محمد سرافراز با حکم رهبر جمهوری اسلامی، رئيس سازمان صدا و سيما شد و جانشين عزتالله ضرغامی.
سرافراز در نخستين اظهارنظر رسمی خود پس از تصدی رياست سازمان صدا و سيما، و در جلسهی توديع عزتالله ضرغامی، بخش مهمی از نگاه خود، و نيز کيفيت تکيهاش به رهبر جمهوری اسلامی را تبيين کرد؛ و ازجمله گفت: «آمريکا در منطقه عراق و افغانستان را اشغال نظامی کرد و با تدبيری که در جمهوری اسلامی ايران انديشيده شد بهويژه با تدابير رهبری معظم انقلاب اسلامی اين تهاجم و اشغال نظامی شکست خورد. ترفند آنان در مقابل اين قضيه در داخل کشور فتنه ۸۸ بود که با هدف سرنگونی حکومت مبتنی بر آراء مردم شکل گرفت.»
اين، البته بهمعنای عدم تأثير رئيس جديد در خروجی سازمان عريض و طويلی صدا و سيما نيست. برخی ويژگیهای شخصی و شخصيتی سرافراز، پارهای تغييرات را در راديو و تلويزيون رسمی نظام، قابل پيشبينی میکند. اما وجه مهم ماجرا، گستره و سقف تغييرات است. نگاهی به کارنامهی سرافراز و جايگاه واقعی رسانه ملی، ارزيابی را تدقيق میکند.
سرافراز کيست، کارنامهاش چيست؟
محمد سرافراز (متولد ۱۳۴۰)، فرزند ابوالفضل سرافراز، روحانی نزديک به حزب جمهوری اسلامی، و نماينده ولی فقيه در هواپيمايی جمهوری اسلامی است. دو برادر وی در حوادث پس از انقلاب جان باخته، و به تعبير رسمی در جمهوری اسلامی «شهيد» شدهاند. برادر بزرگتر وی (جواد)، مسئول دفتر سيدمحمد بهشتی بود، و بههمراه وی در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ کشته شد. برادر ديگر سرافراز (علی) نيز در جنگ با عراق قربانی شد.
سرافراز که از بستگان سببی سعيد امانی، عضو موسس جمعيت موتلفه اسلامی است، همسويی فکری جدی با «راست سنتی» دارد. وی در مقطعی (ابتدای دهه ۶۰) در روزنامه رسالت مشغول به کار بوده است. پس از آنکه علی لاريجانی از وزارت ارشاد به صدا و سيما آمد، سرافراز به سفارش محمدجواد لاريجانی از شورای سردبيری رسالت به صدا و سيما فراخوانده، و در آنجا در مقام معاون برون مرزی مشغول بهکار شد.
او که دانشآموختهی دکترای علوم سياسی ـ از دانشگاه بيروت، و بهشکل «دانشجوی پروازی» ـ است، ساختار معاونت برون مرزی صدا و سيما را دچار تغيير و تحول تدريجی و البته مهم کرد. اين بخش صاحب رايانه شد، و سيستم دريافت و ترجمه خبر در آن دچار دگرگونی گرديد. از نيمه دهه ۷۰ اينترنت در اين بخش بهکار گرفته شد (حتی قبل از معاونت سياسی صدا و سيما)؛ رخدادی که واجد تحول بخش برون مرزی به اخبار بود.
سرافراز آنگاه با هدايت گروهی از کارشناسان، شبکه "العالم" را راهاندازی کرد. شبکهای که نخستين شبکه ۲۴ ساعته خبری به زبان عربی در ايران و نيز سطح منطقه خاورميانه بود. العالم در سال ۱۳۸۰ افتتاح شد. با استفاده از تجربهی "العالم"، شبکهی "پرس تیوی" نيز به زبان انگليسی در سال ۱۳۸۶ راهاندازی شد.
شبکهی "آی فيلم" در سال ۱۳۸۹، و در مقام رقابت با شبکههای ماهوارهای نيز در نوع خود نوآوری محسوب میشد. فيلمهای اين شبکه بعدتر به عربی نيز ـ در باند صدايی ديگر ـ پخش شد. سيما هم به تقليد از "آی فيلم"، شبکههای "نمايش" و "تماشا" را تأسيس و فعال کرد.
افزون بر راهاندازی کانالهای متعدد راديويی، سرافراز همچنين بانی تأسيس شبکهی تلويزيونی "هيسپان تیوی" شد که به زبان اسپانيولی برای مخاطبان آمريکای لاتين برنامه پخش میکند.
اين شبکههای راديويی و تلويزيونی، در رقابت با شبکههای خارجی، ناگزير از عبور از برخی خطوط قرمز نظام شدند.
سرافراز به «تمرکزگرا بودن» و «برخورد از بالا» و «تعامل اثباتی ضعيف با ديگران» معروف است؛ او هرچند جوانان را شريک پروژههای خود میکند اما همهی اختيارات را بهگونهای متمرکز کنترل میکند.
وی همچنين از منتقدان حجيم شدن بیرويهی سازمان صدا و سيماست، و به به کوچک شدن رسانهی ملی باور دارد. اما بعيد است بتواند لشکری را که در اين سالها در رسانه حکومتی جمع شده ـ و به ۵۰ هزار نفر میرسد ـ تقليلی معنادار دهد.
سرافراز به نحوهی پخش خبر در صدا و سيما نيز نقد دارد. از اين زاويه، تغييرات در معاونت سياسی اين سازمان، اگر رئيس جديد را زور و جسارت کافی باشد، دور از ذهن نيست.
اما در ملاحظه ای مهم، رئيس جديد صدا و سيما، شهره به اعتقاد به ولايت مطلقه فقيه و رهبری نظام سياسی است. برخی منابع آگاه معتقدند، از اين زاويه شايد کمتر مدير ارشدی در صدا و سيما چون سرافراز، خود را در پنهان و پيدا، مجری ديدگاههای شخص اول نظام بداند.
سرافراز همچنين مشهور است به داشتن ديدگاههای نزديک به "کيهان" دربارهی نقش غرب، و بهطور مشخص ايالات متحده. وی موضعی بهشدت ضدآمريکايی دارد و بهشکلی غريب به «تئوری توطئه» واشنگتن ـ در عرصههای گوناگون ـ معتقد است.
وی اين را در نخستين سخنرانی رسمیاش بهشکلی محسوس بروز داده؛ وی در همين نطق کوتاه، مکرر به نقش منفی و «ترفند»ها و «توطئه»های «دشمن» (کليدواژهی محبوب آيتالله خامنهای) و بهطور مشخص آمريکا در تحولات منطقه، اشاره کرده است.
وی هرچند عضو حزب و جمعيتی نيست، اما کاملا در حوزهی گفتمانی «محافظهکاران/ اصولگرايان» قابل دستهبندی است؛ نيز، از مخالفان جدی جنبش سبز محسوب میشود؛ به تعبير ضرغامی: «او در جريان حوادث سال ۸۸ و فتنه، خوش درخشيده و مأموريتهای خود را با موفقيت انجام داده است.»
بهطور مشخص ـ و به عنوان شاهدی مهم ـ پرس تیوی به پخش اعترافهای اجباری بازداشتشدگان پس از انتخابات رياست جمهوری ۱۳۸۸ و دادگاههای نمايشی و فرمايشی مترتب بر آن، اقدام کرد. رفتاری که نه تنها اعتبار حرفهای اين شبکه را مخدوشتر ساخت بلکه منجر به منتفی شدن حقوق پخش اين شبکه در اروپا، محکوميت و جريمهی سنگين مالی برای آن (افزون بر ۱۵۶ هزار دلار)، و نيز قرار گرفتن نام سرافراز (رئيس شبکهی "پرس تیوی") در فهرست تحريم اتحاديه اروپا ـ از سال ۱۳۹۱ ـ بهمثابهی يکی از ناقضان حقوق بشر در ايران شد.
گستره و سقف مانور رئيس صدا و سيما
مطابق قانون اساسی، عزل و نصب رئيس سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی با رهبری نظام است. همچنين نهادی با عنوان «شورای نظارت بر سازمان صدا و سيما»، متشکل از نمايندگان سه قوه مجريه، قضاييه و مقننه بر عملکرد رسانه رسمی جمهوری اسلامی، نظارت میکند.
در حال حاضر، ابراهيم رئيسی، دادستان کل کشور و معاون قديمی و پرسابقهی قوه قضاييه، رياست اين نهاد را برعهده دارد.
حکومتی بودن رسانهی ملی در ايران، انتخاب رئيس آن توسط رهبری نظام، و فقدان رسانههای رقيب خصوصی در حوزهی راديو و تلويزيون، اميد تغيير محسوس و جدی به نفع دموکراسی و حقوق بشر در خروجی صدا و سيما را منتفی میسازد.
حتی در خوشبينانهترين نگاه نيز نمیتوان متصور شد که رئيس سازمان صدا و سيما، رياست تام و تمام امپراتوری اين رسانهی بیرقيب در داخل مرزهای ايران را برعهده داشته باشد. مستقل از ارادت و اعتقاد سرافراز به رهبر جمهوری اسلامی، هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی، صدا و سيما را به يکی از ابزارهای مهم بازتوليد اقتدار غيردموکراتيک خود تبديل کرده، و با تکيه بر آن، به تحريف حقيقت و بازنشر ايدئولوژی خود مشغول است. اينچنين، هرگونه اقدام «گريز از مرکز» و مغاير با چهارچوبهای رژيم اقتدارگرا، مورد نقد و مواخذه قرار خواهد گرفت.
و اين، مستقل از کارنامه و پيشينهی شخص سرافراز است که متکی بر آن، به اين سمت مهم منتصب شده است. به ديگر سخن، وی «امين رهبر جمهوری اسلامی» در بازوی رسانهای و تبليغاتی حکومت مبتنی بر ولايت مطلقه فقيه است.
شايد بهخاطر پيشينهی کار سرافراز در حوزهی خارجی، برخی خطوط قرمز اجتماعی و فرهنگی در صدا و سيما دچار اصلاحات و تعديل شود، يا در فرم ارائهی برنامهها، تغييراتی برجسته و محسوس گردد، اما خروجی متعهد به ايدئولوژی رسمی و محدود به رژيم اقتدارگرا، همچنان جاری خواهد بود. به تعبير ديگر، هرچند شکل مهمترين برنامههای سياسی صدا و سيما (ازجمله و بهويژه اخبار) دچار ترميم و اصلاح شود، اما نمیتوان اميدی به تغيير محتوای آن در راستای تعهد به حقيقت و نيز آزادی بيان و نشر عقايد گوناگون داشت.
رسانهای که بايد «ملی» باشد، همچنين بخشی مهم از ساختار سياسی قدرت را نمايندگی و متبلور میکند و در عمل «حکومتی» شده؛ و قابل پيشبينی است که هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی، به هر تمهيد، آن را کنترل و هدايت نمايد.
اينگونه انتظار صدا و سيمای سربلند داشتن از سازمان تحت رياست سرافراز، نسبت چندانی با واقعيتهای جاری در رژيم اقتدارگرای متکی به حاکم مطلقه، برقرار نمیکند.