احمدی نژاد، تکنولوژی و «سیاست آخرالزمانی»

ایم مقاله در وب سایت موسسه واشینگتن منتشر شده است.

مهدی خلجی، روزنامه نگار ايرانی و از پژوهشگران «موسسه واشينگتن در امور خاور نزديک - Washington Institute for Near East Policy (WINEP)»، اخيرا با انتشار مقاله ای، برخی سياست های مهم مقام های ايرانی را بررسی کرده است.


اين مقاله مفصل با عنوان «سياست آخرالزمانی يا اپوکاليپتيک»، در وب سایت «موسسه واشينگتن» که مرکزی مطالعاتی محسوب می شود، منتشر شده است.


آقای خلجی در اين مقاله از تاثير «نوعی مهدويت» بر تصميم گيری های سران جمهوری اسلامی ايران، به ويژه محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری سخن گفته است.


او در مفاله «سياست آخرالزمانی» می نويسد: «علت رشد و نمو اين گروه ها که در زمان حيات آيت الله خمينی از سوی او سرکوب و فعاليت آنها تعطيل شده بود آن است که وعده های اوليه جمهوری اسلامی به تشکيل دولت عدل و عدالت تحت قوانين اسلامی با شکست مواجه شد و توده های مردم باور خود را به آن از دست دادند.»


مهدی خلجی معتقد است کسانی که به زنده بودن و «ظهور» دوازدهمين امام شيعيان اعتقاد دارند، پيشرفت تکنولوژی و از جمله برنامه هسته ای ايران را وسيله ای برای کسب قدرت اسلامی و احتمالا تسريع ظهور امام زمان می دانند. او در مصاحبه ای به سئوالاتی درباره مقاله خود پاسخ داده است:


در اسلام شيعه اعتقاد به بازگشت امام زمان يک باور کلی است، اما اکثريت آن را به آينده نامعلوم موکول می کنند در حالی که برخی ديگر آن گونه که شما می گویيد، مدعی هستند که برای «ظهور» او تلاش می کنند. تاثير اين شيوه تفکر در سياست گذاری چيست؟


همان طور که اشاره کرديد باور به امام دوازدهم شيعيان يک باوری است فراگير در مذهب شيعه، اما آن چه که بعضی از فرقه های مهدی گرا را در روزگار ما متفاوت می کند در هر صورت برداشت ايدئولوژيک از اين باور سنتی است، يعنی اينکه مهدی باوری تبديل به يک ايدئولوژی سياسی شده، يعنی اينکه در چارچوب يک نظام فکری قرار گرفته که اهداف سياسی خاصی را تعقيب می کند.


از اين جهت تفاوت به عنوان مثال جريانی که تحت نام آقای احمدی نژاد شناخته شده با جريان کلی مهدی باوری در تشيع اين هست که آقای احمدی نژاد يک سری پيآمدهائی برای باور به مهدی قائل هست که طبيعتا دارای پيآمدهای سياسی است و می تواند در تصميم گيری سياسی تاثير قاطعی داشته باشد.


آيا اين تاثيری که به گفته شما اين نوع باور به در تصميمات سياسی دارد، ارتباطی به مثلا مسئله سياست هسته ای دارد؟ آن طوری که به نوعی در يک قسمتی از مقاله خود اشاره کرده ايد که اينها معتقد به علوم پيشرفته هستند و به همين خاطر است که برنامه هسته ای را به اين شدت دنبال می کنند.


ببينيد دو نکته هست: يک نکته اين هست که در باور سنتی شيعه شما برای ظهور امام زمان وظيفه خاصی نداريد. شما فقط بايد دعا کنيد از خداوند سلامتی امام دوازدهم را بخواهيد و همين طور آرزو کنيد که شما هم در زير سايه دولت او که دولت عدل خواهد بود، زندگی بکنيد و در رکاب او بجنگيد. هيچ وظيفه ديگری در زمان غيبت نداريد.


اما برداشت ايدئولوژيک يا تفسير ايدئولوژيک از مسئله مهدويت معتقد است که شما در زمان غيبت وظايفی داريد، بيش از دعا کردن. يکی از اين وظايف هم اين است که شما کاری بکنيد که ظهور امام زمان نزديک باشد و زودتر اتفاق بيفتد. در ايدئولوژی مهدی گرايی شما بايد يک سری اقدامات عملی انجام بدهيد.


حالا شما می گوييد که اين اقدامات عملی يکی از شاخص هايش همين مسئله برنامه هسته ای در ايران هست؟


به دليل اينکه مهدی گرايان جديد فاقد مکتب فکری هستند يعنی نه تئوری را پرورده اند، نه کتابی نوشته اند، نه آثاری دارند، نمی شود با قاطعيت گفت که اين ها چه می انديشند و از نگاه آنها مسئله هسته ای در کجای اين اقدامات برای تعجيل ظهور امام زمان قرار می گيرد.


اما به اين دليل که آقای احمدی نژاد از يک طرف شديدا بر مسئله مهدويت تکيه می کند و از طرف ديگر مهمترين دلمشغولی دولت خود را سياست هسته ای قرار داده طبيعتا می شود حدس ها و گمان هائی زد که مسئله هسته ای در راستای انجام دادن افداماتی برای ظهور امام زمان هست.


اما اين ادعا البته قابل اثبات به طور قطعی نيست.


يک نکته ديگررا هم بايد درنظر گرفت و آن اين که ايدئولوژی های اسلامی به شدت رغبت به تکنولوژی دارند، يعنی اينکه در ايدئولوژيهای بنيادگرای اسلامی با وجه و يا با چهره تکنولوژيک تجدد هيچ مشکلی به چشم نمی خورد و به عکس شما اگر در شبکه های بنيادگرا يا در محافل بنيادگرا يا در کشورهای بنيادگرا برويد ميبينيد که به شدت همه چيز ديجيتاليست و همه چيز با آخرين فرآورده های تکنولوژيک مجهز است و اين ترکيب تکنيک و ايمان سنتی يکی از اصلی ترين مشخصه های بنيادگرايی اسلامی است که البته می تواند بسيار خطرناک باشد.