سنی «برابری میکرد.»
او در عین حال از اینکه «در یکی از شهرهای آذربایجان این جمعیت ۷۰ به ۳۰ بوده است»، به عنوان یک «خطر جدی» نام برده و هشدار داده که «در بعضی از شهرهای اهل سنت، جمعیت خانواده به صورت ۴ همسر و ۴۰ اولاد است.»
هفتهنامه شما، ارگان رسمی حزب پرنفوذ موتلفه اسلامی هم در زمستان ۱۳۹۰، با انتقاد شدید از مخالفان سیاستهای افزایش جمعیت کشور، هشدار داد که «رشد جمعیت شیعی کشور امروز از ۱/۸ درصد به ۱/۶ درصد تقلیل یافته در حالی که رقم رشد جمعیت در میان غیرشیعیان حدود ۷ درصد است».
این هفتهنامه نوشته بود که این نرخ رشد و کاهش جمعیت بدین معنی است که «جمهوری اسلامی ایران ۲۰ یا حداکثر ۳۰ سال دیگر شیعه نخواهد داشت.»
«بنا بر توجیه اقتصادی»
این در حالی است که هیچ کدام از این آمار و ارقام توسط نهادهای رسمی ایران به طور عمومی منتشر نشدهاند.
اما در هر صورت، چنین مسئلهای در صورت وقوع برای حاکمان کشوری که از حدود ۵۰۰ سال پیش تاکنون، داعیه رهبری شیعیان در جهان اسلام را داشته، میتواند مانند یک کابوس باشد.
با وجود این، مهدی خلجی، پژوهشگر موسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک، معتقد است که اصرار حکومت ایران و شخص رهبر جمهوری اسلامی به افزایش جمعیت کشور، همانگونه که خود او گفته، بنا بر «توجیه اقتصادی» صورت میگیرد و انگیزههای «عقیدتی» ندارد.
آقای خلجی به رادیو فردا میگوید: «در موارد اینچنینی دولت جمهوری اسلامی و در رأس آن آیتالله خامنهای، به نیازهای خیلی واقعی و ملموس بیشتر توجه میکنند تا حساسیتهای مذهبی روحانیون سنتی که معمولا هم با آقای خامنهای اختلاف نظرهای جدی در مسائل مختلف دارند.»
مهدی خلجی هم در حوزه علمیه قم درس خوانده و هم در دانشگاه سوربن پاریس. او در زمینه الاهیات و سیاست اسلامی و مسائل شیعیان در خاورمیانه و جهان اسلام تحقیق میکند و نویسنده کتابی با عنوان «نظم نوین روحانیت در ایران» بوده است.
او معتقد است که «نگرانی روحانیان در مورد کاهش جمعیت امر جدیدی نیست.»
«روحانیت سنتی از ابتدا هم مخالف برنامههای جمهوری اسلامی برای کاهش جمعیت پس از پایان جنگ با عراق بود. حتی کسانی مثل آقای حسینی تهرانی که از علمای مشهد بود، کتابی علیه طرح دولت برای کاهش جمعیت نوشت. ولی این مخالفتها باعث نشده که جمهوری اسلامی برای سالهای زیادی، طرحهای مختلفی را برای کنترل جمعیت دنبال نکند.»
آقای خلجی در پاسخ به این پرسش خود که «اما آیا اینکه نگرانی الان روحانیون در این باره در تصمیم حکومت ایران برای افزایش جمعیت تاثیرگذار است؟»، پاسخ «نمیدانم» میدهد.
این تحلیلگر مسائل ایران میگوید: «گرایشهای ضد سنی همیشه در بخشهای سنتی روحانیت شیعه وجود داشته است. تا مدتی که آقای خمینی زنده بود، این صداها زیاد شنیده نمیشد. بعد از فوت او که آقای خامنهای آن موقعیت خیلی قوی فقهی و مرجعیت را نداشت، صدای یک سری از مراجع و آیتاللهها بلند شد و خواستار برخورد دولت با اهل سنت شدند. سنیستیزی در قم و مشهد در سالهای رهبری آقای خامنهای خیلی آشکارتر از قبل شده است.»
به گفته مهدی خلجی، روحانیت سنتی «با هفته وحدت، جمع کردن مراسم عمر کشون و ترک لعن خلفا مخالف است» اما او اعتقاد دارد که «اینها سیاست جمهوری اسلامی نیست.»
«سیاست جمهوری اسلامی به هیچ وجه عقیدتی نیست، سیاست جمهوری اسلامی ایدئولوژیک است. در هر جا که دفاع از عقاید سنتی شیعه، مخل استقرار و کارآمدی حکومت باشد، جمهوری اسلامی از آن دفاع نمیکند و آنها را کنار میگذارد. به همین خاطر است که جمهوری اسلامی به اهل سنت و حتی اقلیتهای مذهبی دیگر آزادیهایی داده که اگر میخواست بر مبنای فقه و الاهیات شیعه عمل کند، نباید این آزادیها را میداد.»
«یک رسالت تاریخی»
اما اگر حکومت ایران به این نتیجه رسیده باشد که سیاست افزایش جمعیت کشور نه تنها آنگونه که آقای خلجی میگوید، مخل کارآمدیاش نباشد بلکه تقویت کننده آن هم باشد، چطور؟
آیا افزایش جمعیت ایران میتواند اهرمی برای برنامههای بلندپروازانه رهبران جمهوری اسلامی در منطقه باشد؟
آنهم در شرایطی که عربستان سعودی، به عنوان مهمترین رقیب منطقهای ایران و داعیهدار رهبری اهل سنت در جهان، با افزایش شدید جمعیت در ۲۰ سال گذشته روبرو بوده و ترکیه، مصر و پاکستان، سه کشور پرقدرت دیگر منطقه نیز صدها میلیون اهل سنت را در خود جای دادهاند.
سعید بشیرتاش، تحلیلگر مسائل ایران در بروکسل، رهبر جمهوری اسلامی را «جزو اقلیت انقلابی در میان روحانیان شیعه» میداند که «یک رسالت تاریخی برای خود قائل است.»
آقای بشیرتاش به رادیو فردا میگوید که «این رسالت تاریخی» چیزی جز تشکیل یک «امپراتوری شیعه» نیست و آقای خامنهای برای رسیدن به این هدف «اساسا به نیازها و ضعفهای اقتصادی و زیست بومی ایران توجهی ندارد.»
سعید بشیرتاش میافزاید: «خامنهای ایدئولوژیک فکر میکند و یک رسالت تاریخی برای تشکیل امپراتوری شیعه برای خود قائل است. او این امپراتوری را در تقابل و تضاد با نظام سلطه یا همان تمدن و فرهنگ غربی میداند. به نظر خامنهای، ایران با ۱۵۰ میلیون جمعیت یک کشور مقتدرتر است که میتواند نقش مهمتری در سیاستهای منطقهای بازی کند.»
سعید بشیرتاش، تحلیلگر مسائل ایران و پژوهشگر مسائل تاریخی است. از او مقالههای متعددی در تحلیل نگاه رهبر جمهوری اسلامی به مسائل منطقهای و موضوع هستهای ایران در سایتهای اینترنتی منتشر شده است.
به اعتقاد آقای بشیرتاش، جمهوری اسلامی و هر دو رهبر آن از ابتدا تاکنون، خود را «نماینده نهضت جهانی اسلام دانستهاند و به همین خاطر هم هست که خود را به شیعیان لبنان خیلی نزدیکتر از غیر شیعیان ایران میبینند.»
او میگوید: «موقعی که خامنهای از گذر از گردنه حساس تاریخی حرف میزند، در ذهن خود به دنبال تشکیل یک امپراتوری شیعه است. او برای این کار الگوی شوروی را در نظر دارد. کشوری با توان بالای نظامی، موشکی و اتمی اما ضعیف از نظر اقتصادی.»
قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، واحد عملیات برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از نزدیکترین و مورد اعتمادترین فرماندهان نظامی در نزد رهبر جمهوری اسلامی است.
سایتها و خبرگزاریهای ایران از آقای سلیمانی به عنوان بازوی اجرایی سیاستهای حکومت ایران در لبنان، عراق، افغانستان، سوریه و دیگر مناطق مهم خاورمیانه نام میبرند.
او در یک سخنرانی در ۲۷ بهمن ۱۳۹۲ گفته که «جمهوری اسلامی، مرجعیت سیاسی شیعه» است و خواستار «احیای شیعه» در منطقه با «مرجعیت ایران» شده است.
قاسم سلیمانی گفته که «این قطبیت، قدرت عظیم سیاسی، امنیتی و اقتصادی به ایران میدهد.»
او تعریف خود از هلال شیعی را «اقتصادی» بیان میکند: «اینکه میگویند هلال شیعی؛ هلال شیعی که سیاسی نیست. هلال شیعی هلال اقتصادی است. مهمترین مسئله اقتصادی جهان نفت است. ما میدانیم سه کشور ایران، عربستان و عراق بیشترین نفت جهان را دارند. عربستان اول و ایران و عراق دوم و سوم هستند و تقریبا ۷۰ درصد نفت جهان در منطقه شیعه نشین است یا قریب بر ۸۰ درصد در منطقه شیعه نشین است. نفت عراق در همین کریدور بصره و بغداد؛ کویر عربستان ۸۰ درصد نفتش در منطقه شیعه نشین دمام، قطیف قرار دارد. ایران هم که مشخص است.»
این سیاست چنان اهمیتی برای آقای خامنهای دارد که در یک اتفاق کمنظیر، خود را نیز در متوقف نکردن برنامههای کاهش جمعیت ایران از اواسط دهه ۱۳۷۰ مقصر معرفی کرده و از خدا خواسته تا او را به خاطر این تقصیر ببخشد.
همزمان با رهبر جمهوری اسلامی، تعدادی از روحانیون ارشد شیعه در ایران نیز خواستار افزایش جمعیت کشور شدهاند اما دلیل آنها برای این مسئله با آنچه آقای خامنهای در ظاهر بیان میکند، متفاوت است.
برخی روحانیون شیعه نگران کاهش جمعیت شیعیان در ایران و افزایش جمعیت اهل سنت هستند.
جعفر سبحانی، از مراجع تقلید حامی حکومت در شهر قم، یکی از این روحانیون است.
او با انتقاد از سیاست کاهش جمعیت در کشور، «از بین بردن اکثریت مطلق جمعیت شیعی در تمام شهرهای ایران» را یکی از «برنامههای سعودیها و وهابیت» عنوان کرده است.
آقای سبحانی گفته که «ترویج کاهش جمعیت و میزان تولد در کشور از هر نقطهای که شروع شد، درست نبود» و هشدار داده که «اگر به این منوال پیش برویم و از این مسایل غافل باشیم، ۴۰ سال بعد به اشتباه امروز خود پی میبریم که آن روز دیگر توازن جمیعتی شیعیان نسبت به گروههای دیگر به شکل فعلی نیست.»
ناصر رفیعی، یکی از اساتید حوزه علمیه قم هم از «نگرانی مراجع عظام تقلید و علما نسبت به کاهش جمعیت شیعه» در کشور خبر داده است.
به گفته آقای رفیعی، در سال تحصیلی ۹۲-۹۳ کشور و در پایه اول ابتدایی، جمعیت دانشآموزان شیعه و سنی «برابری میکرد.»
او در عین حال از اینکه «در یکی از شهرهای آذربایجان این جمعیت ۷۰ به ۳۰ بوده است»، به عنوان یک «خطر جدی» نام برده و هشدار داده که «در بعضی از شهرهای اهل سنت، جمعیت خانواده به صورت ۴ همسر و ۴۰ اولاد است.»
هفتهنامه شما، ارگان رسمی حزب پرنفوذ موتلفه اسلامی هم در زمستان ۱۳۹۰، با انتقاد شدید از مخالفان سیاستهای افزایش جمعیت کشور، هشدار داد که «رشد جمعیت شیعی کشور امروز از ۱/۸ درصد به ۱/۶ درصد تقلیل یافته در حالی که رقم رشد جمعیت در میان غیرشیعیان حدود ۷ درصد است».
این هفتهنامه نوشته بود که این نرخ رشد و کاهش جمعیت بدین معنی است که «جمهوری اسلامی ایران ۲۰ یا حداکثر ۳۰ سال دیگر شیعه نخواهد داشت.»
«بنا بر توجیه اقتصادی»
این در حالی است که هیچ کدام از این آمار و ارقام توسط نهادهای رسمی ایران به طور عمومی منتشر نشدهاند.
اما در هر صورت، چنین مسئلهای در صورت وقوع برای حاکمان کشوری که از حدود ۵۰۰ سال پیش تاکنون، داعیه رهبری شیعیان در جهان اسلام را داشته، میتواند مانند یک کابوس باشد.
با وجود این، مهدی خلجی، پژوهشگر موسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک، معتقد است که اصرار حکومت ایران و شخص رهبر جمهوری اسلامی به افزایش جمعیت کشور، همانگونه که خود او گفته، بنا بر «توجیه اقتصادی» صورت میگیرد و انگیزههای «عقیدتی» ندارد.
آقای خلجی به رادیو فردا میگوید: «در موارد اینچنینی دولت جمهوری اسلامی و در رأس آن آیتالله خامنهای، به نیازهای خیلی واقعی و ملموس بیشتر توجه میکنند تا حساسیتهای مذهبی روحانیون سنتی که معمولا هم با آقای خامنهای اختلاف نظرهای جدی در مسائل مختلف دارند.»
مهدی خلجی هم در حوزه علمیه قم درس خوانده و هم در دانشگاه سوربن پاریس. او در زمینه الاهیات و سیاست اسلامی و مسائل شیعیان در خاورمیانه و جهان اسلام تحقیق میکند و نویسنده کتابی با عنوان «نظم نوین روحانیت در ایران» بوده است.
او معتقد است که «نگرانی روحانیان در مورد کاهش جمعیت امر جدیدی نیست.»
«روحانیت سنتی از ابتدا هم مخالف برنامههای جمهوری اسلامی برای کاهش جمعیت پس از پایان جنگ با عراق بود. حتی کسانی مثل آقای حسینی تهرانی که از علمای مشهد بود، کتابی علیه طرح دولت برای کاهش جمعیت نوشت. ولی این مخالفتها باعث نشده که جمهوری اسلامی برای سالهای زیادی، طرحهای مختلفی را برای کنترل جمعیت دنبال نکند.»
آقای خلجی در پاسخ به این پرسش خود که «اما آیا اینکه نگرانی الان روحانیون در این باره در تصمیم حکومت ایران برای افزایش جمعیت تاثیرگذار است؟»، پاسخ «نمیدانم» میدهد.
این تحلیلگر مسائل ایران میگوید: «گرایشهای ضد سنی همیشه در بخشهای سنتی روحانیت شیعه وجود داشته است. تا مدتی که آقای خمینی زنده بود، این صداها زیاد شنیده نمیشد. بعد از فوت او که آقای خامنهای آن موقعیت خیلی قوی فقهی و مرجعیت را نداشت، صدای یک سری از مراجع و آیتاللهها بلند شد و خواستار برخورد دولت با اهل سنت شدند. سنیستیزی در قم و مشهد در سالهای رهبری آقای خامنهای خیلی آشکارتر از قبل شده است.»
به گفته مهدی خلجی، روحانیت سنتی «با هفته وحدت، جمع کردن مراسم عمر کشون و ترک لعن خلفا مخالف است» اما او اعتقاد دارد که «اینها سیاست جمهوری اسلامی نیست.»
«سیاست جمهوری اسلامی به هیچ وجه عقیدتی نیست، سیاست جمهوری اسلامی ایدئولوژیک است. در هر جا که دفاع از عقاید سنتی شیعه، مخل استقرار و کارآمدی حکومت باشد، جمهوری اسلامی از آن دفاع نمیکند و آنها را کنار میگذارد. به همین خاطر است که جمهوری اسلامی به اهل سنت و حتی اقلیتهای مذهبی دیگر آزادیهایی داده که اگر میخواست بر مبنای فقه و الاهیات شیعه عمل کند، نباید این آزادیها را میداد.»
«یک رسالت تاریخی»
اما اگر حکومت ایران به این نتیجه رسیده باشد که سیاست افزایش جمعیت کشور نه تنها آنگونه که آقای خلجی میگوید، مخل کارآمدیاش نباشد بلکه تقویت کننده آن هم باشد، چطور؟
آیا افزایش جمعیت ایران میتواند اهرمی برای برنامههای بلندپروازانه رهبران جمهوری اسلامی در منطقه باشد؟
آنهم در شرایطی که عربستان سعودی، به عنوان مهمترین رقیب منطقهای ایران و داعیهدار رهبری اهل سنت در جهان، با افزایش شدید جمعیت در ۲۰ سال گذشته روبرو بوده و ترکیه، مصر و پاکستان، سه کشور پرقدرت دیگر منطقه نیز صدها میلیون اهل سنت را در خود جای دادهاند.
سعید بشیرتاش، تحلیلگر مسائل ایران در بروکسل، رهبر جمهوری اسلامی را «جزو اقلیت انقلابی در میان روحانیان شیعه» میداند که «یک رسالت تاریخی برای خود قائل است.»
آقای بشیرتاش به رادیو فردا میگوید که «این رسالت تاریخی» چیزی جز تشکیل یک «امپراتوری شیعه» نیست و آقای خامنهای برای رسیدن به این هدف «اساسا به نیازها و ضعفهای اقتصادی و زیست بومی ایران توجهی ندارد.»
سعید بشیرتاش میافزاید: «خامنهای ایدئولوژیک فکر میکند و یک رسالت تاریخی برای تشکیل امپراتوری شیعه برای خود قائل است. او این امپراتوری را در تقابل و تضاد با نظام سلطه یا همان تمدن و فرهنگ غربی میداند. به نظر خامنهای، ایران با ۱۵۰ میلیون جمعیت یک کشور مقتدرتر است که میتواند نقش مهمتری در سیاستهای منطقهای بازی کند.»
سعید بشیرتاش، تحلیلگر مسائل ایران و پژوهشگر مسائل تاریخی است. از او مقالههای متعددی در تحلیل نگاه رهبر جمهوری اسلامی به مسائل منطقهای و موضوع هستهای ایران در سایتهای اینترنتی منتشر شده است.
به اعتقاد آقای بشیرتاش، جمهوری اسلامی و هر دو رهبر آن از ابتدا تاکنون، خود را «نماینده نهضت جهانی اسلام دانستهاند و به همین خاطر هم هست که خود را به شیعیان لبنان خیلی نزدیکتر از غیر شیعیان ایران میبینند.»
او میگوید: «موقعی که خامنهای از گذر از گردنه حساس تاریخی حرف میزند، در ذهن خود به دنبال تشکیل یک امپراتوری شیعه است. او برای این کار الگوی شوروی را در نظر دارد. کشوری با توان بالای نظامی، موشکی و اتمی اما ضعیف از نظر اقتصادی.»
قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، واحد عملیات برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از نزدیکترین و مورد اعتمادترین فرماندهان نظامی در نزد رهبر جمهوری اسلامی است.
سایتها و خبرگزاریهای ایران از آقای سلیمانی به عنوان بازوی اجرایی سیاستهای حکومت ایران در لبنان، عراق، افغانستان، سوریه و دیگر مناطق مهم خاورمیانه نام میبرند.
او در یک سخنرانی در ۲۷ بهمن ۱۳۹۲ گفته که «جمهوری اسلامی، مرجعیت سیاسی شیعه» است و خواستار «احیای شیعه» در منطقه با «مرجعیت ایران» شده است.
قاسم سلیمانی گفته که «این قطبیت، قدرت عظیم سیاسی، امنیتی و اقتصادی به ایران میدهد.»
او تعریف خود از هلال شیعی را «اقتصادی» بیان میکند: «اینکه میگویند هلال شیعی؛ هلال شیعی که سیاسی نیست. هلال شیعی هلال اقتصادی است. مهمترین مسئله اقتصادی جهان نفت است. ما میدانیم سه کشور ایران، عربستان و عراق بیشترین نفت جهان را دارند. عربستان اول و ایران و عراق دوم و سوم هستند و تقریبا ۷۰ درصد نفت جهان در منطقه شیعه نشین است یا قریب بر ۸۰ درصد در منطقه شیعه نشین است. نفت عراق در همین کریدور بصره و بغداد؛ کویر عربستان ۸۰ درصد نفتش در منطقه شیعه نشین دمام، قطیف قرار دارد. ایران هم که مشخص است.»