همسایه: داستان کلنجار زنان با تنهایی غربت بر پرده سینما

  • امير مصدق کاتوزيان

تارا ناظمی در فیلم همسایه

فیلم همسایه: محصول مشترک کانادا و آمریکا به زبان فارسی با زیرنویس انگلیسی. کارگردان: نغمه شیرخان. تهیه‌کننده: امیر نادری. با موسیقی اریژینال محسن نامجو. ساخته ۲۰۱۰. به نمایش گذاشته شده در ده جشنواره بین‌المللی فیلم. برنده جایزه فیلم داستانی برتر جشنواره بین‌المللی فیلم تورونتو ۲۰۱۱. برنده جایزه هیئت داوران بهترین فیلم داستانی جشنواره بین‌المللی فیلم میلانو ۲۱،‌ ۲۰۱۱. دریافت‌کننده دیپلم افتخار برای اولین فیلم یک کارگردان از جشنواره بین‌المللی فیلم لس‌آنجلس ۲۰۱۰. و نامزد نقش مکمل زن در همین جشنواره.

همسایه داستان چند زن و دختر است. در روزگاری که مهاجرت خانواده‌ها را چندپاره کرده. داستان شیرین، تارا ناظمی، زنی میانسال و معلم رقص ایرانی و مدرن که خود تانگو می‌آموزد. ساکن آپارتمانی در انتهای یک راهرو در برجی در شهر ونکوور کانادا و در حسرت دیدار مادربزرگ مقیم ایران که سال‌هاست او را ندیده و زنی به همان اندازه با مادری مقیم لس‌آنجلس با روابطی کلافه‌کننده و طبعا تنش‌آمیز و ناخوشایند. همسایه همچنین داستان لیلا است، آزیتا صاحب‌جم، همسایه جدید شیرین که روی خوش به او نشان نمی‌دهد؛ با دختر خردسالی به نام پریسا، پریسا واحدی.

پیک فرهنگ درباره فیلم همسایه

Your browser doesn’t support HTML5

پیک فرهنگ درباره فیلم همسایه



لیلا مادر جوان مهاجری است که از سویی با مشکل دوری از همسر و دست تنها بزرگ کردن پریسا دست و پنجه نرم می کند و از سوی دیگر با وسوسه دست کم در نظر اول دلربا که او را به پر کردن جای خالی شوهر با جوانی کانادایی فرا می خواند. نتیجه محبوس شدن مداوم پریسا در آپارتمان تا وقتی که شیرین از این راز باخبر می شود. با راضی شدن لیلا به این که شیرین گه‌گاه در غیاب او از پریسا نگهداری کند ماجرایی آغاز می شود که نتیجه آن پیوند خوردن زندگی این دو همسایه و دخترک است تا جای خالی خانواده در زندگی هر سه تا حدی که در غربت میسر است پر شود.

همسایه ساخته سال ۲۰۱۰ اولین فیلم بلند داستانی نغمه شیرخان سینماگر ۳۹ ساله ایرانی است، مقیم آمریکا از پنج سالگی به این سو. فارغ‌التحصیل رشته فیلم از دانشگاه بوستون که امیر نادری کارگردان پیش‌کسوت ایرانی مقیم نیویورک را راهنمای خود در کارگردانی و سینماگری می داند.

نغمه شیرخان میهمان پیک فرهنگ بود تا از همسایه برای‌مان بگوید.

Your browser doesn’t support HTML5

همسایه: داستان کلنجار زنان با تنهایی غربت بر پرده سینما


خانم شیرخان، شیرین،‌ مادرش، مادربزرگش،‌ همسایه شیرین، لیلا،‌ دختر خردسال لیلا، پریسا، دوست شیرین، ماندانا و مادر ماندانا در نظر اول روایت نماینده های چهره های ۵ نسل از زنان ایران را بر روی پرده به نمایش می گذارند. به ویژه بخش مهاجرش. زنانی که نه پای در وطن دارند نه جایی در غربت. موقعی که فیلم را می ساختید چنین موضوعی مد نظرتان بود؟

نغمه شیرخان: بله مسلما یک نقطه مهمی بود برای فیلم. به خاطر این که یک بخش از تجربه های خودم بود. به عنوان یک زن که از بچگی آمدیم آمریکا و اینجا بزرگ شدم و دیدم چطوری زنهای دیگر دور و بر مان همه شان در یک نه فقط غربت بلکه از همه چیز دور افتاده بودند. از خانواده هایشان و زندگی هم در خارج همه چیز پراکنده می شود. نقطه اصلی فیلم همین است که شما گفتید. که اینها ۵ نسل از زنهای... می توانند مال هر کشوری باشند نه فقط ایران. انتخاب زن هم به خاطر تجربه هایی است که خودم داشتم به عنوان یک دختر بچه و یک زنی که در خارج زندگی می کرد و بعد این دو فرهنگ و دو کشور قبول می کردم و می رفتم جلو. نه فقط تجربه های خودم بلکه آدمهایی که دور و برم بودند.

و تجربه های بسیار شخصی است بین زنان و کسانی که با آنها در ارتباط اند، مردهایی که هستند و نیستند و این زنها با آنها مشکل دارند. موضوعی است که زیاد در فیلم های ایرانی چه آنها که در ایران و چه آنهایی که در خارج بر پرده آمده، به آن پرداخته نشده.

داستان بسیار خصوصی است. مخصوصا برای ایرانی ها آن ارتباطی که مردها با زنها دارند. من تا به حال به این شکل ندیده بودم و دلم می خواست یک فیلمی بسازم سبک فیلمهای اروپایی. که بدون گفتن خیلی چیزها را آدم کشف کند. بدون دیالوگ زیاد و اکسپوزیسیون زیاد. یعنی صحنه های سکسی من ندارم اما صحنه هایی است که هم با خانمهایی که با آنها کار می کردم برایشان خیلی سخت بود فیلمبرداری کنم و هم اینکه توی اجتماع ایرانی یک چیزهایی هست که تابو هست. می خواستم به یک شکل مدرن و به نظرم واقعی با آنها برخورد کنم.

همین زنها در نقش هایشان با محیط و جامعه ایرانی که در آنجا هست مشکل دارند. ارتباط درست برقرار نمی کنند. این حرکت موازی هم در فیلم دیده می شود و هم در واقعیت.

بله. این هم هست. به خاطر این که خیلی از زنهای ایرانی که می روند خارج زندگی می کنند و خیلی هایشان خواسته هایشان جوری است که یا احساس گناه می کنند و یا اجتماع ایرانی ها که هستند قبول ندارند ولی خواسته های خیلی نرمال است و بیشتر داستان زنان و مردان است. اگر بگوییم فقط ایرانی یک بخش اش است ولی به نظر من خیلی عادی است دختری که ازدواج می کند. شوهرش نیست. می خواهد آزاد باشد. یک خانم مسن تر که او هم می خواهد آزادی اش را داشته باشد. اما در اجتماع خیلی بسته ای زندگی می کند. اینها نقطه هایی بود که من فکر می کنم هنوز خیلی... شاید در آمریکا کمتر ولی در کانادا و ونکوور جایی که فیلمبرداری کردم و آمریکایی که من یادم است از بچگی تمام این مشکلات خیلی بیشتر رو بودند و در زندگی های مردم خیلی مزاحمت بود این روانشناسی دو فرهنگ.

مردهای ایرانی در فیلم شما غایب اند و تنها از طریق صدایشان پای تلفن یا اتومبیل و یا در عکس هایشان ظاهر می شوند. این فکر می کنید چه کمکی به فیلم تان می کرد که تصمیم گرفتید از این طریق حضور یا غیاب مرد را نمایش دهید؟

بیشتر به خاطر این که زمان نبود که من بخواهم فوکوس بگذارم روی مردها. مردها نقش دارند در فیلم همسایه. اگر کم است یا حضورشان را زیاد احساس نمی کنید به نظر من بیشتر به خاطر این که می خواستم فوکوس روی خانمها باشد.

این که فیلمتان با نامهای امیر نادری کارگردان ایرانی و محسن نامجو خواننده موسیقی تلفیقی که یکی از تصنیف هایش در فیلم استفاده شده و شناسایی شده آیا به این که سرمایه های جدیدی برای فیلم های بعدی تان بگیرین کمک کرده یا نه؟

بله. فکر می کنم کمک کرده و کمک خواهد کرد. خود آقای نادری منتور من است. هنوز با هم کار می کنیم. خود ایشان هم هنوز... هنوز خیلی زود است گفتنش به خاطر این که تازه فیلم تمام شده و پارسال درآمده بود. ولی امیدوارم که کم کم وقتی که مردم بیشتر آشنا شدند با فیلم و سبک فیلم یک خورده وقت دارند تماشا کنند و راجع به فکر کنند شاید... اما هنوز من در تماس هستم با آقای نادری. امیدوارم که در آینده بتوانیم با هم کار کنیم.

رقص جایگاه ویژه ای دارد در این فیلم. از آنجایی که خود شیرین رقص آموزش می دهد و از رقصهای ایرانی که او آموزش می دهد گرفته تا صحنه هایی که به بچه ها رقص آموزش می دهد تا تانگو و همینطور پاتیناژ. چون دقایق زیادی از فیلم صرف رقص شده آیا درست است که از این جا این نتیجه را بگیریم که یک استفاده نمادین شما فکر می کنید جا داشته بکنید از رقص برای بیان آن حالاتی که می خواستید که فیلم جلوه بدهد؟

بله. رقص سمبولیسم زیادی دارد. نه فقط در فرهنگ ایران رقص خیلی مهم است ولی در هر فرهنگی بگیریم یک نمایش تازگی است و آدم در خودش می تواند باشد و توی جمع باشد. می تواند یک چیزی از خودش نشان بدهد. رقص هم در کامیونیتی ایرانی ها خیلی عادی و روزمره است. اینها هم ایرانی اند. خود آزیتا صاحب جم که نقش شیرین را بازی می کند خودشان می رقصند و در ونکوور یک اکیپ دارند. نقش لیلا که می شود تارا ناظمی. تارا دختر جم است و از بچگی رقص یاد گرفته بود مثل خیلی از دختران ایرانی که درمیهمانی ها یاد می گیرند اینها یک سطح دیگر بود و نمایش هم می دادند. برای همین دلیل هم خیلی از رقص استفاده کردم. توی فیلم. به خاطر این که خیلی عادی بود برایشان و به نظر من خیلی جا می دهد برای نفس کشیدن. فیلم یک مقداری جاهایی هست که آدم احساس می کند یک خفگی دارد و یک کلاستروفوبیا دارد ولی صحنه های رقص یک مکث است. یک اینترلود که آدم می تواند احساس آزادی پیدا کند.

موسیقی هم همین طور. برای این که فیلم اولش با موسیقی شروع می شود. لابه لایش برای رقص موسیقی استفاده می شود و جاهای دیگر هم هست که موسیقی استفاده می شود و پایانش هم با موسیقی محسن نامجو و رقص شیرین تمام می شود. از موسیقی هم سعی کردید به عنوان لحظات مفرح و یا حالت آنتراکت استفاده کنید یا این که خود موسیقی بیانگر چنین فیلم هایی است که به مهاجرت نگاه دارند؟

موسیقی در فیلم برای من خیلی مهم است. خیلی به هم دیگر وصل است. با اینکه فیلم دیالوگ کم دارد موسیقی اش به نسبت خیلی بیشتر است به خاطر این که تصاویر متحرک با موسیقی خیلی خوب کار می کند و می تواند کار کند. یکی از شانس های بزرگ که داشتم محسن نامجو از فیلم خوشش آمد و یک کمپوزیسیون بسیار قشنگ بعد از اینکه فیلم تمام شده بود نشست تمام این المان هایی که در فیلم بودند موسیقی مامک خادم،‌ آواز خواندن بچه،‌ موسیقی تانگو،‌ اینها را توانست همه شان را با هارمونی وصل کند بدون اینکه حس شود اینها بعدا وارد کار شده بود. یعنی موسیقی با سینما مهمی است و خیلی قشنگ می تواند با هم کار کنند. به خاطر رقص هم نمی شود بدون موسیقی کار کرد. به خاطر صحنه های رقص.

یک چیزی که مشهود است این است که در فیلم شما اثری از سیاست نیست. آیا این عمدی است؟ به سیاست اهمیت نمی دهید و یا این که دلیل دیگری دارد؟

هر کسی می تواند آن چیزی را که می خواهد ببیند ببیند. هدفم این نبود که یک فیلمی بسازم که حتی از پشت راجع به سیاست بخواهد صحبت کند. یا یک چیزی بیاندازد روی پرده. آن جای من نیست و من بیشتر به عنوان فیلمساز و شخصی که فیلم را به عنوان یک هنر می بینم می خواستم آن را بیشتر نشان دهم تا یک چیزی که زیاد ربطی به زندگی خودم ندارد مطرح کنم.

کدام کارگردان ها روی شما اثر بیشتری گذاشته اند؟

خیلی ها بودند ولی می خواستم بگویم ژان لوگ گدار،‌ آنیس واردا،‌ کزلاوسکی،‌ فلینی، آنتونیونی، آقای نادری، آقای کیارستمی، ...‌ اینگمار برگمن را هم باید به فهرست اضافه کنم


واکنش تماشاگران به فیلم همسایه چطور بوده؟ راضی بودید از این واکنش؟

بسیار. بسیار. آنهایی که توانستند فیلم را ببینند چه ایرانی چه خارجی یک جوری با فیلم ارتباط برقرار کردند که من خیلی تعجب کردم. فکر نمی کردم که این قدر بتواند اثر بگذارد یا برای تماشاچی اینقدر جالب باشد. تا به حال فکر می کنم ده تا فستیوال فیلم را نشان دادیم. دو سه تا جایزه گرفته. تا به حال استقبال تماشاگر خیلی خوب بوده و خیلی مثبت و گرم. خوشحالم که توانستم چنین فیلمی را بسازم به خاطر اینکه بازار برای چنین فیلمی نیست.

با نهادهای حامی زنان سینماگر همکاری می کنید؟

در کانادا فیلم را خیلی نشان دادند در ونکوور در آمریکا هنوز سبک هالیوود است. یعنی فرق نمی کند اگر خانم باشی فیلم می سازی. اگر سبک کار دیالوگ زیاد نداشته باشد یا اینکه داستان بسیار سنتی نباشد زیاد دنبالتان نمی روند. این فیلم اول است حالا ببینیم برای فیلم های دوم و سوم اگر فرصت باشد الان یک خورده اسمم شناخته تر است و آدمهایی که با آنها آشنا شده ام می خواهند ببینند فیلم های بعدی چه در می آید. ولی برای یک فیلم مثل همسایه که یک خورده به نظر من تجربی است و به زبان فارسی است در آمریکا هنوز حتی از طریق این سازمانها پشتیبانی به آن صورت ندارم. این نیست.

فیلم جدیدی در دست تولید دارید یا مرحله نوشتنش و چیز دیگری؟

الان در مرحله نوشتن فیلم بعدی ام هستم.

موضوعش شبیه همین است یا به ایران و ایرانیان مهاجر ربط ندارد؟

برای فیلم دوم می خواستم قدم در راه دیگری بردارم. راجع به مهاجران هست اما راجع به ایرانی نه. فکر می کنم خیلی از ایده هایی که در همسایه هست ایده های خیلی مدرن است و ربط دارد به مهاجرانی که از هر کشوری که بگیرید می توانید ترانسپوز کنید. بیشتر الان آن جذبم می کند. ایده شخصی که از کشورش کنده و باید در یک جایی در غربت بفهمد چطوری روی پای خودش بایستد. می خواهم یک خرده رویش کار کنم ولی داستان ایرانی نه. فکر می کنم داستان سومم برگردم به چنین داستانی به خاطر این که هنوز خیلی زیاد است داستان برای گفتن. در کامیونیتی ایرانی ها.