در جريان جلسات کنگرهی امريکا در باب توافق اتمی ميان ۵+۱ و جمهوری اسلامی اين سخن بارها از سوی نمايندگان سنا و مجلس نمايندگان مطرح شد که چگونه می توان با کشوری که مقامات و رسانههای رسمی آن مدام شعار «مرگ بر امريکا» می دهند توافق کرد؟ وزرای خارجه، انرژی و خزانه داری امريکا پاسخی به اين سوال نداشتند به جر اين که «نگاه نکنيد به آنچه می گويند؛ نگاه کنيد به آنچه می کنند.»
(پاسخ کری در سنا) يا اين که «آنها دشمنی عظيمی با ما دارند اما من از اين که برنامهای برای نابودی ما عملا داشته باشند اطلاعی ندارم.»
اما مقامات دولتی يا رهبران جمهوری اسلامی که در مواردی خواسته يا می خواهند اين شعار را در برابر افکار عمومی امريکا يا اروپا توجيه کنند يا از زهر و زشتی آن بکاهند چه می گويند؟
مرگ بر دولت امريکاست
برخی برای ايجاد فاصله ميان دولت و مردم امريکا و توجيه شعار فوق می گويند مرگ بر امريکا مرگ بر دولت اين کشور است و نه ملت آن. خمينی در اين باب می گويد: «اين ملتی که الان دارند فرياد می زنند «مرگ بر آمريکا» مقصودشان کارتر است، ملت امريکا که به ما کاری نکرده.» (صحيفه نور ج ۱۱ ص ۹)
اين سخن وجه و اساسی ندارد چون ايالات متحده يک کشور دمکراتيک است و گفتن مرگ بر دولت اين کشور توهين به مردم امريکا نيز هست و نمی توان اين دو را از هم جدا کرد. اين توجيه شايد برای گروههای چپگرا در ايالات متحده يا غرب که دولت امريکا و مردم را از هم جدا می دانند (چون نظام حاکم نظام سرمايه داری است) موجه جلوه کند اما برای افکار عمومی در امريکا شعار «مرگ بر...» را توجيه نمی کند.
مرگ بر سياست خارجی مداخله جويانهی امريکاست
علی خامنهای نيز برای توجيه اين شعار غير عقلانی و نفرت محور آن را به سياست خارجی اين کشور ربط می دهد: «مرگ بر امريکا يعنی مرگ بر قدرت های مداخله جو و استکباری» (۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۴) اما خود وی در سخنانی ديگر آن را به ذات و ماهيت ايالات متحده مرتبط دانسته است.
خامنهای دشمنی ميان ايالات متحده و جمهوری اسلامی را ذاتی می داند و نه عرضی: «بعضی تصور می کنند ما دشمنان جهانی خود را تحريک کرده ايم که بيايند با ما دشمنی کنند؛ بعضی خيال می کنند شعار "مرگ بر امريکا" امريکا را تحريک می کند که نسبت به نظام اسلامی و ايران اسلامی دشمنی بورزد؛ اين خطاست. دشمنیِ نظام مستکبر امريکايی و هر مستکبری در دنيا با نظام اسلامی، به خاطر پرچم برافراشتهی عدالت است.» (۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۴) او ايالات متحده را هر روز در حال توطئه عليه جمهوری اسلامی می بيند و از اين جهت شعار مرگ بر امريکا را توصيه می کند (۲۴ اسفند ۱۳۸۳)
مرگ بر اقدامات گذشتهی دولت امريکاست
محمد نهاونديان، رييس دفتر حسن روحانی در اينباره به نيويورکر می گويد: «اگر شما از تمام کسانی که اين شعار را میگويند بپرسيد، به گونهای نمادين عليه سياستهای مداخلهجويانه در ايران است که سبب برکناری محمد مصدق، نخستوزير منتخب ايران شد... از نظر آنها، چيزی که با آن مخالفند اين است که يک دولت به سمت هواپيمای حامل مسافران بیگناه شليک کند، منظور آنها مردم آمريکا نيست... آنها در واقع با چنين سياستی، با اين رويکرد و با اين تکبر و خودبينی مخالفند. منظور از اين شعار يک ملت نيست، بلکه آنها با اين سيستم رفتار مخالفند.» (گفتگو با رابين رايت، ۳۰ ژوييه ۲۰۱۵: متن فارسی به نقل از تابناک، ۹ مرداد ۱۳۹۴)
نهاونديان در اين مصاحبه نمی گويد چطور مقامات و رسانههای ايران و نيروهای خودی انها نمی توانند امريکا را به دو اقدام دو دولت اين کشور در گذشته تقليل دهند. نهاونديان با اين سخن به طور ضمنی و بدون آن که بخواهد به تحقير شعار دهندگان می پردازد و آنها را جمعی کم اطلاع و غير منطقی جلوه می دهد. خوانندهی امريکايی اين سخنان طبعا اين سوال را با خود مطرح می کند که آيا امريکايیها يا هنديان حق دارند به خاطر اسعمار گذشتهی دولت بريتانيا امروز شعار مرگ بر بريتانيا سر دهند؟
يک عادت است، جدی نگيريد
برخی ديگر از مقامات جمهوری اسلامی برای کاهش زشتی اين شعار در نگاه امريکاييان آن را به يک عادت انقلابی سال های گذشته که امروز بدون قصد و غرض خاصی تکرار می شود نسبت می دهند. اميز زمانی نيا که اکنون معاون وزير نفت در امور تجاری و بين المللی است در گفتگو با نيويورکر به اين وسيله برای توجيه شعار فوق متمسک می شود. (همانجا)
بدين ترتيب سخن مقامات دولت روحانی خطاب به مردم امريکا اين است که مرگ بر امريکا «مرگ بر امريکا» نيست. اما موضع رسمی تغييری نکرده است. با اين حال گروهی از سياستمداران و تحليلگران امريکايی می گويند بهتر است از اين گونه سخنان بگذريم و به اموری بپردازيم که برای هر دو طرف فايده دارد. در مقابل نيز گروهی می گويند اين گونه سخنان از سوی مقامات کشورها را نمی توان ناديده گرفت.
موضع رسمی: مثل هميشه، مرگ بر امريکا
در کنار اين توجيهات موضوع رسمی جمهوری اسلامی را بايد از زبان ائمهی جمعهی کشور و بالاخص امام جمعه تهران شنيد.
احمد خاتمی با جديدت از اين شعار دفاع می کند و آن را حق مردم ايران می داند: «کری گفته اين شعار نه تنها به مسأله کمک نمیکند بلکه احمقانه است. حرف ما اين است که اين سخن خودش احمقانه است زيرا ريشه اين شعار عملکرد خودتان است. کيست که جنايت عربستان در يمن، صهيونيستها و تروريستهای سوريه را ببيند و دست آمريکا را نبيند؟ در همه جای دنيا داريد فضولی میکنيد، پس حقتان است که مردم بگويند مرگ بر آمريکا. ثانياً بايد گفت اين شعار احساساتی نيست و ريشه قرآنی دارد. خدا دوست ندارد کسی حرف بد را فرياد بزند مگر اينکه مظلوم واقع شده باشد. ملت ايران بيش از ۵۰ سال است که توسط آمريکا مورد ستم واقع شده است و حق اين ملت است که باشکوهتر از هر زمان بگويند مرگ بر آمريکا. در مورد اينکه میگوييد اين شعار خردورزانه نيست هم بايد بگوييم که عين خردورزی است چرا که ما ظلمستيزی را با همين شعار به دنيا صادر کرديم.» (احمد خاتمی، ايسنا، ۹ مرداد ۱۳۹۴) او هيچ تفکيکی ميان مردم و حکومت يا ميان سياست داخل و سياست خارجی يا گذشته و حال نمی کند. اين عدم تغيير ناشی از مواضع رهبر جمهوری اسلامی کمه بلافاصله بعد از توافق هستهای اعلام کرد که در استکبار ستيزی جمهوری اسلامی تغييری ايجاد نشده است.
رهبران جمهوری اسلامی همواره و بدون هيچ گونه تفسيری از شعارهای مرگ بر امريکا و مرگ بر اسرائيل حمايت کردهاند. علی خامنهای با اشاره به شعارهای «مرگ بر اسرائيل» و «مرگ بر امريکا»ی داده شده در روز قدس سال ۱۳۹۴ می گويد: «جهت گيريهای عظيم حرکت ملت را بايد از اين شعارها درک کرد نه از زبان مغرض بيگانگان که متأسفانه در داخل نيز برخی کج فهم ها آنها را تکرار می کنند.» (۲۷ تير ۱۳۹۴) او يکی از اتهامات معتقدان به تقلب در سال ۸۸ را حذف شعارهای مرگ بر امريکا و مرگ بر اسرائيل می داند. (۶ آبان ۱۳۸۸)
تفسير بی دليل
ما هيچ دليلی برای تفسير اين شعار به گونهای که نفرت و دشمنی اسلامگرايان با ايالات متحده را تعديل کند نداريم. آنها در سخن خود روشن و آشکار هستند و تعارف و شوخی نمی کنند. معنای مرگ و امريکا هم روشن است. آنها مرگ اين کشور را می خواهند به هر طريق ممکن که البته به معنای مرگ شهروندان امريکايی نيز هست (معلوم نيست به چه تعداد). به شادی روزنامههای دولتی و حکومتی جمهوری اسلامی از کشته شدن امريکاييان در هر حادثه و رخدادی نگاه کنيد و به «وحشی خواندن» غربيان از سوی علی خامنهای. آنها فقط دولت يا سياست خارجی اين کشور را هدف قرار نمی دهند. با اين کشور با همهی ابعادش مشکل دارند و مرگ آن را می خواهند.
امروز جمهوری اسلامی توان نابودی اسرائيل و ايالات متحده را ندارد و اگر مرگ اين کشور را رقم نمی زند علتش فقدان قدرت است. اما اگر روزی توانش را پيدا کنند می خواهند بيت المقدس و کاخ سفيد را فتح کنند. آيا می توان کاخ سفيد را بدون کشتن ميليونها امريکايی فتح کرد؟ خمينی و پيروانش (مثل احمدی نژاد) عينا از به اهتزار درآوردن پرچم خود بر فراز کاخ سفيد سخن گفتهاند. اگر اينها گسترش طلبی نيست پس گسترش طلبی چيست؟ برخی ميان فهم علت يک پديده و خود آن خلط می کنند. می توان علت اين گسترش طلبی را توضيح داد اما وجود علت برای آن، نافی اصل آن نيست.
-------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنها هستند و نه الزاماً بازتابدهنده دیدگاههای رادیو فردا.