پیامدهای انتخابات ایران؛ سکوت اعراب

التهاب در صحنه سیاست داخلی ایران که با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری شروع و به سرعت گسترش یافت، علیرغم انعکاس گسترده در کشورهای غربی، تاکنون با سکوت نسبی دولت‌های عرب روبه‌رو بوده است.

پاره‌ای از دلایل سکوت اعراب در قبال تحولات اخیر ایران، ناشی از سرعت و ابعاد بحرانی است که در منطقه شگفتی آفریده است. تاثیر احتمالی این بحران در ساختار آینده قدرت در ایران، در شرایطی که دو سوی منازعه همچنان در مواضع خود بی تغییر باقی مانده‌اند، خروج دولت‌های عرب از بی تکلیفی کنونی را دشوار ساخته است.

عدم جهت گیری کشورهای عرب در قبال تحولات داخلی ایران، نه به دلیل کم اهمیت بودن بحران یاد شده، که بر عکس به دلیل حساسیت فوق العاده آن و تاثیری است که می‌تواند در رابطه با جهان عرب باقی بگذارد.

ایران به عنوان یک کشور مهم منطقه، به خصوص طی سی سال گذشته، در روند روابط خارجی و همچنین امور داخلی کشورهای عرب تاثیر فراوان گذاشته است. این تاثیرگذاری‌های مستقیم و غیرمستقیم، طی چهار سال اخیر با شدتی بیش از پیش پی‌گیری شده است.

پاره‌ای از ناظران منطقه بر این باورند که انسجام و پیوستگی شکننده کشورهای عربی ، در نتیجه اعمال سیاست‌ها و رفتارهای دولت کنونی ایران، که منعکس کننده گرایش‌های بخش قدرتمند نظام جمهوری اسلامی است، بیش از گذشته در خطر قرار گرفته است.

حمایت ایران از گروه‌های تند رو مانند حماس در فلسطین و حزب الله در لبنان، تلاش‌های جمعی اعراب معتدل، برای دست یافتن به هماهنگی و توافق در دو نقطه بحرانی خاورمیانه را دشوار ساخته است.

روابط گسترده ایران با سوریه و ارائه حمایت‌های سیاسی، اقتصادی و تسلیحاتی به آن کشور، علاوه بر کند ساختن حرکت در جهت نزدیکی دمشق به گروه کشور‌های –به گفته برخی مقام‌های آمریکایی- «معتدل» عرب، موجب سخت‌تر شدن مواضع آن کشور در قبال صلح خاورمیانه نیز شده است.

از سوی دیگر، قرار گرفتن ایران در کنار عوامل تندروی شیعه در عراق، تاکنون مانع از سرعت گرفتن روند نزدیکی کشورهای معتدل عرب به دولت تحت حمایت آمریکا در بغداد بوده است.

در یک نگاه اجمالی، بنظر میرسد که تداوم قدرت در دست دولت کنونی و عوامل منسوب به راست در تهران، با توجه به این واقعیت که نظام سیاسی حاکم بر ایران، عمیقا متاثر از جهان بینی اسلام شیعی است ، میتواند جدایی اعراب در دو سوی خط تسنن و تشیع را افزایش داده و این نفاق را بعنوان عامل عدم ثبات، بیش از پیش، مورد بهره برداری قرار دهد.

در گذشته دولت ایران متهم به پیگیری تشدید جدایی در دو سوی خط تشیع و تسنن، نه تنها در عراق و لبنان و بحرین و کویت، که در عربستان سعودی نیز بوده است. از این لحاظ، ظاهرا میباید انتظار داشت که کشورهای محافظه کار عرب، از حضور یک دولت میانه رو در تهران استقبال بعمل آورند.

اما با وجود تمامی عوامل نارضایی دنیای عرب از تداوم قدرت در جناح راست حاکمیت سیاسی ایران ، همزیستی مسالمت آمیز با ایران،بدلیل " عمل گرایی سیاسی " ،همواره مورد توجه کشورهای محافظه کار عرب بوده است.

قرارگرفتن ایران در شرایط بالقوه برخورداری از ظرفیت نظامی اتمی، ضرورت همکاری مسالمت آمیز با ایران را نزد کشورهای محافظه کار عرب افزایش داده و آنرا به سیاست راهبردی در منطقه تبدیل کرده است.

از این لحاظ، ادامه وضع موجود و پیش گرفتن سیاست انتظار و سکوت از سوی اعراب، بخصوص عربستان سعودی، پیش از روشن شدن تکلیف بحران کنونی در ایران، میتواند، با وجود تمامی عوامل نا رضایتی از دولت کنونی تهران، در خط ملاحظات استراتژیکی آنها قرار گیرد.

از سوی دیگر، پیروزی احتمالی میر حسین موسوی، در ادامه بحران کنونی در ایران، میتواند به تشدید دو خطر خارجی و داخلی متفاوت در قبال مصالح جاری دولتهای محافظه کار عرب منجر شود.

در خط سیاست خارجی، نگرانی بزرگ اعراب نزدیک شدن اوباما به ایران با هدف رفع مشکلات دو کشور از راه گفتگو است. اعراب اطمینان دارند، که سیاست خارجی و برنامه توسعه اتمی دولت احتمالی موسوی با خطوط اصلی سیاست خارجی و برنامه اتمی دولت احمدی نژاد متفاوت نخواهد بود. از نگاه اعراب، تفاوت عمده بین آن دو در افزایش شانس موفقیت مذاکرات آمریکا و ایران در صورت بروی کار آمدن دولت اصلاح طلب در ایران است.

در عرصه داخلی نیز، مشارکت وسیع مردم ایران در انتخابات و جنبش گسترده مردمی در اعتراض به نتایج آن، که توده های جوان و هواداران آزادی و دمکراسی را در سراسر جهان عرب مجذوب کرده، موجب نگرانی بالقوه رهبران اقتدار گرا در ممالک عربی است.

از نگاه این دولت‌ها، تاثیر جنبش آزادی خواهی ایران می‌تواند به تحریک جنبش‌های مشابه در خاورمیانه یاری بدهد. به این ترتیب، تصور پیروزی جنبش کنونی در ایران، نزد برخی دولت‌های عرب تامل برانگیز است.

در مصر چندی قبل انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و نتایج آن از سوی مردم، روشنفکران و مطبوعات مورد تردید قرار گرفت، و لی پس از اعلام نتایج اعتراضاتی در رد آن شکل نگرفت. در عربستان سعودی، اصولا انتخابات برگزار نمی‌شود.

از این رو، هر نوع واکنش فعال در قبال بحران سیاسی داخلی ایران، می‌تواند، منافع و مصالح رژیم‌های محافظه‌کار عرب را در عرصه روابط خارجی، و داخلی آن‌ها تحت تاثیر قرار دهد.

علاوه بر ملاحظات بر شمرده، کشورهای عرب ادامه بحران داخلی ایران را عاملی در جهت تضعیف بنیه و قدرت عملیاتی برون مرزی آن و در نتیجه کاهش نقش فعال ایران در منطقه می‌بینند.

نگرانی گروه دیگری از اعراب، به خصوص در منطقه خلیج فارس، متوجه خطر تاثیر گذاری بحران داخلی ایران بر امنیت داخلی و نفوذ نا آرامی‌ها به درون مرزهای آن‌ها است. از این لحاظ ترجیح می‌دهند که تا روشن تر شدن تکلیف بحران جاری در ایران، سیاست سکوت را ادامه دهند.

در توضیح سکوت چشمگیر اعراب در قبال بحران سیاسی کنونی ایران، یک کارشناس سیاسی اردنی بنام لبیب کمهاوی، در گفت‌وگویی با خبرگزاری آسوشییتد پرس به شوخی گفت : «اعراب ترجیح می‌دهند که کسان دیگری به جای آن‌ها بجنگند، در مورد ایران نیز بیشتر مایلند که مسئولیت داخل شدن در معرکه را به دوستان آمریکایی و اروپایی خود واگذار کنند.»