عشا مومنى دانشجوى ايرانى آمريكايى كه براى انجام تحقيقات دانشگاهى پيرامون مسايل زنان به ايران سفر كرده بود پس از آنكه اتومبيلش به دليل سبقت غير مجاز متوقف شد سر از بند ۲۰۹ زندان اوين درآورد.
خانواده خانم مومنى ده روز گذشته را در انتظار آزادى عشا سپرى كرده اند؛ اما مقام هاى قضايى جمهورى اسلامى به محمد على دادخواه، وكيل اين دانشجو گفته اند او به دليل همكارى با «كمپين يك ميليون امضا براى تغيير قوانين تبعيض آميز عليه زنان» بازداشت شده است.
رضا مومنى، پدر عشا، در گفت و گو با « راديو فردا» از زندگى و تحصيل دخترش و ماجراى بازداشت او مى گويد.
رادیو فردا: آن طور كه در خبر ها آمده "عشا" متولد ايالات متحده آمريكا است،اما شما ساكن تهران هستيد....
رضا مومنی: من دانشجوى دانشگاه ايالتى كاليفرنيا٬ در لس آنجلس٬ بودم و در دوران تحصيل٬ دو نفر از فرزندانم٬ در آنجا به دنيا آمدند٬ يكى همين عشا خانم بود. بعد از اينكه عشا به دنيا آمد٬ درس من هم تقريبا" تمام شده بود٬ كه در ايران جنگ شد و همين مسئلۀ جنگ در ايران و علاقه اى كه به ايران داشتيم٬ باعث شد كه بچه هايم را بردارم و بيايم ايران و در بدترين جاهاى ايران ساكن شديم و كار كرديم.
مى شود بگوييد منظورتان از بدترين جاها چيست؟
روى علاقه اى كه واقعا" به ايران داشتم٬ مثلا در بندرعباس٬ دوسال در استان هرمزگان٬ دوازده سال در استان بوشهر كار كردم٬ تمام مدت مشغول راه سازى بودم. اين بچه ها مخصوصا عشا با همه اين سختى هايى زندگى مى كردند. بعد از آن٬ آمديم تهران و عشا را كلاس موسيقى گذاشتم.
از ده سالگى شروع كرد به آموختن تار٬ بعد وارد دانشگاه شد٬ ليسانس گرافيك گرفت بعد از آن هم٬ چون شهروند آمريكا بود٬ براى ادامۀ تحصيلات به آمريكا رفت.
چطور شد عشا به اين فكر افتاد كه به ايران بيايد و تحقيقى دربارۀ وضعيت زنان در ايران بكند؟ در اين باره با شما هم صحبتى كرده بود؟
احساس و علاقۀ عشا نسبت به ايران آنقدر زياد است كه نمى دانيد! ما هم هر زمان در مورد ايران صحبت مى كرديم٬ بى تاب مى شد كه برگردد به ايران و سوژۀ تحقيقاتى خود را در ايران تهيه كند. مى گفتيم همين كار را در آمريكا انجام بده؛ ممكن است برايت دردسر درست شود.
مى دانستيد كه عشا در خارج از كشور٬ با كمپين «تغيير براى برابرى» همكارى مى كند؟
بله چون خودم اغلب سالى دو بار به آمريكا مى روم. با عشا در اين مورد هم صحبت كردم٬ به جلسات آنها هم رفتم. صحبت هايى كه خانم ها مى كردند٬ اول از طرف كسانى بود كه خود در ايران مسئوليت داشتند [مثلا] نمايندۀ مجلس بودند. اگر چيز بدى بود٬ اين خانم ها دنبال اين كار نمى رفتند. خواسته هاى اينها خلاف شرع نيست و كارى به نظام سياسى ندارد. وقتى در جريان قرار گرفتم٬ ديدم منعى وجود ندارد٬ براى اينكه با اين كار دخترم مخالفت كنم.
خانم مؤمنى به ايران آمدند٬ اما موضوعى كه خيلى جلب توجه مى كند نحوۀ دست گيرى اوست. ايشان قبل از اين٬ با مقام هاى دولتى صحبتى در مورد طرح خود نكرده بودند؟
نيازى نبود صحبت كنند٬ چون اگر فيلم بردارى در مجامع عمومى بود و مخل آسايش مردم بود و يا براى ترافيك مشكلى ايجاد مى كرد مى رفت اجازه مى گرفت. حتى از من هم پرسيد؛ گفتم در خانه مى خواهى با چهار نفر صحبت كنى٬ [اين كار] نياز به [گرفتن] مجوز ندارد. عشا يك محقق است و اصلا هيچ مسئله اى نبود كه بخواهد نظام [جمهورى اسلامى] را زير سئوال ببرد٬ يا بخواهد كارى كند كه خلاف قانون باشد.
اما مقام هاى قضائى جمهورى اسلامى اعلام كردند٬ كه خانم مؤمنى را٬ در ابتدا٬ به دليل اينكه با اتوموبيل خود سبقت غير مجاز گرفته دستگير كردند.
در حال رانندگى٬ ماشينى جلوى ايشان مى پيچد و همان مامورينى كه او را جلب مى كنند٬ مى آيند داخل ماشين و مى گويند شما سبقت گرفتيد. ايشان به خود من هم زنگ زد. خيلى ترسيده بود و گريه مى كرد. گفت اينها به من مى گويند٬ شما سبقت غير مجاز گرفتيد.
- « عشا، يك محقق است و اصلا هيچ مسئله اى نبود كه بخواهد نظام [جمهورى اسلامى] را زير سئوال ببرد٬ يا بخواهد كارى كند كه خلاف قانون باشد.»
زمانى كه كنار اتوبان او را متوقف مى كنند٬ پايين مى آيد و بعد ماموران به او مى گويند كه مى خواهيم تو را دستگير كنيم. ابتدا به عنوان سبقت در اتوبان او را متوقف مى كنند و بعد از توقف او را دستگير مى كنند. سپس ماموران به همراه دخترم به منزل ما آمدند ومنزل ما را بازرسى كردند. پنج آقا بودند با يك خانم و حدود يك ساعت [خانه] ما را گشتند و بعد هم او را به زندان بردند.
و الان در بند ۲۰۹ زندان اوين هستند.
بله و ظاهرا شرايط خوبى هم ندارد؛ چون آخرين بارى كه با من صحبت كرد، گريه مى كرد٬ خيلى ناراحت بود. زندگى ما هم به هم خورده است. الان عشا بايد سركلاس درس خود باشد. شرايط آمريكا را مى دانيد٬ حتما" كار خود را از دست مى دهد٬ اصلا كل زندگى اين بچه را به هم ريختند.
آقاى مؤمنى٬ در اين باره٬ با مقام هاى قضائى جمهورى اسلامى صحبتى كرده ايد؟
دوبار رفتيم دادگاه انقلاب، با خود سند هم برديم و تصور ما اين بود كه مى توانبم سند را ارئه دهيم و ايشان آزاد شود و هر زمان نياز بود او را به دادگاه ببريم. متأسفانه هيچ پاسخى به ما ندادند و گفتند هنوز بازجوئى ايشان تمام نشده. هر وقت بازجوئى تمام شود٬ اطلاع مى دهيم و به شما مى گوييم چه كار بكنيد.