در فلسفه ایران کهن، انسان مقامی بس ارجمند و والا دارد. انسان، علت غائی آفرینش مادی است و در کار گرداندن جهان، به نوعی با اورمزد سهیم است. در ترکیب وجود انسان، آنچه شریفتر است، بخشی است که از عالم مینوی فرود آمده و در ترکیب نیمهجسمانی و نیمهزمینی او جایگیر شده است. این بخش خدایی «فروهر» نام دارد. خود اورمزد و فرشتگانش نیز از نیروی فروهری برخوردارند. حتی گردش خورشید و ماه و ستارگان نیز بر اثر همین نیرو است.
همین نیرو است که به هنگام وجود یافتن انسان، از سوی اورمزد، به پیکر جسمانی کودک دمیده می شود و آنرا جاندار میسازد. هر انسان زنده جزیی از این نیروی بزرگ را در خویشتن دارد و اینرو خود انسان، بنا بر ترکیب وجودی خود، جزیی است از آفریننده بزرگ و اشراقی است از نور بزرگ ازلی.
علت آفرینش انسان، رواج نیکی محض، نه تنها در دنیای زمینی بلکه در همه کائنات است. بنابراین انسان ایرانی وظیفه بسیار سنگین بر عهده دارد و برای تامین آرامش جهانی، میبایستی پیوسته، بر ضد قوای بدی، در تلاش و کوشش باشد.
دنیای ناپایدار مادی یک گذرگاه است و انسان از عالم ازلی، بهخاطر وظیفهای که به او واگذاشته شده است، میبایستی از این گذرگاه بگذرد و به سوی ابدیت باز گردد. وظیفه او جنگ در برابر نیروهای اهریمنی است. انسان -بنا بر همان جزء خدایی که در وجود او است- یک تکسوار جنگجو است.
واژه فروهر از نظر زبانشناسی به معنی گُرد نخستین است و روح انسان، یعنی همین فروهرهایی که به انسانها جان میبخشند، چیزی جز قوای جنگنده نیستند. وجود یافتن انسان به خاطر جنگ کیهانی بزرگی است که از آغاز آفرینش، میان نیروهای نیکی و بدی درپیوسته است.
عرصه این جدال، زمین و زندگانی مادی است. بنابراین اگر اهریمن و یاران و سپاهیانش وجود نداشتند، وجود انسان نیز در جهان مادی ضرورت نمییافت و از این رو است که هرگاه علت این ضرورت یعنی وجود اهریمن از میان برود، دیگر نه انسان وجود خواهد داشت و نه جهان مادی.
بنا بر این فلسفه کهن، انسان یک سپاهی کیهانی است و انسانها در دوره جهان مادی که مدت آن ۹ هزار سال است، سپاهی بزرگ را تشکیل میدهند. این سپاه اگرچه از افرادی تشکیل شده که در طول مدتی قریب ۹ هزار سال، در پی هم برای جنگ بر زمین می آیند ولی در عین حال همه به یکدیگر پیوستهاند، وچون از یک سرچشمه فرو میآیند، مآلاً در تمام این کثرت، نوعی وحدت وجود دارد که در آخر زمان، همه نیروها را شامل میشود و انسان با این نیروی متمرکز می تواند قوی ترین ضربت جنگی خود را برای نابودی دشمن یعنی اهریمن وارد آورد.
همین نیرو است که به هنگام وجود یافتن انسان، از سوی اورمزد، به پیکر جسمانی کودک دمیده می شود و آنرا جاندار میسازد. هر انسان زنده جزیی از این نیروی بزرگ را در خویشتن دارد و اینرو خود انسان، بنا بر ترکیب وجودی خود، جزیی است از آفریننده بزرگ و اشراقی است از نور بزرگ ازلی.
علت آفرینش انسان، رواج نیکی محض، نه تنها در دنیای زمینی بلکه در همه کائنات است. بنابراین انسان ایرانی وظیفه بسیار سنگین بر عهده دارد و برای تامین آرامش جهانی، میبایستی پیوسته، بر ضد قوای بدی، در تلاش و کوشش باشد.
دنیای ناپایدار مادی یک گذرگاه است و انسان از عالم ازلی، بهخاطر وظیفهای که به او واگذاشته شده است، میبایستی از این گذرگاه بگذرد و به سوی ابدیت باز گردد. وظیفه او جنگ در برابر نیروهای اهریمنی است. انسان -بنا بر همان جزء خدایی که در وجود او است- یک تکسوار جنگجو است.
واژه فروهر از نظر زبانشناسی به معنی گُرد نخستین است و روح انسان، یعنی همین فروهرهایی که به انسانها جان میبخشند، چیزی جز قوای جنگنده نیستند. وجود یافتن انسان به خاطر جنگ کیهانی بزرگی است که از آغاز آفرینش، میان نیروهای نیکی و بدی درپیوسته است.
عرصه این جدال، زمین و زندگانی مادی است. بنابراین اگر اهریمن و یاران و سپاهیانش وجود نداشتند، وجود انسان نیز در جهان مادی ضرورت نمییافت و از این رو است که هرگاه علت این ضرورت یعنی وجود اهریمن از میان برود، دیگر نه انسان وجود خواهد داشت و نه جهان مادی.
بنا بر این فلسفه کهن، انسان یک سپاهی کیهانی است و انسانها در دوره جهان مادی که مدت آن ۹ هزار سال است، سپاهی بزرگ را تشکیل میدهند. این سپاه اگرچه از افرادی تشکیل شده که در طول مدتی قریب ۹ هزار سال، در پی هم برای جنگ بر زمین می آیند ولی در عین حال همه به یکدیگر پیوستهاند، وچون از یک سرچشمه فرو میآیند، مآلاً در تمام این کثرت، نوعی وحدت وجود دارد که در آخر زمان، همه نیروها را شامل میشود و انسان با این نیروی متمرکز می تواند قوی ترین ضربت جنگی خود را برای نابودی دشمن یعنی اهریمن وارد آورد.