ساعت ۲۴ روز شنبه مهلت ثبت نام داوطلبان نامزدی دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری اسلامی ايران به پایان پايان رسید.
به این شکل تا پنجشنبه ۲۴ ارديبهشت، شورای نگهبان فرصت دارد تا صلاحيت نهایی آنان را برای شرکت در انتخابات رياست جمهوری، رد يا تاييد کند. پس از بررسی اعتراضهای رد صلاحيتشدگان، فهرست نهايی نامزدها در آخرين روز ارديبهشت اعلام شود.
تا اينجای کار سرانجام محرز شده که کداميک از نامزدهای اصلی قصد دارند وارد رقابت های انتخاباتی شوند. در يک سو محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری اصولگرا، که از کارنامه دوره اول رياست جمهوریاش در همه زمينههای اقتصادی، سياسی و سياست خارجی دفاع میکند و منتقد درون جناحی او محسن رضايی، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام که میگويد سياستهای رئيسجمهور، ايران را به سوی پرتگاه میبرد و در سوی ديگر ميرحسين موسوی، نخست وزير دوران جنگ هشت ساله ايران و عراق که ضمن تاکيد بر «مستقل به صحنه آمدن»، میگويد «اصلاحگرايی است مقيد به اصول» و در هر حال از پشتيبانی دو تشکل اصلی اصلاحگرا -سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران و جبهه مشارکت ايران اسلامی- برخوردار است. و مهدی کروبی ملقب به «شيخ اصلاحات»، رهبر حزب اعتماد ملی و رئيس مجلس ششم که طرح خواست او برای لغو صدور حکم اعدام برای مجرمان زير ۱۸ سال، واکنش روزنامه کيهان را برانگيخت و صدور بيانيه مشترکاش با آقای موسوی درباره احتمال مخدوش شدن روند شمارش آرا، خبرساز شد. تاجايی که به گفته برخی تحليلگران سياسی، موجب شد رهبر جمهوری اسلامی ايران بگويد: برخی دوستان بی انصاف با تکرار دروغ دشمن، انتخابات را زير سئوال میبرند.
در ميان انبوه داوطلبان، نام چند چهره شاخص هم که مستقل از تشکلها و احزاب دو جناح تصميم گرفتند به صحنه رقابتها وارد شوند، به چشم میخورد؛ محمد دادفر، نماينده اصلاح طلب بوشهر در مجلس ششم که انتقادش از قوه قضائيه مبنی بر کمکاری در رسيدگی به حوادث کوی دانشگاه در تيرماه ۱۳۷۸ موجب شد مدتی به زندان برود، اکبر اعلمی، نماينده اصلاحگرای تبريز در مجلس ششم و هفتم و داوطلب رد صلاحيت شده نمايندگی در مجلس هشتم که از تمرکز زدايی و توزيع قدرت سخن میگويد، قاسم شعله سعدی، نماينده مستقل شيراز در سومين و چهارمين دورههای مجلس که از لزوم تغيير در سياست خارجی ايران و تنشزدايی در مناسبات با آمريکا سخن به ميان میآورد و رفعت بيات، نماينده اصولگرای زنجان در مجلس هفتم، و شناخته شدهترين چهره در ميان داوطلبان زن که میگويد در صورت تاييد صلاحيت و کسب آرا، پنج يا شش وزير زن را در کابينه خود به کار خواهد گمارد.
همزمان هشت تشکل تحولطلب با تاکيد بر ضرورت تغيير در قوه مجريه، رئوس سمتگيری انتخاباتی خود را اعلام کردند.
اما شانس اينکه نامزدهای مستقل از صافی شورای نگهبان بگذرند، تا چه حد است؟ و ثبت نام آنان چه تاثيری بر روند رقابت ها دارد؟
با کوشش برای يافتن پاسخ به اين دو پرسش، با سه ميهمان در تهران، عبدالرضا تاجيک (روزنامه نگار و فعال مدافع حقوق بشر)، عباس صفايی فر (روزنامه نگار اصلاحگرا و عضو «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ايران») و قاسم شعله سعدی (داوطلب مستقل نامزدی در انتخابات) گفتوگو میکنیم.
آقای شعله سعدی چه شد که تصميم گرفتيد ثبت نام کنيد؛ با توجه به اينکه شورای نگهبان در انتخابات ۱۳۸۴ نه صلاحيت شما را تاييد کرد و نه حزبها و تشکلهای قوی را پشت سر خود داريد؟
قاسم شعله سعدی: من مسئوليتی در خودم احساس میکنم، بدليل پتانسيلهايی که دارم و وضع اسفبار کشور که رو به سقوط و فاجعه پيش می رود و خوب میدانيد استاد علوم سياسی هستم دوره دکترا تدريس میکنم. سابقه دو دوره نمايندگی مجلس را دارم، ديپلمات بودهام، در دادگاههای بينالمللی از حقوق ايران دفاع کردهام، يک رجل سياسی تمام عيار هستم که کسی نمیتواند اين را انکار کند حتی مخالفان من.
ولی آن طرف قضيه چطور؟
آن طرف قضيه هم اگر درايت داشته باشد بايد در جستجوی يک اينطور فردی باشد. بخصوص که با شرايط بين المللی و امروز ايران کاملاً منطبق است. فضای بين المللی و فضای داخل کشور تشنه يک چهره تازه است با طرح و برنامه جديد.
ولی با آن سابقه چه میشود کرد؟
آن سابقه اولاً جرم نيست. خود آن نشان میدهد که من رجل سياسی هستم و نسبت به سرنوشت مملکتم احساس مسئوليت میکنم.
ولی احزاب قوی هم پشت سرتان نيستند.
اتفاقاً آن نامه نامهای است که بايد به صورت مثبت ارزيابی شود. من مطالبی که در آن نامه به آقای خامنه ای گفتم بعداً صحت همه آن مطالب اثبات شد. نه فقط اين نامه، موارد ديگر هم هست که ديپلماسی و حيات سياسی کشور را از خطر نجات دادهام. مثلاً در اوايل دهه ۱۳۸۰، که اسرائيل به جنوب لبنان حمله کرد و تا بيروت هم آمد، ايران درحاليکه خودش يک جبهه گسترده با عراق داشت، تصميم به اعزام نيرو به لبنان و سوريه گرفت. يعنی سياست کشور اين شد.
ولی با احتساب اينکه احزابی بايد از شما پشتيبانی کنند و اينها که نيستند شما شانس خود را در چه حد میبينيد؟
در آنجا فقط من بودم که عليه اين تصميم غلط مقامات موضعگيری کردم و اتفاقاً امام هشدار مرا پذيرفت و تاييد کرد و از يک فاجعه جلوگيری شد. آنچه مربوط به احزاب است، در ايران تجربه نشان داده است که احزاب کارآيی ندارند. بزرگترين و وسيعترين حزب کشور، حزب مشارکت است. ديديد که نزديک صدنفر از کانديداهای خودش را در مجلس هفتم رد صلاحيت کردند و هيچ کاری نتوانست بکند. تجربه و تاريخ ايران نشان میدهد که شخصيت های هستند که تاثيرگذاراند. در ايران اميرکبير، قائم مقام، مصدق و امثال اينها تاثيرگذار بودند نه احزاب.
يک جور ديگر هم می شود استدلال کرد که آنها با آن تشکيلات رد صلاحيت شدند حالا شما که تشکیلاتی نداريد ديگر فبها ...
اتفاقاً الان اين توپ در زمين آقای خامنه ای است. همه مردم ايران می دانند که اگر من صلاحيتم رد شود، منحصراً به خاطر اراده آقای خامنه ای است و منحصراً به خاطر آن نامه تذکرآميزی است که من هفت سال پيش برای آقای خامنه ای نوشتم. فکر میکنم آقای خامنه ای درايتش بيش از اين حرفها باشد. حائز همه شرايط قانونی هستم. آنها که میخواهند تنگنظریها و کينهتوزیها را اعمال کنند، بايد پاسخ افکار عمومی ملت ايران را بدهند.
پس شما میگوييد که اگر شورای نگهبان رد صلاحيت کرد، رهبر جمهوری اسلامی ممکن است بيايد خواستار تاييد صلاحيت شما شود. آقای صفايی فر، تاييد صلاحيت داوطلبان مستقل از دو جناح اصلی ايران چقدر است؟
عباس صفايی فر: پيشينه و عملکرد شورای نگهبان در مورد داوطلبان مستقل صاحب نام در حوزه هايی نشان داده که تاييد صلاحيت کرده تعدادی را. ميانگين بين شش تا ده نفر همواره حضور داشتند، از اين جمع سه چهار نفر دو نفر سرآمد و بقيه نيروهای مستقل بودند. در اين دوره هم ممکن است نيروهای مستقلی را از اين حيث تاييد صلاحيت بکنند. من فکر میکنم نمیشود به صراحت گفت همه را تاييد میکنند يا همه را رد می کنند.
حالا اگر صلاحيتشان تاييد شود تاثيرش بر نتايج انتخابات يا روند رایگيری تا چه اندازه است؟
ببينيد اين يک بحث ديگری است. واقعيت اجتماعی ايران حکايت از اين دارد که اگر کسی در قامت رياست جمهوری می خواهد به صحنه انتخابات بيايد، از پيش بايد تعيين کرده باشد و با نيروی تمام و امکانات لازم و کافی به ميدان بيايد. عناصر مستقل ممکن است واجد تمامی صلاحيتهای واقعی هم باشند. اما آيا توان اين را دارند که در يک کشور ۷۰ ميليونی، ۴۰ تا ۵۰ ميليون رای دهنده را پوشش بدهند، به لحاظ نظری که خودشان را بشناسانند. آيا اين امکانات تبليغی، مالی و اين زمينه های گذشته وجود داشته؟ مشکلی که برای تمامی داوطلبان مستقل وجود دارد، به نظر من اين است که قادر نخواهند بود در اين فرصت زمانی کوتاه خودشان را به مردم آنچنان که شايسته است معرفی کنند. فقط می توانند صدايی در ميان صداهای ديگر باشند و به روند دموکراتيکتر شدن انتخابات کمک کنند و يا رويههای تازهای را ايجاد کنند که جامعه برداشت نويی از حرکت انتخابات، از دموکراسی پارلمانی بدست بياورد.
برداشت نو از روند انتخابات دموکراتيک و پارلمانی. آقای تاجيک هشت تشکل تحولطلب خارج از دايره حاکميت، حزب ملت ايران، نهضت آزادی ايران، جاما، جنبش مسلمانان مبارز، شورای فعالان ملی مذهبی، جامعه زنان انقلاب اسلامی ايران، دفتر تحکيم وحدت و ادوار تحکيم وحدت اعلام کردند که فعالانه در روند انتخابات ايران شرکت خواهند کرد. اما از نامزدی پشتيبانی نکردند. آيا با توجه به اينکه در بيانيهاشان بر لزوم تغيير در قوه مجريه تاکيد کردهاند و گفتهاند نظر نهايی شان را در موقع مناسب اعلام میکنند، چه بحثهايی در درون اين تشکلها هست که می تواند وزنه را به نفع شرکت در انتخابات يا پرهيز از رفتن به حوزههای رای گيری در روز ۲۲ خرداد تعيين کند؟
عبدالرضا تاجيک: همانطور که گفتيد اکثريت اين گروهها همواره بر شرکت در انتخابات تاکيد داشتند و مردم را ترغيب میکردند. ولو اينکه از کانديداهای خاصی حمايت نکرده باشند. اين بار هم مردم را به شرکت فعال در انتخابات فراخواندند. مهمترين نکتهای را که بر آن تاکيد کردند، تغيير وضعيت فعلی جامعه ايران است و تغيير مسئولان فعلی. منتها هر کانديدايی را که اين گروه ها بخواهند حمايت کنند بايد دارای مولفههايی باشد که از سوی اين گروهها دارای مقبوليت باشد. ظاهراً کانديداهای درون اصلاح طلب هنوز به سوالها و نيازهای اين گروهها پاسخ مناسب ندادهاند.
آيا يک سايه روشنی هم در اين گروهها هست که يک عده ای معتقد باشند که بهتر است از یک نامزد مشخص کرد؟ يا مثلا بهتر است در انتخابات شرکت کرد يا شرکت نکرد؟
نظر عمده شرکت در انتخابات است ولی اينکه پشت يک کانديدای خاصی قرار بگيرند، بستگی به مواضعی دارد که کانديداهای اصلاح طلب در روزهای آينده اتخاذ خواهند کرد.
يعنی تمايز بين برنامههاشان ممکن است وزنه را به سود «شرکت در انتخابات» سنگينتر کند يا «عدم شرکت»؟
بله قطعاً برنامههايی که ارائه میدهند يا موضعگيریهايی که خواهند داشت.
به این شکل تا پنجشنبه ۲۴ ارديبهشت، شورای نگهبان فرصت دارد تا صلاحيت نهایی آنان را برای شرکت در انتخابات رياست جمهوری، رد يا تاييد کند. پس از بررسی اعتراضهای رد صلاحيتشدگان، فهرست نهايی نامزدها در آخرين روز ارديبهشت اعلام شود.
تا اينجای کار سرانجام محرز شده که کداميک از نامزدهای اصلی قصد دارند وارد رقابت های انتخاباتی شوند. در يک سو محمود احمدی نژاد، رئيس جمهوری اصولگرا، که از کارنامه دوره اول رياست جمهوریاش در همه زمينههای اقتصادی، سياسی و سياست خارجی دفاع میکند و منتقد درون جناحی او محسن رضايی، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام که میگويد سياستهای رئيسجمهور، ايران را به سوی پرتگاه میبرد و در سوی ديگر ميرحسين موسوی، نخست وزير دوران جنگ هشت ساله ايران و عراق که ضمن تاکيد بر «مستقل به صحنه آمدن»، میگويد «اصلاحگرايی است مقيد به اصول» و در هر حال از پشتيبانی دو تشکل اصلی اصلاحگرا -سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی ايران و جبهه مشارکت ايران اسلامی- برخوردار است. و مهدی کروبی ملقب به «شيخ اصلاحات»، رهبر حزب اعتماد ملی و رئيس مجلس ششم که طرح خواست او برای لغو صدور حکم اعدام برای مجرمان زير ۱۸ سال، واکنش روزنامه کيهان را برانگيخت و صدور بيانيه مشترکاش با آقای موسوی درباره احتمال مخدوش شدن روند شمارش آرا، خبرساز شد. تاجايی که به گفته برخی تحليلگران سياسی، موجب شد رهبر جمهوری اسلامی ايران بگويد: برخی دوستان بی انصاف با تکرار دروغ دشمن، انتخابات را زير سئوال میبرند.
در ميان انبوه داوطلبان، نام چند چهره شاخص هم که مستقل از تشکلها و احزاب دو جناح تصميم گرفتند به صحنه رقابتها وارد شوند، به چشم میخورد؛ محمد دادفر، نماينده اصلاح طلب بوشهر در مجلس ششم که انتقادش از قوه قضائيه مبنی بر کمکاری در رسيدگی به حوادث کوی دانشگاه در تيرماه ۱۳۷۸ موجب شد مدتی به زندان برود، اکبر اعلمی، نماينده اصلاحگرای تبريز در مجلس ششم و هفتم و داوطلب رد صلاحيت شده نمايندگی در مجلس هشتم که از تمرکز زدايی و توزيع قدرت سخن میگويد، قاسم شعله سعدی، نماينده مستقل شيراز در سومين و چهارمين دورههای مجلس که از لزوم تغيير در سياست خارجی ايران و تنشزدايی در مناسبات با آمريکا سخن به ميان میآورد و رفعت بيات، نماينده اصولگرای زنجان در مجلس هفتم، و شناخته شدهترين چهره در ميان داوطلبان زن که میگويد در صورت تاييد صلاحيت و کسب آرا، پنج يا شش وزير زن را در کابينه خود به کار خواهد گمارد.
همزمان هشت تشکل تحولطلب با تاکيد بر ضرورت تغيير در قوه مجريه، رئوس سمتگيری انتخاباتی خود را اعلام کردند.
اما شانس اينکه نامزدهای مستقل از صافی شورای نگهبان بگذرند، تا چه حد است؟ و ثبت نام آنان چه تاثيری بر روند رقابت ها دارد؟
با کوشش برای يافتن پاسخ به اين دو پرسش، با سه ميهمان در تهران، عبدالرضا تاجيک (روزنامه نگار و فعال مدافع حقوق بشر)، عباس صفايی فر (روزنامه نگار اصلاحگرا و عضو «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ايران») و قاسم شعله سعدی (داوطلب مستقل نامزدی در انتخابات) گفتوگو میکنیم.
آقای شعله سعدی چه شد که تصميم گرفتيد ثبت نام کنيد؛ با توجه به اينکه شورای نگهبان در انتخابات ۱۳۸۴ نه صلاحيت شما را تاييد کرد و نه حزبها و تشکلهای قوی را پشت سر خود داريد؟
قاسم شعله سعدی: من مسئوليتی در خودم احساس میکنم، بدليل پتانسيلهايی که دارم و وضع اسفبار کشور که رو به سقوط و فاجعه پيش می رود و خوب میدانيد استاد علوم سياسی هستم دوره دکترا تدريس میکنم. سابقه دو دوره نمايندگی مجلس را دارم، ديپلمات بودهام، در دادگاههای بينالمللی از حقوق ايران دفاع کردهام، يک رجل سياسی تمام عيار هستم که کسی نمیتواند اين را انکار کند حتی مخالفان من.
ولی آن طرف قضيه چطور؟
آن طرف قضيه هم اگر درايت داشته باشد بايد در جستجوی يک اينطور فردی باشد. بخصوص که با شرايط بين المللی و امروز ايران کاملاً منطبق است. فضای بين المللی و فضای داخل کشور تشنه يک چهره تازه است با طرح و برنامه جديد.
ولی با آن سابقه چه میشود کرد؟
آن سابقه اولاً جرم نيست. خود آن نشان میدهد که من رجل سياسی هستم و نسبت به سرنوشت مملکتم احساس مسئوليت میکنم.
ولی احزاب قوی هم پشت سرتان نيستند.
اتفاقاً آن نامه نامهای است که بايد به صورت مثبت ارزيابی شود. من مطالبی که در آن نامه به آقای خامنه ای گفتم بعداً صحت همه آن مطالب اثبات شد. نه فقط اين نامه، موارد ديگر هم هست که ديپلماسی و حيات سياسی کشور را از خطر نجات دادهام. مثلاً در اوايل دهه ۱۳۸۰، که اسرائيل به جنوب لبنان حمله کرد و تا بيروت هم آمد، ايران درحاليکه خودش يک جبهه گسترده با عراق داشت، تصميم به اعزام نيرو به لبنان و سوريه گرفت. يعنی سياست کشور اين شد.
ولی با احتساب اينکه احزابی بايد از شما پشتيبانی کنند و اينها که نيستند شما شانس خود را در چه حد میبينيد؟
در آنجا فقط من بودم که عليه اين تصميم غلط مقامات موضعگيری کردم و اتفاقاً امام هشدار مرا پذيرفت و تاييد کرد و از يک فاجعه جلوگيری شد. آنچه مربوط به احزاب است، در ايران تجربه نشان داده است که احزاب کارآيی ندارند. بزرگترين و وسيعترين حزب کشور، حزب مشارکت است. ديديد که نزديک صدنفر از کانديداهای خودش را در مجلس هفتم رد صلاحيت کردند و هيچ کاری نتوانست بکند. تجربه و تاريخ ايران نشان میدهد که شخصيت های هستند که تاثيرگذاراند. در ايران اميرکبير، قائم مقام، مصدق و امثال اينها تاثيرگذار بودند نه احزاب.
يک جور ديگر هم می شود استدلال کرد که آنها با آن تشکيلات رد صلاحيت شدند حالا شما که تشکیلاتی نداريد ديگر فبها ...
اتفاقاً الان اين توپ در زمين آقای خامنه ای است. همه مردم ايران می دانند که اگر من صلاحيتم رد شود، منحصراً به خاطر اراده آقای خامنه ای است و منحصراً به خاطر آن نامه تذکرآميزی است که من هفت سال پيش برای آقای خامنه ای نوشتم. فکر میکنم آقای خامنه ای درايتش بيش از اين حرفها باشد. حائز همه شرايط قانونی هستم. آنها که میخواهند تنگنظریها و کينهتوزیها را اعمال کنند، بايد پاسخ افکار عمومی ملت ايران را بدهند.
پس شما میگوييد که اگر شورای نگهبان رد صلاحيت کرد، رهبر جمهوری اسلامی ممکن است بيايد خواستار تاييد صلاحيت شما شود. آقای صفايی فر، تاييد صلاحيت داوطلبان مستقل از دو جناح اصلی ايران چقدر است؟
عباس صفايی فر: پيشينه و عملکرد شورای نگهبان در مورد داوطلبان مستقل صاحب نام در حوزه هايی نشان داده که تاييد صلاحيت کرده تعدادی را. ميانگين بين شش تا ده نفر همواره حضور داشتند، از اين جمع سه چهار نفر دو نفر سرآمد و بقيه نيروهای مستقل بودند. در اين دوره هم ممکن است نيروهای مستقلی را از اين حيث تاييد صلاحيت بکنند. من فکر میکنم نمیشود به صراحت گفت همه را تاييد میکنند يا همه را رد می کنند.
حالا اگر صلاحيتشان تاييد شود تاثيرش بر نتايج انتخابات يا روند رایگيری تا چه اندازه است؟
ببينيد اين يک بحث ديگری است. واقعيت اجتماعی ايران حکايت از اين دارد که اگر کسی در قامت رياست جمهوری می خواهد به صحنه انتخابات بيايد، از پيش بايد تعيين کرده باشد و با نيروی تمام و امکانات لازم و کافی به ميدان بيايد. عناصر مستقل ممکن است واجد تمامی صلاحيتهای واقعی هم باشند. اما آيا توان اين را دارند که در يک کشور ۷۰ ميليونی، ۴۰ تا ۵۰ ميليون رای دهنده را پوشش بدهند، به لحاظ نظری که خودشان را بشناسانند. آيا اين امکانات تبليغی، مالی و اين زمينه های گذشته وجود داشته؟ مشکلی که برای تمامی داوطلبان مستقل وجود دارد، به نظر من اين است که قادر نخواهند بود در اين فرصت زمانی کوتاه خودشان را به مردم آنچنان که شايسته است معرفی کنند. فقط می توانند صدايی در ميان صداهای ديگر باشند و به روند دموکراتيکتر شدن انتخابات کمک کنند و يا رويههای تازهای را ايجاد کنند که جامعه برداشت نويی از حرکت انتخابات، از دموکراسی پارلمانی بدست بياورد.
برداشت نو از روند انتخابات دموکراتيک و پارلمانی. آقای تاجيک هشت تشکل تحولطلب خارج از دايره حاکميت، حزب ملت ايران، نهضت آزادی ايران، جاما، جنبش مسلمانان مبارز، شورای فعالان ملی مذهبی، جامعه زنان انقلاب اسلامی ايران، دفتر تحکيم وحدت و ادوار تحکيم وحدت اعلام کردند که فعالانه در روند انتخابات ايران شرکت خواهند کرد. اما از نامزدی پشتيبانی نکردند. آيا با توجه به اينکه در بيانيهاشان بر لزوم تغيير در قوه مجريه تاکيد کردهاند و گفتهاند نظر نهايی شان را در موقع مناسب اعلام میکنند، چه بحثهايی در درون اين تشکلها هست که می تواند وزنه را به نفع شرکت در انتخابات يا پرهيز از رفتن به حوزههای رای گيری در روز ۲۲ خرداد تعيين کند؟
عبدالرضا تاجيک: همانطور که گفتيد اکثريت اين گروهها همواره بر شرکت در انتخابات تاکيد داشتند و مردم را ترغيب میکردند. ولو اينکه از کانديداهای خاصی حمايت نکرده باشند. اين بار هم مردم را به شرکت فعال در انتخابات فراخواندند. مهمترين نکتهای را که بر آن تاکيد کردند، تغيير وضعيت فعلی جامعه ايران است و تغيير مسئولان فعلی. منتها هر کانديدايی را که اين گروه ها بخواهند حمايت کنند بايد دارای مولفههايی باشد که از سوی اين گروهها دارای مقبوليت باشد. ظاهراً کانديداهای درون اصلاح طلب هنوز به سوالها و نيازهای اين گروهها پاسخ مناسب ندادهاند.
آيا يک سايه روشنی هم در اين گروهها هست که يک عده ای معتقد باشند که بهتر است از یک نامزد مشخص کرد؟ يا مثلا بهتر است در انتخابات شرکت کرد يا شرکت نکرد؟
نظر عمده شرکت در انتخابات است ولی اينکه پشت يک کانديدای خاصی قرار بگيرند، بستگی به مواضعی دارد که کانديداهای اصلاح طلب در روزهای آينده اتخاذ خواهند کرد.
يعنی تمايز بين برنامههاشان ممکن است وزنه را به سود «شرکت در انتخابات» سنگينتر کند يا «عدم شرکت»؟
بله قطعاً برنامههايی که ارائه میدهند يا موضعگيریهايی که خواهند داشت.
- در ادامه برنامه دیدگاهها به تمایز برنامه نامزدهای دو گروه عمده اصولگرا و اصلاحطلب و درجه اهمیت انتخابات پرداخته شده است، که میتوانید آن را به طور کامل در بالای همین صفحه بشنوید.