بتازگى مؤسسه نشنال جئوگرافيک گزيدهاى از عكسهاى رضا دقتى، عكاس و روزنامهنگار ايرانى مقيم پاريس، را با عنوان «رضا، جنگ و صلح» منتشر كرده است.
دو ماه پيش نيز سازمان گزارشگران بدون مرز كتابى شامل صد عكس از عكسهاى رضا دقتى را با هدف حمايت از آزادى بيان منتشر كرده بود.
رضا دقتى روز دوشنبه، چهارم آذر، به دعوت «انجمن توسعه و تجدد» در پاريس سخنرانى كرد.
او در گفتوگويى با راديو فردا در مورد محورهاى سخنرانی خود و همچنین موضوع کتاب توضیحاتی داد که در زیر میخوانید:
آقای دقتی! محور اصلی سخنرانی شما در انجمن توسعه و تجدد چه بود؟
رضا دقتی: امروز يكى از روزهاى مهمى بود در مورد كارهاى من. گفتار روز دوشنبه من بر اساس محور خاص گستره فرهنگ ايران در جهان بود.
سی سال است كه من در دنيا مسافرت میكنم. بيشتر اين سفرها در بخش آسيا و خاورميانه و شمال آفريقا گذشته است؛ مراكش، الجزاير، ليبى، مصر و تمام خاورميانه، قفقاز، آسياى مركزى، چين، روسيه و افغانستان، هند و پاكستان.
صحبت من بيشتر اين بود كه امروز خيلیها متأسفانه مطرح میكنند که ایران خطى است در يک نقشه جغرافيايى و دور زمينى كشيده شده كه كمى هم شبيه گربه است. اما آن چيزى كه من مطرح ميكنم اين است كه ايران فقط اين نيست.
شما سى سال است كه در خارج از اين خط قرار گرفتهايد...
رضا دقتى: بله من سى سال است كه متأسفانه بيرون آمدم و در دنياى ديگرى در خارج زندگى میكنم.
اما اين دنياى خارجى، درحقيقت، براى ما بر بنيادی قرار گرفته است كه فرهنگ ما يعنى فرهنگ ايران و ايرانى است. و اين را توانستهام در اين مدت در دنيا پخش كنم.
آن مطلب مهمى كه محور سخنرانى من بود بر این اساس بود كه با اشاعه وسايل ارتباط جمعى پديده فرهنگ ايران، كه بسيار غنى و قوى است، ديگر كمكم دارد تمام دنيا را میگيرد.
شما در كنار سخنرانى خود به نمايش عكس هم پرداختيد. موضوع عکسها چه بود؟
طبيعى است؛ من به عنوان عكاس - خبرنگار هميشه سعى میكنم حرفهايم مستند باشد.
يكى از چيزهاى جالبى كه نشان دادم يازده روستايى است كه نزديک چهارهزار مترى ارتفاعات هيمالايا در قسمت چين قرار گرفته.
بگذاريد يک جمله از مردم اين منطقه بگويم؛ شما میدانيد زيبايى زبان فارسى، آن هم در كوههاى هيمالايا، در ميان اين ۲۷ هزار نفرى كه صحبت میكنند چيست؟
در طول يكى از سفرهايم به اين منطقه، خيلى جاها را بايد پياده يا با اسب میرفتيم. در مسیر راه خود، بعد از چند ساعت اسبسوارى، خسته بوديم و كنار خانهاى توقف کردیم.
گفتيم كه دير است و بايد برويم به ده بعدى برسيم. صاحبخانه بيرون آمد و گفت: "بخشش باشد، عزت ياران به جا نشد". اين روستايى میخواست بگويد: ببخشيد كه نتوانستيم از شما پذيرايى كنيم.
هدف من از صحبتم اين بود كه ديدهها را باز كنند. در درجه اول به اين كه فرهنگ ايرانى بسيار غنى است و تا خيلى جاها پيش رفته است.
دوم مسأله عمدهترى بود كه با اين دوستان كه خود هنرمند و از روشنفكرهاى ايرانى هستند مطرح كردم.
نكته اين بود كه ما در مقابل اين فرهنگ مسئوليت داريم؛ ما را اين فرهنگ به اينجا رسانده و در مقابل اين فرهنگ، اين كشور و آدمهايى كه هستند مسئوليتى داريم و هركدام از ما بايد در حد توان خود كارى انجام دهيم.
مثالى در مورد كار خود زدم. و آن همين تأسيس "بنياد فرهنگى و مطبوعاتى آيينه" در افغانستان در هشت سال پيش است كه به مطبوعات، و به تعليم و تربيت كودكان افغانستان، كمک كرده است.
آقاى دقتى! ثمره سفرهاى بیشمار شما هميشه چندين كتاب بوده. دو ماه پيش، به همت سازمان گزارشگران بدون مرز، شمارى از عكسهايى كه در طول سفرهاى مختلف گرفتهايد به نمايش گذاشته شد. كتاب ديگرى را بتازگى نشنال جئوگرافيک منتشر كرده. مىتوانم راجع به اين كتاب بپرسم؟
كتاب اخيرم كه بتازگى به زبان انگليسى چاپ شده «رضا، جنگ و صلح» نام دارد.
شخصا از اين كتاب بسيار راضى هستم، زيرا متنهاى مفصل و داستانهايى در مورد هر عكس دارد كه میشود گفت اين متنها ديدگاه من است در مورد اوضاع جهان و مسایلى كه اتفاق میافتد.
سعى كردهام به عنوان عكاسى كه در آنجا حضور داشته و چيزهايى را ديده و شنيده، غير از عكسها داستان پشت پرده را هم كمى مطرح كنم.
و از اين نظر است که میگويم براى من، بين دوازده كتابى كه چاپ كردهام، اين كتاب يكى از مهمترينهاست.
آیا نشنال جئوگرافیک به سراغ شما آمد و از شما دعوت كرد كه عكسهاى سى سال گذشتهتان را به صورت مجموعهاى به اين شكل منتشر كند؟
دقيقا همين طور است. سالها صحبت اين بود كه اينها يک سرى جديدى را شروع كنند. خوشبختانه ما به اين نتيجه رسيديم كه اولين شماره اين سرى جديد كتاب من باشد.
اين عكسها بيانگر سى سالِ گذشته است؛ يعنى از آغاز انقلاب تا امروز. درست است؟
از آغاز انقلاب تا امروز، سفرهايى كه كردم، و جاهاى مختلف.
و البته به نوعى جنگ را نشان میدهم كه در تمام عكسهاى من وجود دارد. يعنى نشان دادن حادثهاى در حال اتفاق.
اما چيز عمدهاى كه در اينجا نشان دادم صلح است. فرهنگى قوى، فرهنگى انسانى كه در اين مردم جنگزده وجود دارد و در زمان جنگ هم بيشتر به وجود میآيد؛ اينها را بيشتر كار كردم.
از ايران هم عكس داريد؟
از ايران هم عكس هست. از روز اولين تظاهراتى كه در ميدان آزادى شد عكس شروع میشود.
- وبسایت «وبیستان» با آثار و کارهای رضا دقتی
- «بنياد فرهنگى و مطبوعاتى آيينه» در افغانستان
- مجموعه عکسهای «یک دنیا یک قبیله» رضا دقتی در نشنال جئوگرافیک
و بعد با عكسى كه هيچ وقت در هيچ جاى دنيا چاپ نشده و اولين بار است كه چاپ میكنم: از آقاى خمينى كه در اتاق نشسته است. داستان آن برخورد خودم با ايشان را هم دقيق نوشتهام كه چگونه بوده.
بعد سالگرد انقلاب است و سپس داستان كردهاست. رويدادهايى را در مورد ايران و قتل عام مردم كردستان مطرح میكنم.
آیا میتوانيم بگوييم كه پيام كتاب شما اين است كه فكر كردن به صلح هم اميدبخش است؟
اصلا تمام كار من بر همين اساس است. ببينيد! اين حكومتهايى كه مردم را له میكنند، زير پا میگذارند، تمام اينها گذرا هستند.
ممكن است كه اينها يک نسل را از بين ببرند، اما به هرحال جنگها و استبدادها و اين مستبدينى كه مردم را شكنجه میدهند، آزادى بيان را قطع میكنند، فردا جاى تمام اينها در زبالهدانى تاريخ است.
آن چيزى كه از بين تمام اينها پيروزمندانه بيرون میآيد فرهنگ يک ملت است، فرهنگ قوى و انسانى.
هميشه در كارهاى خود خواستهام اين را نشان بدهم كه خوشبين باشيد؛ به آينده بشريت، به آينده انسان و به آینده همه كشورهايى كه به اصطلاح زير سلطه استبداد و حكومتهاى مستبد هستند.
هيچ وقت تاريخ دنيا نشان نداده كه ديكتاتوریها و استبدادها و جنگها بتوانند تا ابد ادامه پيدا كنند.