مرگ، پایان «کوری» نیست؛ گفت‌وگو با عباس معروفی در فقدان ساراماگو

  • مهرداد قاسمفر
ژوزه ساراماگو، روزنامه‌نگار، رمان‌نویس و داستان‌نویس پرتغالی‌تبار، برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۹۸ روز جمعه ۲۸ خردادماه، در ۸۷ سالگی درگذشت. از ساراماگو، چندین رمان و به‌ویژه «کوری» با بیش از ۱۵ چاپ به فارسی منتشر شده است.

عباس معروفی، نویسنده، در مورد ساراماگو می گوید: ساراماگو به عنوان یک نویسنده که حالتی عرفانی در کارهایش و حالت های عمیق انسانی در نگاهش هست کمی با نویسندگان دیگر متفاوت است. نه اینکه دیگران این را ندارند ولی (در کارهای او) این (موضوع) عمیقا از عرفان پرتقال، اسپانیا و آن زمینه هایی که در مکزیک وجود دارد، سیراب شده است. یک چیزی شبیه بورخس، او چنین نویسنده ای است.

ژوزه ساراماگو را به عنوان یک نویسنده بدبین می شناسند. بسیاری از منتقدان او را چنین توصیف می کنند. چیزی که خودش در پاسخ می گوید: من بدبین نیستم فقط خوشبینی هستم که به جهان خودم آگاهم. یا می گوید: کسی می تواند خوشبین باشد که احمق باشد یا میلیونر یا بی احساس.

البته بدبین...؟! نمی توانم اینطور تصور کنم. من فکر می کنم آنطورکه خودش می گوید؛ من آدمی هستم بسیار شکاک و آدمی که زود جوش نمی خورم. برای همین این گارد بسته در رفتارش پیشداوری هایی ایجاد می کند.

به هرحال نگاه انتقادی بسیار شدیدی نسبت به جهان داشت. آیا این برگرفته از آن نگاه سیاسی اش یعنی گرایش های مارکسیستی که داشت یا در حزب...

به هرحال عضو حزب کمونیست است. تا آخرین لحظه هم عضو حزب کمونیست بود. مسئله اینست که به این آدم نمی شود گفت بدبین. برای اینکه جهان ما جهان خشنی شده است.

یعنی واقع بین است و می بیند که انسان ها با دست خودشان چگونه گورهای جمعی ایجاد می کنند و چگونه فضای امنیتی پلیسی ایجاد می کنند، رمانهایش بازتابنده همین فضا است. رمان هایی که علیه اطاعت های کورکورانه و سرکوب های وحشیانه در جوامع بشری است. می بینیم که رمان برجسته اش «کوری» یک رمان بی نام، بی هویت، ناکجاآباد است. که هرجای دنیا می تواند باشد. اگر نویسنده ای بیاید این فضاهای امنیتی نظامی را تصویر کند، بدبین است؟

ساراماگو آثار خیلی زیادی نوشته اما رمان کوری است که در واقع او را در تمام جهان به عنوان نویسنده این رمان می شناسند. ویژگی این رمان چیست؟ رمانی که جهانی بی نام را معرفی می کند که همه آدم ها یکباره در آن به صورت مسری نابینا می شوند؟ آیا این یک متافور و تعریف دیگری هست از جهان پیرامون ما یا اینکه اثری انتزاعی است؟

دقیقاً همینطور است. یعنی دقیقاً یک رمان تمثیلی است و نگاهی است به جهان پیرامون خودمان. کوری در واقع کوری ظاهر و در باطن بینا بودن است. به این می پردازد.

می خواهید بگویید که ساراماگو در رمان خودش معتقد است برای اینکه بتوانیم به یک اخلاق فراتر دست پیدا کنیم، بهتر است که از سطح بگذریم و از آنچه که رابطه ما با عمق را می پوشاند، یعنی همان سطوح اشیاء و جهان عبور کنیم؟

یک سطح است در جهان امروز، سطحی که همه اش موج سواری و سیاست است. سیاست یعنی موج سواری و فرهنگ و غنای ادبی همان غواصی است. کوری یکی از شاهکارهای قرن بیستم است و نمی شود راجع به آن در چهار کلمه تعریف داد. من معتقدم مثل حافظ هر کس هر چیزی که برداشت می کند درست است. عوامل زیادی این رمان را شاخص می کند.

فکر می کنید با فقدان ساراماگو جهان چگونه نویسنده و انسانی را از دست داد؟

به نظر من واقعاً یکی از چهره های درخشان ادبیات جهان خاموش شد و آن جمله ای که آکادمی نوبل درباره اش می گوید، خیلی قشنگ است. می گوید: آثار ساراماگو با تمثیل های الهام گرفته از تخیل و شفقت و طعنه ما را بی وقفه وادار به ادراک یک واقعیت فرّار و مبهم می کند.