«رای من کجاست؟»؛ شش ماه گذشت

راه‌پیمایی میلیونی ۲۵ خرداد ماه در اعتراض به نتایج اعلام شده انتخابات

ساعاتی از صبح روز شنبه روز ۲۳ خرداد ماه نگذشته بود که برخی از میدان‌ها و خیابان‌های تهران و چند شهر دیگر ایران، صحنه تظاهرات معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران شد. شش ماه از آغاز اعتراض‌ها در ایران گذشته است. اعتراض‌هایی که در روزهای نخست تنها خواستار روشن شدن یک موضوع بود: «رای من کجاست؟»

شش ماه از نخستین روزی که شهروندان بر تلویزیون‌های خود مسئول امور انتخاباتی ایران را دیدند می‌گذرد؛ صادق محصولی تنها ساعتی پس از پایان رای‌گیری برنده انتخابات را با گرفتن بیش از ۶۰ درصد آرا اعلام کرد. برنده البته کسی نبود جز رئیس وزیر کشور، محمود احمدی نژاد.

در آن صبح خرداد ماه که تابستان با حرارت خود فضای خیابان‌های تهران را پر می‌کرد، سطح خیابان‌ها هم آرام آرام پر از مردمی شد که با نشانه‌های سبز، بر دست، بازو یا بر سر آرام در کنار هم حرکت می‌کردند و شعار می‌دادند: موسوی، موسوی، رای منو پس بگیر.



محمد علی عمویی، فعال سیاسی در تهران درباره آغاز این اعتراض‌ها به رادیو فردا می‌گوید: «ما شاهد شرکت گسترده مردم در انتخابات بودیم که تقریبا می‌شود گفت به طور یقین در ایران بی‌سابقه بود. حتی قبل از شمارش آراء، از ترکیب حضور افراد در حوزه‌های انتخابیه و شوق و شادی شرکت‌کنندگان در انتخابات و بیاناتشان و نیز گزارش‌ها می‌شد فهمید که بیان کننده نتایج مثبتی برای کاندیداهایی مثل آقای میرحسین موسوی و مهدی کروبی بودند.»

ولی بعد از اعلام نتایج ریاست جمهوری، عکس آنچه که به گفته آقای عمویی 'مورد انتظار اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات' بود اعلام شد.

محمد علی عمویی می‌گوید: این موضوع به حرکت اعتراضی بی‌سابقه و خودجوش در ایران انجامید. آنچه که در جامعه ایران رخ داد کاملا خودجوش و بدون دنباله روی از کسی یا نهادی یا جریان ویژه‌ای بود. مردم با تمام وجودشان احساس کردند که آراء شان نادیده گرفته شده است.»

اما در آن سوی؛ واکنش مقام‌های جمهوری اسلامی ایران و پیروز اعلام شده در انتخابات به اعتراضات چه بود؟

یک روز پس از آغاز اعتراضات در ۲۳ خرداد ماه، محمود احمدی نژاد که به گفته‌ی وزارت کشور و شورای نگهبان، پیروز انتخابات ریاست جمهوری ایران بود، از معترضان با عنوان «خس و خاشاک » یاد کرد.

محمود احمدی نژاد در جمع هوادارنش که به شکلی هماهنگ و یک دست در میدان ونک تهران جمع شده‌ بودند گفت: « حالا چهار تا خش و خاشاک این گوشه‌ها یک کارهایی می‌کنند، بدانید این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آنان باقی نخواهد گذاشت.»

توصیف محمود احمدی نژاد از معترضان به عنوان خس و خاشاک، به گسترش واکنش‌ها انجامید و معترضان پلاکاردهایی را در دست گرفتند که بر آن‌ها نوشته شده بود: حماسه خس و خاشاک.
«حماسه خس و خاشاک» از شعارها فراتر رفت و سر از ترانه‌های معترض در آورد.



یک روز پس از سخنان محمود احمدی نژاد، راهپیمایی گسترده‌ای در تهران با حضور میلیونی معترضان برگزار شد؛ راهپیمایی آرامی که ساعتی نگذشت که صدای گلوله با صدای معرتضان در هم آمیخت. نیروهای امنیتی این بار از گلوله‌های جنگ استفاده می‌کردند و به گفته سازمان‌های دفاع از حقوق بشر، گلوله‌ها 'به قصد کشتن' معترضان شلیک می‌شدند. ده‌ها نفر از معترضان با گلوله نیروهای امنیتی در تهران کشته شدند.

علیرضا الهی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در برلین، در این مورد می‌گوید: حاکمیت می‌خواست که این جنبش شکل نگیرد. یا بیرون نیاید. یا اینکه مردم نتیجه انتخاباتی را که حکومت به آنها اعلام کرده است بپذیرند و صندوق‌های رای را فراموش کنند، هر چه اتفاق افتاده است را فراموش کنند و به خانه‌هایشان برگردند. اما دید که این جور نشد به همین دلیل هم خواست با ابزار و روش‌هایی این مسئله را به مردم تحمیل کند.»

در آمار رسمی‌ به بازداشت بیش از چهار هزار نفر و کشته شدن حداقل ۳۷ تن اشاره شده است، اگر چه سازمان‌های حقوق بشری می‌گویند که آمار بازداشت شدگان و کشته شدگان بسیار بیش از آمار رسمی‌است.

از سوی دیگر گزارش مربوط به شکنجه برخی از بازداشت شدگان در زندان‌ها و بازداشتگاه‌هایی مانند کهریزک و مرگ تعدادی از آن‌ها مانند محسن روح الامینی، چنان در افکار عمومی‌ انعکاس یافت، که آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، دستور تعطیلی یکی از این بازداشتگاه‌ها -بازداشتگاه کهریزک- را صادر کرد.

برخوردهای شدید با معترضان، از جمله ضرب و شتم آنان در خیابان‌ها و یا بازداشت فعالان سیاسی و مدنی باعث شد که معترضان، تظاهرات خود را ادامه دهند و ان‌ها را همزمان با مناسبت‌های رسمی‌ برگزار کنند.

برخی از مقام‌های نظامی‌و امنیتی جمهوری اسلامی ایران می‌گویند که شمار شرکت‌کنندگان در تظاهرات ضد دولتی در ایران کاسته شده است.

آن‌ها در این زمینه به تظاهرات روز دانشجو- روز ۱۶ آذر- اشاره می‌کنند که به گفته‌ی آنان فقط بیش از یک هزار نفر در این تظاهرات شرکت کرده بودند.

اکبر موسوی خوئینی نماینده دور ششم مجلس شورای اسلامی (همینک مقیم آمریکا) در این مورد به رادیو فردا می‌گوید: این جنبش همان طور که خودش هم تا به حال نشان داده است، به این سادگی خاموش شدنی نیست و تصورات غلطی که عده‌ای محدود در یک سری محافل با کمک بازوهای نظامی‌ و امنیتی برای ایجاد یک کودتای انتخاباتی برنامه‌ریزی کرده بودند، برآورده نشد. چرا که تصور آنها این بود که بعد از این اقدام و بحث تقلب، می‌شود در طول یکی دو هفته، اعتراضات و بیانیه‌ها و نظرات را شنید و کنترل کرد و بعد هم به فراموشی سپرده می‌شود. در حدی که برخی از مقامات شورای نگهبان هم پیش از این اعلام کرده بودند که دیگر اجازه نخواهیم داد این‌ها – گروه اصلاح طلبان- به صحنه سیاسی برگردند و اینکه بالاخره بعد از رد صلاحیت‌ها و مقابله‌ها ، مدتی سرو صدایی ایجاد می‌شود و بعد تا سال‌ها آسوده خواهیم بود. اما این تصور غلطی بود که شاید به درد دوره‌های گذشته می‌خورد.»

آقای موسوی خوئینی در ادامه می‌گوید: «امروز این حرکت شش ماهه‌ای که پشت سر گذاشتیم نشان داد که چه در داخل کشور و چه در عرصه بین‌المللی، اعتراضات روزافزونی نسبت به این نتایج در حال شکل‌گیری است.»

محمد علی عمویی، فعال سیاسی در تهران نیز بر این باور است که تشدید برخوردها مانع از برگزاری تظاهرات معترضان نشده است.

محمد علی عمویی می‌گوید: «گستردگی تظاهرات اعتراض آمیز از ژرفا و ابعاد آنچنانی برخوردار است که تصور نمی‌کنم به این سادگی بشود آن را جمع کرد یا بشود آن را ازبین برد. سرکوب راه حل این مشکل نیست.»

همراه با ادامه حرکت معترضان که در رسانه‌ها و افکار عمومی‌از آن به عنوان «جنبش سبز» یاد می‌شود این بحث نیز میان جامعه‌شناسان و تحلیلگران سیاسی مطرح است که آیا می‌توان از این اعتراضات به عنوان یک جنبش نام برد؟

برخی بر این باورند که حرکت معترضان هنوز هم به طور کامل در جامعه ایران فراگیر نشده و لایه‌های فرودست جامعه را در بر نگرفته است.

آزاده کیان، استاد علوم سیاسی در دانشگاه پاریس این تحلیل را رد می‌کند.

این استاد دانشگاه به رادیو فردا می‌گوید: «آنچه که در ایران اتفاق می‌افتد یک جنبش است . یکی از فراگیرترین جنبش‌هاست از ابتدای انقلاب تا کنون که در ایران ایجاد شده است. فراگیر است به خاطر اینکه گروه‌های مختلف اجتماعی از کارگران تا طبقات متوسط پایین و طبقات متوسط تحصیل کرده و حتی بعضا برخی از طبقات بالا را در خودش جای داده است.

از نظر سنی هم می‌بینید که حداقل سه نسل در این جنبش مشاهده می‌شوند. نسل پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها ، نسل پدران و مادران و در نهایت، نسل سومی‌که بعد از انقلاب به دنیا آمده و بزرگ شده‌اند.»

به عقیده آزاده کیان این یک جنبش بومی‌ است که در ایران شکل گرفته است؛ «از انقلاب سال ۵۷ هم بومی‌تر است . به خاطر اینکه رفرانس‌ها و دلایلی که به خاطر آن به وجود آمده به هیچ وجه رو به خارج از ایران، غرب و یا هیچ رفرانس دیگری ندارد. اگر چه جنبشی است که عمیقا آزادی‌خواهانه و دموکراسی‌خواهانه است ولی در عین حال جنبشی است که دلایل ایجادی آن در خود مملکت و تغییرات شگرف اجتماعی و فرهنگی سال‌های اخیر ریشه دارد.
اما مسئله این است که اقشاری که در این جنبش شرکت ندارند از گروه‌های اجتماعی هستند که ساختار ندارند. زحمتکشان در این جنبش حضور دارند. کارگران ناراضی در این جنبش فعالند. روستاییان ناراضی بعضا در این جنبش نفوذ دارند.
اما کسانی که دولت احمدی نژاد آنها را به گیرندگان کمک‌های دولتی تبدیل کرده است، یعنی کسانی که ساختارپذیر نیستند در این جنبش شرکت ندارند و این‌ها مطابق آماری که وجود دارد بیش از ۲۰ درصد جامعه را شامل نمی‌شوند.»

با توجه به این ارزیابی، این پرسش مطرح می‌شود که کدام قشر در حرکت معترضان به عنوان موتور محرکه جنبش عمل می‌کند؟

اکبر موسوی خوئینی نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی می گوید: جنبش دانشجویی و نسل جوان هم مثل سایر جنبش‌های موفق اجتماعی به عنوان موتور محرک و پیشبرنده و انرژی‌زا، برای جنبش سبز نقش ایفا می‌کند.
این جنبش به لحاظ سازماندهی – منظورم جنبش جوانان و دانشجویان است – با ساختارهای قبلی خود فاصله گرفته است و از ساختارهایی که جنبه سلسله مراتبی در آن قوی بود، دور شده و ساختار شبکه‌ای را انتخاب کرده است.
ساختاری که به نظر می‌آید سایر اجزا این جنبش هم آن را پذیرفته‌اند که در واقع استفاده از ابزارهای تکنولوژی مدرن، جزو راهبردهای اصلی حرکت رسانه‌ای آن است. کاری که فکر می‌کنم رهبران جنبش هم بعد از چند ماه از آن دارند کم کم استفاده می‌کنند.
ویدیوهایی که آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی در یوتیوب و سایر سایت‌ها قرار داده اند به نظر می‌آید به نوعی تایید کننده این روش جنبش دانشجویی است که تا پیش از این جوانان بیشتر از آن استفاده می‌کردند و به نظر می‌رسد امروز در همه قشرهای جامعه، عملیاتی شده است.»

بر همین اساس این پرسش مطرح می‌شود که ایران در حال حاضر در چه شرایطی قرار دارد؟

یکی از از نیروهای پلیس پنهانی علامت پیروزی (که معترضان از آن به عنوان علامت همبستگی و اعتراض استفاده می‌کنند) نشان می‌دهد.
فاطمه حقیقت جو، نماینده دور ششم مجلس شورای اسلامی (همینک مقیم آمریکا) در این مورد می‌گوید: «در حال حاضر شرایط ایران به لحاظ داخلی شرایطی بحرانی است و این برخلاف پیش‌بینی‌های مقامات کودتاست . آن‌ها فکر می‌کردند اگر دست به یک تقلب گسترده بزنند بعد از چند روز می‌توانند مملکت و اعتراضات را ساکت کنند.
این معمولا از جمله حرف‌هایی است که بارها و بارها [آیت‌الله] جنتی و دیگران در موارد قبلی، مثل مواردی که مربوط به انتخابات مجلس بوده است، زده‌اند.
اما همین‌طور که می‌بینیم این بار داستان بسیار عمیق‌تر از این حرف‌هاست. و همه این‌ها به دلیل سوء مدیریت آقایان است.»

اما آیا این حرکت معترضان دستاوردی هم داشته است؟
پاسخ ماشاالله عباس زاده، کارشناس ارشد وزارت کشور در دولت اصلاحات، به این پرسش مثبت است؛ «مهم‌ترین دستاورد جنبش سبز، تاثیری بود که در عرصه دیپلماسی خارجی گذاشت و باعث صدور بیانیه‌های محکوم کننده در عرصه حقوق بشر شد. حتی می‌توان گفت که این جنبش در دیپلماسی هسته‌ای هم موثر بود. می‌توان گفت به طور مستقیم با طرح مطالبات مردم ایران، غرب را در همراهی با مردم و در عدم همراهی با حاکمیت ، مصمم‌تر کرد.
این دستاورد کوچکی نیست. از سوی دیگر اختصاص جوایز بی‌شمار در حوزه‌های حقوق بشری، نام ایران و جنبش سبز را تا حدی به نام یک جنبش جهانی جامعه مدنی تبدیل کرده است.»

علیرضا الهی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در برلین نیز از زاویه دیگری به این موضوع نگاه می‌کند.

این تحلیلگر سیاسی می‌گوید: «طی این شش ماه نیروی زیاد و گوشت زیادی از تن حاکمیت کنده شده و به جبهه معترض یا جبهه سبز وصل شده است. از روحانیون و غیر روحانیون گرفته و حتی از نیروهای انتظامی که در آینده نزدیک ادامه این روند مشخص‌تر خواهد شد.
به نظر من بخشی از نگرانی حکومت که با صحنه‌سازی ماجرای پاره کردن و سوزندان عکس آقای خمینی نمایان شد عمدتا به همین دلیل است که یعنی از ریزش نیروی نظامی‌به سمت جنبش مردم جلوگیری کنند.
از سوی دیگر روحانیت دو شقه شده است . بخش بزرگی از روحانیت حالا به طور رسمی‌یا غیر رسمی‌– از هر گروهی به نسبتی – از ده درصد گرفته تا ۶۰ یا ۷۰ درصد، به جنبش مردم پیوسته‌اند و از آن حمایت می‌کنند. و انگیزه شان نیز معین است. یعنی خودشان را در تضاد و تقابل با نیروی نظامی‌ که سکان جمهوری اسلامی را به دست گرفته، احساس می‌کنند چرا که روحانیت همیشه سعی می‌کرد در کنار مردم باشد. و قدرتش از قدرت مردم است.»

البته آقای عباس زاده اشاره می‌کند که نقاط ضعفی نیز در حرکت معترضان به نتایج انتخابات وجود دارد؛ «مهم‌ترین نقطه ضعفی که جنبش سبز از به نظر من با آن روبه‌روست همین 'بدون نماینده مشخص بودن' و 'بدون داشتن یک رهبری خاص' است.
عملا تحقق اهداف دموکراسی‌خواهانه و انسانی، مستلزم سازماندهی‌تر بیشتر در جنبش سبز است و اولین شاخصه سازماندهی شدن، همانا داشتن یک رهبری مشخص، مقتدر یا به تعبیری، کادر رهبری برای پشبرد اهداف جنبش سبز است.»

شش ماه است که تظاهرات و اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در شهرهای بزرگ و کوچک ایران کماکان ادامه دارد.

تظاهراتی که مقامات جمهوری اسلامی ایران و بسیاری از تحلیلگران، ادامه آن را ناممکن می‌دانستند و اینک هم‌زمان با ششمین ماه آغاز آن به شهرهای کوچک‌تر ایران کشیده شده است و به مرور شاهد رادیکال‌تر شدن شعارهای مطرح شده در اعتراض‌های خیابانی هستیم.