آیا ترامپ و رای دهندگان به وی نژاد پرستند؟ 

هواداران ترامپ در نیویورک

از برچسب‌هایی که مخالفات ترامپ به او و رای دهندگان به او زده‌اند یکی هم «نژاد پرستی» است. از دلایل ذکر شده برای نژاد پرستی وی دادن شغل مشاوره به استیو بَنِن ویراستار سایت برایت‌بارت، نقد حضور قاضی مکزیکی تبار در پرونده‌ی دانشگاه ترامپ، متهم کردن برخی از مهاجران مکزیکی به تجاوز و قاچاق مواد مخدر و درخواست منع موقت ورود مسلمانان غیر امریکایی به ایالات متحده بوده است. آیا این اقدامات می توانند دلیل کافی برای نژاد پرست بودن یک فرد باشند؟ با فرض نژاد پرستانه بودن این رفتارها، آیا افرادی که به ترامپ با علم به این موضوعات رای داده‌اند نژاد پرست می شوند؟

آیا وجود عده‌ای نژادپرست در میان رای دهندگان به یک حزب یا یک نفر همه‌ی آنها را نژاد پرست می کند؟ اصولا نژاد پرستی یعنی چه و با چه معیارهایی می توان این برچسب را برای کسی یا گروهی به کار برد؟

۱. واژه‌ی نژادپرستی این روزها به وفور دیده و شنیده می شود. انسان‌ها در ابتدای قرن بیست و یکم بیش از پیش با نژادها، اقوام، ادیان و هویت‌های دیگر در جوامع مختلف در هم آمیخته‌اند و چون برخی راه و رسم همزیستی را به خوبی نیافته‌اند با برچسب‌هایی به تقابل با یکدیگر می روند در عین آن که بسیاری در جوامع باز و آزاد دارند تلاششان را برای زندگی در اجتماعی متنوع و مدارا جو انجام می دهند. به همین دلیل هرجا واژه‌ی نژادپرستی را دیدید دقت کنید که این واژه در بسیاری از موارد به جای کلمات دیگر مورد استفاده قرار می گیرد چون افراد فکر می کنند این برچسب بسیار قوی و زننده است و باید آن را در موقعیت‌هایی خاص و علیه افرادی خاص به کار بگیرند.

به عنوان مثال هنگامی که افرادی از اسلام یا مسلمانان در جوامع غربی انتقاد می کنند یا با مسلمانان به طور باز برخورد نمی کنند یا مخالف پذیرش مهاجران مسلمان هستند مخالفان آنها را نژاد پرست می نامند در حالی که اسلام و مسلمانان یک نژاد نیستند تا مخالفانشان نژاد پرست معرفی شوند. در مواردی گرایش منفی علیه خاورمیانه‌ای‌ها در اروپا نژاد پرستی نامیده می شود در حالی که خاورمیانه‌‌ای‌ها و اروپاییان از یک نژاد هستند.

کسانی که از اسلام و مسلمانان یا اهالی دیگر ادیان متنفرند (نه منتقد یا مخالف) متعصب نام می گیرند و نه نژادپرست. افرادی بعد از آن که ترامپ گفت از ورود مسلمانان به امریکا به طور موقت جلوگیری شود یا برخی مهاجران مکزیکی را متهم کرد وی را نژادپرست نامیدند در حالی که هر کشور حق دارد به شهروندان دیگر کشورها ویزا بدهد یا ندهد و مهاجران غیر قانونی را بیرون کند. این سخنان ترامپ نشانه‌ی تعمیم دادن تروریسم به اعضای یک دین و اتهام زنی به شهروندان کشوری دیگر و حرکتی نامهمان نوازانه و درخواستی غیر عملی است اما نژاد پرستانه نیست.

اگر من شما را به خانه‌ام راه ندادم (در عین این که از نژادی دیگر هستید) در حالی که دارید از سرما می لرزید یا گرسنه هستید یا از جنگ گریخته‌اید من را بیرحم یا ناقض حقوق بشر می نامند و نه نژادپرست چون من تبعیضی علیه شما روا نمی دارم یا در مورد شما داوری نمی کنم. اگر دولتی بر اساس نژاد گروهی را از مشاغل عمومی یا انواع حقوق مدنی یا سیاسی محروم کند آن دولت نژادپرست است اما اگر یک فرد اروپایی تبار در رستورانش آفریقایی تبارها را استخدام نکند نژاد پرست خوانده نمی شود چون او می تواند هرکه را خواست (مثلا اعضای خانواده‌اش) استخدام کند. هر گونه عدم دست یابی به یک شرایط خاص ناشی از نژادپرستی یا تعصب نیست.

درست مثل توطئه، نژاد پرستی هم وجود دارد اما از هرچه خوشمان نیامد نمی توانیم در آن بوی توطئه یا نژاد پرستی احساس کنیم. برای اسناد توطئه به یک عمل یا زدن برچسب نژاد پرستی به یک فرد یا گروه به دلیل و مدرک نیاز داریم و نه حدس و گمان.

۲. میلیون‌ها نفر از رای دهندگان به ترامپ کسانی بودند که در دور قبل به اوباما رای داده بودند. بنا براین افراد به دلایل مختلفی به یک سیاستمدار رای می دهند یا نمی دهند و نمی توان آنها را در یک سبد جای داد. هیلاری کلینتون با خواندن نیمی از رای دهندگان ترامپ به عنوان «سبد رقت انگیزها» (با ذکر اسلام هراسی، بیگانه هراسی، نژاد پرستی، و زن ستیزی آنها) مرتکب یک اشتباده جدی شد. این اشتباه را بسیار از کسانی که با امریکا و جامعه‌ی امریکایی یا محافظه کاران مشکل دارند تکرار کرده‌اند.

هیلاری کلینتون با خواندن نیمی از رای دهندگان ترامپ به عنوان «سبد رقت انگیزها» (با ذکر اسلام هراسی، بیگانه هراسی، نژاد پرستی، و زن ستیزی آنها) مرتکب یک اشتباده جدی شد. این اشتباه را بسیار از کسانی که با امریکا و جامعه‌ی امریکایی یا محافظه کاران مشکل دارند تکرار کرده‌اند.

۳. نژادپرستی حقوقی صرفا تبعیض نهادینه و ساختاری و مبتنی بر قانون علیه یک نژاد خاص است و نه چیزی دیگر. این گونه نژاد پرستی در ایالات متحده وجود ندارد. نژادپرستی اجتماعی نیز نگاه تحقیر آمیز یک فرد یا گروه به افراد نژاد دیگر است. نژاد پرستی حقوقی قابلیت مبارزه و حذف دارد (با تغییر قانون و اعمال قوانین برابری جویانه) اما نژاد پرستی اجتماعی به طور کامل قابل حذف نیست چون به راحتی قابل کشف و نسبت دادن نیست و اگر کشف شود نیز ممکن است در مواردی نتوان آن را کاهش داد یا از میان برد. برای کاهش نژادپرستی اجتماعی نمی توان میان بر زد. این کار نیاز به دهه‌ها صرف وقت در آموزش و اختلاط در فرایند اجتماعی شدن و عادت کردن انسان‌ها به جوامعی رنگارنگ دارد. از این گونه افراد در همه‌ی کارزارهای سیاسی می توان پیدا کرد.

اما هر گونه رای ندادن به نامزدهای اقلیت‌های نژادی نژادپرستانه نیست. به عنوان نمونه نامزد نشدن بازیگران آفریقایی تبار برای جوایز اسکار سال ۲۰۱۶ بر خلاف گفته‌ی برخی از این بازیگران نه نژاد پرستی حقوقی است و نه نژاد پرستی اجتماعی. حقوقی نیست چون قانون خاصی به نفع یک گروه وضع و اعمال نشده، و اجتماعی نیز نیست چون تحقیر اعضای یک نژاد را به همراه ندارد. نمی توان رای به نامزدهای غیر آفریقایی تبار را با نیت سنجی به نژاد پرستی ارتباط داد بالاخص آن که برچسب زنندگان خود خواهان این جوایز بوده و در این حوزه منافع خاصی دارند. گرفتن یک جایزه از حقوق بشر نیست که عدم ارائه‌ی آن به یک گروه نژادی نژاد پرستی به حساب آید.

۴. نژاد پرستی اجتماعی صرفا به اروپایی تبارها اختصاص ندارد. این پدیده در میان آفریقایی تبارها و لاتینوها نیز به وفور به چشم می خورد. بسیارند افرادی در میان آفریقایی تبارها که علیه اروپایی تبارها بدون هیچ تمایزی دیدگاه منفی و تحقیر آمیز دارند و اگر بتوانند آنها را از حقوق خویش محروم می کنند. نژادپرستی همچنین فقط به اکثریت تعلق ندارد بلکه اقلیت‌ها هم می توانند علیه یکدیگر یا اکثریت نژادپرست باشند. ین نگرش به ملت یا گروهی خاص اختصاص ندارد.

از راه‌های جدی مبارزه با هر گونه تبعیض از جمله نژاد پرستی، قوم پرستی و دین پرستی (فقط پیروان یک دین خاص را رستگار و بهشتی دانستن)، پرهیز از نیت خوانی و ذهن خوانی و توطئه اندیشی است

ما در دنیای کاملی با شهروندان کاملا خردمند و مداراجو و آگاه به حقوق و مسئولیت‌های خود و آگاه به همه‌ی جوامع دیگر زندگی نمی کنیم و همیشه ممکن است افراد به کسانی که مثل خودشان نیستند با نگاهی دیگر برخورد کنند و برابری حقوقی و اجتماعی آنها را رعایت نکنند. نمی توان از این تعصبات و نگرش‌های منفی و تعمیم‌ها (تعمیم دادن جرائم لاتینو تبارها به مکزیکی‌ها) که گاه ممکن است در قوانین و روال‌ها نیز جا بیفتند کاملا پرهیز کرد اما می توان با آنها مبارزه کرد و آنها را به جامعه شناساند. انتظار جامعه‌ای بدون هیچ گونه تعصب و نگرش منفی و تحقیر آمیز به دیگر انسان‌ها انتظاری بیجاست اما انتظار آن که نابرابری‌های حقوقی رفع شود کاملا بجاست.

۵. مخالفت با تبعیض‌های مثبت برای اقلیت‌های نژادی مثل داشتن سهمیه در دانشگاه‌ها یا دیگر مراکز کاری و حرفه‌ای نژادپرستی نیست.

اگر من معتقد باشم که افرادی که دانشگاه‌ها می پذیرند صرفا باید بر اساس ملاک‌های علمی باشد و نه ملاک‌های نژادی (جور کردن تنوع نژادی و مذهبی و ملی و قومی) من نژاد پرست نخواهم بود. گرچه ممکن است با این نظر گروهی از آفریقایی تبارها نتوانند با استفاده از تبعیض مثبت به برخی دانشگاه‌های برجسته راه یابند اما این نظر حتی اگر اعمال شود باورمندان به آن را نژادپرست نمی کند. مبارزه با تبعیض‌های قبلی ضرورتا مستلزم ایجاد تبعیض‌های تازه نیست. همچنین رفع تبعیض‌های گذشته فقط از یک طریق ممکن نمی شود و راه‌های متنوعی دارد.

۶. از راه‌های جدی مبارزه با هر گونه تبعیض از جمله نژاد پرستی، قوم پرستی و دین پرستی (فقط پیروان یک دین خاص را رستگار و بهشتی دانستن)، پرهیز از نیت خوانی و ذهن خوانی و توطئه اندیشی است.

اگر قرار باشد هر گونه کاری که من تصور می کنم علیه من است (مثل عدم استخدام من در یک شغل یا عدم پذیرش من در یک دانشگاه یا صدور احتمالی حکم در دادگاه علیه من- کاری که ترامپ در مورد قاضی مکزیکی تبار کرد- یا انتخاب فردی در یک مقام دولتی که مورد پسند من نیست) نژادپرستی یا تعصب دینی یا تعصب قومی باشد تک تک افراد بشر می توانند چنین برچسب‌هایی را دریافت کنند.

این امر البته به کار بردن این برچسب‌ها را بی‌معنی و مبارزه با محتوای آنها را غیر ممکن می کند. برای آن که این برچسب‌ها معنادار باشد باید در بیان آنها صراحت باشد یا اِعمال آنها به صراحت ضامن تبعیض علیه نژاد، قوم یا دینی دیگر باشد مثل این اعضای یک نژاد یا قوم یا دین، پست تر معرفی شوند یا با حضور اعضای یک نژاد، قوم یا دین در مقام‌های دولتی یا عمومی مخالفت شود.

۷. امروز دیگر نژاد خالص باقی نمانده و جامعه‌ی بشری تحت تاثیر جنگ و مهاجرت و ازدواج میان- نژادی در چند قرن گذشته کاملا در هم آمیخته است. صدها میلیون نفر خود را یک دوم، یک چهارم، یک هشتم یا یک شانزدهم سیاه یا آسیایی یا سفید می دانند. این امر در مورد ملیت‌ها و اقدام نیز صادق است. از همین جهت نژادپرست خواندن افراد کاری بسیار دشوار شده است چون یک فرد ممکن است چند نژاد را با هم داشته باشند. همچنین نژاد پرست بودن نیز دشوار شده است. آمیختگی نژادی آن چنان گسترش یافته که ادعای خلوص نژادی برای نژاد پرستی علیه دیگران بسیار دشوار است.

۸. متخصصان و کاسبان نفرت و خشونت در عالم برای پر رونق نگاه داشتن کسب و کار خود همچنان بر طبل تفاوت‌های نژادی و بزرگ کردن این عامل در تعارض‌های بشری می کوبند. تعارض‌ها و تضادهای بشری ریشه‌ها و منابعی گوناگون دارند و نژادی کردن آنها راهی برای تشدید آنها و لاینحل کردن آنهاست چون بسیاری از تفاوت‌های آدمیان قابل مفاهمه و سروکار داشتن و رفع است اما رنگ پوست آنها را نمی توان تغییر داد.

برخی از فعالان سیاسی و اجتماعی متمرکز بر تضادهای نژادی، دوران استعمار و مابعد آن را نه از زاویه و منظر سلطه و منابع کمیاب و تفاوت‌های تمدنی و فرهنگی بلکه صرفا از منظر تفاوت‌های نژادی تعبیر و تفسیرمی کنند تا این چراغ خشونت و تنفر را زنده نگاه دارند. استفاده از برچسب‌های نژادی معمولا ما را از فهم تحولات اجتماعی و دلایل و علل رویدادها دور می کند تا نزدیک.

برخی از فعالان سیاسی و اجتماعی متمرکز بر تضادهای نژادی، دوران استعمار و مابعد آن را نه از زاویه و منظر سلطه و منابع کمیاب و تفاوت‌های تمدنی و فرهنگی بلکه صرفا از منظر تفاوت‌های نژادی تعبیر و تفسیرمی کنند تا این چراغ خشونت و تنفر را زنده نگاه دارند. استفاده از برچسب‌های نژادی معمولا ما را از فهم تحولات اجتماعی و دلایل و علل رویدادها دور می کند تا نزدیک.

۹. اصولا نگاه به جامعه‌ی انسانی بر اساس رنگ پوست و دیگر مشخصاتی که در «نژاد» جمع آمده‌اند نگاهی سالم و بهداشتی نیست. انسان‌ها بسیار فراتر از رنگ پوستشان هستند. این که اولین مشخصه‌ی هویتی فرد مقابل ما رنگ پوستش باشد نشانه‌ی کوته بینی ماست. به همین دلیل از ابتدا باید هر انسانی را در معرض انواع انسان‌ها قرار داد تا تفاوت ظاهر و چهره برای آنها عادی شود و این مقوله را به سرعت از مقوله‌های هویتی برای تعریف خود و فرد مقابل خود کنار بگذارند. به همین دلیل تنوع نژادی و قومی و مذهبی به نفع یک جامعه است و نه به ضرر آن. نظام آموزشی، رسانه‌ها و خانواده مسئولیت بزرگی دارند تا افراد را از منظر عدم تمرکز بر رنگ پوست کوررنگ بار بیاورند و هویت‌های دیگر مثل هویت‌های شغلی و حرفه‌ای و مدنی را جایگزین هویت‌های دردسر ساز گذشته (مثل هویت ملی، دینی و نژادی) سازند.

۱۰. نسبت دادن نژاد پرستی به دیگر اقوام و ملت‌ها و مبری دانستن خود از آن نیز یکی از ذهنیت‌های رایج و در بسیاری از موارد نادرست در میان بسیاری از گروه‌ها و ملیت‌ها از جمله ایرانیان است. رفتاری که بخشی از ایرانیان با همزبانان و همکیشان و هم نژادان و غیر همنژادان خود (مثل افغان ها و ترک‌ها وعرب‌ها و اروپاییان) در چند دهه‌ی اخیر داشته‌اند نشان می دهد تا چه حد در برابر «دیگری» متساهل و باز هستند. ایرانیان- چه حکومت و چه جامعه- در چند دهه‌ی اخیر کارنامه‌ی خوبی در مدارا و تساهل از خود نشان نداده‌اند. به سرنوشت افغان‌ها، بهاییان و یهودیان (هیچکدام حتی از نژادی دیگر نبوده‌اند) در ایران نگاه کنید تا میزان مدارای جامعه‌ی ایران و حکومت آن را اندازه بگیرید. عدم مدارا فقط مشکل حکومت نیست بلکه جامعه نیز در این محدوده مشکل دارد.

* نظرات طرح شده در این مطلب، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.