نشست نخست آستانه

تخلیه غیرنظامیان از شرق حلب،دسامبر سال گذشته

۲۵ اسفند جنگ خونبار و ویرانگر سوریه وارد هفتمین سال خود می‌شود. در هفته‌های اخیر چند تحول از جمله برگزاری نشست آستانه، تدوین پیش‌نویسی برای قانون اساسی جدید، مطرح شدن دوباره ایجاد منطقه امن و اظهار نظرها درباره آینده بشار اسد نقطه عطفی در تحولات سوریه پدید آورده است.

در دیدگاه‌های این هفته به بحث درباره این تحولات می‌پردازیم در همراهی علی صدرزاده، تحلیل‌گر مسائل جهان عرب، علی علیزاده تحلیل‌گر مسائل سیاسی ایران و افشین شاهی، استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه برادفورد بریتانیا.

Your browser doesn’t support HTML5

سوریه وارد هفتمین سال جنگ می‌شود

ارزیابی از نشست آستانه و نقش ایران در آن

علی صدرزاده: می‌شود گفت نشست آستانه چندان با موفقیت همراه نبود. چون اهداف طرف‌ها با هم متفاوت بود. روسیه، سوریه و حتی ترکیه مایل بودند مذاکرات به طرف سیاسی برود و مذاکراتی باشد بین گروه‌های متفاوت با اسد. احتمالا برای برنامه انتقالی یا صلح آینده. اما مخالفان می‌گفتند فقط برای تحکیم این آتش‌بس شکننده در این مذاکرات آستانه شرکت می‌کنند.


علی علیزاده: بالاخره بعد از هفت سال فاجعه‌ای که مهم‌ترین زخم خاورمیانه در پنجاه سال گذشته بوده، حضور کشورهای ایران، روسیه و ترکیه توانست یک برون‌رفت و افقی از امکان حل مسأله نشان دهد. مسلم است که همه مسائل در کنفرانس آستانه حل نشد. ولی شما مقایسه کنید با سال ۲۰۱۳ یا ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ که هیچ‌گونه افقی وجود نداشت. گروه‌های متضاد مسأله‌شان دیگر اسد نیست. دارند به سوی هم شلیک می‌کنند. در این چند سال گذشته تعارض‌شان با هم خیلی بیشتر بوده. گروه‌هایی که پول قطری می‌گیرند به روی گروه‌هایی که پول عربستان می‌گیرند و آنها با گروه‌هایی که پول فرانسوی و انگلیسی و آمریکایی می‌گیرند مشغول زد و خورد بودند. مسلم است که جمع کردن همه اینها در زیر یک سقف کار یک شب و دو شب نیست. اما نشست آستانه بعد از نشست سه گانه قبلی نشان داد که به نظر می‌آید نقشه راهی برای اولین بار تهیه شده.

افشین شاهی: به استنباط من این نشست یکی از موفق‌ترین اتفاقاتی بود که در ماه‌های گذشته شاهدش بودیم. همان‌طور که آقای علیزاده اشاره کردند، حداقل زمینه‌ای را به وجود آورد برای رسیدن به یک صلح جامع. شاید در آستانه در مورد جزئیات طرح صلح کسی به توافق نرسید. ولی لازمه طرح جامع صلح آتش‌بس است. شکست‌هایی که با آنها مواجه شدیم، خصوصا سال گذشته، هربار قرار بود مذاکره‌ای به وجود بیاید اصلی‌ترین چیزی که این مذاکرات را تهدید می‌کرد شکسته شدن آتش‌بس‌ها بود. اینکه از ماه دسامبر تا امروز آتش‌بس به شکلی حفظ شد و نشست آستانه‌ عملا مکانیسمی به وجود آورد که دست‌کم به شکل نظری می‌تواند آتش‌بس نسبی را نگاهداری کند به نظر من دستاوردی بسیار مهم و جدی ست.

نقش ایران در نشست آستانه

علی صدرزاده: من فکر می‌کنم ایران نقش تعیین کننده‌ای در آستانه نداشت چون به هر حال اگر ایران قرار بود روی جوانب مختلف این مناقشه تأثیر بگذارد فقط روی یک جنبه می‌توانست تاثیرگذار باشد: روی دولت اسد بود. و دولت بشار اسد به اندازه کافی تحت فشار روسیه هست که در آنجا شرکت کند. مهم‌تر از حضور ایران، به عقیده من، حضور ترکیه بود. ستون اصلی این مذاکرات یا کسانی که ضامن اصلی این مذاکرات بودند ایران نبود، بلکه ترکیه و روسیه بودند. حتی اگر آن اوایل هم ایران مخالفت می‌کرد با شرکت آمریکا در این مذاکرات، ولی به هر حال مجبور شد در مذاکرات شرکت کند. اگر این مذاکرات به پیشرفت نائل شود اختلافات ایران با ترکیه و با روسیه بیشتر عیان خواهد شد. چون به عقیده من، روسیه در سنجش قوا هیچ‌گاه ترکیه و آمریکا را با ایران هم‌وزن نمی‌داند. در موضوع آینده سوریه منافع ترکیه و منافع آمریکا با ایران فرق می‌کند. بنابراین فکر نمی‌کنم نفوذ ایران در مذاکرات آستانه چندان زیاد بود. فکر می‌کنم بیشتر نقش نمایشی داشت تا نقش تأثیرگذار.

علی علیزاده: من به هیچ وجه با این ارزیابی موافق نیستم. یک نگاهی هست که ایران هر کاری بکند اشتباه بوده و بازنده است. همه تحلیل‌گران بین‌المللی می‌گویند ایران از فاجعه و مخمصه سوریه، هم برای کل منطقه و مردم محروم سوریه و هم برای خود امنیت ملی ایران، تقریبا بیرون آمد. از این آتش سوزان هفت ساله بیرون آمد. مسلم است که ترکیه نقش مهم‌تری در آستانه داشت. چون ترکیه تعهدات بیشتری در مذاکرات سه گانه پذیرفت. ترکیه پذیرفت که سخنگوی منافع همین گروه‌هایی باشد که بخشی توسط خودش پرورش شده بودند و بخشی هم توسط قطر و عربستان. خب مسلم است که تعهدات و نقش بیشتری دارد.

برای همین ایران تا حدی می‌شود گفت آنجا آرام تر نشست. ولی منافع ایران صد در صد دارد تأمین می‌شود. به نظر من یک نکته مهم که بعدا شاید بشود به آن اشاره کرد نکته از جایی حل شد که آمریکا قطع امید کرد. از جایی حل شد که عربستان و قطر و خود ترکیه هم با آمدن ترامپ از اینکه آمریکا بخواهد خودش را بیشتر درگیر کند در سوریه. شما فقط یادتان باشد و دوست عزیزمان باید یادش باشد چرا سوریه اینقدر پیچیده شد چون تا دو سال بیش کسی به کمتر از رفتن بشار اسد و قطع کامل منافع و حقوق ایران در منطقه تن نمی‌داد. الان ببینید ما کجا هستیم. برای همین به نظر من مذاکرات آستانه یک قدم جلوتر برای مردم سوریه برای حصول صلح و تثبیت منافع شریک وفادار سوریه در این سالها یعنی ایران بود.

علی صدرزاده: من فکر می‌کنم نقش ایران در سوریه یک نقشی است برای استراتژی درازمدت. یعنی سوریه برای ایران پلی ست که از طریق آن بتواند نفوذش را در لبنان و به خصوص حزب‌الله و حضورش را در مناقشه اعراب و اسرائیل حفظ کند. بنابراین هرکاری ایران انجام می‌دهد برای حفظ این رابطه استراتژیک است. آن چیزی که آقای خامنه‌ای «عمق استراتژی» ایران نامید. سوال این است که آیا دیگران هم چنین هدفی دارند؟ معلوم است که چنین هدفی ندارند. برای روسیه، اینکه ایران حتما نفوذش را در لبنان حفظ کند چندان مهم نیست و بر اساس روندی که تا حال انجام گرفته من فکر نمی‌کنم ایران در سوریه موفق بوده. خطر داعش که گویا ایران با فرستادن نیروهایش به آنجا از سر خودش رفع کرده خطری است که به هرحال شاید بالقوه باشد ولی بالفعل وجود نداشته. چون فعلا مساله حمله داعش به ایران نه مطرح بوده نه اینکه ایران اصولا برای حمله به داعش به آنجا رفته. ایران برای حفظ رژیم اسد آنجا رفته. شما می‌بینید در این هفت سالی که گذشته نه نیروهای حزب‌الله و نه نیروهای اسد و تا حدودی نیروهای روسیه آنچنان به داعش و یا به شهر رقه که مرکز داعش در سوریه است حمله نکرده‌اند و حملاتشان بیشتر علیه گروه‌های غیرداعشی بودند که با اسد مخالف بودند.

افشین شاهی: باید ببینیم لازمه نشست آستانه چه بود و چرا نشست آستانه به وجود آمد. نشست آستانه به وجود آمد به خاطر اینکه ترکیه یک تغییر موضع بسیار جدی داد. سال گذشته چنین روزهایی کسی نمی‌توانست تصور کند که سیاست‌ خارجی آنکارا گره بخورد به منافع سوریه و ایران در سوریه. همین که امروز مقامات ترکیه اشاره می‌کنند که دیگر بن‌بست سیاسی درباره آینده بشار اسد در سیاست سوریه وجود ندارد به نظر من این یکی از بزرگترین دستاوردهای ایران است. اگر این تغییر موضع به وجود نیامده بود که صرفا به خاطر موفقیت‌های میدانی روسیه، ایران و متحدانش در سوریه بود شاید امروز شاهد این نشست نبودیم.

آیا نشست آستانه تغییری در جایگاه ایران در سوریه پدید آورد؟

علی علیزاده: من یک جمله به حرف آقای شاهی اضافه کنم. برای ایران مساله حفظ یا رفتن شخص اسد نبود. برایش حفظ یکپارچگی سوریه و صدپاره نشدنش بود. برای اینکه می‌دانست صدپاره شدنش مثل اتفاقی که درعراق افتاد به ضرر کل منطقه است. می‌دانست برای اینکه آن کشور تجزیه نشود در حال حاضر تا پایان تعیین تکلیف با گروه‌های تروریستی و جنگ داخلی شخص اسد باید بماند. دوم هم اینکه منافع ایران منافع دفاعی بوده. به نظر من رسیدن به حزب‌الله لبنان نبوده. شما نگاه کنید در زمانی که کلیت این منطقه از عربستان و کویت و کشورهای خلیج فارس گرفته تا مصر و مراکش بر ضد ایران بودند یک کشور در این منطقه کنار ایران ایستاد در تمام هشت سال جنگی که ظالمانه بر ایران تحمیل شد. برای همین داشتن اتحاد با این کشور به نظر من اتحاد بسیار قدیمی است که بخشی از دکترین امنیت ملی ایران است...

افشین شاهی: من با دیدگاه آقای علیزاده موافق نیستم. به خاطر اینکه این دو مسأله با هم گره خورده‌اند. در دیدگاه سیاستگذاران ایران صرفا یکپارچگی سوریه ملاک نبود. چه بسا که اگر سوریه یکپارچه باقی می‌ماند اما توسط حزبی هدایت می‌شد که منافعش با منافع عربستان سعودی بسیار نزدیک بود و رقیبان جمهوری اسلامی، تهران به شکل جدی با آن مخالفت می‌کرد. به نظر من این تقلیل‌گرایی ست که ما بسنده کنیم که ایران صرفا وارد عمل شد که جلوگیری کند از چند تکه شدن سوریه.

علی صدرزاده: برای ایران شخص اسد تنها کسی ست که می‌تواند منافع ایران را تأمین کند. من فکر می‌کنم و همچنان بر آن نظر قبلی‌ام پافشاری می‌کنم که اگر دولتی در در دمشق باشد که منافع استراتژیک ایران را در ارتباط با حزب‌الله حفظ کند و نفوذ و حضور ایران را در صحنه مناقشه اعراب و اسرائیل حفظ کند ایران به شخص اسد آن‌طوری وابسته نیست و فراموش نکنیم شخص اسد در عین حال مشکل بسیار بزرگی ست. شما تصور کنید رهبر کشوری با پرتاب کردن بشکه‌‌های آتش‌زا و پرتاب بمب ششصدهزار نفر از مردم کشته شده‌اند،‌ نصف مردم آواره شده‌اند، چنین شخصی را تحمیل کردن در دوران انتقالی به مردم من فکر می‌کنم کار مشکلی است. من همیشه یک مثال می‌زدم و می‌‌گفتم نگاه کنید در سالهای ۶۸ در ایران با فرمانی که آقای خمینی داد عده‌ای در زندانهای ایران کشته شدند. هنوز که هنوز هست این زخم بین ما ایرانی‌ها از بین نرفته و هنوز از جنایت سالهای ۶۸ صحبت می‌کنیم. شما تصور کنید کسی قادر خواهد بود عمق فاجعه‌ای را که در سوریه اتفاق افتاده بپوشاند.

علی علیزاده: من یک مخالفت بنیادین با این نگاه آقای صدرزاده دارم. به نظر من فقط مساله حزب‌الله لبنان نبود. اگر سوریه فروریخته بود مرحله بعدی تعیین کردن فشار روی خود ایران و رساندن مساله به مرزهای ایران بود. حالا اول ممکن است با داعش و نیروهای تکفیری باشد ولی بعد خود غرب هم به مرزهای ایران می‌رسید و مطمئن باشید چیزی به نام برجام هم شکل نمی‌گرفت. مرحله دوم درباره ترکیه گفتم اینکه ترکیه چرخش کرد معلول چیزی عمیق تر بود. ترکیه شکست خورده بود. سرمایه گذاری به شدت زیاد ترکیه و متحدان قدیمش عربستان و قطر شکست خورده بود و این شکست خطرناک بود.

داخل مرزهای ترکیه هم کشیده شده بود. یعنی ترکیه با آتشی بازی کرده بود با بافت قومیتی بازی کرده بود که آینه و متقارن شد. درون مرزهای خودش داشت. سلفی‌ها، سنی‌ها، علوی‌ها و کردها درون آنجا هم بودند و می‌توانست امنیت داخل ترکیه را هم به هم بزند. غرب هم ترسید. وقتی قضیه به مهاجرت میلیون‌ها سوری رسید غرب هم فهمید این مساله می‌تواند به داخل مرزهای خودش برسد. من جوابم به آقای صدرزاده این است. آشتی ملی هیچ جا آسان نیست. به ویژه جایی که غرب و متحدان منطقه‌ای آن مدت پنج سال ترکتازی کردند. اما آستانه نشان داد که با این اتحاد جدید اراده‌ای هست که به سمتی برویم خارج از این. و گرنه مسلم است که یک زن و شوهر عادی که با هم دعوا می‌کنند نمی‌توانند با هم بنشینند. با فاجعه‌ای که در آنجا رخ داده چگونه می‌توانیم به آشتی ملی برسیم. مسلم است راه بسیار دشواری است اما به نظر می‌آید ممکن و شدنی است. علت خاصش هم این است. آمدن ترامپ و سیاست‌های انزواگرایانه ترامپ و نزدیکی‌اش به پوتین اجازه داد که کسانی که از آتش زدن سوریه قصد ساختن خاورمیانه داشتند ناامید شوند. ما برای اولین بار راهی برای خروج داریم.

افشین شاهی: من فکر می‌کنم یکی از مهم‌ترین مسائلی که می‌تواند این افقی را که آقای علیزاده ترسیم می‌کند تبدیل کند به یک مسأله جدی این است که برای اولین بار در چهار سال گذشته یک نیرویی هست که دست بالاتر را دارد. تا زمانی که یک مساوات و یک تقارن نظامی بین گروه‌های درگیر وجود دارد رسیدن به یک سرنوشت سیاسی بسیار مشکل است.

از آنجا که در شش هفت ماه گذشته وضعیت میدانی به شکل جدی تغییر کرده، و امروز به شکل جدی و به شکل غیرقابل انکاری می‌توانیم بگوییم اسد و متحدانش یک دست بالاتر نظامی دارند. این بستری است که می‌تواند یک راهکار و یک فرآیند سیاسی را امکان پذیر کند. شما اگر به جنگ داخل لبنان هم نگاه کنید دقیقا اینطوری بود. به خاطر همین هم تقریبا ۱۵ سال طول کشید. یکی از دلایل مهمش هم این بود که بالانس قدرت به شکل جدی در شرایط میدانی به هم نمی‌خورد و این جنگ فرسایشی فرسایشی تر می‌شد. البته باید این را هم در مد نظر داشته باشیم که جنگ سوریه یک جنگ بسیار پیچیده است که ابعاد بسیار متفاوتی در این جنگ وجود دارد از قبیل ابعاد محلی، ابعاد منطقه‌ای و ابعاد فرامنطقه‌ای. ما در تحلیل‌های سیاسی‌مان عموما روی ابعاد منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نگاه می‌کنیم. به نقش روسیه و ترکیه و ایران و عربستان سعودی و قطر نگاه می‌کنیم. اما ابعاد محلی هم در این جنگ بسیار مهم است. یک مساله و موضوعی که متاسفانه رسانه‌ها به آن توجه نکردند نقش گروهگ‌های جدید هستند این مافیاهای جدید اقتصادی که در پنج سال گذشته به وجود آمدند و عملا یکی از برندگان این جنگ هستند. آنها از اقتصاد این جنگ منفعت بردند. منفعت این گروهک‌ها که در اقصا نقاط سوریه فعالند در این است که جنگ به شکلی ادامه پیدا کند.

علی صدرزاده: من از این مطلب آخر آقای شاهی شروع می‌کنم و آن اینکه ما بیشتر راجع به نقش خارجی‌ها در این منطقه صحبت کردیم. واقعیت این است که یک مسأله هم در کشور سوریه دارد انجام می‌گیرد. اگر به خاطر داشته باشید از سال ۲۰۱۱ که اعتراضات مردم سوریه علیه بشار اسد شروع شد دو سال خبر از مبارزه مسلحانه نبود. در این دو سال ارتش اسد با این مردم چه کرد. آن بود که جامعه را به این وضع کشاند که نیروهای خارجی دیگر چشم طمع دوختند به این مملکت و وارد شدند. بعد هم با سیاستی که اتخاذ کرد باعث شد که ورود نیروهای خارجی بیشتر شود.

یعنی ما قبل از اینکه عوامل خارجی را تعیین کننده در سوریه بدانیم ببینیم چه اتفاقاتی در خود سوریه افتاده و نقش آقای اسد چه بوده. آقای اسد گروه هایی دارد به نام شبیهه. یعنی گروه‌های به اصطلاح خود سر یا مافیاهایی که با باج‌گیری و قاچاق و انحصار بخش‌هایی از اقتصاد وابسته به دولت اسد بودند. کارهایی که ایران کرد، با درسهایی که از ایران گرفته بود که چطور می‌شود نیروهای لباس شخصی را بسیج کرد و وارد داستان کرد، ایران این گروه‌های شبیهه و این مافیا را که پراکنده بود سازماندهی کرد. می‌خواهم بگویم ما در دورن سوریه مسایلی داریم که این مسایل بسیار مهم تر از نقش قطر و نقش عربستان و حتی نقش آمریکا. آمریکا آن طوری نقش عجیبی در سوریه نداشت و کاری نتوانست بکند. الان هم خودش را کنار می‌کشد. یعنی ما یک مقدار از این تصورات جهان سومی را که همیشه مشکل را به عهده خارج می‌گذاریم و مسئولیت داخلی‌ها را کم می‌کنیم باید کنار بگذاریم. باید از تک تک گروه‌های تکفیری سوریه که اسلحه به دست گرفته‌اند انتقاد کنیم.

علی علیزاده: ارتش آزاد سوریه در ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۱ یعنی کمتر از یک ماه بعد از شروع انقلاب اعلام موجودیت کرد. بله حکومت اسد مستبد است و ما این را با صدای بلند خواهیم گفت. ولی در کجا بوده. حکومتی که ۲۴ سال است توسط آمریکا تهدید شده، توسط اسرائیل هنوز بخشی تحت اشغال بوده. مسلم است چنین حکومتی به سمت امنیتی شدن می‌رود. اما من در غرب این هوشیاری و این بازگشت به خرد را می‌بینم. حداقل از نظر منافع خودشان که اجازه بدهند سوریه به سمتی برود. هرچند بازهم می‌خواهند حداکثر منافع را بگیرند. من بیشتر نگران عربستان و قطر هستم و امیدوارم هستم که نیروهای عاقل کشورهای غربی و منطقه و ترکیه این فشار را بیاورند که این فاجعه در سوریه پایان بپذیرد.

جمعبندی شما آقای شاهی؟

افشین شاهی: من خیلی کوتاه بگویم که نباید فراموش کنیم که بعد از چندین ماه این کارزار و نزاع سیاسی تبدیل شد به یک جنگ تمام عیار نیابتی منطقه‌ای. در واقع تک تک بازیگران مهم این منطقه مثل عربستان سعودی و ترکیه و قطر وارد این جنگ شدند. صرفا وقتی به اهداف کشوری مثل ایران نگاه کنیم برای مشارکت در کارزار بسیار پیچیده‌ای مثل کارزار داخل سوریه نمی‌توانیم به تنهایی بسنده کنیم به آن چند مساله‌ای که در این بحث به آن اشاره کردیم. ابعاد بسیار پیچیده وجود داشت و یکی از مهمترین مسایل رقابتی بود که در سوریه آغاز شد و تا امروز ادامه داشته و سوریه عملا فضا و میدانی شد برای زورآزمایی منطقه‌ای و من فکر می‌کنم تک تک کشورها بر این باور اشراف داشتند که آینده خاورمیانه روی خاکسترهای جنگ داخلی سوریه بنا خواهد شد و به همین خاطر هم بود که تک تک این بازیگران سرمایه‌گذاری‌های بسیار جدی و کلانی کردند تا آینده استراتژیک خود را در منطقه تا جایی که امکان دارد تضمین کنند.

علی صدرزاده: ارزیابی من این است که قطر و عربستان سعودی به خاطر رابطه‌ای که با این گروه‌های تکفیری دارند به این سادگی پشتیبانی خود را از این گروه‌های تکفیری را رها نخواهند کرد و ایران هم به این سادگی اسد و نیروهایی را که در اطراف اسد هستند رها نخواهد کرد. روسیه به اهدافش رسیده و مایل نیست بیش از این سرمایه گذاری کند. سرمایه گذاری نظامی کند. من فکر می‌کنم روسیه و آمریکا اگر به هم دیگر... الان آمریکا صحبت از منطقه پرواز ممنوع می‌‌کند... اگر آمریکا یعنی آقای ترامپ و ترکیه و تا حدودی روسیه وارد شوند بقیه بازیگران منطقه‌ای که دنبال اهداف بسیار کوته بینانه‌ای هستند هرکدامشان تسلیم راه حلی خواهند شد. اینکه اسم این راه‌حل‌ها را می‌شود گذاشت موفقیت یا شکست، این را آینده تعیین خواهد کرد.