در جشنواره فیلم کارلووی واری، با ایرانیان و آثارشان

  • امير مصدق کاتوزيان

چهل و پنجمین جشنواره بین المللی کارلووی واری (پوستر فیلم‌ها)

پیک فرهنگ این هفته حاصل سفر به کارلووی واری است برای حضور در چهل و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم در این شهر کوچک، زیبا و رویایی در جمهوری چک. جشنواره ای که جمعه پیش آغاز شد و تا شنبه شب ادامه دارد. در این برنامه در حاشیه این جشنواره، کنفرانس خبری فردین صاحب زمانی، کارگردان فیلم «چیزهایی هست که نمی دانی»، با بازی علی مصفا، لیلا حاتمی و مهتاب کرامتی. جلسه پرسش و پاسخ تماشاگران با مهدی منیری، کارگردان فیلم مستند «تینار». جلسه پرسش و پاسخ تماشاگران با امین فرج پور، کارگردان فیلم دویدن در میان ابرها. و گفت و گو با علی زمانی عصمتی، کارگردان فیلم اوریون.



فیلم چیزهایی هست که نمی‌دانی فیلمی است درباره یک راننده تاکسی انزواجو (علی مصفا) و ملاقات او با یک زن تنها (لیلا حاتمی) که بیننده می خواهد بداند سرنوشت او را عوض می کند یا نه. فیلمی برگزیده برای رقابت در مسابقه اصلی چهل و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم کارلووی واری، با ۱۱ فیلم بلند دیگر.

فردین صاحب زمانی در پاسخ به این پرسش که آیا فیلم او پیش از انتخابات ۲۲ خرداد سال ۸۸ فیلمبرداری شده یا نه، پاسخ داد: بعد از انتخابات فیلمبرداری شد و تغییری بعد از انتخابات ندادیم. همین که بود هست.

لیلا حاتمی در پاسخ به این پرسش که چه فرقی بین تجربه بازی در این فیلم و دیگر فیلم هایی که در آنها ظاهر شده است، حس می کند، می گوید: خیلی راحت بود و هر دو (او و علی مصفا) با فردین خیلی نزدیک هستیم. اختلاف نظرهایی با کارگردان داشتم. اول قبول کرد تغییرهایی بدهد. بعد دقیقاً بر روی همان چیزهایی پافشاری می کرد که می خواست. او خیلی بردباری به خرج داد.

  • آقای مصفا می خواستم بپرسم مدتی است شما را ندیده بودیم. چه شد که در این فیلم شما را دیدیم و در این فیلم بازی را چگونه حس کردید؟ تجربه تان در مورد فیلم چطور بود؟

علی مصفا: آقای صاحب زمانی یکی از دوستان قدیمی من است. ما سال های زیادی درباره سناریو با هم صحبت کرده بودیم و هر دو می دانستیم برای روی پرده بردن آن همکاری خواهیم کرد. علت اینکه زیاد در فیلم بازی نمی کنم، اینست که سناریوی خوب این روزها کم پیدا می شود. سخت است که فیلمی پیدا کنی که هنگام بازی در آن احساس آرامش کنی و نقشی که بازی کردم، نقش کسی مثل خود من بود. کسی که به چیزی واکنش نشان نمی دهد. کار کردن با کارگردان تجربه خوبی بود.

علی مصفا در پاسخ به پرسشی درباره بازی کردن در کنار همسرش لیلا حاتمی به شوخی گفت: از زندگی کردن با او آسان تر است!

مستند تینار و عاشقانه پرویز دوایی

فیلم مستند تینار (تنها) ساخته ۱۳۸۷ است و زندگی قاسم، کودکی روستایی در شمال ایران را نشان می دهد که بعد از مرگ مادر و تجدید فراش پدر به دور از خانواده، در آغل با گاوها زندگی می کند تا از همان کودکی یاد بگیرد که «گالش» یا همان گاوچران شود؛ فیلمی برگزیده برای مسابقه بخش مستند جشنواره.

مهدی منیری پیش از نمایش فیلم به پرویز دوایی، ناقد باسابقه فیلم و مقیم جمهوری چک که پس از سال ها با نوشتن نقدی در حمایت از تینار، در شماره ۳۸۶ ماهنامه فیلم چاپ تهران سکوت خود را شکست، ادای احترام کرد.

نقدی به نام «عاشقانه» که پرویز دوایی آن را اینگونه آغاز کرده است: «ده روزی است که کار دیگری جز نوشتن عاشقانه ای برای تینار ندارم. چه خوب شد که تینار را دیدید و گفتید که شما را هم به شدت گرفته و رها نمی کند. عشق اگر راست باشد همیشه تملک جو است. در لحظه های جدا بودن از فیلم آن چندان نت ساده موسیقی لطیفش مدام در سر ما می چرخد و تصویرهای فیلم را به همراه می آورد. جریان زلال روایت تصویری این حماسه کوچک را. آنقدر به ظاهر ساده، آنقدر راست و صادق که عظمتش لااقل در نظاره های اولیه به چشم نمی آید. آنچنان یکپارچگی را و درست که بدیهی می نماید. انگار که سلسله مراتب بسیار بسیار دشوار ساخته و پرداخته شدن را از سر نگذرانده و به همین صورت کامل و بی برو برگرد حذف شده است. این فیلم چه دست نوازش لطیفی بر سر عشق غبار گرفته ما به سینما و سرزمین ما کشید. چه پر مهر و زیبا. چه آرام و متین. باز عطر عشق به این دو عامل بزرگ و بزرگوار سرزمین و سینما را به مشام ما بازگرداند. دمش گرم که دل افسرده ما را از پس سال های سال دوباره از عشق و امید آکنده ساخت.»

تینار
مهدی منیری می گوید: «... از اینکه بیایم کارلووی واری اول از همه آقای پرویز دوایی، استاد سینماگر را اینجا ببینم، بعد از آن یک جشنواره فیلم بین المللی خیلی معتبری است و آرزوی خیلی از فیلمسازها است که شرکت کنند در آن. امیدوارم از فیلم خوشتان بیاید و آن را با چشم دلتان ببینید.»

جلسه پرسش و پاسخ فیلم تینار، تقریباً با شرکت تمام تماشاگران برگزار شد. پرسش پیک فرهنگ از مهدی منیری، کارگردان فیلم این بود: چه شد که شما به این فکر افتادید که این فیلم را بسازید، چند نفر رفتید آنجا و حضور شما در آنجا و تعدادی که بودید، روی این فیلم به نظر شما اثری گذاشت، روی کاری که قاسم می کرد، اثری گذاشت؟

مهدی منیری: متغیر بود. چون کار حدود دو سال و نیم طول کشید و بستگی به آن زمان و لوکیشن تصویربرداری تعدادمان کم و زیاد می شد. بعضی وقت ها مثل صحنه نهایی فیلم که گوساله ها دارند دست قاسم را می لیسند و یک جور معاشقه با او دارند، فقط دو نفر بودیم و بعضی وقتها تعدادمان با کمکی که از اهالی می گرفتیم می شد بالای ده پانزده نفر. در مورد سئوال دوم می خواهم از خود شما بپرسم. اگر واقعاً شما ما را پشت دوربین احساس کردید و دخالت ما را در صحنه، ضعفی است که بر ما وارد است و اگر نه، فکر می کنم افتخاری است برای ما. این را هم بگویم که تمام سعی ما صرف این می شد که دخالتی در صحنه نکنیم و به طبیعی ترین شکل ممکن روال زندگی اش ادامه پیدا کند.

یکی از حاضران در پرسش و پاسخ از مهدی منیری پرسید، آخر و عاقبت قاسم چه خواهد شد؟ مهدی منیری گفت: این آدم قربانی جبر اطرافش و جبر روزگارش است و بیشتر می شود گفت... آخرش هم همین گالش می شود.

پرسش دیگر یکی از حاضران این بود که چگونه کارگردان رضایت پدر و خانواده قاسم را برای فیلمبرداری جلب کرد. آقای منیری می گوید: اوایلش کنجکاو بودند که ببینند ما برای چه می خواهیم فیلم بگیریم. ولی من یک اعتقادی دارم؛ در ساخت یک فیلم مستند سعی می کنم در کارم دروغ نگویم و از اول با صداقت برخورد می کنم. صادقانه به آنها گفتم که فیلم را برای چه می خواهیم بسازیم. بعد از اینکه فیلم را دیدند مدتی اذیت می کردند و با اینکه ما خیلی از چیزهایی که سخت تر بود و خیلی خشونت ها بیشتر بود، تعادل برقرار کردیم و تلطیف کردیم، وقتی فیلم را دیدند بازهم خیلی بهشان برخورد. خیلی تهدید کردند و مشکلاتی که برای ما شده بود شب و روز کابوس زندگی مان.

چند تن از حاضران پرسیدند چطور می شود به قاسم کمک کرد. آقای منیری گفت: یکی از عواملی که باعث شد این فیلم ساخته شود، به خاطر این بود که احساس مسئولیت می کردم نسبت به کسی که خبر دارم چگونه زندگی می کند و گفتم تصویری از او را به جهان نشان دهیم تا بتوانیم کمک بگیریم. این یکی از عوامل اصلی ساخت فیلم بود. ولی متاسفانه تا الان هیچ کاری نتوانسته ایم برایش بکنیم. من حدود دو سالی است که اصلاً نتوانسته ام ببینمش. بعد از پایان مرحله تصویر برداری. چون از همه طرف یک جورهایی تهدید می شدیم و آخرش هم دیدیم که از دست ما خارج است که به قاسم دسترسی پیدا کنیم. وعده هایی هم که بیننده های فیلم به ما دادند، فقط به این سالن ها ختم شد. بعد که رفتیم بیرون هیچ کسی نیامد دنبال اینکه می خواهد به قاسم کمک کند.

در پاسخ به این پرسش که آیا درست است که مجبور شدید برای ساختن این فیلم خانه خود را بفروشید، مهدی منیری گفت: خانه ام را نفروختم ولی قرار بود پول خانه را که جور کرده بودم خانه ای بخرم که آن را برای این کار صرف کردم. با افتخار می گویم بله.

مهدی منیری درباره بودجه تهیه فیلم خود افزود: قرار بود این فیلم به صورت مشارکتی با موسسات دولتی ساخته شود. سخت بود برای ما. نمی دانم شاید من خیلی نازک نارنجی و حساس بودم، یک جوری احساس می کردم که همه زحمت با ماست و مبلغ کمی می دهند و آخرش می گویند صاحبش ماییم. شاید فکر می کنند برای چیزهای خیلی مهمتر... شاید این فیلم اصلاً برایشان مهم نیست.

یکی از حاضران پرسید که آیا قانون ایران اجازه می دهد کودکی مثل قاسم به مدرسه نرود، آقای منیری گفت: اینطور که من پرسیدم گفتند پدر باید اجازه بدهد و گرنه می تواند برود شکایت کند که بچه من بدون اجازه من رفته مدرسه.

آینده فیلم چه خواهد بود؟

مهدی در پاسخ به این پرسش یکی از حاضران گفت: متاسفانه اعضای این فیلم هم مثل قاسم مظلوم واقع شده اند. تا الان کشورهای زیادی نرفته: نمایش آن فقط در آمریکا (یو سی ال ای) و دوحه الجزیره، های میوزیوم آتلانتا. بازهم تاکید می کنم توی ایران جایزه زیاد گرفته ام و یک جایزه بین المللی هم گرفته ام. ولی همه اینها به یک طرف. نقدی که آقای پرویز دوایی برای این فیلم نوشته اند که برای من باارزش ترین چیز است. این را من نمی گویم. خیلی از منتقدان و صاحبنظران، کسانی که در سینما اسم دارند، این را می گویند.

عاشقانه پرویز دوایی، نقدی که مهدی منیری در گفته هایش به آن اشاره داشت با این جملات و با پرسشی که شریک زندگی چک او ذهنش پس از دیدن فیلم به آن مشغول بوده، پایان می یابد: «این بانو هم که خیلی تحت تاثیر فیلم و احوال این بچه قرار گرفته بود می پرسید برای او چه می شود کرد؟ جوابی نداشتم. یکی دو تا نیستند ولی این سئوال از اولین دیدار این اثر نادر زیبای پرشکوه مدام در سرم می چرخد که برای تینار چه می شود کرد که بیشتر دیده شود که به دل های بیشتری گرمی بدهد و ما هم زیر سایه افتخار این سرو بلند به خود ببالیم. که تا این سرزمین چنین هنرمندان نخبه و ایثارگری را در خود می پروراند، زنده خواهد ماند. برومند باشند.»

دویدن روی ابرها
دویدن روی ابرها


فیلم دویدن روی ابرها که در بخش منظری دیگر در جشنواره کارلووی واری نشان داده شد، درباره پسری جوان است که اول به سیگار و بعد به مواد مخدر معتاد می شود و درد و رنج های او.

در نشست پرسش و پاسخ با امین فرج پور، کارگردان این فیلم در پاسخ به پیک فرهنگ که چقدر طول کشید برای این که روی این افرادی که روی آنها کار کرد و فیلم ساخت، مطالعه کند، گفت در زندگی شخصی خودش این گونه نوجوانان را دور و بر خود در میان بستگان و خویشان می دیده و این فیلم درباره آنهاست. نوجوانانی که به گفته او دلخوشی دیگری نداشتند و عادی بود که به سیگار و چیزهای دیگر معتاد شوند.

پرسش بعدی این بود که آیا صحنه های استفاده از مواد مخدر مانع نمایش فیلم در ایران می شود، امین فرج پور پاسخ داد که این فیلم در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد. وی درباره بودجه ای که صرف تهیه و تولید فیلم شده، گفت: کم هزینه نبود. فیلمی است بدون بودجه، و زیر ده هزار دلار خرج برداشت.

امین فرج پور درباره بازیگران این فیلم گفت به جز کیوان ساکت‌اف که در برنامه های گروه نوجوانان و جوانان تلویزیون دولتی ایران کار می کند، بقیه نوجوانان آماتور بودند.

از یکی از ده ها جوان اهل جمهوری چک که پس از دیدن فیلم در سالن ماندند تا در پرسش و پاسخ با کارگردان شرکت کنند و مقایسه ای که میان این فیلم و فیلم بچه های آسمان به کارگردانی مجید مجیدی کرد، نشان می داد فیلم های ایرانی را دنبال می کند، پرسیدم: آیا فیلم دویدن در میان ابرها از فرج امین پور را پسندیده؟

او گفت: «بله. فیلم را دوست داشتم. فیلم های ایرانی را دوست دارم. چون با فیلم های هالیوود فرق دارند. فیلم های ایرانی درباره زندگی هستند و زندگی سخت است و خوب است که نشان داده شود که زندگی سخت است.»

اوریون، جامعه، جرم و گناه

فیلم اوریون (یکی از اشکال فلکی که به شکارچی هم معروف است) درباره شکار یک دختر باکره و مسئله سقط جنین و مشکلات با قانون و پدر و مادر است. علی زمانی عصمتی، کارگردان فیلم به پرسش های پیک فرهنگ پاسخ می گوید. درباره فیلمی که در ایران اجازه نمایش ندارد، اما به رغم توصیه وزارت ارشاد در جشنواره کارلووی واری در بخش فیلم های مستقل به نمایش درآمد. فیلمی که توجه مجله معتبر «ورایتی» را نیز برانگیخت.

  • آقای علی زمانی عصمتی، موضوع فیلم شما حساس است. چه شد که فکر کردید که کار درستی است که الان به موضوع بکارت و سقط جنین بپردازید؟

علی زمانی عصمتی: وقتی موضوعی را می خواهم انتخاب کنم نگاه می کنم که من با ساخت این فیلم آیا جامعه ام را یک قدم به جلو می توانم ببرم یا نه. همین برایم کافی است که این فیلم را شروع کنم. چون فیلم هایی که تاثیری نمی گذارد یا فیلم هایی که متاسفانه حتی جامعه ما را یک قدم به عقب می برد، فراوان ساخته می شود. این تنها انگیزه من است که بتوانم موضوعی را دستآویز قرار دهم برای کار. یک چشم اندازی دارم برای خودم. فکر می کنم سی سال دیگر من آدم کاملاً مسنی هستم و آیا وقتی برمی گردم به گذشته خودم به پرونده کاری خودم نگاه می کنم، این را اصلاً شعار نمی دهم، واقعاً می خواهم خجالت زده نباشم. می خواهم تاثیر مثبتی داشته باشم در جامعه.

  • در سئوال و جوابی که بعد از فیلم شد، گفتید وزارت ارشاد گفته که این فیلم نباید در ایران یا در خارج از ایران اکران بشود. ولی الان دیدیم که این اکران شد. اگر قرار است که شما فیلم هایی بسازید با این موضوع ها و به هر دلیلی به نمایش درنیاید، چه حاصلی دارد؟

متاسفانه این در توان ما نیست. نمایش دادن وظیفه من نیست. من این قدرت را ندارم که این فیلم را نمایش بدهم. تنها وظیفه من ساخت فیلم است. کسی که باید نگران درآمدن فیلم باشد تهیه کننده است. متاسفانه من به عنوان تهیه کننده نگران پخش نشدن فیلم ام. ولی به عنوان کارگردان هی می گویم باید این فیلم ساخته شود. به عنوان تهیه کننده دوست دارم فیلمم دیده شود و پولش برگردد و مهمتر از آن تاثیرش را روی مردم ببینم. متاسفانه این را سالهاست از من دریغ کرده اند. ما فیلمسازها حاضریم تا آنجایی که به شرافت مان لطمه ای وارد نشود، کوتاه بیاییم برای اینکه فیلم مان نمایش داده شود.

  • حساسیت هایی را که مربوط به سیاست های هنری است، بگذاریم کنار. ولی بخشی از جامعه، همانطور که در صحبت هایتان گفتید، سنتی است و بخش دیگر ممکن است متجدد باشد و جور دیگری به مسائل نگاه کند. حالا اگر بخواهیم روی آن بخش سنتی متمرکز کنیم که به هر حال فیلم شما را می بینند یا در موردش نظری دارند، فکر می کنید واکنش ها تا حالا چطور بوده و الان به این فیلم چطور است؟

اریون
این دغدغه من نیست. این دغدغه و وظیفه را مسئولان سینمای کشور به خوبی دارند انجام می دهند. یعنی به نظر من به این بخش یعنی بخش سنتی و مذهبی جامعه خدمتی که مسئولان سینمای کشور می کنند، کامل است و ما دیگر نباید نگران باشیم. نباید نگران باشیم که بخش سنتی جامعه ما آیا با دیدن فیلم ممکن است که ناراحت شوند یا اینکه به حساسیت ها و اعتقاداتشان احیاناً برخورد. چون به نظر من، واحد نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد به خوبی و بسیار دقیق این کار را انجام می دهد و حساسیت های این بخش از جامعه را در نظر می گیرد. من فکر می کنم باید حساسیت های بخش دیگر جامعه را هم مد نظر قرار دهیم. آنها که احساس می کنند بعضی افکار، بعضی حرف ها و موضوعات به شدت به حیثیت و اعتقاداتشان دارد آسیب می زند، ممکن است که حیثیت خودشان یا کشورشان را در جامعه بین المللی در خطر ببینند، من فکر می کنم که این چیزها هم باید در نظر گرفته شود. ما همیشه به عنوان یک ایرانی که توی ایران هم زندگی می کنیم، عادت کردیم که احترام بگذاریم به اعتقادات دیگران. ولی طالب این هستیم که یک ذره به اعتقادات ما هم احترام گذاشته شود.

  • در پرسش و پاسخ اشاره کردید به زیرزمینی شدن فیلم هایی که به موضوعات اجتماعی می پردازد. اگر بخواهد این طوری شود، چطوری فیلم مخاطبش را پیدا می کند؟

حالا که سینمای اجتماعی ایرانی دارد می رود به سمت زیر زمینی شدن، جامعه هنری جهانی باید رویکردش را عوض کند و نگاه بهتری به فیلم های مستقل بیاندازد. من در آن جلسه گفتم. تعریف فیلم مستقل و زیرزمینی در ایران الان یکی شده. در حالی که در جاهای مختلف دینا این دو یکی نیست. من فکر می کنم باید نگاه ویژه ای به این نوع سینما باید بشود. بخش عمده ای از آثار کارگردانانی که می خواهند موضوعاتی را کار کنند ولی به علت مسائل وزارت ارشاد نمی توانند فیلم هایشان را بسازند، بخش عمده شان رویکردشان به سمت سینمای مستقل و زیرزمینی است. ما در ایران زندگی نمی کنیم. ما در دنیا زندگی می کنیم. ما همکاریم. یعنی من الان توقعم بیشتر کسانی هست که خارج از مرز اند. باید به این نوع سینما کمک کنند.

  • اشاره کردید به کارگردانانی که در این نوع فیلم کار کردند و با مشکلاتی مواجه بودند. آقای جعفر پناهی در تدوین این فیلم مشاوره کردند. نقش او در چه حد بوده؟

بعد از اینکه فیلم را تقریبا به فاین کات نزدیک کردم، فیلم را بردم و ایشان دیدند. فیلم را دوست داشتند. خیلی کمک کردند که دوستان دیگری از کارگردانان خوب ایران فیلم را ببینند. حتی کمک کردند برای اینکه بعضی از نماینده های جشنواره ها در ایران این فیلم را ببینند. چون فیلم را دوست داشتند، آمدند بدون توقع کمک کردند. چند روزی آمدند در خدمتشان بودیم و فیلم را دیدند و نظراتی دادند که یک تغییراتی در مونتاژ فیلم انجام شد. مرحله اول نظراتی بود که من در پایان مراحل راف کات از ایشان گرفتم. مرحله دوم بعد از این بود که ما فیلم را بعد از چهار ماه پنج ماه موفق شدیم که از طریق دادگستری از ایران فیلم را پس بگیریم. ایشان همین کار را انجام دادند. فکر می کنم تاثیر مثبتی روی فیلم داشتند.

  • داستان را از کجا گرفتید که بعد روی آن کار کردید و آن را پروراندید؟

جزییات بسیار دقیقی را در فیلم می بینید. تغییر بسیار زیادی کردند. یک کیس کاملاً نزدیک این اتفاق برایش کاملاً افتاده بود با جزییات من با او مشورت کردم. این اتفاق زیاد می افتد. در ایران دو چیز وجود دارد. گناه و جرم. گناه یک چیز شخصی است و جرم یک چیز مربوط به جامعه است. الان در جامعه هم دولت در بسیاری از گناهان، کوچک ترین دخالتی نمی کند. یعنی دولت هیچوقت نمی آید بگوید شما چرا نمازتان را نخواندید. چرا روزه ات را نگرفتی؟ هرگز در این گناه ها دخالت نمی کند. ولی دولت خودش را متعهد می بیند که در نوع خاصی از گناه کاملاً دخالت داشته باشد. نوع خاصی از گناه. آن مسئله، مسئله حجاب است و مسئله ارتباط دخترها و پسرها. خب این من را به عنوان یک ایرانی و خیلی ها را به عنوان مسلمان معتقد یک خورده ناراحت می کند که چرا دولت سختگیری بیشتری نمی کند برای گناهانی که مهم ترند. این مسئله متاسفانه از گناه به جرم تبدیل شده، در جامعه ما موارد بسیار زیادی وجود دارد. موارد بسیار زیادی در نزدیک خودم دیدم. دختر و پسر با هم ارتباط داشتند. ارتباط خیلی خوبی داشتند. ارتباطی که منجر به ازدواج می شده. متاسفانه دخالت دولت و نیروی انتظامی باعث شده که خانواده های سنتی که برایشان شاید خیلی جالب نبوده که ارتباط قبل از ازدواج را بر بتابند، آمدند و با خبر شدند و کلاً این ارتباطها به هم خورده و ازدواج ها منتفی شده. من فکر می کنم که این دیگر فراتر از یک دخالت ساده است. یعنی باعث شده که خیلی از ازدواج ها که در دین اسلام بسیار تاکید شده، سر نگیرد. در مورد این فیلم کسی بود که این مسئله برایش پیش آمده بود. و خیلی عاشقانه همدیگر را دوست داشتند. ولی یک بار که با هم بودند، دستگیر می شوند توسط نیروی انتظامی که چرا شما با هم هستید. و خب خانواده آن دختر که شهرستانی هستند و متعصب می آیند در کلانتری و این دختر را تحویل می گیرند. حتی می توانم بگویم این بخش فیلم هم خیلی نزدیک به واقعیت است. حتی شاید کپی برداری از واقعیت باشد. که آن دختر را با چه وضعی می برند و دیگر نمی تواند در آن دانشگاه درس بخواند. می برند شهرستان. ارتباط آنها که بسیار عاشقانه بوده به طور کامل به هم می ریزد.

  • ولی مادرش تاکید داشت که با همدیگر ازدواج کنند؟

من در مورد یک کیس واقعی صحبت می کردم. شما دارید در مورد فیلم من صحبت می کنید. توی فیلم من قطعاً اتفاقی افتاده که اینها به دست آوردن شرافت را با یک ازدواج می توانند... حتی پدر هم قطعاً به این مسئله رضایت خواهد داد. بعد از اینکه پدر می بیند که نمی تواند از دخترش بگذرد، دخترش را دوست دارد، اگر پسر باشد، یعنی اگر کسی باشد که می خواهد این دختر را، فکر می کنم راه خیلی سهل و آسان تری برای رسیدن به این دختر وجود دارد و آن اینست که خارج از مخارج دست و پاگیر می تواند این دختر را چون مصرف شده است، چون دست دوم است بسیار ارزانتر به دست بیاورد. اگر بخواهد. متاسفانه این وجود دارد که بعضی از پسر ها نمی خواهند. و این کار را نمی کنند. یک سئوالی صبح یورونیوز از من پرسیدند، گفتند چرا نگاه مردها اینگونه است به زنها؟ من گفتم که توی فارسی کلمه جنسیت با کلمه جنس مشتق از یک کلمه است. کاملاً دو معنای متفاوت دارد. جنس یعنی ماده، جنسیت یعنی جنسیت زن و مرد. ولی می بینیم که این دو تا از یک کلمه مشتق شده. چون نگاه جامعه ایرانی همیشه از وقتی که کلمات به وجود آمده، نگاه جنسی (منظورم به صورت ماده، یک چیز مصرف شده) است و همانطور که یک جنس بعد از مصرف کم ارزش تر می شود، در مورد زن هم همینطور است. یک جنس دست دوم می شود و این مشکل ایجاد می کند. در این صورت پدر و مادر آرزویشان هست که آن آدم بیاید و این کار را بکند. سال ها قبل شنیدم، مطمئن نیستم. تحقیقات هم می گفتند. که سال ها قبل این طوری بوده که دادگاه مجبور می کرده که پسر و دختر با هم ازدواج کنند. ولی از آنجا که سندی ندارم، رویش تاکید نمی کنم.

  • در بخش پرسش و پاسخ، سئوالاتی بود که خارج از دنیای فیلم مسائلی را می پرسید. شما آنجا گفتید که آدم سیاسی نیستید و از سیاست بدتان می آید. علاوه بر این، سیاست از نظر شما در سطح پائین تری از هنر است. در تبلیغات این فیلم و همینطور در حضورتان دست بند سبز مشاهده می شود. یعنی روی پوستر فیلم هم هست و اینجا هم همینطور است. این از لحاظ سیاسی به معنی خاصی است؟

بله. کاملا به معنای خاصی است. ولی چرا بگوییم از نظر سیاسی؟ من این را از زاویه دیگری دیدم. ما طرفدار اصلاح شدن بعضی مسائل هستیم که از نظر ما درست نیست. این رنگ سبز که شما گفتید، یک جامعه بسیار بزرگ و متنوعی را تشکیل می دهد که در جامعه ای که به رنگ سبز علاقه دارد، کاملاً مذهبی حضور دارد، کاملاً معتقد به نظام جمهوری اسلامی وجود دارد. کسانی هستند که مسائلی دارند و اختلافاتی دارند و اختلاف نظرهایی دارند با جمهوری اسلامی. کسانی هستند که اصلا معتقدند باید سیاست و دین از هم جدا شود، در مسائل خصوصی مردم نباید دخالت شود. حتی کسانی هم هستند که اصلا ممکن است معتقد به دین نباشند. بنابراین من فکر می کنم که این جامعه سبز پلورالیستی ترین جامعه را تشکیل می دهد. ما کاملاً خارج می دانیم کسانی را که فکر می کنند مثلاً باید یک تغییر سریع اتفاق بیافتد. من این را حتی گفتم که اگر قرار باشد تغییری سریع اتفاق بیافتد، ما مثل سد عمل می کنیم. ما می خواهیم هر چیزی آن قدر کند و بطئی انجام شود که به بهترین شکلش انجام شود. تغییرات فرهنگی که به آن معتقدم و به هیچ تغییر سیاسی معتقد نیستم، باید ته نشین شود در وجود مردم. این کار فرهنگی می طلبد. آموزش می طلبد. من به عنوان یک فیلمساز تنها وظیفه ام را این می دانم که برای آموزش بهتر کمک کنم. برای اینکه مردم مسائل را از این زاویه هم ببینند. باز تاکید می کنم که رنگ سبز را استفاده کردم برای اینکه بگویم که با بعضی از نظراتی که اعمال می شود مشکل دارم. تلاش کنم که خیلی مسالمت آمیز این مسائل حل شود.

نتایج مسابقات جشنواره کارلووی واری شنبه شب اعلام خواهد شد. در کنار فیلم های ایرانی، تازه ترین فیلم عباس کیارستمی به نام رونوشت برابر اصل که در جشنواره فیلم کن با بازیگری ژولیت بینوش (برنده جایزه نقش زن) حضور داشت، نیز نمایش داده شد. فیلم زنان بدون مردان به کارگردانی شیرین نشاط -بر پایه داستانی به همین نام از شهرنوش پارسی پور- نیز در جشنواره حضور دارد.

چهل و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم کارلووی واری در جمهوری چک