سیزدهمین اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی را بدون تردید باید یکی از تیرهترین روزهای جمهوری اسلامی در عرصه دیپلماسی قلمداد کرد.
اگر تا پیش از این، جمهوری اسلامی در بسیاری از نهاد و سازمانهای بین المللی از جمله شورای امنیت، شورای حقوق بشر و... محکومیت یا قطعنامههای تنبیهی دریافت کرده بود، این مدعا را مطرح میساخت که این نهادها تحت تاثیر نظام سلطه (امریکا) هستند. با این ادعا صدور قطعنامهها تند و تیز از سوی آن سازمانها را نه به حساب رفتارهای نسجیده خود بلکه ناشی از توطئه نظام سلطه تلقی میکرد.
اما، دریافت تذکرات تند و تیز آن هم از سازمان همکاری اسلامی که ایران (در زمان محمدرضا شاه) خود یکی از اعضای موسس آن بود، حقیقتاً ضربه حیثیتی بزرگی برای نظامی تلقی میشود که بعضاً خود را اُمُ القرایِ (Mother land) جهان اسلام قلمداد کرده و در گزافه گویی تا آنجا پیش میروند که آیت الله خامنهای را «رهبر مسلمان جهان» توصیف میکنند.
در تلخی بیانیه نهایی همین بس که حسن روحانی در مقام رییس جمهور ایران و محمد جواد ظریف در مقام وزیر خارجه از حضور در جلسه اختتامیه به هنگام تصویب بیانیه در نشست سران خودداری کردند. اما، چرا؟
مواخذه جمهوری اسلامی
در این اجلاس، سازمان همکاری اسلامی با نام بردن از جمهوری اسلامی ایران تذکرات تند و تیزی به تهران داده که در طول زمان عضویت ایران در این سازمان سابقه نداشته است. این تذکرات به شرح زیر است:
بند ۳۰ بیانیه میگوید: این سازمان بر همکاری بین کشورهای اسلامی و جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده... و خواستار عدم دخالت ایران در امور داخلی آن کشورها و احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی آن هاست... و خواستار خودداری ایران از به کارگیری زور و تهدید آن هاست. [این بند تلویحا ایران را در برابر تمامی دیگر کشورهای مسلمان قرار داده و خاطر نشان میسازد که تهران با قصد مقابله با حاکمیت و تمامیت ارضی دیگر کشورهای مسلمان از زور و تهدید استفاده میکند.]
بند ۳۱ بیانیه میگوید: این سازمان یورشهایی را که به اماکن دیپلماتیک عربستان در مشهد و تهران صورت گرفت محکوم کرده و آن را نقض آشکار کنوانسیون وین... قلمداد میکند. [با گنجاندن این بند در بیانیه، کلیه کشورهای اسلامی سنت کجی را که در اثر نقض کنوانسیون وین با حمله به سفارت امریکا آغاز و به سفارت عربستان منتهی شد، نکوهش کردهاند.]
بند ۳۲ بیانیه با اشاره به اعتراض تهران به اعدام شیخ نمرمی گوید: این سازمان اظهارات تحریک آمیز ایران را در خصوص اجرای احکام قضایی علیه مرتکبان «اقدامات تروریستی» در عربستان مردود دانسته و این گونه اظهارات را دخالت آشکار در امور داخلی عربستان و مغایر با منشور ملل متحد، منشور سازمان همکاری اسلامی و تمامی کنوانسیونهای بین اللملی به شمار میآورد. [تصویب این بند توسط اعضا به وضوح شیخ نمر را تروریست و تهران را حامی ترویسم تلقی کرده است. تصویب این بند، عربستان و کلیه اعضای سازمان را در یک سو و جمهوری اسلامی را در سوی دیگر یعنی حمایت از تروریسم قرار داده است. قابل پیش بینی است ریاض با در دست داشتن چنین بیانیهای از کشورهای مسلمان راه را برای محکوم کردن تهران به عنوان حامی تروریسم در مجامع دیگر هموار کرده است.]
بند ۳۳ بیانیه میگوید: این سازمان دخالتهای ایران در امور داخلی کشورهای منطقه از جمله بحرین، یمن، سوریه و سومالی وهمچنین ادامه حمایتش از تروریسم را محکوم میکند.
بند ۳۳ بیانیه میگوید: این سازمان دخالتهای ایران در امور داخلی کشورهای منطقه از جمله بحرین، یمن، سوریه و سومالی وهمچنین ادامه حمایتش از تروریسم را محکوم میکند. [قابل پیش بینی است که این بند با تاکید بر دو موضوع دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه و حمایت از تروریسم، با این منظور در بیانیه گنجانده شده تا راه را برای تمهیداتی فراهم آورد که کشورهای منطقه و جهان باید در برابر یک کشور حامی تروریسم تدارک ببینند.]
تقابل با سیاست خارجی تهران
صرف نظر از موارد فوق که بیانیه اشاره مستقیم به جمهوری اسلامی داشته، بیانیه در بندهای دیگر به موضوعاتی پرداخته که آشکارا در مخالفت با سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. این موارد عبارتند از:
الف) سوریه:
در بند ۴۹ آمده است که: این سازمان نگرانی عمیق خود را از ادامه خشونت و خونریزی در سوریه ابراز میدارد... و بر یافتن راه حل سیاسی زیر نظر سازمان ملل بر اساس بیانیه ژنو مبنی بر گذر سیاسی به منظور ساختن سوریه جدید... که زمام قدرت در دست سوریهای باشد، تاکید میکند. [با توجه به اظهارات علی اکبر ولایتی مشاور خامنهای مبنی بر اینکه بشار اسد خط قرمز جمهوری اسلامی است، این بند آشکارا خواستار سوریهای جدید یعنی سوریهای بدون اسد شده است.
تایید مجموع کشورهای اسلامی بر این بند جمهوری اسلامی را در حمایت از رژیم اسد در اقلیت محض قرار داده است. از یاد نباید برد که به ابتکار عربستان و به اجماع کلیه اعضا، پیشتر سازمان کنفرانس اسلامی به دلیل جنایات بشار اسد عضویت سوریه را در این سازمان تعلیق کرده بود. گنجاندن این بند به این معنی است که کلیه کشورهای مسلمان، گذار سیاسی از رژیم بشار اسد را که پیشتر عضویتش تعلیق شده، تایید میکنند.]
ب) یمن
در بند ۷۲ آمده است که: این سازمان بر حمایت دائمی خود از دولت قانونی منصور هادی رییس جمهور یمن و بر تلاشهای او برای برقراری امنیت و ثبات سیاسی- اقتصادی در یمن... تاکید میکند. [روشن است که این بند در مخالفت آشکار با سیاست خارجی تهران در حمایت از حوثیها و در حمایت آشکار از ریاض که با عملیات نظامی به کمک هادی آمده تنظیم شده است. به بیان دیگر، در حالی که سازمان همکاری اسلامی، حمایت تهران از دولت اسد را نکوهش کرده، تلویحا از حمایت ریاض از دولت هادی حمایت کرده است. در همین راستا، در حالیکه بند ۷۳ گفته این سازمان کسانی – از جمله تهران- را که در عملیات سیاسی یمن کارشکنی میکنند محکوم میکند، در بند ۷۶ از کمکهای انسان دوستانه مرکز امدادرسانی خادم الحرمین الشریفین به یمن قدردانی کرده است. در سرتا سر بیانیه هیچ اشارهای به حملات نظامی عربستان به یمن نشده است.]
در بند ۷۲ آمده است که: این سازمان بر حمایت دائمی خود از دولت قانونی منصور هادی رییس جمهور یمن و بر تلاشهای او برای برقراری امنیت و ثبات سیاسی- اقتصادی در یمن... تاکید میکند.
ج) حمایت از ریاض در مبارزه با تروریسم
با اشاره بند ۳۲ در تروریست قلمداد کردن شیخ نمر، بند ۱۰۲ میگوید که: این سازمان تلاشهای عربستان سعودی و دولتهای عضو را در مبارزه با تروریسم تایید کرده و به ویژه حمایت خود را از ائتلاف نظامی کشورهای مسلمان علیه تروریسم... ابراز میدارد. [گفتنی است ائتلاف نظامی یاد شده یکی از ابتکاراتی است که ریاض به کار بسته تا کشورهای همسو با خود را علیه تروریسم زیر چتر خود نگه دارد. با افزودن این بند، سازمان همکاری اسلامی حمایت خود را از ابتکار عربستان نشان داده است. این در حالی است که ریاض میتواند با برخورداری از حمایت سازمان همکاری اسلامی، اقدامات خود علیه امثال شیخ نمر را که مورد حمایت تهران هستند تشدید کند. عینا همین اقدام را بحرین نسبت به شیخ علی سلمان، کویت نسبت به شیخ حسین معتوق، نیجریه نسبت به شیخ ابراهیم زکزاکی (همگی از رهبران شیعه مورد حمایت تهران) میتوانند معمول دارند.]
د) حزب الله لبنان، سازمانی تروریستی
بیانیه در ادامه حمایت از اقدامات ضد تروریستی عربستان که در بند ۱۰۲ آمده، در بند ۱۰۵ صراحتا و با نام بردن از حزب الله میگوید که: سازمان همکاری اسلامی اقدامات تروریستی حزب الله در سوریه، بحرین، کویت، یمن و حمایتش از گروههای تروریستی که امنیت و ثبات کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی را به خطر میاندازد، محکوم میکند. [روشن است که این بند حزب الله را سازمانی تروریستی قلمداد کرده و افزون بر آن، اقدامات حزب الله را خطرناک برای همه اعضا نه فقط برخی قلمداد کرده است. نکته مهم اینکه بیانیه در بند ۱۰۶ میگوید: این سازمان جنگ علیه تروریسم –از جمله حزب الله- را اولیت برجسته خود تلقی میکند. مهمتر از همه اینکه بیانیه سازمان همکاری اسلامی در بند ۶۹ خود داعش را نیز یکی از سازمان تروریستی دانسته و به این ترتیب، حزب الله لبنان و داعش را هم وزن هم تروریستی قلمداد کرده است. با عنایت به حساسیتی که در جهان برای مبارزه با داعش به وجود آمده، برابر دانستن حزب الله با داعش تصمیمهای بعدی برای برخورد با حزب الله را روشن میسازد.]
ه) لبنان
بیانیه در بند ۱۲ خود با ذکر تنگنای سیاسی که در لبنان بروز کرده، از گفتگوی سیاسی جریانات سیاسی برای برونرفت از این وضعیت حمایت کرده و قدردانی خود را از حمایت مستمر دیگر کشورها به ویژه عربستان ابراز کرده است. [بدین ترتیب در حالی که بیانیه در بند ۱۰۵ حزب الله را سازمانی تروریستی دانسته، تلویحا این جریان مسلح را یک جریان سیاسی نمیداند که حق مشارکت در روند سیاسی لبنان را داشته باشد. با توجه به ثقل سیاسی لبنان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، روشن است که این بند آشکارا محدود کردن نقش تهران و پر رنگ کردن نقش ریاض در لبنان را منظور نظر داشته است.]
نتیجه:
بنا به شرحی که گفته شد، غیبت حسن روحانی از نشست سران در هنگام تصویب چنین بیانیهای که آشکارا به توبیخ تهران، تقبیح حزب الله و تمجید ریاض پرداخته روشن میشود.
تصویب چنان بندهایی به خوبی گواه شکست «دیپلماسی سازمانی» جمهوری اسلامی حتی در درون سازمان همکاری اسلامی است. این در حالی است که با وقوع انقلاب ۵۷، جمهوری اسلامی سرمایه گذاری هنگفتی در یافتن نقش محوری یا دست کم نقش موثر در جهان اسلام مصروف داشت تا از ظرفیتها و توانمندیهای موجود در جهان اسلام به نفع خود بهره برداری کند. از قضا در این راهبرد، بعضاً نیز موفق بود. رأی سازمان در حمایت از فتوای آیت الله خمینی مبنی بر مهدور الدم بودن سلمان رشدی و میزبانی هشمین اجلاس سران کنفرانس اسلامی در تهران در زمان دولت محمد خاتمی چند مثال از دیپلماسی موفقی است که جمهوری اسلامی در بهره بردن از ظرفیتهای این سازمان به نفع خود استفاده کرده بود. در اجلاس تهران، ملک عبدالله (هنگامی که ولیعهد عربستان بود) شرکت کرد و بهار روابط تهران- ریاض آغاز شد.
اینک با آوار سهمگینی که در پی سیزدهمین اجلاس سازمان همکاری اسلامی بر سر جمهوری اسلامی خراب شده، تهران در برابر ۳ پرسش بزرگ قرار دارد:
نخست اینکه چرا جمهوری اسلامی حتی در میان «برادران مسلمان» تنها شده است؟ دلیل این همه شکست در عرصه دیپلماسی سازمانی حتی در درون سازمان همکاری اسلامی ناشی از چیست؟ اگر این همه هجمه از درون سازمان همکاری اسلامی به تهران به دلیل نفوذ عربستان است اولا آن همه سرمایه گذاری جمهوری اسلامی بر جهان اسلام به کجا انجامیده؟ و ثانیا چرا جمهوری اسلامی که اینک ریاست جنبش عدم تعهد را عهده دار است حتی نمیتواند از ظرفیتهای جنبش به نفع خود استفاده کند؟
پرسش دوم و پرسش مهمتر اینکه اگرجمهوری اسلامی در میان برادران مسلمان خود تا این حد تنها و منزوی است، میزان انزوای او در عرصه بین المللی تا کجاست؟
پرسش سوم و به غایت مهم اینکه آیا زمان بازنگری در سیاستهای ناپختهای که مسئولیت مستقیم آن متوجه شخص آیت الله خامنهای است فرا نرسیده است؟ او چگونه نظام خود راام القرای جهان اسلام میداند و هر ساله برای کنگره حج پیام میفرستد و پیروانش او را «ولی امر مسلمین جهان» میدانند ولی این گونه حتی در جهان اسلام نیز منزوی است؟
در ارزیابی نگارنده، جمهوری اسلامی به زعامت آیت الله خامنهای بسیاری از عرصههای سیاست خارجی را باخته است و از قضا برجام این روند را شتاب خواهد بخشید. در عرصه سیاست داخلی نیز نامه مهدی کروبی در نکوهش «حاکمیت مستبد» خود گویای وضعیت داخلی است.