«پيشوای من»، کمدی بحث برانگيز در باره هيتلر

«پیشوای من» از سوی آکادمی فيلم آلمان، برای انتخاب بهترين فيلم اين کشور در سال ۲۰۰۷، در ميان ۱۵ فيلم برگزيده قرار گرفت.

نمايش فيلم کمدی «پيشوای من، واقعی ترين حقيقت حقيقی در باره هيتلر» ساخته «دنی لوی»، فيلمساز اهل سوئيس و ساکن آلمان، در سينماهای آلمان بحث های بسياری را در محافل هنری، اجتماعی و سياسی اين کشور دامن زد.


«پيشوای من» که از ۱۱ ژانويه در آلمان و ۱۸ ژانويه در اتريش به روی پرده رفته حکايت روزهای پايانی حکومت رايش سوم است.


در ماه دسامبر ۱۹۴۴ با اين که تقريبا آلمان در جنگ دوم جهانی شکست خورده و روس ها پشت دروازه برلين هستند؛ هيتلر و نزديکانش در فکر تغيير اوضاع اند. هيتلر در وضعيت بد روحی قرار دارد و دچار افسردگی شده است. در چنين موقعيتی می بايست وی را با روحيه ای قوی آماده کرد تا با نطق مهم سال نوی خود، بار ديگر ملت آلمان را با شوری همچون گذشته برانگيزد.


به همين منظور، «يوزف گوبلز»، وزير تبليغات حکومت نازی، «آدولف گرون باوم» يهودی را که معلم بازيگری است از اردوگاه «زاکسن هاوزن» به مقر هيتلر می آورد تا با کار مداوم با وی، او را آماده نطق مهم سالانه کند. آموزش های «گرون باوم» به هيتلر موقعيت های کميکی خلق می کند تا تماشاگر را بخنداند.


نگاه منتقدانه به فيلم های مربوط به حکومت نازی ها


دستمايه قرار دادن شخصيت هيتلر و حکومت نازی ها برای خلق اثری سينمايی همواره با خود بحث هايی به همراه داشته است.


نخستين بار چارلی چاپلين در اکتبر ۱۹۴۰ «ديکتاتور بزرگ» را به روی پرده برد و در آن هيتلر و حکومت اش را به باد طنز گرفت. در همان زمان اين پربيننده ترين فيلم چاپلين با اظهارنظرهای متفاوتی در آمريکا مواجه شد. برخی آن را «مهم ترين فيلم» ارزيابی کردند و برخی ديگر از آن به عنوان «تحريک کننده» جنگ نام بردند.


منتقدين فيلم، صحنه مربوط به قدم زدن زندانيان اردوگاه های مرگ را در فيلم مورد انتقاد قرار دادند که بعدها چاپلين به خاطر اين صحنه عذرخواهی کرد و گفت از فاجعه بار بودن اردوگاه های مرگ بی اطلاع بوده است.


بحث بر سر چگونگی نمايش کشتار دهشتناک فاشيست ها در سينما، در طول تاريخ سينما، همواره داغ بوده است. برخی از منتقدين، از جمله گروهی از سينماگران «موج نو»ی فرانسه با نمايش فيلم های داستانی در اين مورد که در آن ها بکارگيری ابزارهای سينمايی به منظور «تغيير واقعيت» صورت می گيرد؛ موافق نبودند.


«ژاک ريوت»، فيلمساز مشهور و از بانيان «موج نو» در فرانسه زمانی که هنوز به عنوان منتقد فيلم فعاليت می کرد در نقد فيلم «کاپو» ساخته «جيلو پونتجوروو»ی ايتاليايی (۱۹۵۹) که در آن به اردوگاه های مرگ پرداخته شده است؛ سکانس پايانی فيلم را که مرگ شخصيت داستان با تراولينگ دوربين به نمايش گذاشته می شد؛ دخالت نابجای دوربين در «تغيير واقعيت» دانست. «ريوت» واقعيت را چنان هولناک می ديد که ضرورتی در بi کارگيری ابزار سينمايی در آن نمی ديد.


برای اين گروه از منتقدين «واقعيت» دهشتناک حکومت رايش سوم چنان دور از ذهن است که خود به افسانه ای بدل شده و داستان تخيلی ای جايگزين آن نمی تواند شود.


در دو دهه اخير نيز همين بحث ها ادامه داشته است.


در فيلم «فهرست شيندلر» ساخته استيون اسپيلبرگ (۱۹۹۳) به گونه ای ديگر اين بحث به چالش کشيده شد و ارائه تصويری تخيلی از شخصيت شيندلر در فيلم و تصوير پايانی آن هنگامی که يهوديان بازمانده از اردوگاه های فاشيستی را به «مدينه فاضله»ای به نام «اسرائيل» رجوع می دهد مورد نقد قرار گرفت.


در سال ۱۹۹۷ روبرتو بنينی، بازيگر و فيلمساز ايتاليايی فيلم کمدی – تراژيک «زندگی زيباست» را ساخت و اسکار بهترين فيلم خارجی را تصاحب کرد. در طول فيلم، در يک اردوگاه فاشيستی، شخصيت اصلی داستان به پسرش چنين وانمود می کند که همه اين سختی ها يک بازی است که روزی به پايان می رسد و آن ها بايد در اين بازی موفق شوند.


ارائه سختی ها و مشقات اردوگاه های مرگ در قالب شوخی ای که به «بازی» می ماند عاملی شد که منتقدين «زندگی زيباست» را به خاطر ناديده گرفتن فاجعه بشری و کاهش جوانب هولناک آن، به نقد بکشند.


دو فيلم در دو سال، در باره هيتلر


«پيشوای من» پس از فيلم «سقوط» ساخته «اليور هيرشبيگل» دومين فيلمی است که در دو ساله اخير در آلمان درباره هيتلر به روی اکران رفته است.


نمايش فيلم «سقوط» در سال ۲۰۰۴ نيز منجر به بحث های گسترده ای در جامعه آلمان شد. اين فيلم تراژيک که به روزهای پايانی زندگی آدولف هيتلر می پردازد؛ بر اساس کار تحقيقی ای به همين نام و نوشته «يوآخيم فست»، تاريخ شناس و بيوگراف نويس هيتلر ساخته شده است و در آن «برونو گانتز» بازيگر مشهور سوئيسی، بازی خيره کننده ای در نقش هيتلر دارد.


«سقوط» از لحاظ فروش با چهارو نيم ميليون تماشاگر در آلمان، يکی از موفق ترين فيلم های سينمای آلمان محسوب می شود؛ با اين حال اين فيلم نيز مورد انتقاد برخی از منتقدين قرار گرفت.


آنها معتقد بودند که نمايش هيتلر زبون در روزهای پايانی زندگی اش به او چهره ای «انسانی» می بخشد و جنايات تاريخی وی را در پس اين چهره محو می کند. آنها حتی به نام فيلم نيز انتقاد داشتند: «سقوط» هيتلر و حکومتش برجسته و «سقوط» و مرگ ميليون ها انسان در اين فيلم ناديده گرفته شده است.


علی رغم اين انتقادات «سقوط» جوايز بسياری را در آلمان از آن خود کرد و نامزد دريافت اسکار بهترين فيلم خارجی نيز شد.


«پيشوای من» بر خلاف «سقوط» فيلمی کمدی است که به تعبيری نخستين فيلم کمدی آلمانی ها در مورد هيتلر محسوب می شود. نگاه طنزآميز به هيتلر در گوشه و کنار برخی از فيلم های گذشته آلمانی ديده شده است اما فيلم کمدی ای که به طور مشخص به هيتلر بپردازد هنوز ساخته نشده بود.


«پيشوای من» و نظرگاه منتقدين


در اين فيلم «هلگه شنايدر» کمدين معروف آلمانی در نقش هيتلر و «اولريش موهه» بازيگری که در فيلم «زندگی ديگران»، بهترين فيلم اروپا در سال ۲۰۰۶ بازی کرده بود؛ در نقش «آدولف گرون باوم» ايفای نقش می کنند.


«دنی لوی»، کارگردان فيلم که خود يهودی است به خاطر بکارگيری هيتلر به عنوان وسيله خنده مورد سرزنش «مرکز يهوديان آلمان» قرار گرفت. «ديتر گراومن» معاون اين مرکز در اظهارنظری، کوچک شمردن جنايتکاری چون هيتلر به عنوان ابزار طنز را غيرقابل قبول خواند.


وی گفت «من خود در خانواده ای که در اردوگاه ها به سر می بردند بزرگ شده ام. وقتی هيتلر و هولوکاست را در قالب طنز می بينم نمی توانم به آن بخندم چون هر خنده در گلو مرا خفه می کند.»


نمايشنامه نويس معروف آلمانی «رولف هوخهوت» گفت «غير قابل توصيف است که فردی خود يهودی باشد و چنين خطای تاريخی را در سينما به نمايش بگذارد» وی که خود در حال اجرای نمايشنامه ای کمدی - تراژيک در مورد حکومت رايش سوم، در برلين است در اين باره می گويد: «وقتی در مورد چنين رويدادی همه چيز گفته شد آن وقت بايد جنبه های کمدی آن را روشن کرد.»


«رالف گيوردانو»، نويسنده، روزنامه نگار و فيلمساز ۸۳ ساله هامبورگی که بازمانده هولوکاست است معتقد است که در مجموع، حتی خوب هم هست که از نگاهی سينمايی به هيتلر نگريست اما اين بازی خطرناکی است چون اگر اثر از لحاظ هنری موفق نباشد موجب ضايعاتی خواهد شد که در اين مورد و از اين جنبه تماشاگر ممکن است هيتلر را «شخصيتی طنزآميز» قلمداد کند.


از سوی ديگر ميليون ها کشته به هيچ وجه شوخی بردار نيست. «گيوردانو» در همين رابطه به فيلم «زندگی زيباست» «روبرتو بنينی» اشاره می کند و آن را نمونه ای از طنز موفق سينمايی در مورد هولوکاست می داند.


نمايش فيلم «پيشوای من» موجب اظهارنظر تاريخ دانان نيز شده است. «هانس اولريش ولر»، تاريخ شناس معروف آلمانی و نويسنده کتاب مرجع چهار جلدی «تاريخ جامعه آلمان» اظهار داشت که موضوع هيتلر را به دانشمندان تاريخ واگذاريد. بهتر آن است که شخصيت هايی چون لنين، استالين و هيتلر را از جنبه علمی بررسی کرد و نه نمايش کنايه ای.


اما منتقدين سينما با اشاره به تمامی اين بحث ها و اين که «رهبر من» مرزهای« اخلاق» Moral را درنورديده يا خير، به ارزش های کميک فيلم بيشتر پرداخته و از اين جنبه فيلم را مورد نقد قرار داده اند. آن ها جنبه های ويژه «طنز آلمانی» را در اين فيلم نمی بينند.


اظهارات دست اندرکاران فيلم


«دنی لوی» سازنده فيلم در اين مدت مصاحبه های مختلفی با مطبوعات داشته است. در مصاحبه با روزنامه استاندارد اتريش وی به خانواده خود اشاره می کند که از فشارهای دوران حکومت هيتلر در امان نبود و هميشه يادآوری آن دوران در خانواده به تابويی می مانست.


در گفت وگويی با اشپيگل آنلاين وی با اشاره به اين که مستندهای بسياری را در مورد هيتلر ديده است می گويد هميشه در مقابل موضوع هيتلر و حکومتش با سدی مواجه می شويم که از آن به عنوان «اخلاق» Moral نام برده می شود و جامعه کنونی نيازمند تغيير نگرشی در اين مورد است.


طنز می تواند در اين زمينه ما را ياری کند. ما به تصاوير ديگری به جز تصاوير خسته کننده هميشگی در مورد هيتلر نيز احتياج داريم. من اهميت فيلم های مستند در باره حکومت رايش سوم را نفی نمی کنم. اين فيلم ها اطلاعات مفيد و پرسش های اخلاقی را طرح می کنند اما اين حقانيت به مرور زمان فلج کننده می شود.


«لوی» در مقابل اين سئوال که آيا فکر نمی کنيد که مطرح کردن هيتلر به عنوان يک بيمار روانی و کسی که کودکی تاريکی داشته است بار گناهان وی را کوچک می کند و برای هر کس قابل درک نيست؛ پاسخ می دهد: برعکس، درک اين موضوع مانع از عذرخواهی های سريع و بی پشتوانه تاريخی می شود.


اما اگر من نقطه نظرهای مشخصی را پيشداوری کنم، تنها به اين دليل که نبايد تحت تاثير درک ناروشن قرار بگيرم؛ اين خطرناک است. من فکر می کنم دوران کودکی هيتلر همراه با رشد وی در سيستم سياسی موجب همه اين عواقب شد.


«هلگه شنايدر» بازيگر نقش هيتلر در اظهارات خود عليرغم اين که اعلام کرده است که شخصا فيلم را چندان نمی پسندد اما اين را نيز افزود که «هيچ کس نمی تواند برای مردم تعيين کند که به چه چيزی بخندند و به چه چيزی نه.»


«آدريانا آلتاراس» بازيگر نقش همسر «آدولف گرون باوم» در فيلم در باره بحث های پيرامون «پيشوای من» می گويد: «وقتی کار جديدی صورت می گيرد هميشه چنين بحث هايی را نيز به همراه دارد اما پس از ده سال مردم از ما به خاطر اين فيلم سپاسگزار خواهند بود.»


بازتاب نمايش فيلم در ميان مردم آلمان


هفته نامه اشترن درست قبل از نمايش عمومی فيلم «پيشوای من» دست به يک نظرسنجی در ميان آلمانی ها زد. بر اساس اين نظرخواهی ۵۶ درصد شهروندان آلمانی مخالف چنين فيلمی هستند و ۳۵ درصد اين کار را مثبت ارزيابی می کنند.


نکته قابل توجه مخالفت بالای شهروندان بخش شرقی آلمان است. ۶۷ درصد مردم اين بخش مخالف نمايش چنين فيلمی بوده اند.


با تمام اين حرف و حديث ها «پيشوای من» از سوی آکادمی فيلم آلمان، برای انتخاب بهترين فيلم اين کشور در سال ۲۰۰۷، در ميان ۱۵ فيلم برگزيده قرار گرفت. اين گزينش در ماه مارس امسال نهايی خواهد شد و در دوم ماه مه جوايز توزيع خواهد گرديد.