محمد نوری‌زاد: ساکت نمی‌نشینیم، اعتراض می‌کنیم

محمد نوری‌زاد، نویسنده و کارگردان ایرانی

محمد نوری‌زاد ۵۷ ساله است، مردم ایران از سال‌های دور با صدای او آشنا هستند، او روایت‌گر مستندی بود که در تمام سال‌های جنگ ایران و عراق از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد و تصاویری از لحظه‌های جنگ، کشته شدن جوانان و نبرد آنها را نمایش می‌داد. در همان زمان او در روزنامه کیهان، روزنامه‌ای که نزدیک‌ترین رسانه به رهبر جمهوری اسلامی به شمار می‌رود، ستون ویژه‌ای داشت که عمدتاً به نقد عملکرد اصلاح‌طلبان می‌پرداخت.
محمد نوری‌زاد که مدرک مهندسی برق خود را از دانشگاه علم و صنعت، دانشگاهی که محمود احمدی‌نژاد نیز آنجا درس خوانده، گرفته است، در سال‌های اخیر به سریال‌سازی برای تلویزیون جمهوری اسلامی روی آورده است. او در سریال‌هایی که ساخت تلاش می‌کرد با در کنار هم گذاشتن اساطیر ایرانی و جوانانی که در جبهه‌های جنگ جان باخته‌اند تصویری جدید از اسطوره را به نمایش بگذارد.

در سال‌های ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، او در چرخشی آشکار مطالبی را در وبلاگ خود نوشت که اتهامات زیادی را برای او به ارمغان آورد. در تابستان ۱۳۸۷، پس از انتشار مطلبی در وبلاگش علیه روحانیون، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شکایتی را علیه او مطرح کرد.

وی از مراجع تقلید به خاطر دخالت‌ در امور حکومتی و کوتاهی در انجام وظایف دینی‌شان انتقاد کرده و از آنها خواسته بود که مسئولیت عواقب دخالت‌هایی را که در کارها می‌کنند بپذیرند.

نوری‌زاد اما در یکی از پست‌های اخیرش، مستقیماً جمهوری اسلامی را هدف گرفته و نوشته است: بقاي اين نظام اگر با كشتن بي‌گناهان ميسر است،‌ من شخصا اين بقا را نمي‌خواهم .

او که به گفته خود سال‌ها دیگران را به دلیل گفت‌وگو با رسانه‌های خارج از کشور تقبیح می‌کرد، با رادیوفردا به گفت‌وگو نشست و به تفصیل از دلایل اعتراض خود به اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری سخن گفت:

من چیزی برای از دست دادن ندارم. اگر همین فردا مرا به دادگاه فرابخوانند در گذشته‌ام به جز خدمت به این نظام و آرمان‌های زیبایی که گفتم چیزی نخواهد بود. فوقش این است که نوشته‌های اخیرم را ملاک قرار می‌دهند . اما واقعیت این است که وقتی وارد این عرصه شدم همه این عواقب را پذیرفته‌ام .
منی که الان با شما صحبت می‌کنم در این سال‌ها نسبت به کسانی که با رسانه‌های فرامرزی صحبت می‌کردند حساسیت داشتم، و این را به عنوان یک نقطه ضعف برای این افراد می‌دیدم. ولی الان احساسم این است که ما برای برپایی آرمان‌های بسیار زیبا و شریف و عزیزی قیام کردیم، جنگیدیم، زحمت کشیدیم، عمرمان را صرف کردیم. اما متاسفانه این حادثه‌ای بود که می‌توانست پیش نیاید. و مردم باز هم‌ آن شور و حال را داشته باشند. ولی متاسفانه حرکت‌های غلطی که صورت گرفت منجر به این شد که برخی از عزیزان ما آسیب دیدند، از پا درآمدند، و خون‌های ناحق زیادی ریخته شد.

من در یادداشتم نوشته بودم که اگر نظامی با عبور از این مسیر بخواهد بقای خودش را تضمین کند من با چنین رویکردی موافق نیستم. ما نمی‌خواهیم خون جوانان‌مان ریخته شود. مردم‌مان آسیب ببینند. مردم ما بدبین و چندپاره شوند. خصوصا که این رفتار به اسم اسلام انجام می‌شود و رویکرد دینی دارد.

آقای نوری‌زاد، فکر نمی‌کنید برای این صحبت‌ها کمی دیر است؟‌ شما چرا زمانی که فیلم کشته شدن ندا را دیدید – که حتی از تلویزیون ایران هم پخش شد- چنین پستی را در وبلاگ‌تان قرار ندادید؟

من متاسفانه در طول این مدتی که بعد از انتخابات این حوادث اتفاق افتاد در یک روستای دورافتاده در استان چهار محال و بختیاری مشغول ساختن فیلم بودم. در روستایی که نه به اینترنت دسترسی داشتم، نه به تلویزیون و نه به رادیو و فقط با تلفن ماجرای این حوادث را از دوستان و بستگانم می‌شنیدم. ما دو ماه در آن ارتفاعات محصور بودیم و در حال ساختن فیلم بودیم. به همین دلیل هم خیلی دیر در جریان اتفاقات و حوادث پیش آمده قرار گرفتیم.

ٱقای نوری‌زاد،‌ دیدگاه‌هایی که الان طرح می‌کنید و در وبلاگ‌تان هم منتشر کرده‌اید را به چه معنایی باید تفسیر کرد؟ یعنی شما به عنوان کسی که از سال‌های اول انقلاب در جبهه مشخصی قلم می‌زدید و با دیدگاه کاملا مشخصی شروع به فیلم‌سازی کردید، در واقع با این صحبت‌ها به نوعی از تمام کارهای ۳۰ سال گذشته‌تان توبه می‌کنید؟

نه، به هیچ وجه توبه نمی‌کنم . اگر توبه کنم خطا کرده‌ام . بلکه من به رویه‌های غلطی که به‌خصوص بعد از انتخابات شکل گرفت معترضم، و به عنوان کسی که عمرش را و بخش اعظمی از جوانی‌اش را صرف برپایی این نظام کرده است، مسئولین بزرگ و برتر این نظام را به چالش می‌کشم. آنها را دعوت می‌کنم که به مردم پاسخ بدهند، و نگرانی‌های خودم را بیان می‌کنم.

شما در بخشی از نوشته‌تان یادآور شده‌اید که ما اجازه نخواهیم داد میراث انسانی‌مان را به تاراج ببرند. منظورتان از نوشتن این جمله چه بوده است؟ آیا شما قرار است جز نوشتن و کار فرهنگی،‌ کارهای دیگری هم در عرصه اجتماعی انجام دهید؟ یعنی این که به نوعی به اعتراضات مردمی بپیوندید؟ یا این که می‌خواهید باز هم خودتان را در عرصه نوشتن مطلب محدود نگه دارید؟

ببینید، وقتی می‌گویم «ما»، به معنای این است که از محدوده فرد خارج شده‌ایم، به جمعی پیوسته‌ایم که نسبت به خواسته‌های‌شان حساسند. این که اجازه نمی‌دهیم‌ به معنای این است که ساکت نمی‌نشینیم، می‌نویسیم، حرف می‌زنیم، اعتراض خودمان را به دستگاه‌های مربوطه و به حکومت اعلام می‌کنیم. به اشخاصی که می‌شناسیم مراجعه می‌کنیم . آنها هم اطمینان دارند که ما افرادی هستیم که هیچ لکه ننگ منفی در رفتار و رویه گذشته‌مان نسبت به حکومت وجود ندارد که خدای نکرده بگویند ما آدم‌های اسلحه‌به‌دست گرفته دیروزیم. من خودم کارمند جهاد کشاورزی بوده‌ام و هنوز هم هستم. این نهاد از بدو پیدایشش‌ وظیفه داشته است که در روستاهای دور و برای محرومین تلاش کند. من هم این کار را کرده‌ام . پس نمی‌توانم آدم ریشه‌برانداز و معاند یا مخالف نظام باشم. من فردی از آحاد خانواده‌ام که نسبت به بزرگترهای خانواده اعتراض دارد. رنجیده است و الان بی‌تاب شنیدن پاسخ و ترمیم ناهنجاری‌هاست، و این فرد در کنار سایر افراد خانواده نسبت به سایر اتفاقاتی که در این خانواده افتاده معترض است، نمی‌بخشد و خون‌های ریخته شده را کم فرض نمی‌کند که به راحتی از آن بگذرد.

من به رویه‌های غلطی که به‌خصوص بعد از انتخابات شکل گرفت معترضم، و به عنوان کسی که عمرش را و بخش اعظمی از جوانی‌اش را صرف برپایی این نظام کرده است، مسئولین بزرگ و برتر این نظام را به چالش می‌کشم.
برای طرف مقابل‌مان – هر که هست – نمی‌گذاریم با اعتنا به برداشتی که از روزهای بعد از انتخابات کرده است این احساس به وجود بیاید که همه چیز آرام است و تمام شده است و حالا دیگر مردم می‌توانند سر خانه و زندگی‌شان برگردند.

لفظ «ما» که شما به کار می‌برید چه گروهی را نمایندگی می‌کند؟

من نماینده جمعی از فرزندان همین انقلاب هستم که برای برپایی انقلاب زحمت کشیدند. خون دل خوردند. به پای نداری مردم گریستند. اشک ریختند. و برای راندن دشمن از این سرزمین‌ فرزندان‌شان را از دست دادند. زندان‌های عراق را تحمل کردند. جنگیدند. ما خالص این انقلابیم که به هیچ روی طالب انهدام نظام نیستیم.

آیا فکر می‌کنید که شما و همفکران‌تان به دنبال تشکیل یک دسته یا حزب خواهید بود؟ یا به شکل غیررسمی به فعالیت خود ادامه خواهید داد؟

من بعید می‌دانم که امثال بنده بخواهند حزبی تشکیل بدهند، به جهت این که ما هنوز چنین خاستگاهی برای خودمان ندیده‌ایم که بخواهیم در برابر این نظام بایستیم. ولی واقعیت این است که شکاف بزرگی امروز بین فرزندان انقلاب – با وجود پیشامدهای بعد از انتخابات – ایجاد شده است .

همین الان که من با شما صحبت می‌کنم جمعی از دوستانم چه بسا بنده را تکفیر کنند و بگویند که چرا با رادیوی بیگانه صحبت کرده‌ام، و چه بسا جمعی از دوستانم با من همراهی کنند. این همان اتفاق نامبارکی است که در جامعه ما روی داده است .

شیوه برخورد جمهوری اسلامی با کسانی که در داخل نظام اقدام به نقد نظام می‌کنند – از جمله گروه‌های اصلاح‌طلبی همچون حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی – نشان داده است که عملا این نظام در قبال چنین افرادی صبر و تحمل زیادی از خود نشان نخواهد داد. شما حتما در این مدت در تلویزیون شاهد به دادگاه کشیده شدن افرادی مانند بهزاد نبوی و حجاریان بوده‌اید؟ آیا نگران این نیستید که چه بسا این سرنوشت برای شما هم تکرار شود؟

من چیزی برای از دست دادن ندارم. اگر همین فردا مرا به دادگاه فرابخوانند در گذشته‌ام به جز خدمت به این نظام و آرمان‌های زیبایی که گفتم چیزی نخواهد بود. فوقش این است که نوشته‌های اخیرم را ملاک قرار می‌دهند . اما واقعیت این است که وقتی وارد این عرصه شدم همه این عواقب را پذیرفته‌ام . من به هیچ وجه موافق نیستم همین افرادی که شما از آن نام می‌برید به این شیوه زندانی و محاکمه شوند، و آزادی از آنها سلب شود.

مردم ما وقتی معترض شدند و به خیابان‌ها ریختند تعدادشان کم نبود. بخش وسیعی از مردم فهیم و روشنفکر ما بودند که متاسفانه از بدنه این نظام کنده شدند،‌ و علائق خودشان را دیگر به پای این نظام نمی‌ریزند. این امر نگرانی مرا صدچندان می‌کند. یعنی مردمی که تا دیروز می‌شد با ملاطفت و مواجهه فهیمانه ‌آنها را همچنان در کنار خود دید به خاطر آسیب‌های روحی – اجتماعی و عاطفی منقطع شده‌اند. این اتفاق تلنگر بزرگی برای امثال بنده بود و ما احساس کردیم که نباید ساکت بنشینیم.