چرا دولت آمریکا پیش‌قدم مذاکره با جمهوری اسلامی است؟

اوباما در مصاحبهٔ تلویزیونی ۱۵ سپتامبر خود با شبکهٔ ای‌بی‌سی از نوشتن نامه به مقامات ایرانی خبر داد. پیش از وی محمدجواد ظریف نیز از این نامه‌نگاری خبر داده بود. اوباما در آغاز دوران ریاست جمهوری خود نیز نامه‌هایی به رهبر جمهوری اسلامی نوشته بود که با واکنش عمومی و منفی خامنه‌ای تحت عنوان «مشت چدنی زیر مخمل» مواجه شد. اخیرا جان کری نیز در نامه‌ای به دولت جمهوری اسلامی خواستار آزادی دو ایرانی- آمریکایی و روشن شدن سرنوشت یک آمریکایی دیگر در ایران شده بود. در دوره‌های قبل نیز روسای جمهور آمریکا مثل ریگان پیام‌هایی را با واسطه برای رهبران جمهوری اسلامی ارسال کرده‌اند.

محمود احمدی‌نژاد تنها رئیس دولت در جمهوری اسلامی بود که نه برای حل مشکلات فی‌مابین، بلکه به سبک پیامبر اسلام در سال ۱۳۸۵ برای هدایت رهبران دنیا از جمله جرج دبلیو بوش به‌حق نامهٔ سرگشاده نوشت و نامهٔ او نیز با بی‌توجهی کامل مواجه شد.

چرا در طی ۳۵ سال اخیر رهبران ایالات متحده در ارسال این نامه‌ها و پیام‌های معطوف به حل مشکلات فی‌مابین به رهبران جمهوری اسلامی و مذاکره پیش‌قدم شده‌اند و نه بالعکس؟ ایالات متحده چه نیازی به ایران دارد که به این ارتباطات اقدام می‌کند؟ چرا رهبران جمهوری اسلامی که در موضوعات مختلفی مستقیم یا غیرمستقیم با ایالات متحده درگیرند (سوریه، تحریم‌ها، زندانیان ایرانی در زندان‌های آمریکا، اموال دولت در ایالات متحده) از نوشتن نامه خودداری می‌کنند؟ چرا هیچ گاه رهبران جمهوری اسلامی خود در باب این نامه‌ها اطلاع‌رسانی نمی‌کنند و همیشه منابع دیگر از آنها خبر می‌دهند؟

چرا نامه می‌نویسند؟ چرا پیام می‌فرستند؟

در ۳۵ سال گذشته جمهوری اسلامی و هم‌پیمانانش در سه جبهه علیه ایالات متحده عمل می‌کرده‌اند و همین اعمال ایالات متحده را به ارتباط‌گیری وامی‌داشته است:

۱. گروگان‌گیری آمریکاییان در ایران: این موضوع از کارکنان سفارت آمریکا در تهران آغاز شد و در طی سال‌های بعد به روزنامه‌نگاران، محققان، و دیگر شهروندان آمریکایی یا ایرانی- آمریکایی بسط یافت (مثل سه کوهنورد آمریکایی، هالهٔ اسفندیاری، کیان تاجبخش، سعید عابدینی، امیر حکمتی، رابرت لوینسون که در کیش گم شده است و رکسانا صابری). دوره‌ای در ده سال اخیر نبوده که یک آمریکایی یا ایرانی- آمریکایی با انواع اتهامات در زندان‌های ایران نباشد. افراد زندانی شده اتهام‌های مختلفی مثل جاسوسی می‌خورند، اما در نهایت قبل یا بعد از محاکمه آزاد می‌شوند. طبیعی است که مقامات آمریکایی از هر ابزاری از جمله پیام‌دهی و نامه‌نگاری برای آزادی شهروندان خود استفاده می‌کنند. حتی اگر آنها نخواهند چنین کنند، تحت فشار خانواده‌های زندانیان مجبورند چنین کنند.
۲. گروگان‌گیری آمریکاییان در دیگر نقاط دنیا. در دههٔ هشتاد گروه‌های لبنانی نزدیک به جمهوری اسلامی به گروگان‌گیری آمریکاییان اقدام می‌کردند و مقامات آمریکایی برای آزادی آنها به مقامات ایرانی متوسل می‌شدند. ریگان به همین طریق برخی از گروگان‌های آمریکایی را در لبنان آزاد کرد.

۳. مجادلات منطقه. آمریکا در هنگام حضور در عراق یا افغانستان و تسهیل شکل‌گیری دولت در این دو کشور در مواردی با نیروهای هم‌پیمان جمهوری اسلامی درگیر شده و نیاز داشته موضوعاتی را با مقامات جمهوری اسلامی در میان بگذارد. در این موارد مقامات آمریکایی تلاش کرده‌اند با ارسال پیام مقدمات را برای مذاکره فراهم کنند. در این دو مورد مقامات جمهوری اسلامی حتی بر سر میز مذاکرهٔ مستقیم با آمریکایی‌ها یا چندین کشور از جمله آمریکا نشستند.

تابوی مذاکره

در طرف ایرانی، ماجرا به چه شکلی بوده است؟ رهبران جمهوری اسلامی از آغاز شکل‌گیری جمهوری اسلامی در رقابت سیاسی با نیروهای مارکسیست و ضد امپریالیست برای آن که خود را ضد امپریالیست‌تر بنمایانند مذاکره با آمریکا را به ابزار برچسب‌زنی و طعن و لعنت تبدیل کردند تا حدی که امروز خود زندانی زندانی هستند که برای دیگران (بالاخص نیروهای ملی و مذهبی در دوران نخست وزیری بازرگان) در این باب ساختند. رهبران جمهوری اسلامی با شعارهایی که هر روز علیه ایالات متحده می‌دهند و آن را دشمن اسلام و مسلمانان می‌خوانند و تابوهایی که از مذاکره ساخته‌اند (این که هر مذاکره‌کننده‌ای جاسوس و خودباخته است یا مذاکره میان ایران و آمریکا مذاکرهٔ گرگ و میش است) نمی‌توانند خود پیش‌قدم مذاکره برای حل مشکلات فی‌مابین شوند. عباس امیرانتظام سخنگوی دولت بازرگان بیش از دو دهه در جمهوری اسلامی زندانی کشیده است و اتهام وی نیز مذاکره با آمریکایی‌ها بوده است.

جمهوری اسلامی حتی برای حل مشکلات شهروندان خود در ایالات متحده نیز اقدامی نمی‌کند. البته اگر افراد مستقیما در حال انجام خدمتی برای نظام (قاچاق اسلحه یا دیگر ابزارها و مواد ممنوع شده) بوده یا از مقامات و خانواده‌های آنها باشند از منابع دولتی جمهوری اسلامی در ایالات متحده برای آنها وکیل گرفته می‌شود یا تلاش می‌شود با گروگان‌گیری آمریکایی‌ها آنها را مبادله کنند (نگاه کنید به آخرین اظهارات امیر حکمتی).

دست بالاتر، دست پایین‌تر

رهبران جمهوری اسلامی تصور می‌کنند که طرفی که برای مذاکره دست دراز می‌کند هزینهٔ بیشتری می‌پردازد و طرفی که بدو رجوع می‌کنند منافع بیشتری می‌برد. قرینهٔ آن نیز این که حتی در دشوارترین شرایط مثل سال‌های پایان جنگ و بالا گرفتن بحران در خلیج فارس برای مذاکره و پیشگیری از اتفاقات مخاطره‌انگیز پیش‌قدم نشده‌اند. این تصور همیشه درست نیست. برای مثال، اقدام اوباما در نامه‌نویسی به خامنه‌ای و روحانی در افکار عمومی مردم آمریکا و ایران و دیگر نقاط جهان حاکی از این است که رئیس جمهور کشوری قدرتمند در پی حل مشکلات از طریق دیپلماسی است و رهبران جمهوری اسلامی با مخالفت با مذاکره برای ۳۵ سال طریق قهر و خشونت را می‌پسندیدند و تمایلی برای مذاکره و حل مشکلات نداشتند.

مسئولیت جمعی

ایالات متحده بارها از جمهوری اسلامی درخواست کرده که خطی ارتباطی برای ارتباط مستقیم بالاخص در حوزه‌هایی مثل خلیج فارس که نیروهای نظامی ایالات متحده و جمهوری اسلامی حضور دارند (تلفن قرمز) باز شود تا از برخوردهای ناخواسته مثل شلیک به هواپیمای مسافربری جلوگیری شود. اما پاسخ مقامات جمهوری اسلامی به این درخواست‌ها رسما منفی بوده است. درخواست آمریکایی‌ها در این مورد کاملا مسئولانه و رفتار جمهوری اسلامی کاملا غیرمسئولانه بوده است. آمریکایی‌ها با درک موقعیت خود در دنیا همیشه مسیر دیپلماسی را باز نگاه می‌داشته‌اند. حتی در شرایط تهدید نیز تعطیلی سفارتخانه‌های آمریکا در برخی کشورها موقتی بوده است. اکثر کشورهای دنیا حتی در شرایط جنگ نیز روابط خود را با دشمن خود کاملا قطع نمی‌کنند، چون ممکن است به مذاکره بر سر مبادلهٔ اسرا یا پایان مخاصمهٔ موردی یا کلی نیازمند شوند.

اطلاع‌رسانی و شفافیت

مقامات ارشد جمهوری اسلامی معمولا دریافت پیام از مقامات ایالات متحده را آشکار نمی‌سازند و این رسانه‌های بین‌المللی و مقامات آمریکایی یا رقبای سیاسی داخلی هستند که این موضوع را اطلاع می‌دهند (به عنوان نمونه، رجوع کنید به ماجرای مک فارلین و پیام ریگان برای هاشمی رفسنجانی که توسط مهدی هاشمی از نزدیکان منتظری به مطبوعات عربی داده شد یا مورد اخیر نامهٔ اوباما به روحانی). مقامات جمهوری اسلامی معمولا بعد از انتشار این اخبار یا سکوت می‌کنند یا محتوای پیام را به اطلاع مردم نمی‌رسانند. این رفتار مشی پنهان‌کاری جمهوری اسلامی در همهٔ جهات (و نه فقط در موضوعات حساس برای امنیت ملی) از یک سو و نیاز مقامات آمریکایی در افکار عمومی خود برای پیگیری دیپلماسی را از سوی دیگر بازتاب می‌دهد. دولت آمریکا اگر پیش‌قدم مذاکرات شود در برابر افکار عمومی مشکلی ندارد و از اطلاع‌رسانی در باب آن نیز شرمنده نیست.

عدم پیش‌قدم شدن در اطلاع‌رسانی در باب دریافت پیام حاکی از این نکته است که مقامات ارشد جمهوری اسلامی به‌شدت نگران داوری نیروهای طرفدار جمهوری اسلامی و مخالفان خود هستند. طرفداران از نگاه آنها ممکن است پیش‌قدم شدن در ارتباط را به معنای ضعف و احساس نیاز به «شیطان بزرگ» تلقی کنند. مخالفان نیز از نگاه آنها ممکن است به انتقاد مقامات از حیث دوگانه‌گویی (نفی مذاکره و ارسال پیام در آن واحد) بپردازند. به همین جهت است که مخالفان نظام آغاز مذاکره با ایالات متحده از سوی خامنه‌ای را به منزلهٔ نوشیدن جام زهر برای وی تلقی می‌کنند. این تصور را رفتار خود مقامات ایجاد کرده است تا آنجا که مجبورند ورود به مذاکره را با «نرمش قهرمانانه» توجیه کنند.

---------------------------------------------------------------
نکات مطرح در اینجا الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.