در حالی که مرضیه وفامهر، هنرپیشه نقش اول فیلم «تهران من، حراج» (و همسر ناصر تقوایی، فیلمساز پیشکسوت) هنوز زندانی است، کارگردان فیلم در گفتوگو با رادیوفردا سرانجام سکوت خود را درباره این بازداشت شکست.
گراناز موسوی، سینماگر ایرانی مقیم استرالیا، میگوید که همه مراحل تولید فیلم قانونی بوده. او رفتار کنونی قوه قضاییه را با خانم وفامهر ناشی از فعل و انفعالات سیاسی میداند.
فیلم خانم موسوی بازتابدهنده نحوه زندگی قشری از جوانان تهرانی است که به برخی از ارزشها و الگوهای رفتاری سنتی و حاکم در جمهوری اسلامی ایران، بیسر و صدا معترضند.
گراناز موسوی، کارگردان فیلم «تهران من، حراج»، میهمان پیک فرهنگ این هفته است تا درباره برخورد مسئولان جمهوری اسلامی ایران با مرضیه وفامهر، هنرپیشه نقش اول نخستین فیلم بلندش، بگوید.
گراناز موسوی: من چند وقت پیش وقتی که بازداشت شده بود متوجه شدم، ولی بنا به خواست خود مرضیه و صلاحدید آقای تقوایی تصمیم بر این بود که مسئله رسانهای نشود. بلکه سوءتفاهمی که وجود دارد زودتر حل شود و مرضیه رها شود که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
در نتیجه من هم فکر کردم، بعد از صحبتهایم با آقای تقوایی فکر کردم لازم است من هم راجع به فیلم توضیح بدهم، بلکه نقاط ابهامی که راجع به فیلم وجود دارد برطرف شود و مرضیه هم زودتر آزاد شود و بقیه عوامل فیلم هم اگر گرفتاری وجود دارد این گرفتاریها حل شود.
نه، متاسفانه. من از مرضیه خواهش کرده بودم و میدانم که مرضیه تلفن و ایمیل من و همه مشخصات مرا در اختیارشان قرار داده. چون من از خدا میخواستم که با من تماس بگیرند که بتوانم خودم اطلاعات دست اول بهشان بدهم. چون به هر حال مرضیه فقط بازیگر این فیلم است و طبیعتا اطلاعات دقیقتر را خود من میتوانستم در اختیارشان قرار دهم. راجع به این که این پروژه یک پروژه دانشجویی بوده، یک پروژهای بوده که با یک بودجه بسیار مختصر ساخته شده، اصلا قصد پخش سینمایی نبوده، حتی بیرون از ایران پخش سینمایی نشده. در حد فستیوالها و دانشگاهها بوده، تا چه برسد به این که هدف این باشد که فیلم پخش شود غیرقانونی در تهران.
کدام فیلمسازی است که دلش بخواهد [فیلمش] پخش غیرقانونی شود. تازه مگر این همه فیلم ایرانی دیگر که پخش غیرقانونی شدهاند مگر سراغ کارگردان رفتند؟ سراغ فیلمساز رفتند؟ این مسئله بازار قاچاق است. جلوی این مسائل جای دیگر باید گرفته شود. نه این که یک فیلم قربانی شود. نه این که یک بازیگر، از همه مهمتر یک بازیگری که نقشی در ساخت یک فیلم ندارد جز این که بازیاش را کرده بخواهد گرفتار شود. یا عوامل فیلم.
بله. من که خودم که سالها در استرالیا زندگی کردهام و درس خواندهام، کارگردان این فیلم بودم. از تهیهکنندگی و مراحل مجوز طبیعتا خودم باخبر نبودم. نه دسترسی داشتم و نه از این مراحل اطلاع چندانی داشتم. در نتیجه تهیهکننده استرالیایی که اتفاقا آنها هم یک کمپانی خیلی کوچکاند و این فیلم اولین تجربهشان بود که همراه با دانشگاه من به عنوان پروژه پایاننامه دکترای من قرار بود تهیه شود، با یک شرکت معتبر و معتمد که در آن زمان کلی کار کرده و کلی فیلم ساخته قرارداد بستند که کارهای مربوط به مجوز را همان طور که آقای تقوایی هم در صحبتهایشان توضیح داده بودند انجام دهند. و میدانیم که انجام شده. یعنی فیلم مجوز داشته. این مجوز همیشه وجود داشته.
من فقط خیلی خیلی شگفتزدهام و به نظرم میآید کل این صحبتهایی که الان دارد میشود و اتهاماتی که متوجه فیلم است و متوجه بازیگر و عوامل فیلم است، ناشی از یک جو بیاعتمادی و سوء تفاهم است که ربطی به خود این فیلم ندارد.
چیزهایی دارد به این فیلم نسبت داده میشود که اصلا با فضای کلی فیلم مغایرت دارد. یک فیلم اثر هنری است و در کلیتش باید نگاه کرده شود. تکتک صحنهها در رابطه با کلیت فیلم، ساختمان کلی فیلم و روایتش باید نگاه شود. این که این فیلم چه پیامی دارد، حرف نهاییاش چیست، هیچ کدام دیده نمیشود. مشکلات اصلی فراموش میشود و قرار است یک عده این وسط انگار قربانی شوند تا بالاخره دعواهای درونگروهی سروسامانی بگیرد به نفع یکی یا به ضرر یکی دیگر تمام شود. اینها واقعا چیزهایی نیست که مسئله این فیلم باشد.
به نظر من، در یک چنین جو متشنجی فقط هنرمنداناند که دارند تباه میشوند و این هیچ ربطی ندارد به این فضای متشنج سیاسی که الان وجود دارد که بخواهد از کنارش یک سری آدمهایی که آزارشان به هیچ کس نمیرسد و دردشان فقط درد بیان معضلات جامعهشان است بخواهند قربانی و تباه شوند.
ولله نمیدانم. این که اصلا بهانهای است که نمونههای بسیار زیادیاش در سینمای ایران موجود بوده. اوایل دهه ۶۰ درست شده که بیست و چند سال پیش است تا الان. نمونههای بسیار مختلفی وجود دارد. حتی زمانی که من میخواستم کار کنم با توجه به تمام این نمونهها کار کردم. چون قانون نوشته شدهای وجود ندارد که یک فیلمساز کار اولی مثل من بخواهد به آن استناد کند و بر اساس آن کدها کار کند. طبیعتا این فیلم در زمان خودش، الان بیش از سه سال دارد از آن زمان میگذرد، فضایی که آن موقع وجود داشته یک وقت فضا بازتر است. یک وقت محدودتر است. ما در فضای بازتری داشتیم کار میکردیم. فیلمهای مشابه زیاد داشتند ساخته میشدند.
من خودم با توجه به تمام فیلمهایی که دیده بودم در سینمای ایران به طور رسمی و روی پرده، نمونههای مشابهی را جمعآوری کردم که امکان میداد اجرای سینمایی مشابهی بخواهیم داشته باشیم. هیچ صحنهای در فیلم وجود ندارد که نمونه مشابهش یا اجرای سینمایی مشابهش در فیلم رسمی وجود نداشته باشد. تازه فیلمهایی که پر از ستاره است. فیلم من فیلمی است که از ستاره سینما استفاده نکرده، فیلم حرفهای نبوده، به هدف اکران روی پرده نبوده. اینها بهانههایی است که نمونهاش را... یک ویدئو کلوب ساده را نگاه کنند نمونههای بسیار زیادی را پیدا میکنند که در تمام سالهای گذشته ساخته شده. حالا یک فیلمساز کار اولی از کجا بفهمد که ۴ سال پیش فیلمی را میسازد، ۴ سال بعد با سلیقههای جدید و معیارهای جدید قرار است کار ۴ سال قبلش قضاوت شود؟ این مقدار خیلی زیادی بیانصافی است و برای من واقعا قابل درک نیست.
من از خدا میخواهم که مجموعه تمام این مصادیق در کلیت فیلم مورد توجه قرار گیرد. چون نتیجه چیزی نخواهد بود جز یک فیلمی که متعهد خودش را دانسته که دردهایی را که اطراف خودش میبیند بیان کند.
این فیلم حرفی ندارد جز این که درد عدهای از جوانهای تهران را با معضلاتی که تهران امروز دارد، این کلانشهری که از در و دیوارش گرفتاری و بدبختی دارد بالا میرود بخواهد این مشکلات را بیان کند و دنبال راه حلی بگردد. نه فیلم. راه حل پیدا کردن کار هنرمند نیست. کار هنرمند این است که طرح مسئله کند.
مگر این همه از دردآشنایی و متعهد بودن هنر حرف زده نمیشود؟ در خود ایران در خود روزنامههای رسمی در خود کتابهای درسی. مگر این فیلم کاری جز این کرده؟ که این دردها را طرح مسئله کرده. نمونهها از تمام نمونههایی که در روزنامهها و مجلههای رسمی ایران مطرح میشود برداشته شده. اگر اینها وجود ندارد، پس روزنامهها چه میگویند؟ اگر این مشکلات وجود دارد پس کار هنرمند چه میشود؟ مگر غیر از این است که به این مسائل نگاه کند؟ به سرگردانی نسل جوان؟ به آسیبهایی که ناشی از مهاجرت است، ناشی از مهاجرت مغزها، استعدادها و سرمایههای مملکت است؟ خب، این فیلم دارد به همینها اشاره میکند و چه قدر خوب که اتفاقا بچهها و نسل جوان بتوانند فیلمی را ببینند که از زاویه نگاه خودشان دارد طرح مسئله میکند. در نتیجه میشنوند، میبینند، پیام فیلم و حرف فیلم را دریافت میکنند. این همه فیلمهای نصیحتگو و سریالهای نصیحتگو ساخته میشود، به گوش کسی هم نمیرود. مگر تاثیری دارد؟ فیلم همین طوری میتواند تاثیرگذار باشد. همین طوری میتواند زنگ خطر به صدا دربیاورد. برای جوانها، برای این که فردایی از پس امروز ببینند. برای این که عاقبتاندیشی کنند. برای این که تصویر را بتوانند از منظری خارج از آن چیزی که خودشان درگیرشاند ببینند. فیلم بیانگر تمام این درگیریها و گرفتاریهاست.
اتفاقا ای کاش فیلم در کلیتش بهاش نگاه شود و نه در جزئیات صحنهها که حالا این صحنه این طوری و آن صحنه جور دیگر. از قضا مشابه تمام این چیزهایی را که در اخبار وجود دارد در فیلمهای دیگر هم میشود دید. به اضافه این که این اظهار نظرها و برداشتهایی که از یک اثر هنری صورت میگیرد میتواند خارج از فضای آن فیلم باشد و آن کسانی که این برداشتها و اظهار نظرها را میکنند مسئول گفتههای خودشاناند. والا فیلم همان چیزی است که هست. همان چیزی است که همان حرفی را میزند که خود فیلم میزند، والا خارج از آن که همه چیز میشود اظهارنظرها و برداشتهای شخصی.
نه. اصلا چنین چیزی واقعیت ندارد. به خاطر این که فیلم مطلقا اصلا در این فضاها نبوده. ما خیلی راحت فیلمبرداری کردیم، بدون مسئله فیلمبرداری کردیم و من هرجایی که حاضر شدم و در هر جلسهای که حاضر شدم و هر مصاحبهای که انجام دادم به طور روشن این را گفتم که هرگز موضوع غیرقانونی بودن راجع به این فیلم وجود ندارد. اگر فیلمی راجع به فضاهای غیرقانونی است، معنیاش این نیست که خودش هم غیرقانونی است. اگر یک صحنهای آدمکشی وجود دارد معنیاش این نیست که خود آن فیلم دست در کار آدمکشی دارد. اگر توی فیلم هر اتفاقی میافتد معنیاش این نیست که فیلم واقعا درش آن اتفاق افتاده. اینها دیگر چیزهای واضحی است که هرکس که دو تا فیلم در زندگیاش نگاه کرده باشد میداند و قرار نیست که فیلمی که موضوعش دردهای جامعه است خودش بخواهد در معرض این اتهام قرار گیرد. اینها به نظر من فقط ناشی از یک جو متشنج میشود که الان متاسفانه دارد دامن هنرمندان را میگیرد.
اصلا. اگر خبر داشتم که میتوانستم جلویش را بگیرم. من تا جایی که دستم رسید، وقتی که فهمیدم فیلم طبق معمول که فیلمها راه پیدا میکنند به اینترنت، هرکجا شبانهروز من روی اینترنت بودم. سعی میکردم پیدا کنم ببینم کجا فیلم دارد در دسترس قرار میگیرد برای داونلود. کلی تلاش میکردم که جلویش را بگیرم. هیچ فیلمسازی نیست که دلش بخواهد فیلمش در اینترنت در دسترس قرار گیرد. یا بخواهد به صورت قاچاقی پخش شود. کدام فیلمسازی است که از یک چنین جریانی بخواهد استقبال کند؟ قطعا اگر من میدانستم که این فیلم چطوری و از چه راهی دارد راه پیدا میکند به بازار سیاه، جلویش را میگرفتم. منتها کوچکترین اطلاعی راجع به آن نداشتم. بعد هم از اختیار و کنترل فیلمساز اینها خارج است. مسائلی که مربوط به بازار سیاه میشود و توی آن حوزه باید جلویش گرفته شود.
من اصلا گمان نمیکنم چنین چیزی بخواهد برای فیلم من اهمیتی داشته باشد. به خاطر این که من هیچ وقت چنین آدمی نبودم که سوار موجی شوم. الان هم مطلقا رضایتی ندارم از این که فیلمم بخواهد به خاطر این که بازیگر فیلمم گرفتار است نمایش پیدا کند. چون اصلا هدف و انگیزه فیلم این نیست. فیلم یک پروژه دانشجویی بوده که ۴ سال پیش مراحل پیشتولیدش شروع شده و سال ۸۷ ساخته شده. پروژه پایاننامه من بوده و کار خودش را کرده. الان هم همه ذهنم واقعا روی فیلمنامه بعدی بود که این ماجراها پیش آمد. والا مطلقا نه هدفم این است و نه انگیزهام این است و نه خوشحالم از این جریان که خداینکرده گرفتاری مرضیه بخواهد باعث این شود که از قبلش فیلم بخواهد عوایدی داشته باشد. مطلقا این طور نیست و من اصلا دلم نمیخواهد فیلمم به این خاطر هیچ کجا نمایش پیدا کند.
من همه فکر و ذکرم راجع به ایران است. تمام این سالها که ایران نبودم همه انگیزهام این بوده که به ایران برگردم و فیلم بسازم. همیشه دلم میخواسته که فیلم محصول مشترک بسازم به خاطر این که فکر کردم سینمای ایران و سینمای دنیا مثل بقیه آن چیزی که ما به عنوان سینمای جهان میشناسیم یک حوزه مشترکی برای تبادل نظر و شیوه و سبکهای سینمایی پیدا کنند. از طریق همین ماهایی که فیلمسازهایی که کار اولی هستیم و دانشجویان سینما و هنرجویان فیلم هستیم، همیشه فکر کردم این راهی خواهد بود در آن جهت. و دلیل این هم که این فیلم را همیشه دلم میخواسته به این صورت بسازم همین بود. الان هم همه فکرم و ذکرم ایران است و این که فیلم بعدیام را دلم میخواهد در ایران بسازم. و واقعا داشتم روی این فیلم بعدیام کار میکردم که این جریانها شد و تمام فکرم را اشغال کرده و شب و روز برایم نگذاشته.
اصلا باور کنید که نمیتوانم به آن فکر کنم و نمیخواهم که ازش حرف بزنم. تمام ذهنم الان معطوف به این است که کی مرضیه آزاد میشود و کی عوامل فیلم این گرفتاریها برایشان حل میشود. فقط همین.
گراناز موسوی، سینماگر ایرانی مقیم استرالیا، میگوید که همه مراحل تولید فیلم قانونی بوده. او رفتار کنونی قوه قضاییه را با خانم وفامهر ناشی از فعل و انفعالات سیاسی میداند.
فیلم خانم موسوی بازتابدهنده نحوه زندگی قشری از جوانان تهرانی است که به برخی از ارزشها و الگوهای رفتاری سنتی و حاکم در جمهوری اسلامی ایران، بیسر و صدا معترضند.
گفتوگوی پیک فرهنگ با گراناز موسوی درباره دستگیری مرضیه وفامهر،بازیگر فیلم «تهران من، حراج»
Your browser doesn’t support HTML5
گراناز موسوی، کارگردان فیلم «تهران من، حراج»، میهمان پیک فرهنگ این هفته است تا درباره برخورد مسئولان جمهوری اسلامی ایران با مرضیه وفامهر، هنرپیشه نقش اول نخستین فیلم بلندش، بگوید.
گراناز موسوی: من چند وقت پیش وقتی که بازداشت شده بود متوجه شدم، ولی بنا به خواست خود مرضیه و صلاحدید آقای تقوایی تصمیم بر این بود که مسئله رسانهای نشود. بلکه سوءتفاهمی که وجود دارد زودتر حل شود و مرضیه رها شود که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
در نتیجه من هم فکر کردم، بعد از صحبتهایم با آقای تقوایی فکر کردم لازم است من هم راجع به فیلم توضیح بدهم، بلکه نقاط ابهامی که راجع به فیلم وجود دارد برطرف شود و مرضیه هم زودتر آزاد شود و بقیه عوامل فیلم هم اگر گرفتاری وجود دارد این گرفتاریها حل شود.
- شما به خانم وفامهر گفته بودید نشانی ایمیل و اطلاعات مربوط به تماستان را به مسئولان پرونده اتهامیشان بدهند. مسئولان قضایی و غیره تماسی با شما گرفتند؟
نه، متاسفانه. من از مرضیه خواهش کرده بودم و میدانم که مرضیه تلفن و ایمیل من و همه مشخصات مرا در اختیارشان قرار داده. چون من از خدا میخواستم که با من تماس بگیرند که بتوانم خودم اطلاعات دست اول بهشان بدهم. چون به هر حال مرضیه فقط بازیگر این فیلم است و طبیعتا اطلاعات دقیقتر را خود من میتوانستم در اختیارشان قرار دهم. راجع به این که این پروژه یک پروژه دانشجویی بوده، یک پروژهای بوده که با یک بودجه بسیار مختصر ساخته شده، اصلا قصد پخش سینمایی نبوده، حتی بیرون از ایران پخش سینمایی نشده. در حد فستیوالها و دانشگاهها بوده، تا چه برسد به این که هدف این باشد که فیلم پخش شود غیرقانونی در تهران.
کدام فیلمسازی است که دلش بخواهد [فیلمش] پخش غیرقانونی شود. تازه مگر این همه فیلم ایرانی دیگر که پخش غیرقانونی شدهاند مگر سراغ کارگردان رفتند؟ سراغ فیلمساز رفتند؟ این مسئله بازار قاچاق است. جلوی این مسائل جای دیگر باید گرفته شود. نه این که یک فیلم قربانی شود. نه این که یک بازیگر، از همه مهمتر یک بازیگری که نقشی در ساخت یک فیلم ندارد جز این که بازیاش را کرده بخواهد گرفتار شود. یا عوامل فیلم.
- شما مجوز کتبی داشتید برای ساختن این فیلم؟
بله. من که خودم که سالها در استرالیا زندگی کردهام و درس خواندهام، کارگردان این فیلم بودم. از تهیهکنندگی و مراحل مجوز طبیعتا خودم باخبر نبودم. نه دسترسی داشتم و نه از این مراحل اطلاع چندانی داشتم. در نتیجه تهیهکننده استرالیایی که اتفاقا آنها هم یک کمپانی خیلی کوچکاند و این فیلم اولین تجربهشان بود که همراه با دانشگاه من به عنوان پروژه پایاننامه دکترای من قرار بود تهیه شود، با یک شرکت معتبر و معتمد که در آن زمان کلی کار کرده و کلی فیلم ساخته قرارداد بستند که کارهای مربوط به مجوز را همان طور که آقای تقوایی هم در صحبتهایشان توضیح داده بودند انجام دهند. و میدانیم که انجام شده. یعنی فیلم مجوز داشته. این مجوز همیشه وجود داشته.
- واکنش شما به نوع نگاهی که قوه قضاییه و احتمالا محافل رسمی فرهنگی و هنری در ایران به فیلم شما دارند چیست؟
من فقط خیلی خیلی شگفتزدهام و به نظرم میآید کل این صحبتهایی که الان دارد میشود و اتهاماتی که متوجه فیلم است و متوجه بازیگر و عوامل فیلم است، ناشی از یک جو بیاعتمادی و سوء تفاهم است که ربطی به خود این فیلم ندارد.
چیزهایی دارد به این فیلم نسبت داده میشود که اصلا با فضای کلی فیلم مغایرت دارد. یک فیلم اثر هنری است و در کلیتش باید نگاه کرده شود. تکتک صحنهها در رابطه با کلیت فیلم، ساختمان کلی فیلم و روایتش باید نگاه شود. این که این فیلم چه پیامی دارد، حرف نهاییاش چیست، هیچ کدام دیده نمیشود. مشکلات اصلی فراموش میشود و قرار است یک عده این وسط انگار قربانی شوند تا بالاخره دعواهای درونگروهی سروسامانی بگیرد به نفع یکی یا به ضرر یکی دیگر تمام شود. اینها واقعا چیزهایی نیست که مسئله این فیلم باشد.
به نظر من، در یک چنین جو متشنجی فقط هنرمنداناند که دارند تباه میشوند و این هیچ ربطی ندارد به این فضای متشنج سیاسی که الان وجود دارد که بخواهد از کنارش یک سری آدمهایی که آزارشان به هیچ کس نمیرسد و دردشان فقط درد بیان معضلات جامعهشان است بخواهند قربانی و تباه شوند.
- فکر نمیکنید که اگر خانم مرضیه وفامهر بدون سر تراشیده، اصطلاحا نمره ۲ در این فیلم ظاهر نشده بود الان هدف این نوع نگاه قرار نمیگرفت و این نوع رفتار؟
ولله نمیدانم. این که اصلا بهانهای است که نمونههای بسیار زیادیاش در سینمای ایران موجود بوده. اوایل دهه ۶۰ درست شده که بیست و چند سال پیش است تا الان. نمونههای بسیار مختلفی وجود دارد. حتی زمانی که من میخواستم کار کنم با توجه به تمام این نمونهها کار کردم. چون قانون نوشته شدهای وجود ندارد که یک فیلمساز کار اولی مثل من بخواهد به آن استناد کند و بر اساس آن کدها کار کند. طبیعتا این فیلم در زمان خودش، الان بیش از سه سال دارد از آن زمان میگذرد، فضایی که آن موقع وجود داشته یک وقت فضا بازتر است. یک وقت محدودتر است. ما در فضای بازتری داشتیم کار میکردیم. فیلمهای مشابه زیاد داشتند ساخته میشدند.
من خودم با توجه به تمام فیلمهایی که دیده بودم در سینمای ایران به طور رسمی و روی پرده، نمونههای مشابهی را جمعآوری کردم که امکان میداد اجرای سینمایی مشابهی بخواهیم داشته باشیم. هیچ صحنهای در فیلم وجود ندارد که نمونه مشابهش یا اجرای سینمایی مشابهش در فیلم رسمی وجود نداشته باشد. تازه فیلمهایی که پر از ستاره است. فیلم من فیلمی است که از ستاره سینما استفاده نکرده، فیلم حرفهای نبوده، به هدف اکران روی پرده نبوده. اینها بهانههایی است که نمونهاش را... یک ویدئو کلوب ساده را نگاه کنند نمونههای بسیار زیادی را پیدا میکنند که در تمام سالهای گذشته ساخته شده. حالا یک فیلمساز کار اولی از کجا بفهمد که ۴ سال پیش فیلمی را میسازد، ۴ سال بعد با سلیقههای جدید و معیارهای جدید قرار است کار ۴ سال قبلش قضاوت شود؟ این مقدار خیلی زیادی بیانصافی است و برای من واقعا قابل درک نیست.
- گمان نمیکنید مجموعهای را که در فیلم به نمایش گذاشتید موجب این نوع واکنش شده و نه تکتک مصادیق که ممکن است که در این فیلم یا آن فیلم یا چندین فیلم دیگر وجود داشته باشند ولی همهاش در یک جا جمع نشده باشند؟
من از خدا میخواهم که مجموعه تمام این مصادیق در کلیت فیلم مورد توجه قرار گیرد. چون نتیجه چیزی نخواهد بود جز یک فیلمی که متعهد خودش را دانسته که دردهایی را که اطراف خودش میبیند بیان کند.
این فیلم حرفی ندارد جز این که درد عدهای از جوانهای تهران را با معضلاتی که تهران امروز دارد، این کلانشهری که از در و دیوارش گرفتاری و بدبختی دارد بالا میرود بخواهد این مشکلات را بیان کند و دنبال راه حلی بگردد. نه فیلم. راه حل پیدا کردن کار هنرمند نیست. کار هنرمند این است که طرح مسئله کند.
مگر این همه از دردآشنایی و متعهد بودن هنر حرف زده نمیشود؟ در خود ایران در خود روزنامههای رسمی در خود کتابهای درسی. مگر این فیلم کاری جز این کرده؟ که این دردها را طرح مسئله کرده. نمونهها از تمام نمونههایی که در روزنامهها و مجلههای رسمی ایران مطرح میشود برداشته شده. اگر اینها وجود ندارد، پس روزنامهها چه میگویند؟ اگر این مشکلات وجود دارد پس کار هنرمند چه میشود؟ مگر غیر از این است که به این مسائل نگاه کند؟ به سرگردانی نسل جوان؟ به آسیبهایی که ناشی از مهاجرت است، ناشی از مهاجرت مغزها، استعدادها و سرمایههای مملکت است؟ خب، این فیلم دارد به همینها اشاره میکند و چه قدر خوب که اتفاقا بچهها و نسل جوان بتوانند فیلمی را ببینند که از زاویه نگاه خودشان دارد طرح مسئله میکند. در نتیجه میشنوند، میبینند، پیام فیلم و حرف فیلم را دریافت میکنند. این همه فیلمهای نصیحتگو و سریالهای نصیحتگو ساخته میشود، به گوش کسی هم نمیرود. مگر تاثیری دارد؟ فیلم همین طوری میتواند تاثیرگذار باشد. همین طوری میتواند زنگ خطر به صدا دربیاورد. برای جوانها، برای این که فردایی از پس امروز ببینند. برای این که عاقبتاندیشی کنند. برای این که تصویر را بتوانند از منظری خارج از آن چیزی که خودشان درگیرشاند ببینند. فیلم بیانگر تمام این درگیریها و گرفتاریهاست.
اتفاقا ای کاش فیلم در کلیتش بهاش نگاه شود و نه در جزئیات صحنهها که حالا این صحنه این طوری و آن صحنه جور دیگر. از قضا مشابه تمام این چیزهایی را که در اخبار وجود دارد در فیلمهای دیگر هم میشود دید. به اضافه این که این اظهار نظرها و برداشتهایی که از یک اثر هنری صورت میگیرد میتواند خارج از فضای آن فیلم باشد و آن کسانی که این برداشتها و اظهار نظرها را میکنند مسئول گفتههای خودشاناند. والا فیلم همان چیزی است که هست. همان چیزی است که همان حرفی را میزند که خود فیلم میزند، والا خارج از آن که همه چیز میشود اظهارنظرها و برداشتهای شخصی.
- خانم موسوی، صحبتهایی هم بوده که صحنههای فیلمبرداری شده دیجیتال «تهران من، حراج» برای تدوین در استرالیا غیرقانونی از ایران خارج شده. آیا چنین اقدام غیرقانونی انجام شده؟
نه. اصلا چنین چیزی واقعیت ندارد. به خاطر این که فیلم مطلقا اصلا در این فضاها نبوده. ما خیلی راحت فیلمبرداری کردیم، بدون مسئله فیلمبرداری کردیم و من هرجایی که حاضر شدم و در هر جلسهای که حاضر شدم و هر مصاحبهای که انجام دادم به طور روشن این را گفتم که هرگز موضوع غیرقانونی بودن راجع به این فیلم وجود ندارد. اگر فیلمی راجع به فضاهای غیرقانونی است، معنیاش این نیست که خودش هم غیرقانونی است. اگر یک صحنهای آدمکشی وجود دارد معنیاش این نیست که خود آن فیلم دست در کار آدمکشی دارد. اگر توی فیلم هر اتفاقی میافتد معنیاش این نیست که فیلم واقعا درش آن اتفاق افتاده. اینها دیگر چیزهای واضحی است که هرکس که دو تا فیلم در زندگیاش نگاه کرده باشد میداند و قرار نیست که فیلمی که موضوعش دردهای جامعه است خودش بخواهد در معرض این اتهام قرار گیرد. اینها به نظر من فقط ناشی از یک جو متشنج میشود که الان متاسفانه دارد دامن هنرمندان را میگیرد.
- از توزیع و تکثیر فیلم و نحوهاش در ایران خبری دارید؟
اصلا. اگر خبر داشتم که میتوانستم جلویش را بگیرم. من تا جایی که دستم رسید، وقتی که فهمیدم فیلم طبق معمول که فیلمها راه پیدا میکنند به اینترنت، هرکجا شبانهروز من روی اینترنت بودم. سعی میکردم پیدا کنم ببینم کجا فیلم دارد در دسترس قرار میگیرد برای داونلود. کلی تلاش میکردم که جلویش را بگیرم. هیچ فیلمسازی نیست که دلش بخواهد فیلمش در اینترنت در دسترس قرار گیرد. یا بخواهد به صورت قاچاقی پخش شود. کدام فیلمسازی است که از یک چنین جریانی بخواهد استقبال کند؟ قطعا اگر من میدانستم که این فیلم چطوری و از چه راهی دارد راه پیدا میکند به بازار سیاه، جلویش را میگرفتم. منتها کوچکترین اطلاعی راجع به آن نداشتم. بعد هم از اختیار و کنترل فیلمساز اینها خارج است. مسائلی که مربوط به بازار سیاه میشود و توی آن حوزه باید جلویش گرفته شود.
- در افواه هست که عدو شود سبب خیر... فیلم شما الان حتی از هفته پیش هم شناخته شدهتر است. توزیعکنندگان فیلمتان دستکم از این نتیجه راضی نیستند؟
من اصلا گمان نمیکنم چنین چیزی بخواهد برای فیلم من اهمیتی داشته باشد. به خاطر این که من هیچ وقت چنین آدمی نبودم که سوار موجی شوم. الان هم مطلقا رضایتی ندارم از این که فیلمم بخواهد به خاطر این که بازیگر فیلمم گرفتار است نمایش پیدا کند. چون اصلا هدف و انگیزه فیلم این نیست. فیلم یک پروژه دانشجویی بوده که ۴ سال پیش مراحل پیشتولیدش شروع شده و سال ۸۷ ساخته شده. پروژه پایاننامه من بوده و کار خودش را کرده. الان هم همه ذهنم واقعا روی فیلمنامه بعدی بود که این ماجراها پیش آمد. والا مطلقا نه هدفم این است و نه انگیزهام این است و نه خوشحالم از این جریان که خداینکرده گرفتاری مرضیه بخواهد باعث این شود که از قبلش فیلم بخواهد عوایدی داشته باشد. مطلقا این طور نیست و من اصلا دلم نمیخواهد فیلمم به این خاطر هیچ کجا نمایش پیدا کند.
- از فیلمنامه بعدیتان صحبت کردید. آن هم درباره ایران است؟
من همه فکر و ذکرم راجع به ایران است. تمام این سالها که ایران نبودم همه انگیزهام این بوده که به ایران برگردم و فیلم بسازم. همیشه دلم میخواسته که فیلم محصول مشترک بسازم به خاطر این که فکر کردم سینمای ایران و سینمای دنیا مثل بقیه آن چیزی که ما به عنوان سینمای جهان میشناسیم یک حوزه مشترکی برای تبادل نظر و شیوه و سبکهای سینمایی پیدا کنند. از طریق همین ماهایی که فیلمسازهایی که کار اولی هستیم و دانشجویان سینما و هنرجویان فیلم هستیم، همیشه فکر کردم این راهی خواهد بود در آن جهت. و دلیل این هم که این فیلم را همیشه دلم میخواسته به این صورت بسازم همین بود. الان هم همه فکرم و ذکرم ایران است و این که فیلم بعدیام را دلم میخواهد در ایران بسازم. و واقعا داشتم روی این فیلم بعدیام کار میکردم که این جریانها شد و تمام فکرم را اشغال کرده و شب و روز برایم نگذاشته.
- یک خلاصهای ازش میتوانید بگویید؟ اسمش معلوم است؟
اصلا باور کنید که نمیتوانم به آن فکر کنم و نمیخواهم که ازش حرف بزنم. تمام ذهنم الان معطوف به این است که کی مرضیه آزاد میشود و کی عوامل فیلم این گرفتاریها برایشان حل میشود. فقط همین.