آیا آشتی ملی محمد خاتمی دست یافتنی است؟

سید محمد خاتمی یک "شخصیت ملی" و "سرمایه اجتماعی" است. به همین دلیل، اقدامات، طرح‌ها و تجویزهایش موج و گفت و گو آفرین است. خاتمی در ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ضمن اشاره به خطر نظامی خارجی که با آغاز دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ ایران را تهدید می کند، دوباره از ضرورت "آشتی ملی" دفاع کرد. بسیاری- از جمله حسین شریعتمداری نماینده مادام العمر خامنه‌ای در سرمقاله کیهان و صادق لاریجانی نماینده خامنه‌ای در قوه قضائیه- به همین دلیل به او به شدت تاختند.

این طرح یا مطالبه چه معنایی دارد؟ آیا امکان تحقق و پذیرش آن از سوی خامنه‌ای و جمهوری اسلامی وجود دارد؟ در صورت امکان پذیر بودن، آیا خاتمی و اصلاح طلبان حاضر به پذیرش شرایط خامنه‌ای و اصول گرایان برای آشتی ملی هستند؟ این مقاله می کوشد تا حداقل این پرسش‌ها را اندکی روشن سازد.

کاربرد مفاهیم

کلمات معانی جز "کاربرد" ندارند. از این رو، باید روشن کرد که اصطلاحات کلیدی به چه معانی به کاربرده می شوند؟

یکم- اصلاح طلبی :اصلاح طلبی در برابر انقلابی گری، در فضای سیاسی ایران حداقل دارای دو کاربرد متفاوت است.

الف- اصلاح طلبی به معنای مبارزه غیر خشونت آمیز برای گذار از جمهوری اسلامی به "نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر".

ب- اصلاح طلبی به معنای التزام عملی به انقلاب، اسلام، قانون اساسی ، جمهوری اسلامی و کوشش جهت اجرای بی‌تنازل قانون اساسی. در اجرای بی‌تنازل قانون اساسی خصوصاً بر اجرای فصل سوم قانون اساسی- حقوق ملت- تأکید می شود.

دوم- آشتی ملی:آشتی ملی موضوعی است که در نظام‌های دیکتاتوری برای حل مسأله شکاف ملت و دولت صورت می گیرد. در فضای سیاسی ایران این اصطلاح نیز حداقل به دو معنای متفاوت به کار می رود.

الف- آشتی ملی به معنای گفت و گوی رهبری جمهوری اسلامی با "میز مخالفان"- که مرکب از نمایندگان همه اقشار اجتماعی است- به منظور برگزاری انتخابات آزاد با مشارکت همه افراد و گروه ها. در یک انتخابات آزاد منصفانه که مخالفان و نمایندگان رژیم مستقر به رقابت خواهند پرداخت، اگر مخالفان به پیروزی دست یافتند ، قدرت از زمامداران حاکم به مخالفان انتقال خواهد یافت(تجربه‌های شیلی، آفریقای جنوبی، و...).

ب- آشتی ملی به معنای آشتی رهبری جمهوری اسلامی و اصول گرایان با اصلاح طلبان. در این صورت اصلاح طلبان دوباره از طریق نهادهای انتخاباتی به حکومت باز خواهند گشت، رفع حصر صورت خواهد گرفت ، زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد و همه گروه‌های ملتزم به اسلام و قانون اساسی به رسمیت شناخته می شوند.

خاتمی اصلاحات و آشتی ملی را به چه معنایی به کار می برد؟

محمد خاتمی مدافع اصلاح طلبی به معنای دوم و آشتی ملی به معنای دوم است. ادعای ما این نیست که خاتمی مخالف کاربرد اول اصلاح طلبی و آشتی ملی است، اما آن چه او به صراحت از آن دفاع می کند، لزوماً با معنای اول این دو اصطلاح یکسان نیست.

شاید خاتمی و اصلاح طلبان همراه او بر این باور باشند که راه دست یابی به معنای دوم ، گذار از معنای اول و عملی نمودن آن است.

شاید خاتمی و اصلاح طلبان همراه او به کاربرد اول اصلاح طلبی و آشتی ملی باور نداشته باشند یا در شرایط کنونی تحقق آنها را محال به شمار آورند.

"گفت و گو" و "آشتی ملی" در چه مرحله‌ای ممکن است؟

گفت و گوی دیکتاتور با مخالفان و آشتی ملی وقتی شکل می گیرد که دیکتاتور دریابد که مخالفان "چیزی" یا "وزنه ای" هستند. یعنی دارای پایگاه اجتماعی گسترده بالفعل اند. اگر دیکتاتور آنها را چیزی به شمار نیاورد، برای چه با آنها گفت و گو کند؟ برای چه از طریق امتیاز دادن و امتیاز گرفتن راه آشتی ملی را بگشاید؟ تا وقتی مخالفان "هیچ اند"، "اندک اند"، "اقلیت کوچک اند" و ظهور و حضورشان "کمترین پیامد" را برای دیکتاتور و دیکتاتوری دارد، از گفت و گو و آشتی ملی خبری نخواهد بود.

اما وقتی "مخالفان دارای پایگاه اجتماعی گسترده بالفعل" خود را چنان نشان دادند که وجودشان را نمی شد نادیده گرفت، چون این "وجود" بقا و تداوم دیکتاتوری را از وضعیت عادی خارج کرد و بحران هایی آفرید که ادامه کار رژیم را به خطر انداخت، در این شرایط ژنرال پینوشه در شیلی، ژنرال یاروزلسکی در لهستان، دکلرک در آفریقای جنوبی با مخالفان به گفت و گو نشستند و راه آشتی ملی را هموار ساختند.

گفت و گوی دیکتاتور با مخالفان و آشتی ملی وقتی شکل می گیرد که دیکتاتور دریابد که مخالفان "چیزی" یا "وزنه ای" هستند. یعنی دارای پایگاه اجتماعی گسترده بالفعل اند. اگر دیکتاتور آنها را چیزی به شمار نیاورد، برای چه با آنها گفت و گو کند؟

در تمامی موارد جنبش‌های اجتماعی دارای شبکه‌های اجتماعی بالفعل و رهبری تثبیت شده وجود داشت. از پرتقال تا اسپانیا. از شیلی تا برزیل. از لهستان تا افریقای جنوبی.

واقعیت این است که در ایران چنین چیزی وجود ندارد. "نارضایتی سیاسی" مردم از رژیم یک چیز است و "اعتراض سیاسی" یک جنبش اجتماعی گسترده بالفعل دارای رهبری تثبیت شده چیزی دیگر. به همین دلیل قبلاً توضیح داده‌ام که اعتراض‌های سیاسی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ را باید "جنبش انتخاباتی" به شمار آورد. یعنی فرصت انتخابات این امکان را فراهم آورد که ستادهای انتخاباتی سراسر کشور تشکیل گردد و شبکه‌های اجتماعی بالفعل میان آنها شکل گیرد. همان شبکه‌های بالفعل توانستند "اعتراض‌های سیاسی" پس از انتخابات را سازماندهی کنند. اولین کار رژیم هم نابودی آن ستادها و بازداشت افرادی بود که شبکه‌های بالفعل را سازماندهی می کردند. وقتی ارتباطات شبکه‌ای قطع شد و هزینه "اعتراض سیاسی" بسیار افزایش یافت؛ اولین و اصلی‌ترین مطالبه "اعتراض سیاسی" که ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد بود، به بار ننشست. رهبران جنبش، تا وقتی آزاد بودند، مطالبات را تحول بخشیدند و گسترش دادند، اما دیگر آن شبکه‌های اجتماعی بالفعل وجود نداشت.

خامنه‌ای و مریدانش به دروغ از حضور ده‌ها میلیونی و حتی ۴۰ میلیونی مردم در ۹ دی ۱۳۸۸ علیه "فتنه" و "فتنه گران" سخن گفتند. سلطان که از طریق سرکوب شدید "جنبش انتخاباتی" را آب کرده بود، نه تنها هیچ نیازی به گفت و گو و آشتی ملی نمی دید، بلکه رهبران "جنبش انتخاباتی" را به حصر برد و سپس انواع محدودیت‌ها را بر سید محمد خاتمی تحمیل کرد. حتی اکبر هاشمی رفسنجانی را بیش از پیش به حاشیه راند.

"آشتی ملی" خاتمی چه سرنوشتی دارد؟

خاتمی سال هاست که آرمان "آشتی ملی" را تعقیب می کند. او به دنبال آشتی ملی اصلاح طلبان با نظام، رفع حصر رهبران جنبش سبز، آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی، و آزادی‌های سیاسی و اجتماعی است. او تأکید می کند که همه این‌ها در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی دست یافتنی هستند. این بار عامل خطر نظامی خارجی، مهمترین موجه ساز مطالبه اوست.

باور من این بود که این "هدف موجه و ملی" دست نیافتنی است. به همین دلیل در مقاله‌های "تقلب ۸۸: معضل خامنه‌ای یا الزام عذرخواهی خاتمی؟ " ۱۱ مرداد ۱۳۹۲ و "خامنه‌ای از خاتمی چه می‌خواهد؟ " ۱۷ دی ۱۳۹۲، در این مورد سخن گفته شد. گذشت بیش از ۳ سال از آن نوشته‌ها معیار خوبی برای داوری در مورد آن مدعیات در اختیار قرار می دهد.

تا حدی که من می فهمم، خاتمی نمی تواند به این هدف سیاسی و اخلاقی دست یابد. برای این که :

یکم- خامنه‌ای او، اصلاح طلبان و سبزها را "هیچ" به شمار می آورد. خامنه‌ای هزینه بیرون انداختن اصلاح طلبان از "کشتی نجات نظام" را پرداخته است. آری خاتمی به عنوان "شخصیت ملی" و "سرمایه اجتماعی" می تواند در انتخابات نقش تعیین کننده داشته باشد. اما خامنه‌ای قبلاً چنان رد صلاحیت گسترده‌ای صورت می دهد که باقی مانده آن که با حمایت سرمایه اجتماعی خاتمی و اصلاح طلبان و سبزها به نهادهای انتخاباتی راه یافته اند، "مجلس خبرگان رهبری" فعلی، "مجلس شورای اسلامی" فعلی، "شورای شهر" فعلی و دولت بی‌خطر و ناکارآمد حسن روحانی از کار در می آیند.

باراک اوباما چندین بار( اینجا ، اینجا، اینجا ) اعلام کرد که سه راه بیشتر نداشتیم: اول- مذاکره و توافق هسته ای. دوم- افزایش تحریم‌های کمرشکن. سوم حمله نظامی به ایران. او می افزود که تحریمهای کمرشکن هم در نهایت به حمله نظامی منتهی می شد. تا حدی که من می فهمم، دفاع از حسن روحانی و ظریف به دلیل کار خارق العاده توافق هسته‌ای و نجات ایران از جنگی که به نابودی‌اش منتهی می شد، از نظر سیاسی و اخلاقی موجه بوده و هست. اینک نیز باید در برابر جنگ طلبان از روحانی و ظریف دفاع کرد.

اما کابینه روحانی دارای یک بخش اصول گراست که به هیچ وجه همراه با اصلاحات نبوده و نیست. مطابق قانون اساسی، صادق لاریجانی سرکوبگر فاسد، یک وزیر دادگستری جنایتکار(مصطفی پورمحمدی) برای دولت او انتخاب کرد که درباره مشارکتش در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ با رضایت کامل می گوید که "حکم خدا را اجرا کرده است".

در میان وزرایی که اصلاح طلب قلمداد می شوند، فاسدانی چون نعمت زاده وجود دارند که ثروت ناشی از قدرت ۳۸ ساله‌شان سر به فلک می کشد. اکثر وزرأ ناکارآمد بوده و فقط زنگنه- وزیر نفت- فردی کارآمد بوده و شخصاً فسادی هم نداشته است. مهندس حجتی هم فردی سالم است. آیا در این دولت جز حسن روحانی هیچ کس کوچکترین عرض اندامی در برابر افراطیون جنگ طلب کرده است؟

پس خامنه‌ای می تواند صحنه را به گونه‌ای طراحی کند که "شخصیت ملی" و "سرمایه اجتماعی" خاتمی وقتی هزینه شد، نتیجه‌اش شهرداری محمد باقر قالیباف شود. یعنی افرادی را تأیید صلاحیت می کند که حتی اگر لیست خاتمی و اصلاح طلبان برنده شود، نتیجه‌اش هیچ زیانی برای او نداشته و نتوانند گامی به سوی اصلاحات دموکراتیک بر دارند.

پس مسأله اول این است که او خاتمی و اصلاح طلبان را وزنه‌ای به شمار نمی آورد.

دوم- خاتمی و اصلاح طلبان به دنبال اعتماد سازی اند. اما خامنه‌ای به آنها اعتماد ندارد و نمی کند. خامنه‌ای به صراحت گفت که چرا خاتمی در جلسات خصوصی می گوید در انتخابات ۸۸ تقلبی صورت نگرفته است، اما حاضر نیست همین را علنی بگوید و به خاطر آن عذرخواهی کند(رجوع شود به مقاله "خامنه‌ای از خاتمی چه می‌خواهد؟ ").

این درست است که خاتمی هیچ گاه نگفته که در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ تقلب صورت گرفته است. اما همراهی او با رهبران جنبش سبز، حمایت دائمی او از رهبران زندانی شده و درخواست او برای آزادی کلیه زندانیان موجب محدودیت‌های رژیم بر او شد. خامنه‌ای برای اثبات "نانجیب نبودن" از او خواسته تا اولاً: رسماً اعلام کند که ادعای وقوع تقلب تأثیرگذار در انتخابات ۸۸ دروغ بوده است. ثانیاً: بابت این دروغ عذرخواهی کند. ثالثاً: برای جبران خسارات وارده به نظام اقدام کند.

یک امر روشن و یک امر ناروشن است: بدون تحقق شروط خامنه‌ای گفت و گو و آشتی ملی‌ای در کار نخواهد بود. اما این امر روشن نیست که با تحقق این شروط ، خامنه‌ای لزوماً راه گفت و گو و آشتی ملی را بگشاید.

سوم- ماکس وبر حدود یک قرن پیش ضمن تفکیک عقلانیت نظری (تناسب دلیل و مدعا) از عقلانیت عملی (تناسب روش‌ها و وسایل با اهداف) توضیح داد که سیاست عرصه عقلانیت عملی است. در قلمرو سیاسی، سیاستمداران اهدافی را انتخاب می کنند، سپس باید روش‌ها و وسایلی را انتخاب کنند که آنان را به آن اهداف برساند. البته اهداف و وسایل باید اخلاقی باشند، اما اولاً: اخلاق واحدی وجود ندارد. ثانیاً: در عرصه سیاست واقعی ) ریل‌پالیتیکس ( سیاستمداران- حتی در دموکراسی ها- لزوماً پایبند به اصول اخلاقی نبوده و نیستند.

خاتمی به عنوان یک سیاستمدار- نه روشنفکر دارای سرمایه اجتماعی قوی- باید محاسبه کند که "گفت و گو" و "آشتی ملی" چگونه دست یافتنی است؟ اگر خاتمی و اصلاح طلبان به این نتیجه برسند که تنها راه "گفت و گو" و "آشتی ملی" اعلام رسمی عدم وقوع تقلب در انتخابات ۸۸ و عذرخواهی بابت آن است، آیا رسیدن به این هدف (آشتی ملی، رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، و...) از طریق پرداخت آن هزینه (اعلام عدم تقلب و عذرخواهی) "عقلانی" و "اخلاقی" است؟

هزینه سنگین اخلاقی و سیاسی دیگری را هم در این محاسبه باید در نظر گرفت. این اقدام به شدت به زیان مهندس موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد است. یعنی نه تنها موجب کاهش اعتبار اجتماعی آنها خواهد شد، بلکه بسیاری از سبزها را از خاتمی، اصلاح طلبان و رهبران محصور جدا خواهد کرد.

اما اینک مدتهاست که تقریباً همه اصلاح طلبان و سبزهای مذهبی رهبری محمد خاتمی را پذیرفته اند. در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی ۱۳۹۴ ، رهبران جنبش سبز- از طریق فرزندانشان- حمایت خود از اقدامات محمد خاتمی را اعلام کردند. در انتخابات ۹۶ هم آنها رهبری و محوریت خاتمی را تأیید خواهند کرد.

اگر آنها تهدیدات خارجی را جدی ببینند، احتمال دارد که در مورد "شرط لازم" آشتی ملی هم با اقدامات خاتمی مخالفتی صورت ندهند.

چهارم- شجاعت سیاسی و خودکشی سیاسی: رهبر سیاسی باید شجاع باشد و در مواقعی- درست برخلاف جریان عمومی و به خاطر مصالح ملی- شجاعانه از خود هزینه کند(از یاد نبریم که زمانه انقلابی خلیل ملکی را طرد کرد). فرض کنیم همه اصلاح طلبان، سبزها و زندانیان- از جمله موسوی و کروبی و رهنورد- به این نتیجه برسند که برای آشتی ملی باید دست به چنین کاری(انکار تقلب و عذرخواهی) زد. آیا محمد خاتمی دارای این شجاعت است که چنین کند؟

اولاً: معلوم نیست خاتمی دارد چنین شجاعتی باشد. برای این که آبرو و اعتبار در مواقع بسیاری از جان آدمی هم شریفتر و عزیزتر می شوند. چه رسد به اهداف سیاسی. جنبه‌های روشنفکری شخصیت خاتمی هم بر جنبه‌های سیاستمداری شخصیت او می چربند.

ثانیاً: از منظری دیگر، این اقدام نوعی "خودکشی سیاسی" به شمار می رود. ممکن است با اعلام عدم وقوع تقلب تأثیرگذار و عذرخواهی بابت آن، اصلاح طلبان، سبزها و خاتمی به کلی بی‌اعتبار شوند. به تعبیر دیگر، این اقدامی "خودشکن" است. یعنی برای گشودن راه گفت و گو و آشتی ملی دست به اقدامی زده می شود که گفت و گو و آشتی ملی را منتفی می سازد. آیا خامنه‌ای و اصول گرایان حاضرند با عده‌ای دروغ گو که با دروغ خود نظام را کاملاً بی‌حیثیت کردند، گفت و گو کنند و آنها را وارد حکومت سازند؟

نتیجه

به طور قطع "شخصیت ملی" دارای "سرمایه اجتماعی" باید صرف منافع ملی و مصالح جمعی شود. "آشتی ملی" هدفی موجه بوده اما اکنون دست نیافتنی است. خاتمی و اصلاح طلبان باید به گونه‌ای نشان دهند که دارای پایگاه اجتماعی بالفعل اند. "فضای مجازی" قدرتی جدید است. یک راه این است که آنان قدرت و پایگاه اجتماعی خود را از این راه به رخ کشند. اما اولاً: این قدرت از طریق فیلتر قابل کنترل است. ثانیاً: قدرت اجتماعی را نمی توان به قدرت فضای مجازی فروکاست. ثالثاً: جز فرصت انتخابات، اصلاح طلبان استفاده موثری از فضای مجازی نمی کنند. دلیل آن هم این است که استفاده موثر از فضای مجازی ممکن است با پروژه اعتمادسازی آنان ناسازگار بیفتد.

گفت و گو و "آشتی ملی" را باید ساخت. اثبات "پایگاه اجتماعی بالفعل" سازنده "میز گفت و گو" و "آشتی ملی" است.

------------------------------------------------------------------------

* نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.