«تنها تفاوت من و اين مردم زادگاه من است، و اين تفاوت زيادی نيست.» ماه آوريل که روزهای پايانی آن را پشت سر میگذاريم، يادآور صدمين سالروز کشته شدن جوانی است که پيش از مرگش اين جمله را به زبان آورده بود.
آموزگاری که در روز ۳۱ فروردين ۱۲۸۸، تنها ۹ روز بعد از زادروز بيست و چهارسالگياش، در تبريز به خاک افتاد، جوانی که «شهيد آمريکايی جنبش مشروطه ايران» نام گرفته است.
هاوارد باسکرويل، اين معلم دبيرستان مموريال تبريز و ياور بعدی ستارخان و باقرخان ، ۱۲۴ سال پيش در شهر نورثپلات از ايالت نبراسکای آمريکا به دنيا آمد. او پس از گذراندن دوران دبيرستان در رشته فلسفه و الهيات، در حوزه دينشناسی دانشگاه پرينستون وابسته به کلیسای «پرزبتریين» آمريکا تحصيل کرد و در ۲۲ سالگی از همان جا فارغالتحصيل شد.
او در ميان آغاز کردن دوره فوقليسانس يا کار کردن و کسب تجربه و گسترش افق انديشه خود مردد بود که دودلی خود را با سفر به ايران پايان داد، سفری که میپنداشت دو سال بيشتر طول نکشد، اما سفر آخر و بیبازگشت او شد.
توماس ريکس، ايرانشناس و استاد پيشين تاريخ دانشگاه پنسلوانيا، در اين مورد میگويد: «هاوارد باسکرويل بعد از اتمام تحصيلاتش در دبيرستان مشغول به تحصيلات مذهبی و فلسفی در دانشگاه پرينستون آمريکا شد و تحصيلات خود را در مقطع ليسانس با درجه خوبی به پايان رساند. اما در سال ۱۹۰۳ تصميم خطرناکی گرفت. با کشتی به انگلستان و پس از آن به ايران سفر کرد و از همدان تا تبريز را با اسب طی کرد تا معلم دبيرستان مموريال تبريز باشد. او تصميم گرفته بود دو سال در ايران کار کند. باسکرويل يک اتاق از میسيونرها اجاره کرد و به تدريس تاريخ معاصر اروپا خصوصا تاريخ انقلاب فرانسه پرداخت.»
تبريز در آن زمان ميزبان بزرگترين جامعه آمريکاييان مقيم ايران بود، مسيحيان آمريکايی از جمله «پرزبترينها» یکی از شاخههای پروتستانهای فرقه «مشايخی» که سالها پيش از آن در اروميه و سلماس مستقر شده بودند. بعد از تاسيس بيمارستان و دبيرستان آمريکايی در تبريز به اين شهر کوچ کرده بودند.
به گفته توماس ريکس، «دانشآموزان اين مدرسه بيشتر از جامعه ارامنه و مسيحيان بودند که شمار آنان روز به روز افزايش میيافت. باسکرويل در اين زمان جوان ۲۲ ساله و محبوبی بود که با ميرزا حسن شريفزاده – که دیگر مدرس مدرسه مموريال بود و در سال ۱۹۰۸ در تبريز کشته شد- دوستی نزديکی داشت.»
«به عنوان يک آمريکايی از اهداف عادلانه حمايت میکنم»
پس از آن که به دستور محمدعلیشاه قاجار مجلس شورای اسلامی در تهران به توپ بسته شد و هواداران او برای پيروزی نهايی بر مشروطهخواهان تبريز را محاصره کردند، دانشآموزان ارمنی و آشوری و تعداد رو به افزايش شاگردان مسلمان دبيرستان مموريال تبريز به صفوف مشروطهخواهان پيوستند. (مرگ ميرزا حسن شريفزاده نيز از سوی ديگر تاثير بسيار عميقی بر هاوارد باسکرويل گذاشته بود). همخوانی مقاومت اين دانشآموزان با باورهای هاوارد باسکرويل و روزگار بد ميزبانان او در تبريز که به علت محاصره شهر دچار گرسنگی شده بودند موجب شد که او در بهار سال ۱۲۸۸ به دعوت ستارخان پاسخ مساعد دهد.
توماس ريکس در اين باره میافزايد: «در سال ۱۹۰۹ تبريز در محاصره بود و جنگ سختی بين مشروطهخواهان و سلطنتخواهان درگرفته بود. محمدعلیشاه در تهران مجلس را به توپ بست و در همان زمان بود که مردم تبريز به رهبری ستارخان و باقرخان به هواداری از مشروطيت برخاستند. شاگران مدرسه برای کمک به مشروطهخواهان مدرسه را ترک گفته بودند. در فروردينماه، باسکرويل با گرفتن تصميمی خطرناکی شغل خود را ترک کرد و به مشروطهخواهان پيوست.»
اما مدير مدرسه مموريال تبريز با اين اقدام باسکرويل موافق نبود. علاوه بر آن هاوارد باسکرويل به سينه کنسول آمريکا - که نمیخواست هيچ شهروند آمريکايی با درگير شدن در مسائل داخلی ايران برای آمريکا دردسر ايجاد کند- دست رد زد و به خواست او برای بازگرداندن گذرنامه خود پاسخ «نه» داد و گفت: «گذرنامه خود را پس نمیدهم و به عنوان يک آمريکايی از اهداف عادلانه حمايت میکنم و به انقلاب مشروطه میپيوندم.»
مطابق پژوهشهای توماس ريکس جامعه مذهبيت پرزبتريينها و کنسولگری آمريکاييان در تبريز نيز در آن زمان بين خود اختلافنظر داشتند. وزارت دفاع آمريکا با دخالت میسيونرها در امور داخلی ايران مخالف بود و اگر میسيونرها در امور داخل ايران مداخله میکردند شغل خود را از دست میدادند.
به گواهی اسناد تاريخی و نوشتهها و نامههای بهجامانده از آن دوران، حدود ۵۰ مسيحی از پرزبتريينها که آن موقع مقيم تبريز بودند به علت تعهدی که به کليسا داشتند نمیتوانستند به صفوف مشروطهخواهان بپيوندند، اما برای کوشش های هاوارد باسکرويل احترام قائل بودند و با او همدلی داشتند.
هاوارد باسکرويل که در آمريکا اسبسواری و تيراندازی آموخته و آموزش نظامی ديده بود رهبری بيش از صد تفنگدار مشروطهخواه را برای شکستن محاصره تبريز و آوردن آذوقه از يک روستای نزديک به عهده گرفت.
توماس ريکس میگوید: «در آن زمان مردم تبريز (به علت محاصره و قحطی) گرسنه بودند. در روز ۳۱ فروردين، ستارخان از باسکرويل تقاضا کرد تا در حمله صبح نيروهای مشروطه به ديوار محاصره تبريز شرکت کند. صبح بسيار زود بود که باسکرويل با صد نفر از شاگردانی که تحت نظرش بودند حمله خود را به صفوف سربازان سلطنتی آغاز کرد.»
در اين جنگ بود که باسکرويل مورد اصابت دو گلوله از سوی تفنگداران سلطنتی قرار گرفت و جان باخت. انجمن مشروطهخواهان خواهان برگزاری مراسم ادای احترام برای باسکرويل شد و روز بعد هاوارد باسکرويل در قبرستان میسيونرها در تبريز دفن شد.
يک روز پيش از مرگش، مدير مدرسه مموريال تبريز به او گفته بود که «تو معلمی، نه سرباز انقلابی» و همسر مدير مدرسه نيز به او گفته بود که خود را از اين حوادث دور کند، چرا که به خودش تنها تعلق ندارد، اما او پاسخ داده بود که «من اکنون از آن ايرانم». به اين طريق بود که باسکرويل جان خود را برای ايران فدا کرد.
هنری مور، خبرنگار و شهروند بريتانيايی مقيم تبريز و دوست باسکرويل که رهبری عده ديگری از تفنگداران را برای شکستن محاصره تبريز بر عهده داشت، زنده ماند تا روايت جان باختن همرزمش را برای روزنامه تايمز لندن بفرستد.
توماس ريکس که در سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۵ در مشهد و مهاباد گمارده «سپاه صلح» آمريکا در ايران بود و در اين سالها زبان انگليسی را تدريس میکرد آرامگاه باسکرويل را در کنار بيمارستان سابق پرزبتريينها ديده است. او میگويد که بیش از شصت سال بعد از کشته شدن باسکرويل شاهد بوده که کسی يا کسانی بر مزار او بر روی سنگ قبری که مزین به دو بیت از حافظ است گل میگذاشتهاند.
در پنجاهمين سالمرگ هاوارد باسکرويل، بر مزار او در گورستان ارمنيان تبريز مقبرهای ساخته شد و به دعوت سفارت آمريکا در تهران در آن روز جمع بزرگی ياد او را گرامی داشتند و شماری از بازرگانان شهر قاليچه دستبافی را که بر آن چهره هاوارد باسکرويل جوان نقش بسته بود به نمايش گذاشتند.
پيکره طلايیرنگی باسکرويل در تبریز
پيکره طلايیرنگی از هارواد باسکرويل هم امروز خانه مشروطه تبريز را زينت داده است.
در کشور زادگاه باسکرويل سه سال پیش به یاد او در دانشگاه کاليفرنيا در شهر ايرواين آمريکا يک کرسی ايرانشناسی به نام هاوراد باسکرويل احداث شد که تورج دريايی، مورخ و صاحب اين کرسی، در اين باره به راديوفردا چنين میگويد: «راهاندازی اين کرسی باعث شد تاريخ ايران را در دانشگاه ايرواين تدريس کنيم که خودش برای شناساندن تاريخ ايران به ايرانيان مقيم آمريکا و غيرايرانيانی که میخواهند به نوعی با تاريخ کشورمان آشنا بشوند قدم بزرگی بود. غير از اين يک سری کنفرانس از سوی اساتيد دانشگاههای گوناگون اروپا و آمريکا که به مرکز مطالعات ايرانشناسی ساموئل جردن دعوت شده بودند برگزار شد و سخنرانيهای ارزشمندی ايراد گرديد. اين بخشی از برنامههای اساسی کرسی هاوارد باسکرويل بود که انجام شد.»
در همين دانشگاه نسرين رحيميه ، استاد ادبيات تطبيقی و مدير مرکز ساموئل جردن برای ايرانشناسی و پژوهشهای فرهنگی ، به راديو فردا درباره تاثير تاسيس اين کرسی و کرسيهای مشابه بر مناسبات متقابل فرهنگی دو کشور می گويد: «يک ايرانی خير و دانشمند به نام دکتر فريبرز مسيح در اين مسير پيشقدم شد تا کرسی ايران شناسی را در مرکز ساموئل جردن - که من و دکتر دريايی و دکتر عمومی در آن تدريس می کنيم – تاسيس کند . او در بدو ماجرا مايل بود دانشگاه ، که سه کرسی در رشته های مختلف ايرانشناسی داير کند
مرکز ما به عنوان ساموئل جردن شناخته شده، که شخصی بوده است که به ايران خدمات ارزنده ای ارائه کرده و دبيرستان البرز کنونی از آغاز و در اواخر قرن نوزدهم به نام ايشان تاسيس شد.»
نسرين رحيميه می افزايد: «شايد به اين دليل بود که کرسی باسکرويل را در دپارتمان تاريخ دانشگاه ساموئل جردن تاسيس کردند که از آن استقبال خوبی شد و در سال ۲۰۰۶ بود که با انتخاب دکتر دريايی برای تدريس در اين رشته ، ايشان نيز به ما ملحق شد و ما بسيار خرسنديم از اينکه کسی که اين کرسی را اداره می کند دائما اسم هاوارد باسکرويل را برای دانشجويانش يادآوری می کند.»
تورج دريايی اميدوار است ميراث اين «يانکی مشروطهخواه» سرانجام سببساز پديد آمدن مناسباتی تازه ميان ايران و آمريکا شود. او میگويد: «در شرايط کنونی و در کنار همه مناسبات نه چندان خوبی که بين ايران و آمريکا وجود دارد چه خوب است که از هاوارد باسکرويل آمريکايی ياد کنيم که در اوايل قرن بيستم در ايران و برای کمک به ايرانيان جان خود را فدا کرد.»
در آستانه صدمین سالروز کشته شدن قهرمان آمریکایی جنبش مشروطیت ایران، جان قزوينيان، استاد تاريخ از دانشگاه پنسلوانيا، نيز در مقالهای که در وبسايت هافينگتون پست منتشر کرد نوشته است: باراک اوباما، رييس جمهور آمريکا، میتواند در ماه آوريل با يادآوری زندگی، کارنامه و مرگ هاوارد باسکرويل به عنوان نمادی از تعهد آمريکاييان به دموکراسی و استبدادستيزی پيامی نه تنها به دولت ايران که به ملت ايران بفرستد.
در ايران نيز در صدمين سالروز کشته شدن اين قهرمان آمريکايی جنبش مشروطه ايران برخی از مطبوعات تحولطلب ياد هاوارد باسکرويل را گرامی داشتند. اما گزارشی از برپا شدن مراسم يادبود در تبريز يا تهران به دست نرسيده است.
آموزگاری که در روز ۳۱ فروردين ۱۲۸۸، تنها ۹ روز بعد از زادروز بيست و چهارسالگياش، در تبريز به خاک افتاد، جوانی که «شهيد آمريکايی جنبش مشروطه ايران» نام گرفته است.
هاوارد باسکرويل، اين معلم دبيرستان مموريال تبريز و ياور بعدی ستارخان و باقرخان ، ۱۲۴ سال پيش در شهر نورثپلات از ايالت نبراسکای آمريکا به دنيا آمد. او پس از گذراندن دوران دبيرستان در رشته فلسفه و الهيات، در حوزه دينشناسی دانشگاه پرينستون وابسته به کلیسای «پرزبتریين» آمريکا تحصيل کرد و در ۲۲ سالگی از همان جا فارغالتحصيل شد.
او در ميان آغاز کردن دوره فوقليسانس يا کار کردن و کسب تجربه و گسترش افق انديشه خود مردد بود که دودلی خود را با سفر به ايران پايان داد، سفری که میپنداشت دو سال بيشتر طول نکشد، اما سفر آخر و بیبازگشت او شد.
توماس ريکس، ايرانشناس و استاد پيشين تاريخ دانشگاه پنسلوانيا، در اين مورد میگويد: «هاوارد باسکرويل بعد از اتمام تحصيلاتش در دبيرستان مشغول به تحصيلات مذهبی و فلسفی در دانشگاه پرينستون آمريکا شد و تحصيلات خود را در مقطع ليسانس با درجه خوبی به پايان رساند. اما در سال ۱۹۰۳ تصميم خطرناکی گرفت. با کشتی به انگلستان و پس از آن به ايران سفر کرد و از همدان تا تبريز را با اسب طی کرد تا معلم دبيرستان مموريال تبريز باشد. او تصميم گرفته بود دو سال در ايران کار کند. باسکرويل يک اتاق از میسيونرها اجاره کرد و به تدريس تاريخ معاصر اروپا خصوصا تاريخ انقلاب فرانسه پرداخت.»
تبريز در آن زمان ميزبان بزرگترين جامعه آمريکاييان مقيم ايران بود، مسيحيان آمريکايی از جمله «پرزبترينها» یکی از شاخههای پروتستانهای فرقه «مشايخی» که سالها پيش از آن در اروميه و سلماس مستقر شده بودند. بعد از تاسيس بيمارستان و دبيرستان آمريکايی در تبريز به اين شهر کوچ کرده بودند.
به گفته توماس ريکس، «دانشآموزان اين مدرسه بيشتر از جامعه ارامنه و مسيحيان بودند که شمار آنان روز به روز افزايش میيافت. باسکرويل در اين زمان جوان ۲۲ ساله و محبوبی بود که با ميرزا حسن شريفزاده – که دیگر مدرس مدرسه مموريال بود و در سال ۱۹۰۸ در تبريز کشته شد- دوستی نزديکی داشت.»
«به عنوان يک آمريکايی از اهداف عادلانه حمايت میکنم»
پس از آن که به دستور محمدعلیشاه قاجار مجلس شورای اسلامی در تهران به توپ بسته شد و هواداران او برای پيروزی نهايی بر مشروطهخواهان تبريز را محاصره کردند، دانشآموزان ارمنی و آشوری و تعداد رو به افزايش شاگردان مسلمان دبيرستان مموريال تبريز به صفوف مشروطهخواهان پيوستند. (مرگ ميرزا حسن شريفزاده نيز از سوی ديگر تاثير بسيار عميقی بر هاوارد باسکرويل گذاشته بود). همخوانی مقاومت اين دانشآموزان با باورهای هاوارد باسکرويل و روزگار بد ميزبانان او در تبريز که به علت محاصره شهر دچار گرسنگی شده بودند موجب شد که او در بهار سال ۱۲۸۸ به دعوت ستارخان پاسخ مساعد دهد.
توماس ريکس در اين باره میافزايد: «در سال ۱۹۰۹ تبريز در محاصره بود و جنگ سختی بين مشروطهخواهان و سلطنتخواهان درگرفته بود. محمدعلیشاه در تهران مجلس را به توپ بست و در همان زمان بود که مردم تبريز به رهبری ستارخان و باقرخان به هواداری از مشروطيت برخاستند. شاگران مدرسه برای کمک به مشروطهخواهان مدرسه را ترک گفته بودند. در فروردينماه، باسکرويل با گرفتن تصميمی خطرناکی شغل خود را ترک کرد و به مشروطهخواهان پيوست.»
اما مدير مدرسه مموريال تبريز با اين اقدام باسکرويل موافق نبود. علاوه بر آن هاوارد باسکرويل به سينه کنسول آمريکا - که نمیخواست هيچ شهروند آمريکايی با درگير شدن در مسائل داخلی ايران برای آمريکا دردسر ايجاد کند- دست رد زد و به خواست او برای بازگرداندن گذرنامه خود پاسخ «نه» داد و گفت: «گذرنامه خود را پس نمیدهم و به عنوان يک آمريکايی از اهداف عادلانه حمايت میکنم و به انقلاب مشروطه میپيوندم.»
مطابق پژوهشهای توماس ريکس جامعه مذهبيت پرزبتريينها و کنسولگری آمريکاييان در تبريز نيز در آن زمان بين خود اختلافنظر داشتند. وزارت دفاع آمريکا با دخالت میسيونرها در امور داخلی ايران مخالف بود و اگر میسيونرها در امور داخل ايران مداخله میکردند شغل خود را از دست میدادند.
به گواهی اسناد تاريخی و نوشتهها و نامههای بهجامانده از آن دوران، حدود ۵۰ مسيحی از پرزبتريينها که آن موقع مقيم تبريز بودند به علت تعهدی که به کليسا داشتند نمیتوانستند به صفوف مشروطهخواهان بپيوندند، اما برای کوشش های هاوارد باسکرويل احترام قائل بودند و با او همدلی داشتند.
هاوارد باسکرويل که در آمريکا اسبسواری و تيراندازی آموخته و آموزش نظامی ديده بود رهبری بيش از صد تفنگدار مشروطهخواه را برای شکستن محاصره تبريز و آوردن آذوقه از يک روستای نزديک به عهده گرفت.
توماس ريکس میگوید: «در آن زمان مردم تبريز (به علت محاصره و قحطی) گرسنه بودند. در روز ۳۱ فروردين، ستارخان از باسکرويل تقاضا کرد تا در حمله صبح نيروهای مشروطه به ديوار محاصره تبريز شرکت کند. صبح بسيار زود بود که باسکرويل با صد نفر از شاگردانی که تحت نظرش بودند حمله خود را به صفوف سربازان سلطنتی آغاز کرد.»
در اين جنگ بود که باسکرويل مورد اصابت دو گلوله از سوی تفنگداران سلطنتی قرار گرفت و جان باخت. انجمن مشروطهخواهان خواهان برگزاری مراسم ادای احترام برای باسکرويل شد و روز بعد هاوارد باسکرويل در قبرستان میسيونرها در تبريز دفن شد.
يک روز پيش از مرگش، مدير مدرسه مموريال تبريز به او گفته بود که «تو معلمی، نه سرباز انقلابی» و همسر مدير مدرسه نيز به او گفته بود که خود را از اين حوادث دور کند، چرا که به خودش تنها تعلق ندارد، اما او پاسخ داده بود که «من اکنون از آن ايرانم». به اين طريق بود که باسکرويل جان خود را برای ايران فدا کرد.
هنری مور، خبرنگار و شهروند بريتانيايی مقيم تبريز و دوست باسکرويل که رهبری عده ديگری از تفنگداران را برای شکستن محاصره تبريز بر عهده داشت، زنده ماند تا روايت جان باختن همرزمش را برای روزنامه تايمز لندن بفرستد.
توماس ريکس که در سالهای ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۵ در مشهد و مهاباد گمارده «سپاه صلح» آمريکا در ايران بود و در اين سالها زبان انگليسی را تدريس میکرد آرامگاه باسکرويل را در کنار بيمارستان سابق پرزبتريينها ديده است. او میگويد که بیش از شصت سال بعد از کشته شدن باسکرويل شاهد بوده که کسی يا کسانی بر مزار او بر روی سنگ قبری که مزین به دو بیت از حافظ است گل میگذاشتهاند.
در پنجاهمين سالمرگ هاوارد باسکرويل، بر مزار او در گورستان ارمنيان تبريز مقبرهای ساخته شد و به دعوت سفارت آمريکا در تهران در آن روز جمع بزرگی ياد او را گرامی داشتند و شماری از بازرگانان شهر قاليچه دستبافی را که بر آن چهره هاوارد باسکرويل جوان نقش بسته بود به نمايش گذاشتند.
پيکره طلايیرنگی باسکرويل در تبریز
پيکره طلايیرنگی از هارواد باسکرويل هم امروز خانه مشروطه تبريز را زينت داده است.
در کشور زادگاه باسکرويل سه سال پیش به یاد او در دانشگاه کاليفرنيا در شهر ايرواين آمريکا يک کرسی ايرانشناسی به نام هاوراد باسکرويل احداث شد که تورج دريايی، مورخ و صاحب اين کرسی، در اين باره به راديوفردا چنين میگويد: «راهاندازی اين کرسی باعث شد تاريخ ايران را در دانشگاه ايرواين تدريس کنيم که خودش برای شناساندن تاريخ ايران به ايرانيان مقيم آمريکا و غيرايرانيانی که میخواهند به نوعی با تاريخ کشورمان آشنا بشوند قدم بزرگی بود. غير از اين يک سری کنفرانس از سوی اساتيد دانشگاههای گوناگون اروپا و آمريکا که به مرکز مطالعات ايرانشناسی ساموئل جردن دعوت شده بودند برگزار شد و سخنرانيهای ارزشمندی ايراد گرديد. اين بخشی از برنامههای اساسی کرسی هاوارد باسکرويل بود که انجام شد.»
در همين دانشگاه نسرين رحيميه ، استاد ادبيات تطبيقی و مدير مرکز ساموئل جردن برای ايرانشناسی و پژوهشهای فرهنگی ، به راديو فردا درباره تاثير تاسيس اين کرسی و کرسيهای مشابه بر مناسبات متقابل فرهنگی دو کشور می گويد: «يک ايرانی خير و دانشمند به نام دکتر فريبرز مسيح در اين مسير پيشقدم شد تا کرسی ايران شناسی را در مرکز ساموئل جردن - که من و دکتر دريايی و دکتر عمومی در آن تدريس می کنيم – تاسيس کند . او در بدو ماجرا مايل بود دانشگاه ، که سه کرسی در رشته های مختلف ايرانشناسی داير کند
مرکز ما به عنوان ساموئل جردن شناخته شده، که شخصی بوده است که به ايران خدمات ارزنده ای ارائه کرده و دبيرستان البرز کنونی از آغاز و در اواخر قرن نوزدهم به نام ايشان تاسيس شد.»
نسرين رحيميه می افزايد: «شايد به اين دليل بود که کرسی باسکرويل را در دپارتمان تاريخ دانشگاه ساموئل جردن تاسيس کردند که از آن استقبال خوبی شد و در سال ۲۰۰۶ بود که با انتخاب دکتر دريايی برای تدريس در اين رشته ، ايشان نيز به ما ملحق شد و ما بسيار خرسنديم از اينکه کسی که اين کرسی را اداره می کند دائما اسم هاوارد باسکرويل را برای دانشجويانش يادآوری می کند.»
تورج دريايی اميدوار است ميراث اين «يانکی مشروطهخواه» سرانجام سببساز پديد آمدن مناسباتی تازه ميان ايران و آمريکا شود. او میگويد: «در شرايط کنونی و در کنار همه مناسبات نه چندان خوبی که بين ايران و آمريکا وجود دارد چه خوب است که از هاوارد باسکرويل آمريکايی ياد کنيم که در اوايل قرن بيستم در ايران و برای کمک به ايرانيان جان خود را فدا کرد.»
در آستانه صدمین سالروز کشته شدن قهرمان آمریکایی جنبش مشروطیت ایران، جان قزوينيان، استاد تاريخ از دانشگاه پنسلوانيا، نيز در مقالهای که در وبسايت هافينگتون پست منتشر کرد نوشته است: باراک اوباما، رييس جمهور آمريکا، میتواند در ماه آوريل با يادآوری زندگی، کارنامه و مرگ هاوارد باسکرويل به عنوان نمادی از تعهد آمريکاييان به دموکراسی و استبدادستيزی پيامی نه تنها به دولت ايران که به ملت ايران بفرستد.
در ايران نيز در صدمين سالروز کشته شدن اين قهرمان آمريکايی جنبش مشروطه ايران برخی از مطبوعات تحولطلب ياد هاوارد باسکرويل را گرامی داشتند. اما گزارشی از برپا شدن مراسم يادبود در تبريز يا تهران به دست نرسيده است.