مثلث مصیبت و گرفتاری

بسیاری از پناهندگان از ترکیه، یونان و قبرس به عنوان مثلث مصیبت و گرفتاری یاد می‌کنند. از ترکیه به قبرس می‌رویم. جزیره‌ای در شرق دریای مدیترانه. بخش شمالی آن ترک نشین است و بخش جنوبی آن یونانی‌نشین و عضو اتحادیه اروپا است.

همین مسئله باعث شده تا پناهندگان نیم‌نگاهی از امید را به این جزیره کوچک معطوف کنند. تا سال ۲۰۰۲ میلادی رسیدگی به پرونده پناهندگان در این کشور در اختیار کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل بود، اما از آن زمان به بعد اداره مهاجرت قبرس این مسئولیت را بر عهده گرفته‌ است.

Your browser doesn’t support HTML5

جاده‌های پنهان ۱۱

آن طور که پناهجویان می‌گویند با این که این کشور عضو اتحادیه اروپا است، اما مطابق قوانین این اتحادیه، حقوق اولیه و رفتار انسانی با پناهندگان را رعایت نمی‌کند. اما آن چه برای بسیاری از پناهجویان ایرانی در این کشور کوچک رنج‌آور است، رسیدگی طولانی به درخواست پناهندگی آنها است. این رسیدگی گاه به بالای ده سال می‌رسد.

فرهنگ پناهجوی ۵۸ ساله ایرانی می‌گوید ۱۵ سال است که در این جزیره در نوبت رسیدگی به پرونده پناهندگی‌اش به سر می‌برد اما هنوز جوابی نگرفته‌است:

فرهنگ: «من نمی‌دانم در کجای اروپا یا قانون اروپا ثبت شده کسی که ده سال، دوازده سال برای جواب پناهندگی اش منتظر بماند. کجا ثبت شده که یک انسان را بگیری زندانی کنی و حتی بهش اجازه کار ندهی و تازه به شکل یک مظنون هر هفته بخواهی که برود اداره پلیس که آقا بیا امضا کن و برو. این اهانت به یک انسان است. به هر حال]ماموران اداره مهاجرت[ خیلی بد برخورد می‌کنند. نژاد پرستی توی مردم قبرس نیست آنها واقعاً انسان‌های محترمی هستند، فقط می‌گویند الان اروپایی‌ها و خودشان در اولویت قرار دارند. یک تعداد ایرانی هم آمدند این جا برای کارگری، این افراد واقعا آدمهای گرفتاری هستند.»

این شرایط برای مسعود، پناهنده ۳۷ ساله ایرانی مشابه‌ است. او نیز یازده سال است که در انتظار رسیدگی به درخواستش به سر می‌برد. می‌گوید ۹ سال طول کشید تا از او بپرسند برای چه به قبرس آمده‌است.

مسعود: «از سالی که آمدم قبرس یازده سال گذشته است، سالی که برای پناهندگی اقدام کردم، دلایلم را هم گفتم، اما نتوانستم مدارک زیادی جور کنم. چه می‌دانستم وقتی می‌خواهم بیایم خارج کشور باید مدارک داشته باشم. چون تا حالا که جایی پناهندگی اعلام نکرده بودم؛ ۹ سال گذشته بود که تازه از من مصاحبه گرفتند. یعنی اینقدر بی‌توجهی که ۹ سال برای هیچ مصاحبه دعوت نشده بودم. بعد از ۹ سال توی خیابان مرا دستگیر کردند، اتفاقی افتاد ،با موتور بودم و دستگیرم کردند و بعد سر درآوردند که تا حالا کجا بودم.توی دادگاه سئوال می‌کردند که تو تا حالا کجا بودی ؟ من در دادگاه بهشان گفتم که من این سئوال را باید از شما بکنم که شما کجا بودید تا حالا؟ به آنها گفتم که من از طریق وکیل همه جوره اقدام کردم ، اگر شما دنبال من می‌گشتید خب خانه من می‌آمدید، دلیل ندارد که الان بپرسید من کجا بودم. واقعاً این بی عدالتی را دیدم به چشمم. می‌گفتند مثلاً چطوری غذا می‌خوری! انگار من را دست می‌انداختند، می‌پرسیدند تو چه جوری پول در می‌آوری. می‌خواستند از نظر روحی روانی خسته‌ام کنند.»

اما شرایط برای امید و همسرش مهسا، زوج ایرانی پناهجو در قبرس تلخ‌تر رقم خورد. شرایط سخت رسیدگی به درخواست پناهندگی آنها باعث می‌شود در این راه ، مهسای باردار نوزاد خود را از دست بدهد:

امید: «شرایط زندگی در قبرس خیلی مشکل است. چون در قبرس به شما هیچ نوع کمک مالی یا اقامتی نمی‌کنند و شما اجازه کار هم ندارید. متاسفانه ما بدون اینکه مصاحبه شده باشیم یک نامه دریافت کردیم که درخواست پناهندگی خانم من رد شده است. با تعدادی از دوستانم نسبت به این وضعیت شکایت کردیم که آخر این چه شرایطی است . بلافاصله از من مصاحبه گرفتند و گفتند منتظر جواب باشید. بعد از یک سال از مصاحبه به ما جوابی ندادند. همسرم متاسفانه بچه اش را به خاطر همین استرس‌ها از دست داد و باعث شد که عفونتی در بدنش ایجاد شود و ما مجبور بودیم جراحی کنیم، چون چندین هفته بود که بچه در شکم او مرده بود و هنوز جراحی نشده بود. در یک بیمارستان آزاد مسئله مداوای همسرم را دنبال کردم ولی متاسفانه چون پی‌گیری بعدش خیلی هزینه بر بود نمی‌توانستیم کاری انجام دهیم ، این بیماری همراه با افسردگی همین طوری با او بود . خیلی از دوستان ما در قبرس با همین شرایط بعد از ۱۰ سال بعد از ۹ سال متاسفانه مجبور شده بودند قبرس را ترک کنند، چون جوابی نگرفته بودند.»

پناهجویانی که در قبرس زندگی می‌کنند با نامی به نام زندان غریبه نیستند. ورود و اقامت غیرقانونی پناهندگان از دلایل اصلی بازداشت آنها است. اما ممکن است به دلایل دیگری و از جمله آن طور که فرهنگ می‌گوید به خاطر اشتباه درتشخیص جرم و اتهام نیز زندانی شوند.

فرهنگ: «مدتی بود که در قبرس ازدواج کرده بودم ؛ ولی اینقدر مسایل اداری امور مهاجرت طولانی بود که سه سال طول کشید تا آنها مدارک مرا ثبت کنند. بعد از سه سال به من گفتند ازدواجت قلابی است و من را زندانی کردند. یک سال زندان بودم و بعد آزادم کردند و گفتند که ازدواجت تایید شده و شما زن قبرسی داری. و بعد یک ویزای اقامت به من دادند چون زن قبرسی داشتم. گفتیم آقا اگر ازدواجمان قلابی بود چرا زندانی‌مان کردید، چرا بعدش آزادمان کردید، به هر حال کسی جوابگو نبود.»

اما بیشتر پناهجویان از شرایط بد نگهداری زندانیان و مدت زمان بازداشت خود گله دارند. مسعود می‌گوید با اینکه اتهامش اقامت غیرقانونی در قبرس بوده اما او را در زندان با افرادی که اتهام‌شان جرم و جنایت بوده نگاهداری می‌کردند.

مسعود: به خاطر نداشتن ویزا و مدارک برای من حکم بریدند و به زندان افتادم. با کسانی که حکم شان قتل بود در یک زندان بودیم. از آنجا منتقل شدم به یک زندانی که آسمان را نمی‌دیدیم. باز در زندان اولی می‌رفتیم توی حیاط قدم می‌زدیم ؛ ولی جای دوم که ما را بردند سلول انفرادی بود به صورت سقف بسته. آسمان نداشتیم که ببینیم، فقط یک پنجره‌هایی بود که نور می‌خورد، شش ماه آنجا بودم.»

در قبرس پناهجویان حقوقی از اداره مهاجرت این کشور دریافت نمی‌کنند. در این کشور نیز اجازه کار برای پناهجویان فراهم نیست. اگر موقعیتی پیدا شود کارهای سخت ساختمانی و کار در باغات و مزارعو با حقوق اندک است. امید از شرایط سخت کار برای پناهجویان در قبرس می‌گوید و اینکه در صورت شناسایی آنها ممکن است حتی به زندان بیفتند.

امید: «در قبرس مجبورید به کار سیاه پناه بیاورید. کار سیاه هم درقبرس کارهای خیلی مشکل ساختمانی است . کشور کوچکی است و شرایط خیلی سختی دارد. خیلی از پناهندگان را در کلیسا و یا سر کار دستگیر کردند و ۹ ماه زندان بودند. فقط به خاطر این که داشتند کار می‌کردند که اجاره خانه را به یک آقای قبرسی پرداخت کنند. زندانی زندان پناهندگان فرقی با زندان عادی ندارد، یعنی شما در زندان بزرگ قبرس نگاه می‌دارند. در بندهایی که با قاچاقچیان و قاتل‌ها هستید، یعنی هیچ فرقی بین اینها نیست.»

جزیره قبرس در مدیترانه با جزیره نائورو در اقیانوس آرام برای پناهجویان ایرانی در یک چیز مشترک است؛ و آن این که می‌گویند اگر به نقطه قبل از آن بازگردند هیچگاه آنجا را انتخاب نمی‌کردند.

در بخش بعدی مستند جاده‌های پنهان به یونان می‌رویم. جایی که پناهجویان ایرانی از آن به عنوان جهنم سفید یاد می‌کنند.