در طول يکسال گذشته که ايران و گروه پنج به علاوه برای دستيابی به توافق جامع و نهايی گفتگو می کردند، يکی از پرسروصداترين کشورها در ميان شش کشور، فرانسه بوده است.
فرانسه کشوری است که وزير خارجه پيشينش در اوايل سالهای دو هزار، بسيار برای دستيابی به يک توافق با ايران تلاش کرد. توافقی که ابتدا به دست آمد و کمی بعد با مخالفت هايی در واشنگتن و اقداماتی از سوی ايران، فروپاشيد.
حال اين کشور همچنان بر سر ميز مذاکره با ايران حضور دارد و گهگاه اظهارنظرهای مقام هايش درباره مذاکرات هسته ای جنجال به پا می کند. برای بررسی نقش فرانسه و چشم انداز مذاکرات هسته ای که مهلت آن سوم آذر ماه به پايان می رسد، راديوفردا با فرانسوا نيکولو، سفير پيشين فرانسه در ايران بين سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ گفتگو کرده است. آقای نيکولو در سالهای اخير، مقالات متعددی درباره سياست خارجی ايران و خصوصا برنامه هسته ای اين کشور نوشته است.
آقای نيکولو ابتدا از فرانسه شروع کنيم. کشوری که شما در سالهای گذشته نمايندگی آن را در تهران بر عهده داشتيد. به نظرتان از نوامبر سال پيش که فرانسه رويکردی بسيار سفت و سخت در قبال مذاکرات داشت تا امروز، آيا تغييری در اين موضع فرانسه ايجاد شده است؟
راستش من فکر نمی کنم که در يکسال گذشته تغييری در موضع فرانسه ايجاد شده باشد. اما ما شاهد يک تغيير موضع در سياست خارجی فرانسه بسيار پيشتر از اين بوديم،و آن هم زمانی بود که در سال ۲۰۰۷ ، رياست جمهوری شيراک به پايان رسد و نيکولا سارکوزی جايگزين او شد.
تا زمان روی کار آمدن سارکوزی می توانم بگويم که فرانسه موضعی ميانه رو در قبال اين پرونده هسته ای داشت و می خواست که دو طرف مذاکره را به يکديگر نزديک کند. و می توانم بگويم که با آمدن سارکوزی،فرانسه موضعی به نسبت سخت تر اتخاذ کرد و اگر خاطرتان باشد او بسيار نزديک تر به جورج بوش رييس جمهوری آمريکا بود. و اين موضع سخت سارکوزی حتی زمانی که اوباما به قدرت رسيد نيز ادامه يافت.
می توانم بگويم که حتی زمانی بود که اوباما و آمريکا در مقايسه با فرانسه، موضعی بازتر نسبت به ايران داشتند. و با آمدن فرانسوا اولاند نيز اين موضع سرسختانه تقريبا ادامه يافته است. بدين معنی که آنها بسيار موشکافانه به اقدامات ايران می نگرند و مواظبند که مو لای درز نرود. و اگر خاطرتان باشد در نوامبر سال گذشته لوران فابيوس، وزير خارجه، پيش از دستيابی به توافق آمد و گفت که پيش نويس توافق به اصطلاح مسخره است. درست است که آن زمان متن توافق به بهترين شکل ممکن تدوين نشده بود و شکافهايی داشت. اين متن ابتدا توسط ايران و آمريکا مورد مذاکره قرار گرفته بود. و ساير اعضای ۵+۱ در دقيقه آخر فرصت ديدن آن را پيدا کرده بودند. که البته پس از يک هفته مشکلات متن برطرف شد و توافق حاصل شد اما اين موضوع در ذهن همگان مانده است.
پيش از آنکه مذاکرات عمان انجام شود، جان کری به فرانسه رفت و ديداری با همتای فرانسوی خود داشت. آيا به نظر شما اين سفر و ديدار ،اقدامی پيشگيرانه برای جلوگيری از تکرار رخدادهای سال پيش در ژنو بود؟
دقيقا. به نظرم آمريکايی ها از به اصطلاح اشتباه خود در سال گذشته درس گرفتند. آنها بايد به خاطر داشته باشند که در اين مذاکرات تنها نيستند و بايد در اين زمينه با متحدان خود در ارتباط باشند. خصوصا که گمان می رود فرانسه متحدی سخت در اين زمينه است. و از همين جهت هم کری اين را فهميده و برای همين به خود زحمت داد که به فرانسه بيايد و فابيوس را در جريان تازه ترين تحولات مذاکرات قرار دهد که فابيوس باز نگويد که فرانسه نمی دانست که چه چيزی در حال رخ دادن است. کری با لاوروف هم ديدار کرد تا درباره انتقال اورانيوم غنی شده در سطح پايين و توليد ميله های سوخت در روسيه صحبت کنند.
به نظرم آمريکايی ها از به اصطلاح اشتباه خود در سال گذشته درس گرفتند. آنها بايد به خاطر داشته باشند که در اين مذاکرات تنها نيستند و بايد در اين زمينه با متحدان خود در ارتباط باشند. خصوصا که گمان می رود فرانسه متحدی سخت در اين زمينه است.
اين برای توازن برقرار کردن در توافق بسيار مهم است که بخشی از محموله اورانيوم غنی شده در سطح پايين، به اصطلاح خنثی شود، و برای اين خنثی کردن می توانند آن را به روسيه بفرستند. کری با لاوروف ديدار کرد تا مطمئن شود که اين بخش از توافق در مسير درستی قرار دارد. و با اين وضعيت به عمان رفت تا با ذهنی آزادتر با همتی خود محمد جواد ظريف ديدار کند.
ما شاهد ساعتها و روزها مذاکره از يکسال گذشته تا کنون بوديم. آيا به نظر شما دو طرف آمادگی پذيرفتن و انعطاف نشان دادن برای دستيابی به يک توافق جامع و نهايی را دارند؟
به نظرم مذاکره کنندگان، اوباما و کری از يک سو و روحانی و ظريف از سوی ديگر واقعا می خواهند به يک توافق دست يابند. اين ممکن است البته برای تمام بازيگران سياسی در ايران و آمريکا صادق نباشد ولی مذاکره کنندگان می خواهند توافق کنند. و از همين رو هم بايد احتياط کنند چرا که منتقدانی در فضای سياسی داخليشان دارند. همچنان دو مورد اساسی مورد اختلاف است.
تعداد سانتريفوژهاست که البته با اينکه اهميت دارد،اما به نظر من آنقدر مهم نيست. امروز تعداد سانتريفوژها ارزشی نمادين پيدا کرده است. چرا که اگر توافق بشود، همه دنيا منتظرند ببينند طرفين بر سر چه تعداد سانتريفوژ برای ايران توافق کرده اند، چهار هزار، پنج هزار يا نه هزار سانتريفوژ.
يکی تعداد سانتريفوژهاست که البته با اينکه اهميت دارد،اما به نظر من آنقدر مهم نيست. امروز تعداد سانتريفوژها ارزشی نمادين پيدا کرده است. چرا که اگر توافق بشود، همه دنيا منتظرند ببينند طرفين بر سر چه تعداد سانتريفوژ برای ايران توافق کرده اند، چهار هزار، پنج هزار يا نه هزار سانتريفوژ. و مورد دوم که مورد اختلاف است، روند تعليق و رفع تحريم هاست. مسلم است که ايرانی ها می خواهند اين اتفاق هر چه سريعتر رخ دهد. اما آنها می دانند که اينچنين نخواهد شد خصوصا با وضعيت سياسی ای که مثلا اوباما امروز با کنگره دارد. کنگره ای که با توافقی که به نفع ايران باشد، موافق نيست.
بسياری از تحليلگران بر اين باورند که بيشتر از اينچنين چالشهايی، موضوع اراده سياسی است. شما تا چه حد اين اراده سياسی را کليد دستيابی به يک توافق جامع و نهايی می بينيد؟
مشکل اينجاست که هر يک از طرفين خط قرمزهايی را تعيين کرده است. و وقتی شما به صورت عمومی خطوط قرمز تعيين می کنيد، بايد از آن دفاع کنيد و به نوعی اسير آن می شويد.
مثلا جان کری پيشتر گفت که محدوديت بر برنامه هسته ای ايران بايد به گونه ای اعمال شود، که برای توليد مواد لازم برای يک بمب احتياج به يکسال زمان داشته باشد. همان موضوع زمان گريز، که يعنی چقدر برای تعداد مشخصی سانتريفوژ زمان لازم است تا اورانيوم غنی شده با درصد بالا توليد کند که بتوان در سلاح هسته ای استفاده کرد. که برای يک بمب حدود ۲۵ کيلوگرم اورانيوم غنی شده با درصد بالا لازم است. و وقتی که شما می گوييد اين روند بايد يکسال طول بکشد و بعد مثلا با ۹ هزار سانتريفوژ ( همان مقداری که ايران هم اکنون به صورت فعال دارد) موافقت کنيد؛ محاسبه نشان می دهد که به جای يکسال، اين روند مثلا ده ماه طول می کشد.
و شما چون اين را به صورت عمومی اعلام کرديد ، اسير گفته خود می شويد. در طرف مقابل هم همين وضعيت است. مثلا ايران گفته ما حتی يک سانتريفوژ را هم بر نمی داريم. اين يعنی ايرانی ها نمی توانند حتی يک رقم پايين تر از ۹ هزار سانتريفوژی را که دارند، قبول کنند. اما به نظر من اين اعداد ، هزار تا کمتر يا بيشتر خيلی مهم نيست اما تبديل به موضوعی نمادين شده و همه می ترسند که نتيجه چه خواهد بود. اگر توافق کنند و به کشورهايشان برگردند و بگويند حال ما با اين تعداد موافقت کرديم. و به نظرم اين موضوع است که دستيابی به توافق را اينچنين سخت کرده است.
با چنين وضعيتی آيا فکر می کنيد که آنها موفق به دستيابی به توافق تا روز سوم آذر ماه می شوند؟
بايد در نظر داشت که طرفين برای بسياری از مسايل مهم، شايد خيلی مهمتر از تعداد سانتريفوژ ، راه حل پيدا کرده اند؛ مثلا نحوه نظارت آژانس بين المللی انرژی اتمی، يا ايجاد تغييراتی در تاسيسات آب سنگين اراک که پلوتونيوم کمتری توليد کند که توانايی توليد سلاح را کاهش می دهد.
اين سوال خوبيست. من همچنان خوش بين هستم، به اين معنی که شايد کاملا منطقی فکر نمی کنم، اما بايد اين تلاش بی وقفه ی که دو طرف برای دستيابی به اين توافق را در نظر داشته باشيم. و بايد در نظر داشت که طرفين برای بسياری از مسايل مهم، شايد خيلی مهمتر از تعداد سانتريفوژ ، راه حل پيدا کرده اند؛ مثلا نحوه نظارت آژانس بين المللی انرژی اتمی، يا ايجاد تغييراتی در تاسيسات آب سنگين اراک که پلوتونيوم کمتری توليد کند که توانايی توليد سلاح را کاهش می دهد. و اين جای تاسف خواهد داشت که برای ۵ درصد، همه توافق فروبپاشد، و هيچ توافقی به دست نيايد. و برای همين به نظرم در دقيقه آخر، طرفين تلاشی نهايی را خواهند کرد که به توافق دست پيدا کنند.