روسیه روابط خود را با ایران «راهبردی» نمی‌داند

یکی از مولفه‌های قدرت هر کشوری را داشتن هرچه بیشتر «متحد استراتژیک» می دانند. هرچه شمار متحدان استراتژیک یک کشور بیشتر باشد، قدرت آن کشور در عرصه بین المللی بیشتر است.

با این مقدمه و صرف نظر از سوریه و حزب الله لبنان (که می توان آنان را متحد استراتژیک تهران دانست) آیا جمهوری اسلامی متحد راهبردی دیگری دارد؟ آیا فدراسیون روسیه به رهبری پوتین را می توان متحد استراتژیک جمهوری اسلامی دانست؟

این پرسش از آن رو، مهم و حایز اهمیت است که شاهدیم با حمایت هوایی روسیه و حضور نیروهای زمینی ایرانی، وضعیت جنگ در سوریه به نفع بشار اسد تغییر چشمگیر کرده است به گونه‌ای که در جدیدترین تحولات، ارتش سوریه توانسته کنترل کامل شهر حلب را به دست آورد. با این پیروزی گمان می رود راه برای پیروزی بیشتر بشار اسد فراهم شده باشد.

با ملاحظه آیا روسیه متحدی استراتژیک برای تهران است؟ اگر این پرسش را از مقامات ارشد جمهوری اسلامی جویا شویم موارد عدیده ی را می توان مثال آورد که آنان روابط تهران و مسکو را راهبردی ارزیابی کرده اند. در اینجا به دو مثال اشاره می شود.

در ۲۶ مرداد سال جاری و در واکنش به جنجالی که بابت پرواز جنگنده‌های روسی از پایگاه هایی نوژه به مقصد سوریه بالا گرفته بود علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی با تأیید این تصمیم برای واگذاری پایگاه به جنگنده‌های روسی گفت: «همکاری ما با روسیه راهبردی است و ما در این زمینه تبادل ظرفیت و امکانات داریم». یک روز پس از این موضعگیری یعنی در ۲۷ مرداد علی اکبر ولایتی مشاور ارشد آیت الله خامنه ای، نیز نگاه کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی‌ نسبت به روسیه را «نگاه جدید به شرق» توصیف کرد و یادآور شد که: «نگاه به شرق مستلزم...ارتباط راهبردی و استراتژیک با کشورهایی مثل روسیه و چین است.»

در تأیید چنین گمانی مبنی بر اینکه روابط تهران- مسکو اینک به سطح مناسبات راهبردی ارتقا یافته برخی تحلیلگران داخلی، دیدار مکرر مقامات ارشد دو کشور چه در سطح روسای جمهور و چه در سطح وزیران (از جمله وزیر خارجه و وزیر دفاع)، عقد قراردادهای کلان میان دو کشور و همکاری نزدیک روسیه با تهران در برجام و مثال‌های مشابه را دلیل همکاری راهبردی تهران و مسکو قلمداد می کنند. اما، آیا از نگاه روسیه نیز می توان شواهدی یافت که دال بر این واقعیت باشد که روابط دو کشور اینک در سطح راهبردی قرار دارد؟

سند دکترین سیاست خارجی روسیه

بر خلاف جمهوری اسلامی که فاقد سند مدونی در سیاست خارجی است، مسکو هر چند سال یک بار سندی تحت عنوان دکترین سیاست خارجی منتشر می کند. هر کلمه از این سند با دقت و وسواس زیاد برگزیده می شود و در کلیت بیانگر ریل گذاری سیاست خارجی این کشور است.

جدیدترین نسخه این سند تحت عنوان «دکترین جدید سیاست خارجی فدراسیون روسیه» در نوامبر ۲۰۱۶ به امضای ولادمیر پوتین رسید. مطالعه این سند، نشان می دهد که وزن و جایگاه جمهوری اسلامی و در عین حال رقبای منطقه‌ای ایران در سیاست خارجی روسیه کجاست.

برای مثال در حالی این سند هند و چین را در شمار کشورهایی قرارداده که روسیه با آن‌ها از «شراکت استراتژیک» برخوردار است، اتحادیه اروپا را «یک شریک مهم اقتصادی- تجاری» و نه شریک استراتژیک برای روسیه توصیف می کند.

با توجه به این مثال، به بررسی جایگاه جمهوری اسلامی در سیاست خارجی روسیه می پردازیم. در ماده ۹۴ این سند در رابطه با ایران اینگونه آمده است: «روسیه خط مشی توسعه همه‌جانبه همکاری با جمهوری اسلامی ایران را دنبال می‌کند و همچنین در اجرای مداوم توافق جامع هسته‌ای ایران بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد مصوب ۲۰ جولای ۲۰۱۵، متناسب با تصمیمات شورای حکام آژانس انرژی اتمی می‌کوشد و به طور همه‌جانبه‌ای به این روند مساعدت می‌‌کند.»

چنانچه ملاحظه می شود این بند کوتاه تنها بر توسعه «همه جانبه همکاری با ایران» تصریح دارد. نکته مهم تر اینکه روسیه دامنه مانور همکاری خود را «متناسب با تصمیمات آژانس و محدود به قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت» تعریف کرده است. روشن است که نه در متن و نه مستفاد از متن چنین استنباط نمی شود که همکاری روسیه با ایران راهبردی است.

اما، این نکته وقتی از اهمیت بیشتر برخوردار است که بدانیم در بند بعدی سند (بند ۹۵) به «گفتگوهای راهبردی با شورای همکاری کشورهای خلیج فارس» اشاره شده است. تفاوت این دو بند از یکدیگر بر کسی پوشیده نیست چرا که روسیه در حالی به گفتگوهای راهبردی با شورا همکاری متمایل است که اعضای این شورا به ویژه عربستان رقیب منطقه‌ای جمهوری اسلامی قلمداد می شوند. در فرض اینکه گفتگوی راهبردی روسیه با این کشورها به نتیجه مثبت بیانجامد شرط این شورا برای توسعه مناسبات با مسکو، کمرنگ شدن رابطه تهران- مسکوست.

چنین شرطی از سوی شورای همکاری به هیچ وجه بعید نیست ندارد وقتی بدانیم که در همین سند از حضور روسیه در سازمان همکاری‌های اسلامی به عنوان عضو ناظر «به منظور گسترش بیشتر شراکت و تعامل با کشورهای جهان اسلام» سخن به میان آمده است.

کافی است که به قدرت مانور عربستان در سازمان همکاری اسلامی در سال‌های اخیر بنگریم که در یک مورد عضویت سوریه را در این سازمان به حالت تعلیق در آورد و در مورد دیگر حزب الله (دیگر متحد جمهوری اسلامی) را در شمار سازمان‌های تروریستی قرار داده و جمهوری اسلامی را هم از کشورهای حامی تروریسم برشمرده است. (مراجعه شود به مقاله: جمهوری اسلامی و شکست دیپلماتیک در سازمان همکاری اسلامی)

در توصیف نقش ایذایی که عربستان در درون سازمان همکاری اسلامی علیه جمهوری اسلامی تا کنون ایفا کرده همین بس که جابری انصاری سخنگوی پیشین وزرات خارجه ایران گفته بود: «سازمان همکاری اسلامی به جزئی از وزارت خارجه سعودی تبدیل شده و مثل اداره‌ای از این وزارتخانه عمل می‌کند.»

اگر به تصریح سخنگوی پیشین وزارت خارجه، اینک عربستان به چنین قدرتی در درون سازمان همکاری دست یافته که منویات خود را به این سازمان دیکته می کند، بعید نیست که عربستان از این قدرت خود برای فاصله انداختن بین تهران و مسکو استفاده کند تا هم به مناسباتی راهبردی با روسیه دست یابد و هم رابطه روسیه را با جهان اسلام تسهیل کند. در هر دو صورت، توسعه همکاری روسیه با شورای همکاری خلیج فارس و سازمان همکاری اسلامی می تواند به زیان جمهوری اسلامی تمام شود.

نتیجه:

به شرحی که گفته شد تلقی مقامات جمهوری اسلامی از اینکه به سطحی از همکاری راهبردی با روسیه دست یافته اند ریشه در واقعیت ندارد. نه تنها هیچ یک از مقامات روسی به چنین چیزی اذعان ندارند بلکه سند دکترین راهبردی سیاست خارجی روسیه نیز بر چنین چیزی گواهی نمی دهد. در مقابل شواهدی متعددی در دست است که روسیه به جمهوری اسلامی به عنوان برگه‌ای در بازی قمار با غرب می نگرد.

از جمله این شواهد تاخیر در راه اندازی نیروگاه بوشهر، تعلل چند ساله در واگذاری سامانه موشک اس ۳۰۰ و از همه بدتر رأی موافق به تک تک قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت علیه ایران است که روسیه امضای خود را زیر آن‌ها گذاشته بود. مستنبط از چنین رفتاری هرگز چنین نیست که تهران و مسکو واجد مناسبات راهبردی با یکدیگرند.

--------------------------------------------------------

یادداشت‌ها بیانگر آرای نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از رادیو فردا.