ادامه بررسی سیاستهای وزارت ارشاد در حوزه کتاب و نشر در سالی که گذشت. هفته گذشته بخش نخست گفتوگوی ما با علیاصغر رمضانپور، معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در دولت محمد خاتمی، را شنیدید که به مرور سیاستهای این وزارتخانه در سالی که پشت سر گذاشتیم اختصاص داشت.
ابتدا چهارماهه اول سال ۱۳۹۲ و آخرین ماههای دولت محمود احمدینژاد را مرور کردیم و سپس به دولت روحانی و مواجهه او با مسئله سانسور و صدور مجوز کتابهای معطل مانده پرداختیم، تفاوتهای شرایط فعلی و دولت خاتمی در مقابله با فشار تندروها درحوزه نشر را مقایسه کردیم و حالا بخش دوم این گفتوگو را آغاز میکنیم.
رادیوفردا: آقای رمضانپور، خوش آمدید به برنامه نمای دور، نمای نزدیک. آقای روحانی و آقای جنتی وزیر ارشاد سخنان بسیار امیدوارکنندهای در حوزه کتاب میزنند معمولاً که شما در بخش اول صحبتهایمان گفتید در عمل برخلاف دولت خاتمی حاضر به هزینه دادن در برابر تندروها نیستند. مثلاً از جمله عقبنشینی در صدور مجوز آثار هدایت، ساعدی یا رمان کلنل محمود دولتآبادی. با این وصف آیا باید این جور برداشت کرد که دولت آقای روحانی در پی گفتاردرمانی برای اهل فرهنگ به شدت ناراضی در سالهای اخیر است؟
علیاصغر رمضانپور: من فکر میکنم که آقای روحانی و آقای جنتی بر این تصور بودند که میتوانند از طریق مذاکرات پشت پرده یا به تدریج عمل کردن و جناحهای تندرو را ناراضی نکردن، بتوانند این مسئله را به تدریج پیش ببرند. ولی در عمل آقای روحانی بعد از بر سر کار آمدن با این تجربه روبهرو شده که حتی اگر او هم نخواهد به این نزاع دامن بزند، دیگرانی هستند که منتظرند تا به این نزاع دامن بزنند و در واقع به این ترتیب مسئله فرهنگ و هنر دارد قربانی میشود در یک منازعه وسیعتر سیاسی. و اهل فرهنگ و هنر که تا پیش از این تقریباً قطع امید کرده بودند امید اندکی الان دارند و اگر نبینند که این تغییر در عمل بر زندگی و کار آنها تاثیر بگذارد، خب آنها هم دوباره بر همان روال قطع امید یا تکیه کردن به انتشار آثارشان مثلاً در خارج از کشور روی میآورند. بنابراین من فکر میکنم که سیاستی که در این چند ماهه آقای روحانی در پیش گرفته اگر چه در آغاز امیدبخش بود، ولی در عمل با مشکلات و موانع جدی روبهرو شده و اگر یک تغییری در سطح وسیعتر در کل سیاست صورت نگیرد... سیاست منظورم نوعی همراهی بیشتر قوه قضاییه و همین طور حمایت بیشتر آقای خامنهای صورت نگیرد، این سیاست فرهنگی عملاً به بنبست خواهد رسید، به نظر من.
خب، با این وضع چه در پیش خواهیم داشت سال آینده؟ نومیدی بیشتر اهل فرهنگ از نقش برآب شدن شعارها یا این که سیاستهای گام به گام و میلیمتری دولت فعلی و وزارت ارشاد فعلی در حوزه فرهنگ و کتاب موفقیتش را به هر حال با هزینههای کمتری به دست خواهد آورد و مطالبات را پاسخ خواهد داد؟
به هر حال اهل فرهنگ و هنر در ایران یاد گرفتهاند که قانع باشند و به همین تغییرات تدریجی امیدوار باشند. ولی من فکر نمیکنم تا یک تغییر اساسی در سطح سیاست داخلی و همینطور حل و فصل قطعی مسئله مذاکرات اتمی و برداشتن تحریمها به جایی برسد امیدی برای شکوفایی بیشتر در حوزه فرهنگ و هنر داشته باشیم، بهخصوص که این تحولات روزهای اخیر نشان میدهد که کسانی که از اوضاع ناراضی هستند و به نظر من میشود آقای مصباح و بخشی از روحانیان تندرو را در رهبری آن قرار داد، آقای خامنهای را وادار میکنند که او به نوعی بیاید در برابر این جریانات بایستد. اگرچه حتی خود آقای خامنهای هم لحن انتقادیاش لحن متعادلتری است و میداند که اگر همان طور که آقای روحانی گفت اگر قرار بود سیاست سرکوب و امنیتی کردن فضای فرهنگ جواب بدهد، خب تا الان جواب میداد و دیگر دلیلی نداشت که تن بدهند به ریاست جمهوری کسی مثل آقای روحانی. بنابراین من فکر نمیکنم تا فرا رسیدن تغییری از جانب جناحهای دیگر و از جانب رهبری جمهوری اسلامی، دورنمای امیدبخشی برای فضای فرهنگی در سال آینده وجود داشته باشد.
بحث دیگری که اخیراً از طرف چه آقای حسن روحانی در دیدار با نویسندگان مطرح شد و چه به طور پراکنده از طرف مسئولان وزارت ارشاد، از جمله خود آقای صالحی مسئله ممنوعالقلمها را مطرح کرد. این مسئله ممنوعالقلمها به نظر میآید یک مسئلهای باشد که اولین بار است به طور رسمی مطرح میشود که در وزارت ارشاد فهرستی وجود داشته در هشت سال گذشته دستکم که نویسندگانی بر اساس آن ممنوعالقلم بودند اساساً. بدون این که به آنها اعلام شود. و گفته میشود که آقای روحانی پیگیر حل این موضوع است. این را وزیر ارشاد میگوید. در دوران پیش از احمدینژاد آیا چنین چیزی وجود داشت؟
خب، دلیل این که الان به طور رسمی مطرح میشود و با آن به طور رسمی هم مخالفت میشود این است که ما در دوران قبل از آقای احمدینژاد به طور رسمی چنین چیزی نداشتیم. یعنی ما به جز در یک سالهایی بعد از انقلاب دو سه سال اول و اینها... دیگر بعد از آن به طور رسمی نه ممنوعالقلم داشتیم و آن کسانی هم که در دو سه سال اول انقلاب به عنوان ممنوعالقلم شناخته میشدند به تدریج به آنها اجازه فعالیت داده شد. یعنی ما از سالهای ۶۲ و ۶۳ به بعد که بگذریم به تدریج با یک فرایند آزاد شدن فضا و همین طور اجازه پیدا کردن افراد روبهروییم تا این که میرسیم به دوره آقای احمدینژاد و مشخصاً از دوره آقای احمدینژاد هست که به تدریج به تعداد کسانی که دیگر نمیتوانند بنویسند بهخصوص در حوزه کتاب افزوده میشود و ممنوعالقلم کردن به یک سیاست جاری و روزمره تبدیل میشود. به این دلیل است که الان به طور رسمی دولت آقای روحانی و آقای جنتی مجبور است که مخالفت خودش را با آن اعلام کند و چارهای ندارد جز این که بپذیرد. یعنی این قدر آش شور شده که دیگر حتی وزارت ارشاد هم نمیتواند رسماً وجود چنین پدیدهای در دولت گذشته را انکار کند. اگرچه به نظر من تا حدی چنین پدیدهای هنوز هم وجود دارد، ولی به هر حال همین که رسماً از آن حمایت نمیشود خب این امید را ایجاد میکند که شاید از دامنه ممنوعالقلمها کاسته شود.
خب، این مرور را با نگاهی به وضعیت تیراژ کتابها به پایان ببریم. اگر اجازه میدهید. آن هم این است که به هر حال در این هشت ماهی که میشود گفت از وزارت ارشاد دولت یازدهم میگذرد در سال ۹۲، وضعیت تیراژ کتاب هم چندان تغییری نکرده و به قول برخی ناشران همچنان اسفانگیز است. تیراژهای ۵۰۰ تایی همچنان رونق دارد. اگرچه همان۵۰۰ تا هم معمولاً فروش نمیرود، این جور که گزارشهای خبرگزاریهای داخلی یا خود ناشران نشان میدهد. این مسئله تیراژ کتابها را چطور میشود نگاه کرد؟ آیا این هم از حوزه سیاستهای وزارت ارشاد میشود شروع کرد حلش را یا خیر، موضوعی است که جای دیگری باید به دنبالش بود؟
من فکر میکنم این مسئله را باید از زاویه دیگری بیشتر نگاه کرد. یعنی این مسئله برمیگردد به عوامل عمومیتر اقتصاد در ایران، سختتر شدن معیشت و بالاتر رفتن هزینه زندگی، افزایش طبیعی قیمت کتاب به دلیل افزایش قیمت کاغذ و به طور کلی مسئله تحریمها هم که به هر حال اثر خودش را در بخشهای مختلف گذاشته. در مجموع فکر میکنم شرایط اقتصادی در سال ۹۲ علیرغم امید اولیهای که دولت آقای روحانی ایجاد کرده آن چنان تغییر نکرده. اگرچه گفته میشود از میزان رشد تورم تا حدی کاسته شده، ولی به هر حال پذیرفته شده از سوی همه اقتصاددانها که این تورم همچنان ادامه دارد، شرایط زندگی سختتر است. بنابراین در چنین شرایطی که طبیعی است که جزو اولین کالاهایی که از سبد هزینه مردم حذف میشود باید کتاب را در نظر بگیریم.
ابتدا چهارماهه اول سال ۱۳۹۲ و آخرین ماههای دولت محمود احمدینژاد را مرور کردیم و سپس به دولت روحانی و مواجهه او با مسئله سانسور و صدور مجوز کتابهای معطل مانده پرداختیم، تفاوتهای شرایط فعلی و دولت خاتمی در مقابله با فشار تندروها درحوزه نشر را مقایسه کردیم و حالا بخش دوم این گفتوگو را آغاز میکنیم.
Your browser doesn’t support HTML5
رادیوفردا: آقای رمضانپور، خوش آمدید به برنامه نمای دور، نمای نزدیک. آقای روحانی و آقای جنتی وزیر ارشاد سخنان بسیار امیدوارکنندهای در حوزه کتاب میزنند معمولاً که شما در بخش اول صحبتهایمان گفتید در عمل برخلاف دولت خاتمی حاضر به هزینه دادن در برابر تندروها نیستند. مثلاً از جمله عقبنشینی در صدور مجوز آثار هدایت، ساعدی یا رمان کلنل محمود دولتآبادی. با این وصف آیا باید این جور برداشت کرد که دولت آقای روحانی در پی گفتاردرمانی برای اهل فرهنگ به شدت ناراضی در سالهای اخیر است؟
علیاصغر رمضانپور: من فکر میکنم که آقای روحانی و آقای جنتی بر این تصور بودند که میتوانند از طریق مذاکرات پشت پرده یا به تدریج عمل کردن و جناحهای تندرو را ناراضی نکردن، بتوانند این مسئله را به تدریج پیش ببرند. ولی در عمل آقای روحانی بعد از بر سر کار آمدن با این تجربه روبهرو شده که حتی اگر او هم نخواهد به این نزاع دامن بزند، دیگرانی هستند که منتظرند تا به این نزاع دامن بزنند و در واقع به این ترتیب مسئله فرهنگ و هنر دارد قربانی میشود در یک منازعه وسیعتر سیاسی. و اهل فرهنگ و هنر که تا پیش از این تقریباً قطع امید کرده بودند امید اندکی الان دارند و اگر نبینند که این تغییر در عمل بر زندگی و کار آنها تاثیر بگذارد، خب آنها هم دوباره بر همان روال قطع امید یا تکیه کردن به انتشار آثارشان مثلاً در خارج از کشور روی میآورند. بنابراین من فکر میکنم که سیاستی که در این چند ماهه آقای روحانی در پیش گرفته اگر چه در آغاز امیدبخش بود، ولی در عمل با مشکلات و موانع جدی روبهرو شده و اگر یک تغییری در سطح وسیعتر در کل سیاست صورت نگیرد... سیاست منظورم نوعی همراهی بیشتر قوه قضاییه و همین طور حمایت بیشتر آقای خامنهای صورت نگیرد، این سیاست فرهنگی عملاً به بنبست خواهد رسید، به نظر من.
خب، با این وضع چه در پیش خواهیم داشت سال آینده؟ نومیدی بیشتر اهل فرهنگ از نقش برآب شدن شعارها یا این که سیاستهای گام به گام و میلیمتری دولت فعلی و وزارت ارشاد فعلی در حوزه فرهنگ و کتاب موفقیتش را به هر حال با هزینههای کمتری به دست خواهد آورد و مطالبات را پاسخ خواهد داد؟
به هر حال اهل فرهنگ و هنر در ایران یاد گرفتهاند که قانع باشند و به همین تغییرات تدریجی امیدوار باشند. ولی من فکر نمیکنم تا یک تغییر اساسی در سطح سیاست داخلی و همینطور حل و فصل قطعی مسئله مذاکرات اتمی و برداشتن تحریمها به جایی برسد امیدی برای شکوفایی بیشتر در حوزه فرهنگ و هنر داشته باشیم، بهخصوص که این تحولات روزهای اخیر نشان میدهد که کسانی که از اوضاع ناراضی هستند و به نظر من میشود آقای مصباح و بخشی از روحانیان تندرو را در رهبری آن قرار داد، آقای خامنهای را وادار میکنند که او به نوعی بیاید در برابر این جریانات بایستد. اگرچه حتی خود آقای خامنهای هم لحن انتقادیاش لحن متعادلتری است و میداند که اگر همان طور که آقای روحانی گفت اگر قرار بود سیاست سرکوب و امنیتی کردن فضای فرهنگ جواب بدهد، خب تا الان جواب میداد و دیگر دلیلی نداشت که تن بدهند به ریاست جمهوری کسی مثل آقای روحانی. بنابراین من فکر نمیکنم تا فرا رسیدن تغییری از جانب جناحهای دیگر و از جانب رهبری جمهوری اسلامی، دورنمای امیدبخشی برای فضای فرهنگی در سال آینده وجود داشته باشد.
بحث دیگری که اخیراً از طرف چه آقای حسن روحانی در دیدار با نویسندگان مطرح شد و چه به طور پراکنده از طرف مسئولان وزارت ارشاد، از جمله خود آقای صالحی مسئله ممنوعالقلمها را مطرح کرد. این مسئله ممنوعالقلمها به نظر میآید یک مسئلهای باشد که اولین بار است به طور رسمی مطرح میشود که در وزارت ارشاد فهرستی وجود داشته در هشت سال گذشته دستکم که نویسندگانی بر اساس آن ممنوعالقلم بودند اساساً. بدون این که به آنها اعلام شود. و گفته میشود که آقای روحانی پیگیر حل این موضوع است. این را وزیر ارشاد میگوید. در دوران پیش از احمدینژاد آیا چنین چیزی وجود داشت؟
خب، دلیل این که الان به طور رسمی مطرح میشود و با آن به طور رسمی هم مخالفت میشود این است که ما در دوران قبل از آقای احمدینژاد به طور رسمی چنین چیزی نداشتیم. یعنی ما به جز در یک سالهایی بعد از انقلاب دو سه سال اول و اینها... دیگر بعد از آن به طور رسمی نه ممنوعالقلم داشتیم و آن کسانی هم که در دو سه سال اول انقلاب به عنوان ممنوعالقلم شناخته میشدند به تدریج به آنها اجازه فعالیت داده شد. یعنی ما از سالهای ۶۲ و ۶۳ به بعد که بگذریم به تدریج با یک فرایند آزاد شدن فضا و همین طور اجازه پیدا کردن افراد روبهروییم تا این که میرسیم به دوره آقای احمدینژاد و مشخصاً از دوره آقای احمدینژاد هست که به تدریج به تعداد کسانی که دیگر نمیتوانند بنویسند بهخصوص در حوزه کتاب افزوده میشود و ممنوعالقلم کردن به یک سیاست جاری و روزمره تبدیل میشود. به این دلیل است که الان به طور رسمی دولت آقای روحانی و آقای جنتی مجبور است که مخالفت خودش را با آن اعلام کند و چارهای ندارد جز این که بپذیرد. یعنی این قدر آش شور شده که دیگر حتی وزارت ارشاد هم نمیتواند رسماً وجود چنین پدیدهای در دولت گذشته را انکار کند. اگرچه به نظر من تا حدی چنین پدیدهای هنوز هم وجود دارد، ولی به هر حال همین که رسماً از آن حمایت نمیشود خب این امید را ایجاد میکند که شاید از دامنه ممنوعالقلمها کاسته شود.
خب، این مرور را با نگاهی به وضعیت تیراژ کتابها به پایان ببریم. اگر اجازه میدهید. آن هم این است که به هر حال در این هشت ماهی که میشود گفت از وزارت ارشاد دولت یازدهم میگذرد در سال ۹۲، وضعیت تیراژ کتاب هم چندان تغییری نکرده و به قول برخی ناشران همچنان اسفانگیز است. تیراژهای ۵۰۰ تایی همچنان رونق دارد. اگرچه همان۵۰۰ تا هم معمولاً فروش نمیرود، این جور که گزارشهای خبرگزاریهای داخلی یا خود ناشران نشان میدهد. این مسئله تیراژ کتابها را چطور میشود نگاه کرد؟ آیا این هم از حوزه سیاستهای وزارت ارشاد میشود شروع کرد حلش را یا خیر، موضوعی است که جای دیگری باید به دنبالش بود؟
من فکر میکنم این مسئله را باید از زاویه دیگری بیشتر نگاه کرد. یعنی این مسئله برمیگردد به عوامل عمومیتر اقتصاد در ایران، سختتر شدن معیشت و بالاتر رفتن هزینه زندگی، افزایش طبیعی قیمت کتاب به دلیل افزایش قیمت کاغذ و به طور کلی مسئله تحریمها هم که به هر حال اثر خودش را در بخشهای مختلف گذاشته. در مجموع فکر میکنم شرایط اقتصادی در سال ۹۲ علیرغم امید اولیهای که دولت آقای روحانی ایجاد کرده آن چنان تغییر نکرده. اگرچه گفته میشود از میزان رشد تورم تا حدی کاسته شده، ولی به هر حال پذیرفته شده از سوی همه اقتصاددانها که این تورم همچنان ادامه دارد، شرایط زندگی سختتر است. بنابراین در چنین شرایطی که طبیعی است که جزو اولین کالاهایی که از سبد هزینه مردم حذف میشود باید کتاب را در نظر بگیریم.