همان طور که آمدن باران را میتوان به جای تبخیر سطحی آب دریاها به جن و پری نسبت داد، رویدادهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و حتی طبیعی را هم میتوان معلول عللی موهوم دانست.
برای مثال، در سال ۱۳۵۷ میگفتند که زلزله طبس کار شاه و خارجیها بوده تا توجه مردم را از اوضاع سیاسی معطوف به زلزله کنند. مدافعان شاه و خود او انقلاب ۱۳۵۷ را توطئه «ارتجاع سرخ و سیاه» (یعنی بریتانیا و شوروی سابق) میدانستند، و وقتی برخی بدخواهان شاه با چیره شدن روحانیون و اسلامگرایان بر قدرت نتیجه دلخواه را از انقلاب نگرفتند به نتایجی مشابه رسیدند.
هواداران آدولف هیتلر در آلمان یهودیان، کمونیستها، کولیها، عقبافتادهها و همجنسگرایان را عامل عقبافتادگی آلمان میدانستند. در آمریکا برخی سیاهپوستان وفور اعتیاد و پخش مواد مخدر را نتیجه توطئه دولت این کشور میدانند. برخی سفیدپوستان آمریکا نیز آن چه را پسرفت اقتصادی و سیاسی این کشور مینامند گاهی ناشی از توطئه کمونیسم و لیبرالیسم دانستهاند.
«تئوری توطئه» مسألهای یکطرفه نیست که فقط از جانب حکومتها مطرح شود؛ مخالفان آن حکومت هم میتوانند از این گونه تئوریها را مطرح کنند. از جمله مخالفان حکومت جمهوری اسلامی ایران هم این مسأله را مطرح میکنند؛ نظیر مثلاً این که میگویند: «حوزه علمیه را در اصل انگلیسیها ساختهاند!»
سباستین بارتوشک، کارشناس جوان آلمانی، در رشته روانشناسی دانشگاه مونستر آلمان، در حال نگارش پایاننامه دکترای خود است. او درباره تئوری توطئه تحقیق میکند و نشان میدهد که این تئوری فقط محدود به ایران نیست و در تمام دنیا طرفدارانی دارد، از جمله کشور آلمان.
رادیو فردا: آقای بارتوشک! لطفاً از تئوری توطئه تعریفی ارائه کنید.
سباستین بارتوشک: تئوری توطئه توضیحی از یک رویداد است که با توضیح معمولی و عادی تفاوت دارد، به این شکل که مثلاً درباره یک رویداد بزرگ تاریخی یا حتی رویدادی کوچک یک توضیح پذیرفتهشده یا بهعبارت دیگر رسمی وجود دارد، ولی توضیحی هم هست که انحراف و تفاوت دارد با این روایت رسمی. این تئوری توطئه است. قدیمها میگفتند فقط یک گروه کوچک به تئوری توطئه اعتقاد دارند، ولی من متوجه شدهام که اکثریت مردم یک جامعه هم میتوانند به تئوری توطئه باور داشته باشند.
تئوری توطئه اصلاً چطور شکل میگیرد؟
سباستین بارتوشک: به نظر من، افراد مشاهداتی دارند از یک سری ارتباطات و وقایع و رویدادها و میخواهند از این وقایع سر در بیاورند، ولی تعبیرها و توضیحات متعارف و معمولی قانعشان نمیکند. این موضوع مثلاً در مورد قدم گذاشتن انسان روی کُره ماه صدق میکند. در بعضی از موارد هم دلیل و توضیح رسمی از دید مردم بیش از حد ساده و معمولی است، مثل مرگ افراد مشهوری مثل مایکل جکسون یا الویس پریسلی.
میتوانید بگویید مشهورترین و محبوبترین تئوریهای توطئه در آلمان چهها هستند؟
سباستین بارتوشک: مشهورترین تئوریهای توطئه از این قرارند: در مثلث برمودا اغلب هواپیماها و کشتیها بهطور مرموزی ناپدید میشوند، یا اینکه آمریکا بهخاطر نفت به عراق حمله کرده، یا پرنسس دایانا به قتل رسیده. یکی دیگر از تئوریهای توطئه این است که فرقههای مذهبیای وجود دارد که بر اعضای بدنشان کنترل کامل دارند.
تمام این تئوریها که لزوماً غلط نیستند؟
سباستین بارتوشک: من شخصاً فکر میکنم که اکثر این تئوریها نادرستاند. یکی دو تا را خودم هم قبول دارم، ولی اکثرشان کاملاً غلط است.
اگر ممکن است توضیح بدهید که چرا مثلاً مثلث برمودا یا حمله آمریکا به عراق برای نفت را تئوری توطئه میدانید؟
سباستین بارتوشک: برای مثال، منطقه مثلث برمودا یکی از پُر رفت و آمدترین مسیرهای دریایی است و شمار کشتیهایی که غرق میشوند نسبتا کم است. در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، چند تا کشتی و هواپیما آنجا ناپدید شدند که نتوانستند دلیل درستش را بفهمند. برای همین یک سری تصورات و تخیلات درباره آنجا مطرح شد و یک سری افسانههای قدیمی مثلاً درباره دریای شیطان و غیره هم با آنها مخلوط شد و به این ترتیب تئوری مثلث برمودا شکل گرفت. در مورد جنگ عراق هم اکثر مردم فکر میکنند که بهخاطر نفت بوده، ولی دولت آمریکا میگوید که به این خاطر نبوده. به علاوه آمارهایی وجود دارد که نشان میدهد حمله به عراق با هدف کنترل ذخایر نفتی این کشور بهصرفه نبوده، زیرا هزینه این جنگ خیلی بیشتر از اینهاست. البته این به کار من مربوط نمیشود که در این باره اظهارنظر کنم و ارزیابی قطعی ارائه بدهم.
به نظر شما تئوری توطئه کاملاً منفی است یا بُعد مثبت هم میتواند داشته باشد؟
سباستین بارتوشک: من گمان میکنم همان نیازی که در انسان باعث میشود دنبال مذهب برود، باعث میشود دنبال تئوری توطئه هم باشد. انسان نیاز دارد که در دل هرج و مرج دنبال ساختار و نظم باشد و تئوری توطئه به آدم کمک میکند که در شلوغی و آشفتگی ساختاری ایجاد کند. البته من دیدهام بسیاری از آدمها وقتی بهشان توضیح بدهی و راهِ حل جانشین خوبی ارائه کنی، حاضرند تئوری توطئه را کنار بگذارند و نظرشان را عوض کنند. من فکر میکنم جایی که آزادی بیان و آزادی اطلاعرسانی وجود دارد تئوری توطئه کمتر شکل میگیرد.
اما برای این که ببینیم تئوری توطئه در ایران از کی وجود داشته و از چه زمان شکل گرفته سراغ یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ دانشگاه باروک در نیویورک، رفته است که برای خیلیها نامش شناختهشده است.
آقای آبراهامیان! تئوری توطئه کی در ایران شکل گرفته است؟
یرواند آبراهامیان: دو تفسیر وجود دارد: یکی اینکه تئوری توطئه بر مذهب و ایده نوافلاطونی مبتنی است؛ همان نظر آنهایی که میگویند در پشت حقایق، نیروهای مرموزی وجود دارد. ولی تفسیر دوم که من هم طرفدارش هستم این است که تئوری توطئه محصول تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر ایران است. این تجربه تاریخی که قدرتهای بزرگ در ایران نفوذ زیادی داشتند و کنترل خیلی چیزها را از پشت صحنه و گاهی هم حتی به صورت علنی در دست داشتند این تأثیر را به جای گذاشته که امروز چنین تصور بشود رویدادهای مهم هم توسط آن دستهای پنهان کنترل میشوند. اگر شما به گذشته نگاه کنید، مثلاً در اوایل دوره قاجار در نوشتههای سیاستمدارها اثری از تئوری توطئه دیده نمیشود، ولی اواخر قرن ۱۹ میلادی است که به بریتانیا و روسیه بهعنوان کشورهایی نگاه میشود که از پشت پرده همه چیز را هدایت میکنند. طبیعتاً تجربیات قرن بیستم هم به این اضافه شده، بهویژه جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خورشیدی این ایده را تأیید کرده که قدرتهای بزرگ سرنوشت ایران را در کنترل خودشان دارند.
بعضیها میگویند قدرتهای غربی نفت و ذخایر ما را میخواهند، برای همین علیه ما میجنگند و از این جور حرفها که حتماً شنیدهاید. آیا این حرفها درست نیست؟ یعنی غربیها نفت ایران را نمیخواهند؟
یرواند آبراهامیان: نه، همیشه عناصری از حقیقت در این حرفها وجود دارد. آشکار است که قدرتهای استعماری وجود دارند و از نظر تاریخی این درست است که تلاشهایی از سوی این قدرتها برای در دست گرفتن کنترل ایران وجود داشته و حتی آنها ایران را اشغال هم کردهاند. وقتی من از تجربه تاریخی صحبت میکنم، منظورم این است که یک سری واقعیتها باعث ایجاد سوءظن شده. ولی از نظر منطقی جایی مشکل ایجاد میشود که افراد میگویند چون قدرتهای استعماری بعضی کارها را انجام دادهاند، پس همه چیز تحت کنترل آنها بوده و تمام چیزهایی که امروز هم اتفاق میافتد با قدرتهای استعماری ارتباط دارند. این موضوع بهویژه در مورد چیزهایی گفته میشود که ما از آنها خوشمان نمیآید. ولی این حرف یک اشکال منطقی دارد، چرا که گاهی چیزها بهصورت طبیعی اتفاق میافتد، مثلاً فجایع طبیعی مانند زلزله. گاهی هم حتی ممکن است مردم حرکتی از خودشان نشان بدهند، مثل اینکه میلیونها نفر بدون دخالت قدرتهای خارجی بیایند توی خیابان و اعتراض کنند. اگر یادتان باشد زمان انقلاب ۱۳۵۷ سلطنتطلبها مثلا میگفتند بریتانیا و بی.بی.سی پشت انقلاب اسلامی هستند. این در حالی است که حرکتی که صورت گرفت کار خود مردم بود و با سیاست خود ایران ارتباط داشت و ربطی به دخالت خارجی نداشت.
آقای آبراهامیان! تئوری توطئه چه تأثیری بر سرنوشت جامعه دارد؟
یرواند آبراهامیان: من فکر میکنم مردم به خاطر تئوری توطئه دیگر احساس نمیکنند که سرنوشت خودشان را در دست دارند. ایران همیشه کشوری منفعل و قربانی نبوده. قدرتهای استعماری قدرت زیادی دارند، ولی همه چیز را تحت کنترل ندارند. طبیعتاً بعد از انقلاب به این دلیل که قدرتهای خارجی نفوذ خودشان را در ایران از دست دادند، انتظار میرفت که تئوریهای توطئه از بین بروند. ولی بهنظر میآید که بحران اخیر در ایران سبب شده که حکومت تئوریهای توطئه را دوباره زنده کند، چرا که به نفعش است. طبیعتاً ایدئولوژیستهایی داخل حکومت جمهوری اسلامی وجود دارند که خیلی از رویدادهای نه تنها در ایران، بلکه کل جهان را از انقلاب فرانسه تا امروز، در چارچوب تئوری توطئه تفسیر میکنند.
برای مثال، در سال ۱۳۵۷ میگفتند که زلزله طبس کار شاه و خارجیها بوده تا توجه مردم را از اوضاع سیاسی معطوف به زلزله کنند. مدافعان شاه و خود او انقلاب ۱۳۵۷ را توطئه «ارتجاع سرخ و سیاه» (یعنی بریتانیا و شوروی سابق) میدانستند، و وقتی برخی بدخواهان شاه با چیره شدن روحانیون و اسلامگرایان بر قدرت نتیجه دلخواه را از انقلاب نگرفتند به نتایجی مشابه رسیدند.
هواداران آدولف هیتلر در آلمان یهودیان، کمونیستها، کولیها، عقبافتادهها و همجنسگرایان را عامل عقبافتادگی آلمان میدانستند. در آمریکا برخی سیاهپوستان وفور اعتیاد و پخش مواد مخدر را نتیجه توطئه دولت این کشور میدانند. برخی سفیدپوستان آمریکا نیز آن چه را پسرفت اقتصادی و سیاسی این کشور مینامند گاهی ناشی از توطئه کمونیسم و لیبرالیسم دانستهاند.
«تئوری توطئه» مسألهای یکطرفه نیست که فقط از جانب حکومتها مطرح شود؛ مخالفان آن حکومت هم میتوانند از این گونه تئوریها را مطرح کنند. از جمله مخالفان حکومت جمهوری اسلامی ایران هم این مسأله را مطرح میکنند؛ نظیر مثلاً این که میگویند: «حوزه علمیه را در اصل انگلیسیها ساختهاند!»
سباستین بارتوشک، کارشناس جوان آلمانی، در رشته روانشناسی دانشگاه مونستر آلمان، در حال نگارش پایاننامه دکترای خود است. او درباره تئوری توطئه تحقیق میکند و نشان میدهد که این تئوری فقط محدود به ایران نیست و در تمام دنیا طرفدارانی دارد، از جمله کشور آلمان.
رادیو فردا: آقای بارتوشک! لطفاً از تئوری توطئه تعریفی ارائه کنید.
سباستین بارتوشک: تئوری توطئه توضیحی از یک رویداد است که با توضیح معمولی و عادی تفاوت دارد، به این شکل که مثلاً درباره یک رویداد بزرگ تاریخی یا حتی رویدادی کوچک یک توضیح پذیرفتهشده یا بهعبارت دیگر رسمی وجود دارد، ولی توضیحی هم هست که انحراف و تفاوت دارد با این روایت رسمی. این تئوری توطئه است. قدیمها میگفتند فقط یک گروه کوچک به تئوری توطئه اعتقاد دارند، ولی من متوجه شدهام که اکثریت مردم یک جامعه هم میتوانند به تئوری توطئه باور داشته باشند.
تئوری توطئه اصلاً چطور شکل میگیرد؟
سباستین بارتوشک: به نظر من، افراد مشاهداتی دارند از یک سری ارتباطات و وقایع و رویدادها و میخواهند از این وقایع سر در بیاورند، ولی تعبیرها و توضیحات متعارف و معمولی قانعشان نمیکند. این موضوع مثلاً در مورد قدم گذاشتن انسان روی کُره ماه صدق میکند. در بعضی از موارد هم دلیل و توضیح رسمی از دید مردم بیش از حد ساده و معمولی است، مثل مرگ افراد مشهوری مثل مایکل جکسون یا الویس پریسلی.
میتوانید بگویید مشهورترین و محبوبترین تئوریهای توطئه در آلمان چهها هستند؟
سباستین بارتوشک: مشهورترین تئوریهای توطئه از این قرارند: در مثلث برمودا اغلب هواپیماها و کشتیها بهطور مرموزی ناپدید میشوند، یا اینکه آمریکا بهخاطر نفت به عراق حمله کرده، یا پرنسس دایانا به قتل رسیده. یکی دیگر از تئوریهای توطئه این است که فرقههای مذهبیای وجود دارد که بر اعضای بدنشان کنترل کامل دارند.
تمام این تئوریها که لزوماً غلط نیستند؟
سباستین بارتوشک: من شخصاً فکر میکنم که اکثر این تئوریها نادرستاند. یکی دو تا را خودم هم قبول دارم، ولی اکثرشان کاملاً غلط است.
اگر ممکن است توضیح بدهید که چرا مثلاً مثلث برمودا یا حمله آمریکا به عراق برای نفت را تئوری توطئه میدانید؟
سباستین بارتوشک: برای مثال، منطقه مثلث برمودا یکی از پُر رفت و آمدترین مسیرهای دریایی است و شمار کشتیهایی که غرق میشوند نسبتا کم است. در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، چند تا کشتی و هواپیما آنجا ناپدید شدند که نتوانستند دلیل درستش را بفهمند. برای همین یک سری تصورات و تخیلات درباره آنجا مطرح شد و یک سری افسانههای قدیمی مثلاً درباره دریای شیطان و غیره هم با آنها مخلوط شد و به این ترتیب تئوری مثلث برمودا شکل گرفت. در مورد جنگ عراق هم اکثر مردم فکر میکنند که بهخاطر نفت بوده، ولی دولت آمریکا میگوید که به این خاطر نبوده. به علاوه آمارهایی وجود دارد که نشان میدهد حمله به عراق با هدف کنترل ذخایر نفتی این کشور بهصرفه نبوده، زیرا هزینه این جنگ خیلی بیشتر از اینهاست. البته این به کار من مربوط نمیشود که در این باره اظهارنظر کنم و ارزیابی قطعی ارائه بدهم.
به نظر شما تئوری توطئه کاملاً منفی است یا بُعد مثبت هم میتواند داشته باشد؟
سباستین بارتوشک: من گمان میکنم همان نیازی که در انسان باعث میشود دنبال مذهب برود، باعث میشود دنبال تئوری توطئه هم باشد. انسان نیاز دارد که در دل هرج و مرج دنبال ساختار و نظم باشد و تئوری توطئه به آدم کمک میکند که در شلوغی و آشفتگی ساختاری ایجاد کند. البته من دیدهام بسیاری از آدمها وقتی بهشان توضیح بدهی و راهِ حل جانشین خوبی ارائه کنی، حاضرند تئوری توطئه را کنار بگذارند و نظرشان را عوض کنند. من فکر میکنم جایی که آزادی بیان و آزادی اطلاعرسانی وجود دارد تئوری توطئه کمتر شکل میگیرد.
اما برای این که ببینیم تئوری توطئه در ایران از کی وجود داشته و از چه زمان شکل گرفته سراغ یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ دانشگاه باروک در نیویورک، رفته است که برای خیلیها نامش شناختهشده است.
آقای آبراهامیان! تئوری توطئه کی در ایران شکل گرفته است؟
یرواند آبراهامیان: دو تفسیر وجود دارد: یکی اینکه تئوری توطئه بر مذهب و ایده نوافلاطونی مبتنی است؛ همان نظر آنهایی که میگویند در پشت حقایق، نیروهای مرموزی وجود دارد. ولی تفسیر دوم که من هم طرفدارش هستم این است که تئوری توطئه محصول تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر ایران است. این تجربه تاریخی که قدرتهای بزرگ در ایران نفوذ زیادی داشتند و کنترل خیلی چیزها را از پشت صحنه و گاهی هم حتی به صورت علنی در دست داشتند این تأثیر را به جای گذاشته که امروز چنین تصور بشود رویدادهای مهم هم توسط آن دستهای پنهان کنترل میشوند. اگر شما به گذشته نگاه کنید، مثلاً در اوایل دوره قاجار در نوشتههای سیاستمدارها اثری از تئوری توطئه دیده نمیشود، ولی اواخر قرن ۱۹ میلادی است که به بریتانیا و روسیه بهعنوان کشورهایی نگاه میشود که از پشت پرده همه چیز را هدایت میکنند. طبیعتاً تجربیات قرن بیستم هم به این اضافه شده، بهویژه جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خورشیدی این ایده را تأیید کرده که قدرتهای بزرگ سرنوشت ایران را در کنترل خودشان دارند.
بعضیها میگویند قدرتهای غربی نفت و ذخایر ما را میخواهند، برای همین علیه ما میجنگند و از این جور حرفها که حتماً شنیدهاید. آیا این حرفها درست نیست؟ یعنی غربیها نفت ایران را نمیخواهند؟
یرواند آبراهامیان: نه، همیشه عناصری از حقیقت در این حرفها وجود دارد. آشکار است که قدرتهای استعماری وجود دارند و از نظر تاریخی این درست است که تلاشهایی از سوی این قدرتها برای در دست گرفتن کنترل ایران وجود داشته و حتی آنها ایران را اشغال هم کردهاند. وقتی من از تجربه تاریخی صحبت میکنم، منظورم این است که یک سری واقعیتها باعث ایجاد سوءظن شده. ولی از نظر منطقی جایی مشکل ایجاد میشود که افراد میگویند چون قدرتهای استعماری بعضی کارها را انجام دادهاند، پس همه چیز تحت کنترل آنها بوده و تمام چیزهایی که امروز هم اتفاق میافتد با قدرتهای استعماری ارتباط دارند. این موضوع بهویژه در مورد چیزهایی گفته میشود که ما از آنها خوشمان نمیآید. ولی این حرف یک اشکال منطقی دارد، چرا که گاهی چیزها بهصورت طبیعی اتفاق میافتد، مثلاً فجایع طبیعی مانند زلزله. گاهی هم حتی ممکن است مردم حرکتی از خودشان نشان بدهند، مثل اینکه میلیونها نفر بدون دخالت قدرتهای خارجی بیایند توی خیابان و اعتراض کنند. اگر یادتان باشد زمان انقلاب ۱۳۵۷ سلطنتطلبها مثلا میگفتند بریتانیا و بی.بی.سی پشت انقلاب اسلامی هستند. این در حالی است که حرکتی که صورت گرفت کار خود مردم بود و با سیاست خود ایران ارتباط داشت و ربطی به دخالت خارجی نداشت.
آقای آبراهامیان! تئوری توطئه چه تأثیری بر سرنوشت جامعه دارد؟
یرواند آبراهامیان: من فکر میکنم مردم به خاطر تئوری توطئه دیگر احساس نمیکنند که سرنوشت خودشان را در دست دارند. ایران همیشه کشوری منفعل و قربانی نبوده. قدرتهای استعماری قدرت زیادی دارند، ولی همه چیز را تحت کنترل ندارند. طبیعتاً بعد از انقلاب به این دلیل که قدرتهای خارجی نفوذ خودشان را در ایران از دست دادند، انتظار میرفت که تئوریهای توطئه از بین بروند. ولی بهنظر میآید که بحران اخیر در ایران سبب شده که حکومت تئوریهای توطئه را دوباره زنده کند، چرا که به نفعش است. طبیعتاً ایدئولوژیستهایی داخل حکومت جمهوری اسلامی وجود دارند که خیلی از رویدادهای نه تنها در ایران، بلکه کل جهان را از انقلاب فرانسه تا امروز، در چارچوب تئوری توطئه تفسیر میکنند.