محمد باضی، استاد روزنامهنگاری در دانشگاه نیویورک و کارشناس مطالعات خاورمیانه در شورای روابط خارجی، در آمریکا به بهانه پایان ماموریت رزمی نیروهای آمریکایی در عراق نگاهی دارد به اثرات بحران هفت ساله عراق و تاثیر آن بر تعادل قوا در منطقه خاورمیانه.
نویسنده در آغاز تحلیل خود در وبسایت «گلوبال پست» یادآوری میکند که جرج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا، در ماه فوریه سال ۲۰۰۳ همزمان با تدارک حمله نظامی به عراق اعلام کرد: «روی کار آمدن یک رژیم جدید در عراق سرمشق مهم و منبع الهام موثری برای گسترش آزادی در کل منطقه خواهد بود.»
محمد باضی مینویسد که در پایان حضور رزمی نیروهای آمریکا و پس از هفت سال جنگ مسلما عراق کشوری کاملا متفاوت است، ولی نه آن طور که جرج بوش و دولت وی وعده میدادند. عراق به حکومت و کشوری دموکراتیک و عاملی برای گسترش دموکراسی و فروپاشی دیگر رژیمهای خودکامه در منطقه تبدیل نشد. به جای این همه جنگ عراق موج جدیدی از تنفر و خشونتهای فرقهای و قومی را باعث شد و تعادل قوای استراتژیک در منطقه خلیج فارس را برهم زده و به ایران کمک کرد تا نقش خود را به عنوان قدرت برتر منطقه تثبیت کند.
از ادعاهای دیگر دولت جرج بوش برای آغاز جنگ عراق حفاظت از منافع و امنیت آمریکا در طولانیمدت بود، اما جنگ عراق وضعیت منطقه را از گذشته بیثباتتر کرده است. مناسبات مراکز قدرت شیعه و سنی بهشدت تیره شده است و کشورهای عرب سنیمذهب نگران قدرتگیری ایران و برنامه هستهای آن و همین طور مداخلههای آن کشور در عراق و لبنان هستند.
محمد باضی پس از این مقدمات نتیجه میگیرد که ایران بزرگترین برنده ماجراجویی ناکام آمریکا در عراق بوده است. آمریکا با سرنگون کردن صدام مهمترین دشمن ایران را از پای درآورد. با کمک آمریکا اولین حکومت تحت کنترل شیعیان در تاریخ معاصر در عراق روی کار آمده و در حالی که ارتش آمریکا درگیر نبرد طولانی با شورشیان شد، ایران نفوذ خود را بر تمامی جناحهای شیعه در عراق گسترش داد.
در شرایط کنونی خاورمیانه به صحنه کشمکش و جدالهای غیرمستقیم بین قدرتهای مختلف بدل شده است. در عراق، دولتهای سنی منطقه از گروههای مسلح و شورشی سنی حمایت میکنند و در مقابل نیروهای مسلح شیعه مورد حمایت ایران هستند. در لبنان، ائتلافی از آمریکا و رژیمهای دیکتاتوری عرب مثل مصر، اردن، عربستان و شیخنشینهای خلیج فارس از دولت تحت کنترل سنیها حمایت میکنند، در حالی که ایران حامی حزبالله است. و در مناطق فلسطینی، ایران و سوریه از گروه حماس حمایت میکنند، در حالی که آمریکا و متحدان عرب آن از محمود عباس و جنبش فتح حمایت میکنند.
به گفته مروان کابالان، کارشناس علوم سیاسی در دانشگاه دمشق، «اکنون تمام کشورهای منطقه به نوعی در جنگی غیرمستقیم با یکدیگر درگیرند، درست مثل دوران جنگ سرد. تمام رژیمهای خاورمیانه به خوبی دریافتهاند که آمریکا در جنگ عراق شکست خورده است. همه این رژیمها به اشکال گوناگون و با مانورهای منطقهای میکوشند از منافع خود دفاع کرده و از شکست آمریکا به نفع خود بهرهبرداری کنند.»
محمد باضی یادآوری میکند که اعدام صدام حسین در سال ۲۰۰۶ برای محافل ناسیونالیست سنیمذهب کشتن آخرین بازمانده دوران ناسیونالیسم عرب بود. با وجودی که صدام حسین در دورهای متحد و وابسته غرب بود، در دهه ۱۹۹۰ از جمله معدود رهبران عربی بود که از سیاستهای غرب سرپیچی میکرد. از نگاه اعراب سنی آمریکا و متحدانش با ساقط کردن صدام به دوران پرافتخار ناسیونالیسم عرب پایان دادند، بدون آن که چیزی به غیر از خشونت و رقابتهای فرقهای به جای آن بنشانند.
به اعتقاد نویسنده، تشدید خصومتهای فرقهای در عراق بخش اعظم جهان عرب را تحت تاثیر قرار داده است. برای مثال، تحت تاثیر قدرتگیری شیعیان در عراق سنیهای لبنان احساس خطر بیشتری میکردند. یا در دوران اعتصاب عمومی احزاب مخالف حزبالله در ژانویه سال ۲۰۰۷ در شهر بیروت برخی از تظاهرکنندگان عکسهای صدام حسین را با خود حمل میکردند.
محمد باضی میافزاید حمل عکسهای صدام حسین توسط متحدان آمریکا در لبنان تناقضی بزرگ و آموزنده بوده است. اما در عین حال آن را میتوان به عنوان نشانه اعلام جنگ تلقی کرد. فراموش نکنیم که صدام حسین صدها هزار شیعه را در عراق کشته بود و بسیاری از شیعیان لبنان در عراق قوم و خویش دارند و این دو جامعه همواره مناسبات تاریخی نزدیکی داشتهاند. هر چند صحنه سیاسی لبنان با دستیابی به توافقی جدید آرام شد، این خصومتهای فرقهای هم اکنون آتش زیر خاکستر هستند و همه حوادث جاری در عراق را با حساسیت و نگرانی دنبال میکنند.
اگر جنگ داخلی پانزدهساله لبنان بین جوامع مسلمان و مسیحیان این کشور روی داد، خطر واقعی امروزه بروز جنگ بین بخشها و مذاهب گوناگون پیروان اسلام است.
نویسنده در پایان خاطرنشان میکند که همزمان با کشمکش شیعیان، سنیها و کردهای عراق بر سر قدرت سیاسی و کنترل درآمد نفت بار دیگر برخوردهای خشونتآمیز در عراق رو به افزایش گذاشته است. نتیجه آخرین انتخابات سراسری عراق بنبست کامل بوده و تاکنون پارلمان آن کشور نتوانسته است بر سر تشکیل دولت جدید به توافق برسد.
عراق پس از سقوط صدام و عملیات نظامی عراق نه تنها به مدلی برای جوامع آزاد و همزیستی پیروان ادیان و اقلیتهای قومی بدل نشد، بلکه پس از هفت سال هنوز هم مثل بشکهای باروت است که میتواند در انفجارهای بعدی شعلههای جنگ فرقهای را به سراسر خاورمیانه گسترش دهد.
نویسنده در آغاز تحلیل خود در وبسایت «گلوبال پست» یادآوری میکند که جرج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا، در ماه فوریه سال ۲۰۰۳ همزمان با تدارک حمله نظامی به عراق اعلام کرد: «روی کار آمدن یک رژیم جدید در عراق سرمشق مهم و منبع الهام موثری برای گسترش آزادی در کل منطقه خواهد بود.»
محمد باضی مینویسد که در پایان حضور رزمی نیروهای آمریکا و پس از هفت سال جنگ مسلما عراق کشوری کاملا متفاوت است، ولی نه آن طور که جرج بوش و دولت وی وعده میدادند. عراق به حکومت و کشوری دموکراتیک و عاملی برای گسترش دموکراسی و فروپاشی دیگر رژیمهای خودکامه در منطقه تبدیل نشد. به جای این همه جنگ عراق موج جدیدی از تنفر و خشونتهای فرقهای و قومی را باعث شد و تعادل قوای استراتژیک در منطقه خلیج فارس را برهم زده و به ایران کمک کرد تا نقش خود را به عنوان قدرت برتر منطقه تثبیت کند.
از ادعاهای دیگر دولت جرج بوش برای آغاز جنگ عراق حفاظت از منافع و امنیت آمریکا در طولانیمدت بود، اما جنگ عراق وضعیت منطقه را از گذشته بیثباتتر کرده است. مناسبات مراکز قدرت شیعه و سنی بهشدت تیره شده است و کشورهای عرب سنیمذهب نگران قدرتگیری ایران و برنامه هستهای آن و همین طور مداخلههای آن کشور در عراق و لبنان هستند.
محمد باضی پس از این مقدمات نتیجه میگیرد که ایران بزرگترین برنده ماجراجویی ناکام آمریکا در عراق بوده است. آمریکا با سرنگون کردن صدام مهمترین دشمن ایران را از پای درآورد. با کمک آمریکا اولین حکومت تحت کنترل شیعیان در تاریخ معاصر در عراق روی کار آمده و در حالی که ارتش آمریکا درگیر نبرد طولانی با شورشیان شد، ایران نفوذ خود را بر تمامی جناحهای شیعه در عراق گسترش داد.
در شرایط کنونی خاورمیانه به صحنه کشمکش و جدالهای غیرمستقیم بین قدرتهای مختلف بدل شده است. در عراق، دولتهای سنی منطقه از گروههای مسلح و شورشی سنی حمایت میکنند و در مقابل نیروهای مسلح شیعه مورد حمایت ایران هستند. در لبنان، ائتلافی از آمریکا و رژیمهای دیکتاتوری عرب مثل مصر، اردن، عربستان و شیخنشینهای خلیج فارس از دولت تحت کنترل سنیها حمایت میکنند، در حالی که ایران حامی حزبالله است. و در مناطق فلسطینی، ایران و سوریه از گروه حماس حمایت میکنند، در حالی که آمریکا و متحدان عرب آن از محمود عباس و جنبش فتح حمایت میکنند.
به گفته مروان کابالان، کارشناس علوم سیاسی در دانشگاه دمشق، «اکنون تمام کشورهای منطقه به نوعی در جنگی غیرمستقیم با یکدیگر درگیرند، درست مثل دوران جنگ سرد. تمام رژیمهای خاورمیانه به خوبی دریافتهاند که آمریکا در جنگ عراق شکست خورده است. همه این رژیمها به اشکال گوناگون و با مانورهای منطقهای میکوشند از منافع خود دفاع کرده و از شکست آمریکا به نفع خود بهرهبرداری کنند.»
محمد باضی یادآوری میکند که اعدام صدام حسین در سال ۲۰۰۶ برای محافل ناسیونالیست سنیمذهب کشتن آخرین بازمانده دوران ناسیونالیسم عرب بود. با وجودی که صدام حسین در دورهای متحد و وابسته غرب بود، در دهه ۱۹۹۰ از جمله معدود رهبران عربی بود که از سیاستهای غرب سرپیچی میکرد. از نگاه اعراب سنی آمریکا و متحدانش با ساقط کردن صدام به دوران پرافتخار ناسیونالیسم عرب پایان دادند، بدون آن که چیزی به غیر از خشونت و رقابتهای فرقهای به جای آن بنشانند.
به اعتقاد نویسنده، تشدید خصومتهای فرقهای در عراق بخش اعظم جهان عرب را تحت تاثیر قرار داده است. برای مثال، تحت تاثیر قدرتگیری شیعیان در عراق سنیهای لبنان احساس خطر بیشتری میکردند. یا در دوران اعتصاب عمومی احزاب مخالف حزبالله در ژانویه سال ۲۰۰۷ در شهر بیروت برخی از تظاهرکنندگان عکسهای صدام حسین را با خود حمل میکردند.
محمد باضی میافزاید حمل عکسهای صدام حسین توسط متحدان آمریکا در لبنان تناقضی بزرگ و آموزنده بوده است. اما در عین حال آن را میتوان به عنوان نشانه اعلام جنگ تلقی کرد. فراموش نکنیم که صدام حسین صدها هزار شیعه را در عراق کشته بود و بسیاری از شیعیان لبنان در عراق قوم و خویش دارند و این دو جامعه همواره مناسبات تاریخی نزدیکی داشتهاند. هر چند صحنه سیاسی لبنان با دستیابی به توافقی جدید آرام شد، این خصومتهای فرقهای هم اکنون آتش زیر خاکستر هستند و همه حوادث جاری در عراق را با حساسیت و نگرانی دنبال میکنند.
اگر جنگ داخلی پانزدهساله لبنان بین جوامع مسلمان و مسیحیان این کشور روی داد، خطر واقعی امروزه بروز جنگ بین بخشها و مذاهب گوناگون پیروان اسلام است.
نویسنده در پایان خاطرنشان میکند که همزمان با کشمکش شیعیان، سنیها و کردهای عراق بر سر قدرت سیاسی و کنترل درآمد نفت بار دیگر برخوردهای خشونتآمیز در عراق رو به افزایش گذاشته است. نتیجه آخرین انتخابات سراسری عراق بنبست کامل بوده و تاکنون پارلمان آن کشور نتوانسته است بر سر تشکیل دولت جدید به توافق برسد.
عراق پس از سقوط صدام و عملیات نظامی عراق نه تنها به مدلی برای جوامع آزاد و همزیستی پیروان ادیان و اقلیتهای قومی بدل نشد، بلکه پس از هفت سال هنوز هم مثل بشکهای باروت است که میتواند در انفجارهای بعدی شعلههای جنگ فرقهای را به سراسر خاورمیانه گسترش دهد.