۳۵ سال پیش در یکشنبهای پاییزی در سیزدهم آبان ۱۳۵۸ گروهی از دانشجویان انقلابی که خود را دانشجویان پیرو خط امام مینامیدند، از دیوار سفارت آمریکا در تهران بالا رفتند و دهها کارمند این سفارت را بهگروگان گرفتند. واقعهای که به گفته خود این دانشجویان قرار نبود بیش از دو یا سه روز طول بکشد اما همانطور که زمان گروگانگیری بیشتر از آنچه خود دانشجویان پیشبینی کرده بودند، طول کشید، تاثیرهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن بر ایران حتی تا همین امروز هم باقی مانده است.
بحران گروگانگیری که چند ماه بعد از انقلاب اسلامی رخ داد، نقطه پایانی بر روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا بود.
به گزارش سرویس رادیو و تلویزیونهای عمومی آمریکا، پیبیاس، بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران از زمان جنگ جهانی دوم تا آن زمان، تنها واقعهای بود که در رسانهها و مطبوعات جهان بیشترین توجه را از آن خود کرده بود.
در سی و پنجمین سال حادثه گروگانگیری سفارت آمریکا، رادیو فردا به بررسی علل و ریشههای این واقعه، آنچه در ۴۴۴ روز گروگانگیری گذشت و تاثیرات بینالمللی و داخلی آن بر ایران و منطقه پرداخته است.
Your browser doesn’t support HTML5
در بخش پیش به اسنادی اشاره کردیم که دانشجویان گروگانگیر از سفارت آمریکا بدست آوردند.
آیتالله خمینی از ابتدا در سخنرانی های خود آمریکا را دشمن ایران معرفی کرده و بارها تاکید کرده بود که ایالات متحده آمریکا منشا مشکلات است.
یک روز پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران یعنی در روز ۱۴ آبان ۱۳۵۸ آیتالله خمینی آمریکا را «شیطان بزرگ» نامید و از سفارت آمریکا بعنوان لانه جاسوسی نام برد.
آیتالله خمینی حتی در اردیبهشتماه ۱۳۵۸ گفته بود که ایران نیازی به رابطه با آمریکا ندارد و افزوده بود:« دولت آمریکا به ما گفته بود اگر اعدامها در ایران ادامه پیدا کند، روابط ایران و آمریکا قدری به خطر میافتد. الهی به خطر بیفتد. ما روابط با آمریکا میخواهیم چه کنیم؟ روابط ما با آمریکا روابط یک مظلوم با ظالم است. روابط یک غارت شده با غارتگر است. روابط میخواهیم چه کنیم؟»
شعاری که بعد از انقلاب سال ۵۷ به وفور در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر ایران شنیده میشد شعار «مرگ بر آمریکا» بود. این شعار پیش از سخنرانی آیتالله خمینی و دیگر مقامهای حکومت جمهوری اسلامی و گاه در میان سخنرانی آنها هم شنیده میشد.
جان لیمبرت، یکی از گروگانها:« سردادن شعار مرگ بر آمریکا در آن روزها انقدر عادی بود که تقریبا ارزشش را از دست داده بود.»
جان لیمبرت، دبیر دوم سفارت آمریکا در ایران به رادیو فردا میگوید پیش از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان تندرو پیرو خط امام هم شعار مرگ بر آمریکا را در خیابانها شنیده بود.
آقای لیمبرت میگوید:« انقدر عادی بود که تقریبا ارزشش را از دست داده بود. این خوراک هر روزه ما بوده. حتی از قبل از گروگانگیری هم شعار مرگ بر آمریکا میدادند. خیلی مسخره بود. اگر آدم بگوید مرگ بر سیاستمدار معنی دارد. اما مرگ بر یک کشور یا یک سیستم معنی ندارد. با این حرفها خودشان را بیارزش کردند.»
استفان کینزر، روزنامهنگار و تحلیلگر:«در سفری که به ایران داشتم دریافتم که مردم ایران بهشدت طرفدار آمریکا هستند. فکر میکنم آنها بزرگترین مردم طرفدار آمریکا در دنیا هستند. فکر میکنم اگر بخواهید امکان آشتی با آمریکا را از نظر مردم عادی بسنجید، در ایران و شاید هم در مناطقی از آمریکا طرفداران زیادی پیدا خواهید کرد.»
استفان کینزر، روزنامهنگار، نویسنده روزنامه نیویورکتایمز و تحلیلگر سیاسی که خود به ایران سفر کرده، معتقد است که شعار شیطان بزرگ یا مرگ بر آمریکا اهمیت چندانی ندارد.
آقای کینزر میگوید:« من فکرنمیکنم گفتن شیطان بزرگ یا شعاری مثل مرگ بر آمریکا الان در ایران و آمریکا اهمیتی داشته باشد. من در سفری که به ایران داشتم دریافتم که مردم ایران بهشدت طرفدار آمریکا هستند. فکر میکنم آنها بزرگترین مردم طرفدار آمریکا در دنیا هستند. هیچوقت و در هیچکجا وقتی میگفتم آمریکایی هستم به اندازه ایران با من برخورد خوبی نشده. بنابراین فکر میکنم اگر بخواهید امکان آشتی با آمریکا را از نظر مردم عادی بسنجید، در ایران و شاید هم در مناطقی از آمریکا طرفداران زیادی پیدا خواهید کرد.»
هنری پرکت، مسوول میز ایران در وزارتخارجه آمریکا در زمان گروگانگیری:« شعار مرگ بر آمریکا توسط گروهی از تندروها داده میشود که خیلی از آمریکا بدشان میآید و میترسند رابطه خوب و محترمانهای بین دو کشور برقرار شود. ما درآمریکا همین نوع تندروها را داریم. افرادی هستند که مایل نیستند گذشته را فراموش کرده و پشت سر بگذارند. »
هنری پرکت، مسوول میز ایران در وزارتخارجه آمریکا در زمان گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران، به رادیو فردا میگوید دادن چنین شعارهایی کار تندروهاست که در هر دو کشور وجود دارند. آقای پرکت میگوید:« هیچ کشوری دوست ندارد در موردش اینطوری صحبت شود. بویژه آمریکاییها که مغرور هستند. اما فکر میکنم که این شعارها توسط گروهی از تندروها داده میشود که خیلی از آمریکا بدشان میآید و میترسند رابطه خوب و محترمانهای بین دو کشور برقرار شود. ما درآمریکا همین نوع تندروها را داریم. افرادی هستند که مایل نیستند گذشته را فراموش کرده و پشت سر بگذارند. »
آقای پرکت که در ایران هم زندگی کرده میگوید مردم ایران بسیار مهماننواز هستند و نسبت به آمریکا احساسی دوستانه دارند. او میافزاید:« من از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ در ایران زندگی و کار کردم. در این مدت به شهرهای مختلف ایران هم سفر کردم و با خیلی از ایرانیها آشنا شدم. هر جایی که ایرانیها من و همراهانم را میدیدند، با مهماننوازی و دوستانه با ما برخورد میکردند. من از زمان گروگانگیری به ایران سفر نکردهام اما احساسم این است که مردم عادی در ایران احساساتی دوستانه نسبت به آمریکا دارند. فکر کنم این احساس دوستانه نسبت به آمریکا بیش از هرکشور دیگری در خاورمیانه در ایران وجود داشته باشد. خیلی بد است که ما نمیتوانیم از این احساسات دوستانه برای ترمیم روابط ایران و آمریکا استفاده کنیم.»
آیتالله خمینی اما در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود که حساب مردم آمریکا از حکومت این کشور جداست.
با اینحال شعار مرگ بر آمریکا یکی از شعارهای رسمی حکومت ایران تبدیل شد و در هر نمازجمعه از سوی نمازگزاران سر داده میشود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام سال گذشته مخالفت خود را با شعار مرگ بر آمریکا اعلام کرد و گفت که حتی آیتالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی موافق حذف این شعار بوده است.
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران در سال ۱۳۹۲ در سفر به آمریکا در گفتوگو با شبکه تلویزیونی ایبیسی آمریکا درباره شعار مرگ بر آمریکا گفت: «من فکر میکنم منظور آنها سیاست باشد. منظور آنها مردم آمریکا نیست. رهبر ایران و روسای جمهوری مختلف ایران بارها گفتهاند که با مردم آمریکا نزاع نداریم. مردم آمریکا خوب هستند، صلحدوست هستند، مردم سخاوتمندی هستند که به کمک نیازمندان در سراسر دنیا آمدند و این چیزی است که من تحسین میکنم و احترام زیادی برای آن قائل هستم. متاسفانه این سیاستهای دولت آمریکا بوده که برای سالهای زیاد عامل بیثباتی در منطقه ما بوده. آمریکا از دیکتاتورها حمایت کرده. اگر مردم آمریکا بدانند که دولت کشورشان از چه نوع دولتهایی در منطقه حمایت میکند، متعجب خواهند شد. »
نخستین تقابل آمریکا با دنیای اسلام
شبکه خبری سیانان بحران گروگانگیری سفارت آمریکا را نخستین تقابل آمریکا با دنیای اسلام نامیده است. تحلیلگران میگویند بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران یکی از دردناکترین حوادث دیپلماتیک در تاریخ آمریکا بوده است.
جان لیمبرت، از گروگانهای آمریکایی:« من بعنوان یک آمریکایی به کودتای ۲۸ مرداد افتخار نمیکنم. کار درستی نبود. هم به ضرر آمریکا بود و هم ایران. اشتباه بزرگی بوده اما این مساله هیچوقت کار زشتی که این گروه (گروگانگیران) در سیزده آبان در ایران کرد را توجیه نمیکند. »
جان لیمبرت، یکی از گروگانهای آمریکایی به رادیو فردا میگوید ممکن بود که دانشجویان تندرو پیرو خط امام نگران کودتای آمریکا بودند اما این مساله این حق را به آنها نمیداد که به سفارت آمریکا حمله کنند.
آقای لیمبرت میگوید:« البته مساله کودتای ۲۸ مرداد و مسایل دیگر به جای خودش. من بعنوان یک آمریکایی به این اتفاقها افتخار نمیکنم. کار درستی نبود. هم به ضرر آمریکا بود و هم ایران. اشتباه بزرگی بوده اما این مساله هیچوقت کار زشتی که این گروه (گروگانگیران) در سیزده آبان در ایران کرد را توجیه نمیکند. البته وقتی دوازده روز قبل از اشغال سفارت آمریکا، رییسجمهوری و مشاور وقت آمریکا تصمیم گرفتند که شاه را به ایران راه بدهند، به وضوح نشان میدهد که تاریخ را بهکلی فراموش کردند. و فراموش کردند که در کودتای ۲۸ مرداد چه رخ داد و چه تاثیری بر فرهنگ سیاسی ایران گذاشت.»
آمریکاییها از دیدن تصاویر دستگیری دیپلماتهای آمریکایی با چشمبند و دستبند در تلویزیون و تظاهرات تعدادی از مردم خشمگین در خیابانهای تهران که شعار مرگ بر آمریکا سر میدادند، وحشتزده بودند. در این میان رسانهها بیش از هر موضوع دیگری به موضوع گروگانگیری میپرداختند. مجری محبوب شبکه سیبیاس هر شب برنامه خبری را با شمردن روزهایی که دیپلماتها در گروگان بودند، به پایان میبرد. شبکه ایبیسی برنامهای به نام نایتلاین تولید میکرد که به موضوع گروگانها اختصاص داشت. تحلیلگران سیاسی معتقدند بحران گروگانگیری موجب تحقیر مردم آمریکا شد.
جیمی کارتر، رییسجمهوری آمریکا سه روش را برای مقابله با بحران گروگانگیری در پیش گرفت. او ابتدا تلاش کردن ایران را منزوی کند، بعد مذاکرات با ایران را آغاز کرد اما ایران از مذاکره مستقیم سر باز زد و در نهایت آقای کارتر از قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا استفاده کرد تا هزینه گروگانگیری را برای ایران بالا ببرد تا گروگانها را آزاد کند.
راهحلهای کارتر بعضا نتیجهبخش هم بود. سازمان ملل، اتحادیه عرب، کشورهای غربی و دهها رهبر مذهبی از جمله پاپ خواستار آزادی گروگانها شدند.
۱۳ آذر ۱۳۵۸ شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامهای از ایران خواست گروگانها را آزاد کند. ۲۴ آذرماه ۵۸ محمدرضا شاه پهلوی آمریکا را به مقصد پاناما ترک کرد.
کارتر که تصور میکرد با رفتن شاه از آمریکا، ایران گروگانها را آزاد میکند، از شاه خواست آمریکا را ترک کند.
منصور فرهنگ، سفیر ایران در سازمان ملل در زمان گروگانگیری سفارت آمریکا با اشاره به این مطلب میگوید که آمریکا قصد کودتا در ایران نداشته و برای همین شاه را از واشنگتن اخراج کرد.
منصور فرهنگ، سفیر پیشین ایران در سازمان ملل:« این تئوری که کارتر و اطرافیان او میخواستند برای برگشت شاه به ایران زمینهسازی کنند، اشتباه بود. اول اینکه ارتشی در ایران وجود نداشت که امکان کودتا باشد. دوم اینکه اگر چنین نیتی بود دیگر شاه را اخراج نمیکردند.»
آقای فرهنگ به رادیو فردا میگوید:« آقای کارتر در کتاب خود نوشته که ابتدا هنری کیسینجیر(وزیر خارجه وقت) و دیوید راکفلر (سرمایهدار متنفذ آمریکایی و از دوستان نزدیک شاه) ۶ ماه روی او کار میکردند که او راضی شود تا شاه برای معالجه به آمریکا برود. تا آن زمان کارتر زیر بار نرفت. بعد برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا به کیسینجر و راکفلر پیوست و به کارتر فشار میآوردند تا به شاه اجازه ورود به آمریکا را بدهد. برژینسکی در کتاب خاطرات خود نوشته که کیسینجر به او گفته اگر او هم از این تصمیم حمایت کند، او حاضر است در سیاست دیگری مربوط به خلع سلاح اتمی از شما حمایت کنم. ولی واقعیت امر این است که کارتر بعد از مدتی که شاه در آمریکا بود، او را از آمریکا اخراج کرد. بنابراین این تئوری که کارتر و اطرافیان او میخواستند برای برگشت شاه به ایران زمینهسازی کنند، اشتباه بود. اول اینکه ارتشی در ایران وجود نداشت که امکان کودتا باشد. دوم اینکه اگر چنین نیتی بود دیگر شاه را اخراج نمیکردند. برخلاف نظر خودش که هم شاه در کتاب خاطراتش نوشته و هم دیگران نوشتهاند که اخراج او از آمریکا اهانت به شاه بود.»
هنری کیسینجر، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، وزیر خارجه پیشین این کشور و از حامیان نزدیک شاه، دعوت رادیو فردا برای شرکت در این برنامه را به دلیل آنچه مشغله زیاد نامید، نپذیرفت.
) در بخش آینده به تاثیرات داخلی بحران گروگانگیری و تاثیر بینالمللی آن بر ایران میپردازیم. برنامه چهارصد و چهل و چهار روز هر روز ساعت ده و نیمشب، ده و نیم صبح، دو و نیم بعدازظهر و پنج و نیم عصر بهوقت تهران از رادیو فردا پخش میشود.)