«غیرت» و «ناموس»

  • محمدرضا کاظمی

تزئینی است...

غیرت و ناموس در جوامع سنتی نقش مهمی دارند. در ایران و برخی از کشورهای مسلمان و به طور کلی در کشورهای سنتی «غیرت» و «ناموس» حضوری ملموس در جامعه دارند و برای قتل‌های ناموسی مجازات در‌خوری وجود ندارند.

امروزه مهاجران مسلمان اروپا اغلب با کشتن دختر یا خواهرشان، به خاطر حفظ ناموس مسئله‌ساز شده‌اند و هرازگاهی اخبار این نوع مجازات در صدر اخبار کشورهایی مانند سوئد و آلمان قرار می‌گیرند.

غیرت و ناموس در ایران هم همواره وجود داشته و پس از انقلاب اسلامی هم که نوع نگاه به زنان تغییر یافته، حضوری پر‌رنگ در جامعه پیدا کرده است.

این دو مقوله همواره در فیلم‌های ایرانی هم یکی از دستمایه‌های مهم به شمار می‌رود و به‌ویژه پس از نمایش «قیصر» ساخت این گونه فیلم‌ها رونق گرفت و تا به امروز هم ادامه دارد.

در تازه‌ترین «نگاه تازه»، به این معضل می‌پردازیم و با چند نفر صحبت می‌کنیم، از جمله یک آقای «غیرتی».

یک مرد اتریشی: من خوشحال می‌شوم اگر کسی به همسر من نگاه کند... اگر کسی (زیبایی) او را تحسین کند، خوشحال هم می‌شوم.
ولی نخست به سراغ چند شهروند اروپایی می‌رویم و موضوع غیرت را با آنان در میان می‌گذاریم. می‌پرسیم:

اگر کسی به همسر به خواهر یا مادر شما نگاه کند، عصبانی می‌شوید؟

مردی از جمهوری چک:

من مشکلی با این موضوع ندارم. چون فقط «نگاه کردن» است و طرف قرار نیست که دست بزند.

مردی از مکزیک:

احساس خیلی مطلوبی نخواهم داشت. یعنی اگر کسی دست به عملی نزند هیچ‌گونه واکنشی نخواهم داشت. اگر چیزی بگویند ممکن است واکنشی نشان بدهم ولی فقط اگر نگاه کنند، نه.

یک فرانسوی:

ممکن است دست به خشونت بزنم و دعوا کنم. البته همه فرانسوی‌ها این طوری نیستند ولی کلاً اکثر مردها حسود هستند.

یک شهروند اتریشی:

عالی است! من خوشحال می‌شوم اگر کسی به همسر من نگاه کند. نگاه کردن که توهین نیست. من اجازه دارم به خانم‌های دیگر نگاه کنم و مردهای دیگر هم باید اجازه داشته باشند که به همسر من نگاه کنند. اگر کسی (زیبایی) او را تحسین کند، خوشحال هم می‌شوم.

به سراغ دو خانم متخصص ایرانی و آقای حمید می‌رویم و موضوع را با ایشان در میان می‌گذاریم:

دکتر آذر‌دخت مفیدی، روان‌پزشک و روان‌کاو، زینب پیغمبر‌زاده، فعال جنبش زنان و حمید، جوان ایرانی، که به گفته خودش خیلی هم «غیرتی» است.

حمید پیرامون این موضوع تجربه‌ای را که اخیرا داشته برای ما بازگو می‌کند.

حمید برادری دارد دانشجو، که متأهل هم هست. برادرش با داشتن همسر با دو خانم دیگر دوست می‌شود و روابط شان به جاهای حساس هم می‌رسد.

زن داداش حمید (حمید او را این گونه می‌نامد) که از دست برادرش ناراحت بوده، پس از تهدید و غیره مقابله به مثل می‌کند و می‌رود دوست پسر می‌گیرد. «یک دفعه ما به خودمان آمدیم، دیدیم که این موضوع در فامیل پیچیده و سر و صدای‌شان درآمد.»

داداش و زن داداش حمید کارشان به مرحله طلاق رسید و که اینجا حمید وارد قضیه می‌شود و با وجود این که از کار برادرش دفاع نمی‌کند و می‌داند که کار بدی کرده، ولی کار زن داداشش را هم تأیید نمی‌کند: «خلاصه، رفتیم و گشتیم و طرف را پیدا کردیم و پس از تهدید و مشاجره، کارمان به دعوا و زد و خورد کشید. آن هم در وسط خیابان. من اجازه نمی‌دهم که زن داداش من با برادرم این طوری مقابله به مثل بکند یا این راه را انتخاب بکند برای تنبیه داداشم.»

زینب پیغمبرزاده: در جامعه پدر‌سالار و مردسالار ما، زن یک «کالا» است و آن هم برای تمتع جنسی مرد. این کالا عموما در تملک مرد است و مرد نسبت به آن تعصب و غیرت دارد. نه تنها نسبت به کالای خود بلکه به کالاهای دیگر همجنس‌های خود هم احساس مسئولیت می‌کند. احترام به ناموس افراد، احترام به شخصیت فرد (زن) نیست، بلکه او هم متقابلاً انتظار دارد مردان دیگر هم ناموس او را نگهبانی کنند.
می‌رویم به سراغ زینب پیغمبر‌زاده، فعال جنبش زنان، که اخیر در وبلاگ‌شان پیرامون «غیرت» مقاله‌ای نوشته و به شدت به آن تاخته و نظرشان را در مورد عکس‌العمل حمید جویا می‌شویم.

خانم پیغمبرزاده می‌گوید: «اولاً آمار خشونت و آمار‌های آزار جنسی در کشور ما منتشر نمی‌شود تا ما بتوانیم به عمق و گسترش آن در جامعه پی ببریم. در کشورهای غربی غیر این است و این آمار مرتب منتشر می‌شوند. در جامعه پدر‌سالار و مردسالار ما، زن یک «کالا» است و آن هم برای تمتع جنسی مرد. این کالا عموما در تملک مرد است و مرد نسبت به آن تعصب و غیرت دارد. نه تنها نسبت به کالای خود بلکه به کالاهای دیگر همجنس‌های خود هم احساس مسیولیت می‌کند. احترام به ناموس افراد، احترام به شخصیت فرد (زن) نیست، بلکه او هم متقابلاً انتظار دارد مردان دیگر هم ناموس او را نگهبانی کنند.»

مرد نمی‌خواهد کسی به کالای خود دست درازی کند و به آن غیرت و ناموس پیدا می‌کند. بنابراین غیرت و ناموس از احساس تملک ناشی می‌شود. آزار‌های جنسی و تجاوز برای این رخ می‌دهد که مرد می‌خواهد کالای یک مرد یا افراد مذکر یک خانواده را دور از چشم آنان و بدون اجازه‌شان مورد استفاده قرار دهد. به جای این که یک رابطه عاطفی و انسانی داشته باشد، می‌خواهد از آن شیء یا کالا بهره‌برداری کند.

خانم پیغمبر‌زاده بر این باور است که برای از بین بردن خشونت علیه زنان باید نوع نگاه به زن عوض شود. او کشورهای اروپایی مانند سوئد را مثال می‌زند که چون نوع نگاه به زن فرق می‌کند، خشونت هم علیه زنان بسیار کمتر است.

دکتر آذر‌دخت مفیدی، روان‌پزشک و روان‌کاو، پیرامون غیرت و ناموس می‌گوید: «در عمق روان ناخودآگاه بشر احساس جنسی نسبت به نزدیکان همواره وجود دارد. یعنی یک برادر یا پدر بدون آن که خود بداند نوعی احساس یا کشش جنسی نسبت به دختر یا خواهرش دارد. بنابراین به نظر خانم مفیدی هنگامی که برادری خواهرش را چاقو می‌زند یا حتی می‌کشد، این احساس را دارد که خواهرش با رفتن به سوی شخص دیگر به او (برادر) خیانت کرده است.»

او روان انسان را بسیار پیچیده می‌خواند و احساس ناخود‌آگاه بشری را عامل مهمی برای بسیاری از واکنش‌ها می‌داند.

دکتر آذردخت مفیدی: در این سی سال به مردها یاد داده نشده که رفتار سادیستی با زنان نداشته باشند.
به نظر خانم دکتر مفیدی مذهب هر‌چند عامل تعیین کننده نیست ولی به عنوان عامل تشدید کننده نقش مهمی دارد. به ویژه در جامعه‌ای مانند جامعه ایران که سر زنان مقنعه و روسری گذاشته‌اند و در مانتو چادر پیچیده‌اند، که مردها نگاه طمع آمیز به زنان نداشته باشند. این جا دو نکته مهم وجود دارد: «یک، این که به مرد ایرانی حق داده شده که به زنان نگاه «هیز» بیندازد، دو، به زن پیغام داده‌اند که خودت را بپوشان! در این سی سال به مردها یاد داده نشده که رفتار سادیستی با زنان نداشته باشند.»

حمید به اعتراض می‌گوید که خانم‌های شرکت کننده یک طرفه قضاوت می‌کنند و تمام تقصیرها را سر مردان می‌اندازند، در صورتی که به نظر حمید زنان هم غیرتی هستند و از همسر خودش مثال می‌آورد که اصلاً اجازه نمی‌دهد شوهرش به زن دیگری نگاه کند یا چشم‌چرانی کند. و نتیجه‌گیری می‌کند زن و شوهر باید مانند دو انسان و دو دوست خواسته‌های همدیگر را برآورده کنند.

حمید از کشورهای غربی انتقاد می‌کند که زنان با مختصر آزار یا حتی نگاهی به پلیس شکایت می‌کنند. او بر این باور است که جامعه ایران یک جامعه عاطفی است و مسایل زن و شوهر بین هم دیگر حل و فصل می‌شود.

در آخر برنامه یک شنونده دیگری هم به نام امیر وارد بحث می‌شود و قضیه را از زاویه دیگری مطرح می‌کند که به نظرش یک زن و شوهر باید به هم‌دیگر اعتماد داشته باشند و مداراگر باشند.

با ورود امیر بحث «بی‌غیرتی» هم مطرح می‌شود و آخر سر گفت‌وگو به قانون‌مندی و مدارا و تحمل کشیده می‌شود که البته... شنیدن دارد!

...

  • شما چه فکر می‌کنید؟