رویای ۱۲۰ میلیونی احمدی‌نژاد

محمود احمدی‌نژاد رویای کشوری ۱۲۰ میلیونی را در سر می‌پروراند. وی چند بار در طول سال‌های گذشته به مسائل مربوط به رشد جمعیت پرداخته تا نارضایتی خود را نسبت به انقلاب جمعیتی خاموشی که جامعه ایران در دو دهه گذشته از سر گذرانده بیان کند.

درک حرف‌ها و انتقادهای رئیس دولت کار چندان دشواری نیست. آن چه که در رفتارهای جمعیتی جامعه اتفاق افتاده با سمت‌گیری و ویژگی‌های جامعه مطلوب دولت کنونی فاصله فراوان دارد. برای رئیس دولت کاهش چشمگیر جمعیت و نزدیک شدن شاخص‌های اصلی جمعیت‌شناسانه ایران به رفتارهای جمعیتی کشورهای پیشرفته دنیا و پیامدهای این تحول اساسی در رابطه با خانواده و موقعیت زن نوعی ضدالگو برای جامعه دینی است.

به نظر می‌رسد تکاپوی دولت دهم برای بازگرداندن آب رفته به جوی تلاشی است برای جلوگیری از تثبیت فرهنگ کنونی جمعیتی که به‌تدریج به همه بخش‌های جامعه در شهر و روستا سرایت می‌کند.

انقلاب جمعیتی ایران

ایران در سال‌های پس از ۱۳۷۰ نوعی دوره انتقالی جمعیتی را پشت سر گذاشته است. رشد جمعیت ایران با شتاب فراوان سقوط کرده، ابعاد خانواده کوچک و کوچک‌تر می‌شود، و سن متوسط اولین ازدواج نیز به طور منظم افزایش می‌یابد.

با وجود اجرای سیاست‌های گسترده تنظیم خانواده، رشد متوسط سالانه جمعیت ایران در سال‌های پیش از انقلاب از رقم ۲.۶ درصد در سال پایین‌تر نیامد (۱). در بعد اجتماعی کلان عدم دسترسی زنان به نظام آموزشی (۶۵ درصد بی‌سواد زن در سال ۱۳۵۵) یا ترک تحصیل زودرس یا میزان پایین شهرنشینی (۴۵ درصد) تا حدودی دلیل کندی روند کاهش نرخ رشد جمعیت شمار می‌رفتند.

انقلاب سال ۱۳۵۷ آغاز یک مرحله متفاوت در رفتارهای جمعیتی ایران بود. دولت جدید سیاست‌های تنظیم خانواده را رها کرد، جنگ و دوران انقلابی به روان‌شناسی ضرورت "بازتولید" میدان داده بود و افت چشمگیر میزان اشتغال (یک سوم زنان شاغل در سال‌های اول انقلاب شغل خود را از دست دادند) سبب شد تا نه تنها روند مثبت کاهش رشد جمعیت متوقف شود که این شاخص بار دیگر سیر صعودی پیدا کند.

در سرشماری ۱۳۶۵ نرخ متوسط سالانه رشد جمعیت تا رقم بی‌سابقه ۳.۵ درصد (بدون احتساب مهاجران افغان و عراقی) افزایش پیدا کرد و متولدین ثبت شده سال‌های ۶۰ تا ۶۵ از رقم متوسط ۲.۱ میلیون نوزاد در سال فراتر رفت.
دست‌اندرکاران آن زمان به‌زودی دریافتند که تلاش دولت‌های پیش از انقلاب برای جلوگیری از افزایش جمعیت چندان هم "نابجا" و نتیجه "دنباله‌روی از غرب" نبوده و و مهار رشد جمعیت شرط اساسی غلبه بر توسعه‌نیافتگی است.

در پی پایان جنگ روند کاهش رشد جمعیت با شتاب چشمگیری از سر گرفته شد. ایران در زمانی کوتاه به جرگه کشورهای با رشد جمعیت متوسط رو به پایین پیوست. در سرشماری ۱۳۷۵ نرخ رشد متوسط جمعیت ایران برای دوره ده ساله پیشین به حدود دو درصد کاهش پیدا کرد. این شاخص در دهه بعدی (۱۳۷۵-۱۳۸۵) به رقم بی‌سابقه ۱.۲ درصد رسید. در کنار عوامل اجتماعی نباید از اثرات بازدارنده بحران اقتصادی و نیز کارایی سیاست‌های تنظیم خانواده فعال ایران در دو دهه گذشته غافل ماند که راه را برای این تحول بی‌سابقه باز کرده‌اند.

سقوط نرخ رشد جمعیت بازتاب تغییرات فرهنگی و جامعه‌شناسانه مهمی در ایران است. بر پایه سرشماری ۱۳۸۵، سن متوسط اولین ازدواج برای دختران از ۲۴ سال (۱۹.۵ سال در ۱۳۵۵) و برای پسران از ۲۶ سال فراتر رفته است. با وجود افزایش میزان کل جمعیت ایران تعداد متوسط متولدین از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۸ به حدود نصف همین شاخص برای دهه ۶۰ شمسی رسیده است. به همین نسبت تعداد متوسط بچه به ازای هر زن در دوره ۶۵ تا ۸۵ به کمتر از یک‌سوم کاهش پیدا کرده است.

از سوی دیگر پایین آمدن نرخ رشد جمعیت سبب شده است خانواده‌های پرعده (پنج نفر و بیشتر) دیگری الگوی اصلی بعد خانواده نباشند، بعد متوسط خانواده به چهار نفر کاهش یابد و گروه اجتماعی جدیدی که زنان و مردان ازدواج نکرده بالای ۲۰ سال را شامل می‌شود هر روز اهمیت بیشتری در جمعیت ایران پیدا کنند. خانواده‌های پنج‌نفره و بالاتر که در سال ۱۳۵۵ حدود ۵۴ درصد خانواده‌های ایران را در برمی‌گرفت در آخرین سرشماری رقمی حدود ۳۲ درصد را تشکیل می‌دهد. در سال ۱۳۸۵ حدود ۶۸ درصد خانواده‌های ایرانی یک تا چهارنفره بودند.

پدیده جدید رو به رشد در جامعه ایران زندگی مجردی است. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ حدود ۳۳ درصد زنان ۲۰ تا ۳۴ ساله و ۵۰ درصد مردان در این گروه سنی که تعداد آنها از هفت میلیون نفر هم فراتر می‌رود زندگی مجردی دارند.

نگرانی احمدی‌نژاد از کجاست؟

این داده‌های مهم جمعیت‌شناسانه دارای معنای جامعه‌شناسانه در زمینه موقعیت جدید زنان در جامعه و نیز جایگاه خانواده هستند.

اگر این شاخص‌ها را در کنار رشد آموزش زنان در ایران و دسترسی گسترده آنها به آموزش عالی و نیز سایر شاخص‌های اجتماعی بگذاریم می‌توانیم از گرایش‌های آماری سخن به میان آوریم که همگی هم‌سو هستند و بر روی یکدیگر هم تاثیر می‌گذارند.

داده‌های نوظهور جمعیتی نشان می‌دهند که زنان ایران به صورتی فزاینده نقش سنتی مادر و همسر بودن را رها می‌کنند یا با نقش‌های دیگر اجتماعی آشتی می‌دهند. الگوی امروزی خانواده ایرانی نوعی افول بازگشت‌ناپذیر فرهنگ پدرسالاری سنتی ایران را نیز به نمایش می‌گذارد.

به نظر می‌رسد فردیت و هویت اجتماعی جدید زن ایرانی که در وهله نخست بیشتر گروه‌های شهری طبقه متوسط و بالا را در برمی‌گرفت به سرعت به فرهنگ هنجاری‌شده دختران و زنان جوان در شهر و روستا تبدیل می‌شود. با وجود موانع رسمی و برخی سیاست‌های بازدارنده دولتی، بسیاری از کارهای میدانی جامعه‌شناسانه حکایت از تغییر جدی موقعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و علمی "نیمه دوم" جامعه ایران می‌کنند.

این تحولات مثبت و اساسی درست همان چیزی است که محمود احمدی‌نژاد را به طور جدی نگران می‌کند. او پنج سال پیش گفته بود: «این ‌كه می‌گویند دو بچه كافی است، من با این امر مخالف هستم. كشور ما دارای ظرفیت‌های فراوانی است، حتی ظرفیت حضور ۱۲۰ میلیون نفر را نیز داراست... این غربی‌ها خود دچار مشكل هستند و چون رشد جمعیت‌شان منفی است، از این امر نگران هستند و می‌ترسند كه جمعیت ما زیاد شود و ما بر آنها غلبه كنیم.»

وی روز ۲۰ آبان امسال نیز بار دیگر سیاست‌های تنظیم خانواده را به باد حمله گرفت و گفت: «غربی‌‌ها از رشد جمعيت در كشورهاي اسلامی نگرانند و از اين می‌‌ترسند كه افزايش جمعيت کشورهای اسلامی معادلات و نظم جهانی فعلی را برهم بزند.» (ایلنا، ۲۰ آبان ۱۳۸۹)

از نظر او «دلیلی ندارد که سن ازدواج جوانان ما در حدود ۲۶ سال باشد و ما باید تلاش کنیم که سن ازدواج به حدود ۲۰ سال برسد. بهترین سن ازدواج برای دختران ۱۶ تا ۱۷ سال و برای آقایان ۱۹ یا ۲۰ یا ۲۱ سال است.» (مهر، ۳۰ آبان ۱۳۸۹)

احمدی‌نژاد البته در اظهار نظرهای جمعیتی خود تنها نیست. هر چند بسیاری در مجلس و برخی نهادهای رسمی دیگر نگرانی خود از پیامدهای منفی این برخورد را پنهان نمی‌کنند، اما اطرافیان احمدی‌نژاد مانند خود وی به دنبال تغییر رفتار جمعیتی مردم هستند. وزیر آموزش و پرورش معتقد است كه ازدواج به موقع دانش‌آموزان دختر باعث محافظت آنها از آسيب‌هايی مي‌شود كه در جامعه در كمين آنهاست. به نظر وی بسياري ازمشكلات کنونی به «خاطر بالا رفتن سن ازدواج در جامعه است». (ایلنا، ۲۰ آبان ۱۳۸۹)

به نظر نمی‌رسد که احمدی‌نژاد و دولتش نداند که پیامدهای منفی افزایش جمعیت برای کشوری با این همه مشکلات ریز و درشت برای تامین امکانات اولیه زندگی مانند آموزش، بهداشت، کار و مسکن نسل جوان مواجه است کدامند. اما دغدغه بزرگ‌تر دولت روندهای جدید جامعه، دور شدن از الگوی جامعه سنتی مطلوب و به‌ویژه نقش جدید زنان است. طرفداران نظریه افزایش جمعیت پی برده‌اند که گرایش‌های جمعیتی کنونی بازتاب دگرگونی‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی هستند که جامعه ایران در جریان یک تحول ژرف بی‌سروصدا پشت سر گذاشته است. ضمن آن که برای یک سیاست پوپولیستی تعداد جمعیت به صورت نوعی پارامتر قدرت درمی‌آید. دولتی‌ها همزمان بر این باورند که ایران پرجمعیت با سهولت بیشتری می‌تواند موقعیت ژئوپولیتیکی آنها در منطقه را تثبیت کند.

سیاست مهندسی اجتماعی

اگر در سال‌های گذشته دولت فقط به بیان آرزوهای جمعیتی خود بسنده می‌کرد، در یک سال اخیر با سیاست‌های جدید مانند بازکردن حساب یک میلیون تومانی برای هر نوزاد، اعطای وام ازدواج یا پیشنهاد بسته‌های تشویقی برای جوانان و به‌ویژه دانشجویان، ما وارد مرحله جدید تهاجمی برای مهندسی جمعیتی جامعه شده‌ایم.

نظرخواهی‌های متعددی که در روزهای اخیر در رسانه‌های ایران پیرامون رفتارهای جمعیتی منتشر شده حکایت از نوعی ذهنیت جدید در این زمینه می‌کنند. نتایج این نظرخواهی‌ها در میان جوانان درباره خانواده، سن ازدواج و تعداد بچه همگی تائیدکننده گرایش‌های آماری کلان جامعه هستند.

سیاست‌های جدید دولت شاید بتواند این روند را اندکی آهسته کند، ولی بازگشت به دوران گذشته ناممکن است. تحولات ژرف جمعیتی ایران بیش از هر چیز نتیجه تغییرات مهم جامعه‌شناسانه در بطن جامعه ایران است و خود به عامل تشدیدکننده این روندها تبدیل می‌شود.

×۱ کلیه شاخص‌های استفاده شده به طور مستقیم از طریق نتایج سرشماری‌ها و سالنامه‌های آماری مرکز آمار ایران محاسبه شده‌اند.

---------------------------------------------------------------------------
دیدگاه مطرح در این نوشته الزاما بیانگر دیدگاه‌های رادیوفردا نیست.