نساجی ایران؛ انحطاط یک صنعت کلیدی

انحطاط نساجی ایران، که از سال ها پیش به این سو موضوع بحث رسانه ها و محافل اقتصادی جمهوری اسلامی است، همچنان ادامه دارد و به نظر می رسد که این صنعت کلیدی آخرین سنگر های خود را نه تنها در بازار های بین المللی، بلکه حتی در بازار ملی اش از دست می دهد.

ریشه های انحطاط

ایران نیز همانند بسیاری دیگر از کشور های در حال توسعه فرآیند صنعتی شدن خود را با نساجی آغاز کرد. این صنعت دست کم در مراحل ابتدایی خود به منابع مالی عظیم و دور از دسترس کشور های فقیر نیازی ندارد، تکنولوژی مورد استفاده آن چندان پیچیده نیست، از مواد اولیه محلی (پنبه، پشم، ابریشم و الیاف مصنوعی حاصل از نفت) استفاده می کند، بر بازار داخلی متکی بر یک جمعیت رو به افزایش تکیه دارد، به دلیل کار بر بودن از توان اشتغال‌زایی بسیار بالا برخوردار است و به علاوه می تواند محصولات خود را به کشور های دیگر صادر کند و ارز بیاورد.

با توجه به همه این مزایا، صنعت نساجی ایران حدود یکصد سال پیش پا گرفت و در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به یکی از قطب های پویای اقتصادی کشور بدل شد. ولی جهت‌گیری های نظام بر آمده از انقلاب اسلامی، این صنعت را، همانند بسیاری دیگر از بخش های اقتصادی کشور، در بحرانی فرو برد که همچنان ادامه دارد.

درباره وزنه کنونی صنعت نساجی در اقتصاد ایران، داده های انتشار یافته از سوی منابع داخلی متفاوت و حتی در مواردی ضد و نقیض به نظر می رسد. با در نظر گرفتن آمار های گوناگون، به نظر می رسد که حدود نه هزار واحد بزرگ و کوچک هم اکنون در نساجی کشور فعالیت می کنند و به رغم شرایط نامساعد، سیصد هزار شاغل را به گونه ای مستقیم در اختیار دارند که معادل ۱۸ در صد کل اشتغال در بخش صنعت است. سرمایه گذاری در این بخش نیز گویا از شش در صد کل سرمایه گذاری اختصاص یافته در کل صنایع بیشتر نیست.

این آمار را البته باید با احتیاط تلقی کرد. با این همه تردید نیست که نساجی، به رغم سال های بسیار سختی که از سر گذرنده، همچنان یکی از بخش های استراتژیک اقتصادی در ایران است. در واقع زندگی هزاران خانوار ایرانی در پیوند با فعالیت های گوناگون وابسته به نساجی می گذرد که هم هسته مرکزی این صنعت و هم رشته های جانبی را در بر می گیرد : تولید الیاف طبیعی ومصنوعی، ریسندگی، بافندگی، رنگرزی، طراحی و دوخت لباس، مجموعه عملیات بازرگانی وابسته به این فعالیت ها و غیره...

انحطاط نساجی ایران پدیده تازه ای نیست، ولی چنین پیداست که این انحطاط، طی چند سال اخیر، به دلیل یک سلسله عوامل داخلی و خارجی شدت گرفته است. آشفتگی روز افزون در فضای کسب و کار کشور، کاهش قدرت خرید مردم و تاثیر آن بر تقاضای پارچه و لباس، کمبود نقدینگی در واحد های نساجی، ضعف شدید سرمایه گذاری و فرسایش تجهیزات، بی بهره ماندن از سرمایه و تکنولوژی و به ویژه واردات انبوه، همه و همه صنعت قدیمی نساجی ایران را در وضعیتی بسیار شکننده قرار داده که خبرگزاری «ایلنا» آن را «کمایی» توصیف می کند.

همان منبع با تکیه بر آمار غیر رسمی، حجم واردات قاچاق به کشور را حدود ۲۳ میلیارد دلار ارزیابی می کند که گویا چهل تا پنجاه در صد آن، معادل یازده میلیارد دلار، مرکب از پارچه و لباس باشد. این رقم تا حدی اغراق آمیز به نظر می رسد، ولی تردیدی نیست که نساجی ایران، در بازار ملی اش، توانایی خود را در مقابله با انبوه واردات رسمی و غیر رسمی از دست داده است.

خبرگزاری فارس نیز هفتم اردیبهشت ماه گذشته به نقل از محمود نبوی، رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان پوشاک ایران، نوشت که هفتاد در صد پوشاک خارجی موجود در بازار از طریق غیر قانونی به کشور راه می یابد. به گفته همان منبع، هر کیلو پوشاک وارداتی به قیمت هشت تا نه دلار وارد کشور می شود که یک سوم قیمت واقعی است. احتمالا منظور از «قیمت واقعی»، قیمت تمام شده این کالا در ایران است.

نساجی، به رغم سال های بسیار سختی که از سر گذرنده، همچنان یکی از بخش های استراتژیک اقتصادی در ایران است.
دیگر دست اندر کاران صنایع نساجی ایران نیز از تفاوت چشم‌گیر میان قیمت کالاهای وارداتی و قیمت تمام شده کالا های داخلی سخن می گویند. چندی پیش جمشید بصیری دبیر انجمن صنایع نساجی ایران گفت که در این کشور قیمت تمام شده محصولات نساجی سی تا سی و پنج در صد بالاتر از محصولات کشور های مشابه است و اگر یارانه انرژی نیز قطع شود، این تفاوت قیمت به شصت در صد خواهد رسید.

حفظ مصنوعی بهای ارز در سطحی نازل، کمکی قابل ملاحظه به کالا های وارداتی است. در واقع به رغم تورم دو رقمی، نرخ دلار در بازار ارز جمهوری اسلامی در سطحی بسیار ارزان نگهداشته شده است. این به آن معنا است که پارچه و لباس خارجی، عملا با دریافت یارانه ناشی از ارزان ماندن دلار به بازار داخلی ایران راه می یابند و کمر تولید داخلی را می شکنند.

پارچه و لباس خارجی با برخورداری از ارزی که مصنوعا ارزان نگه داشته شده، به بهایی ارزان به بازار ایران راه می یابند؛ حال آنکه مواد اولیه مورد نیاز صنعت نساجی که از خارج وارد می شوند، مشمول حقوق و عوارض گمرکی قرار می گیرند و هزینه تولید کنندگان داخلی را بالا می برند. پنبه، یکی از همین کالا ها است. تولید سالانه پنبه (طلای سفید) در ایران که چهل سال پیش به دویست و پنجاه هزار تن می رسید، امروز به حدود شصت هزار تن سقوط کرده، حال آنکه صنعت نساجی کشور به حدود ۱۶۰ هزار تن پنبه در سال نیاز دارد. تفاوت این دو رقم طبعا از خارج وارد می شود، ولی تعرفه واردات پنبه پانزده در صد است که بر دیگر هزینه های تولید کنندگان داخلی افزوده می شود.

انزوا و خشک مغزی

نساجی ایران نیز همانند بسیاری دیگر از صنایع ایران قربانی انزوای جمهوری اسلامی و تنش های پایان ناپذیر در روابط میان این کشور با مهم ترین قدرت های اقتصادی جهان است. محروم ماندن از منابع مالی و تکنولوژیک خارجی، دشواری های روز افزون در برخورداری از خدمات بانکی بین المللی از جمله در عرصه گشایش «ال سی»، عدم عضویت در سازمان جهانی تجارت و بی بهره بودن از کاهش تعرفه های گمرکی، صنعت نساجی ایران را بیش از بیش از نفس انداخته است.

انواع محذورات و ممنوعیت ها بر کار شوها و نمایشگاه های لباس سنگینی می کند. بدون برگزاری چنین رویدادهایی -که طبعا مانکن های زن در آن نقش بسیار مهمی بر عهده دارند- طراحان ایرانی چگونه می توانند خود و خلاقیت هایشان را بشناسانند و صنعت لباس ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟
حاصل آنکه از صنعت بالنده و سر بلند دیروز، تنها سایه ای بر جای مانده است که نومیدانه برای بقای خود تلاش می کند. «صنعت کهن»، سایت اطلاع رسانی صنعت نساجی و کف‌پوش های ماشینی ایران می نویسد که «امروزه مصرف چادر مشکی برای بانوان بالای بیست سال بیش از سی و پنج میلیون متر مربع تخمین زده می شود که تنها دو تا سه میلیون متر مربع آن در کشور تولید میشود و مابقی به طور مستقیم یا غیر مستقیم از ژاپن، اندونزی و کره جنوبی وارد می شود.»

علاوه بر انبوه مشکلات اقتصادی و سیاسی، خشک مغزی حاکم بر نظام سیاسی ایران نیز به مانعی بسیار جدی بر سر توسعه صنعت نساجی ایران بدل شده است. سخن بر سر انواع محذورات و ممنوعیت هایی است که بر کار شوها و نمایشگاه های لباس سنگینی می کند. بدون برگزاری چنین رویدادهایی -که طبعا مانکن های زن در آن نقش بسیار مهمی بر عهده دارند- طراحان ایرانی چگونه می توانند خود و خلاقیت هایشان را بشناسانند و صنعت لباس ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟ کافی است به شو ها و نمایشگاه های مد و لباس در ترکیه، دبی و پاکستان نگاهی بیندازیم.

درباره همین مانع بزرگ، «صنعت کهن» می نویسد: «متاسفانه با اینكه تمامی طراحان مد و لباس در ایران به موازین دینی و اخلاقی پایبند هستند و خود بر لزوم استفاده از المان های سنتی و ایرانی تكیه دارند، اما برگزاری شوهای لباس در ایران كاری سخت و دشوار است و هر از گاهی هم بعد از كلی برنامه ریزی و صدور مجوزهای مختلف از وزارتخانه های مربوطه به دلایل نامعلوم ملغی می شوند. از طرفی حمایت های خاص از طراحان خاص و همفكر با برگزاركنندگان دولتی متاسفانه نتایج خوبی را به بار نمی آورد و شاید این گونه به نظر برسد كه برگزاری نمونه هایی از شوهای لباس بیشتر از اینكه پیشرفت و توسعه این صنعت و میدان دادن به طراحان جوان و با دانش را دنبال كند، بر نامه ای است برای خالی نبودن عریضه ! اما مسلما برگزاری رویداد های سفارشی از این دست كمكی به ما نخواهد كرد و عجیب نیست كه مثل تمام زمینه های دیگر، طراحان و مدیست های برتر ایران ایده های خود را هزاران كیلومتر آن طرف تر در ایتالیا و فرانسه و ... به نمایش بگذارند .»

اغراق آمیز نخواهد بود اگر گفته شود که در صنعت نساجی (همچون بسیاری دیگر از فعالیت ها)، ده ها هزار فرصت شغلی قربانی اینگونه خشک مغزی ها می شوند.

صنعت دست و پا بسته نساجی ایران، با توجه به انبوه دشواری هایی که بر دوشش سنگینی می کند، در بازار عظیم بین المللی پارچه و لباس تقریبا جایی ندارد.

در سال ۲۰۰۸ میلادی، بر پایه آمار سازمان جهانی تجارت، حجم صادرات پارچه در جهان به ۲۵۰ میلیارد دلار و حجم صادرات لباس به ۳۶۱ میلیارد دلار رسید. در این بازار ششصد و یازده میلیارد دلاری، چین با صدور صد و هشتاد و پنج میلیارد دلار پارچه و لباس، حرف اول را می زند.

و اما صادرات پارچه ایران، از ۷۶۶ میلیون دلار در سال ۲۰۰۰ به ۴۹۸ میلیون دلار در سال ۲۰۰۸ کاهش یافت. طی همان مدت، صادرات پارچه ترکیه از سه میلیارد و ۶۷۲ میلیون دلار به نزدیک ده میلیارد دلار افزایش یافت. صادرات پاکستان نیز، در همان فاصله، از چهار میلیارد و پانصد میلیون دلار به بالای هفت میلیارد دلار رسید. به بیان دیگر در سال ۲۰۰۸ میلادی، ترکیه بیست برابر و پاکستان چهارده برابرایران پارچه صادر کرده اند.

و اما در آمار سازمان جهانی تجارت درباره صادرات لباس، از ایران خبری نیست. در عوض ترکیه در سال ۲۰۰۸ میلادی، سیزده میلیارد و پانصد میلیون دلار و پاکستان، در همان سال، چهار میلیارد دلار لباس صادر کرده است.