یادداشتی از رسول نفیسی - معمولا در ایام انتخابات در ایران، علاوه بر روشنگری ای که در اثر مناظره کاندیداهای قدرت حاصل میشود، در جبهه ی مردمی و در آنجایی که امکان بحث و نظر باشد یعنی بیشتر درخارج از ایران، مباحث اصولی ای مطرح میشود که عمده ی آن در مورد ضرورت یا نفی نفس عمل رای دادن است. من در اینجا به چهار استدلال که از طرف مخالفان رای دادن در ایران مطرح میشود میپردازم و مشکلات استدلالی آن را مطرح میکنم.
استدلال اول مخالفان: رای دادن لبیک گفتن به آیت الله خامنه ای و مشروعیت بخشیدن به رژم است.
واقعیت این است که شگرد آقای خامنه ای "ازخودکردن" انتخابات است به این معنا که شرکت و بخصوص شرکت انبوه را تایید ملی نظام جمهوری اسلامی وانمود میکند. ولی رای مردم، هم جهت با آنچه ایشان میگوید نیست. در واقع رای مردم در انتخاب در سطح "دولت" است نه نظام. در هرکدام از انتخابات گذشته که حالت نسبتا رقابتی داشته است مردم به کسی رای داده اند که تصور کرده اند به بعض خواست های مدنی آنان جواب می دهد.
برای توضیح این مسئله ناگزیر از یک قیاس غلو شده استفاده میکنم: تصور کنید تعدادی از افراد در یک محلی نه به دلخواه خود زندگی می کنند مثل اسرای جنگی (منظورم الیته این نیست که کشور ایران چنین است). معمول بر این است برای رفاه و آرام نگهداشتن زندانیان رئیس قرارگاه اجازه بدهد که فردی از میان اسرا از طرف خودشان انتخاب شود.
رای افراد البته به کسی خواهدبود که به او احساس احترام و نزدیکی میکنند. تصور این که اسرا با عمل خود بر وضعیت خود و بر نظام اسارت مهر تایید میزنند نادرست است. در هر جامعه ی بسته ای حداقل امکان رای و مشارکت باعث میشود که خواست های محلی و زیستی ابراز و در حدی تامین شود. این وضعیت برای کسانی که خارج از گود نشسته اند ممکن است ملموس نباشد و خواست های حداکثری برای باژگونی کل نظام ابراز کنند، در حالی که مردم به دلایل دیگری توجه میکنند. نحوه و صورت و این آرا در سطح شوراهای شهر آشکارتر میشود. در آنجا مردم به هم محله ای ها، هم قوم ها، و شاید هم کیش ها که بهتر نیاز آنها را میفهمند رای می دهند (و هراس از همین امر است که شورای نگهبان شرکت اقلیت های مذهبی را در انتخابات شورای شهر ممنوع کرد). نهایتا این واقعیت است که رهبران شیعی ایران با انتخابات میخواهند برتری نظام خود را بر اکثر کشورهای سنی مذهب مثل عربستان و قطر و امارات و حتی مصر به نمایش یگذارند. واقعیت امر هرچه باشد، نظام ایران موفق شده است نوعی دموکراسی غیر لیبرال کنترل شده را آزمایش کند که کشورهای مذکور نکرده اند.
استدلال دوم: رای دادن به خودی خود امری دمکراتیک نیست؛ رای نتیجه بخش دمکراتیک است.
این که عمل دمکراتیک رای دادن را مشروط به نتیجه آن کنیم یک نوی "سودمند گرایی" خام است. رای ابراز اراده فرد است برای تامین حداقل تا حداکثر خواست های خود. رای دیالوگ بین فرد و نهاد قدرت است که امکان آن گاه به گاه حاصل میشود. در سیستم های توتالیتر هم نوعی رای در سطح واحدهای حزبی مطرح است و تنها در سیستم های خودکامه یا جباری مطلق است که یا رای دادن مطرح نیست یا معمولا بیش از نود درصد به جبار "رای" میدهند. صدام حسین و مبارک و امثالهم چنین آرایی "می آوردند". درکشورهایی مثل ایران که سیستم حکومتی ملغمه ای از جباریت و نمادهای مردمسالاری است رای دادن و ندادن به معضل دایمی تبدیل میشود و انتخابات محل بروز بالاترین تنش ها و نمایش کمبودها و فسادها ست.
انتخابات به چنان مشکلی تبدیل میشود که کاندیداهایی که از صد صافی و قرنطینه گذشته است باز در مراحل آخر مورد حسودی جباران قرار میگیرد و درجهت تضعیف و احتمالا حذف او بر میایند. در ایران در حالی که جبار خواستار داغ شدن تنور انتخابات است تا برتری خود را به رقبای مذهبی - ناحیه ای مثل عربستان و قطر نشان بدهد، ولی او داغ شدن تنور را "بیش از حد" بر نمی تابد. دقیقا همین حادثه است که پوچ بودن استدلال مبتنی بر "رای و نتیجه رای" را آشکار میکند: این نمایش عظیم قدرت مردم که جبار را به هراس می افکند نتیجه همین آرایی است که گفته میشود "بی اثر" است.
در هر چهار سال در یک نمایش عظیم در ایران مردم سخت ترین انتقادات را بر دولت و نظام وارد میکنند. ابعاد سوء استفاده ها آشکارمیشود و حقایق تلخی که تا به حال پنهان بود پیدا میشود. جبار تصمیم میگیرد که رژیم ریاستی را با رژیم پارلمانی عوض کند تاز شر این نمایش عظیم فارق شود.
او تصمیم میگیرد که مناظره ها به طور زنده پخش نشود. ولی هیچکدام از این تصمیمات اجرا نمیشود. چرایی آن معلوم نیست. او تصمیم میگیرد که تدریجا ارزش و اهمیت کاندیدایی که ممکن است فردا با تکیه به آرای میلیونی موی دماغ او شود را در سخنرانی ها به نقد بکشد و کاهش دهد. ولی بازتاب هرحرکت او دو نتیجه ی منفی است: طرفداری ضمنی از هر کاندیدای مهر ابطال ملی را به دنبال دارد (مورد ناطق نوری بطور اخص). از طرف دیگر، عکس العمل کادیدای موردحمله ویرانگر است: هرکلام کاندیدایی مثل روحانی در انتقاد از دخالت سپاه، فسادهای اوقاف مشهد، و یا فشارها و کارشکنی ها روشنگرانه و ویرانگر است. او یک مخالف رژیم و در حاشیه نیست که صحبت میکند، بلکه خود رژیم است.
استدلال سوم: انتخاب بین بد و بدتر انتخاب نیست، اجبار است.
هرچند از بردن اصطلاح "در همه جای دنیا" که مصطلح آقای خامنه ای است ابا دارم و اضافه میکنم که "در هیچ کجای دنیا" چنین رژیم عجیبی وجود ندارد و علی القاعده اعمال و رفتار آن ها هم تسری پذیر بر رژیم ایران نیست اما این را هم اضافه میکنم: در همه جای دنیا بخصوص در سنوات اخیر انتخاب بین بد و بدتر بوده است. اگر رژیم در ایران این وضعیت را به طور مصنوعی ایجاد میکند، امر علیحده ای است. واقعیت این است که مردم دایما فرد انتصابی را رصد میکنند و به او رای نمیدهند، و اگر به طور اثباتی توفیق یار آنان نیست پس به طور سلبی نظر خود را تامین میکنند تا حدی که گاه رژیم اصول جزئی توافق ملت - دولت را هم زیر پا میگذارد و راسا (احتمالا) صندوق عوض میکند. مردم ایران در یک مبارزه طولانی سلبی با نظام در حال دیالوگ ناامیدانه ای هستند.
استدلال چهارم: اگر رای نتیجه داشت رژیم تابه حال تغییر کرده بود، ولی رژیم نه تنها رشد نکرده بلکه تدریجا غیر دمکراتیک تر شده است.
شواهد زیادی له و علیه این استدلال در دست است. دراین تردیدی نیست که نظام دائما در حال آب بندی سیستم حکومتی و بستن مجراهای تنفس مردمی است. آخرین نمونه آشکار این اراده به جباریت را در منع شرکت اقلیت ها در شوراهای شهر میتوان جست. ولی حتی در همین ماجرا هم میتوان هراس جبار را از آرای مردم دید. اگر رای بی اثر بود پس به چه دلیل رژیمی که میخواهد به قول منتقدین مشروعیت از طریق آرا جمع کند به عمل شرم آوری مثل محروم کردن شهروندان اقلیت مذهب در انتخابات شهری دست میزند؟ پس راه گشودگی بیشتر این مجراها از طریق آراء مردمی است.
البته کسانی مخالف رای دادن مردمند قسمت دومی هم به آن اضافه میکنند و آن تحریم و "سرنگونی" رژیم است. آنان مردم را در میان دو انتخاب حداکثری گیر میاندازند در حالی که مردم به مسائل روزمره و مشکلات آنی خود توجه دارند. نهایت این که رژیم در برابر فشار دایمی برای بستن منفذهای بروز حقوق دمکراتیک مردم با دقت و پشتکار بی نظیری حرکت میکند ولی "مصلحتا" از ترس عکس العمل مردم از بعضی ادعاها مثل پارلمانی کردن انتخابات دست برمیدارد.
انتخابات بی اثر نیست. آرای مردم آبستن نتایج خیر و شرند. کمتر شرکت کردن مردم وزنه آراء اتوبوسی را زیاد میکند. رای ندادن به حذف رژیم منجر نمیشود ولی رای دادن و باز رای دادن بر انتظارات دمکراتیک مردم می افزاید. تمرین دمکراسی حتی درشکل نمادین آن روح شرکت جویی در سرنوشت خود را در مردم تقویت میکند. رای دادن - و از آن مهم تر، رای ندادن به کاندیدای محبوب جبار - دیالوگ روشن و صریحی است که نهایتا کارساز خواهدشد.
-----------------------------------------------------------
یادداشتها و مقالات، آرای نویسندگان خود را بازتاب میدهند و بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.