آوای یار دبستانی در خیابان‌های تهران

  • توماج طاهباز
دو، سه روز بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران، در تاریکی شب، چراغ‌های روشن شهر دیده می‌شود و بعد از آن صدای دختری که می‌پرسد «این‌جا کجاست؟»؛ صدای جوان و بغض‌آلود در میان «الله اکبر»ها. «این‌جا کجاس که صدای الله اکبرش هر شب بلندتر و بلندتر می‌شه؟» دختر جوان ادامه می‌دهد: «با سکوت خودمون داریم صدامون رو به گوش دنیا می‌رسونیم.» گریه‌ای آرام جای بغض را می‌گیرید؛ «این‌جا کجاست؟... می‌خواید بگم؟... این‌جا ایرانه... سرزمین من و تو...»



تقریبا برای تمام کسانی که جریان انتخابات ایران، نتایج آن و رخدادهای روزهای بعد از آن را دنبال کرده‌اند، «چگونه» و «از کجا» شروع شد، پرسشی است که پاسخش روشن است. شاید برای خیلی‌ها «چه خواهد شد» همان‌قدر مبهم است. به هر حال میان آنچه «روشن» است و آنچه هنوز در «ابهام»، یک ماه راه‌پیمایی بود و شلیک گلوله، بازداشت‌های گسترده و اعتراض‌های داخلی و بین‌المللی.

ماهی که شبیه آن را در تاریخ جمهوری اسلامی کم می‌توان یافت، اگر اساسا یافتنی است. هر چند تاریخ ۳۰ ساله جمهوری اسلامی، پر فراز و نشیب بوده است.

هر روز این یک ماه خبرها و البته شعارهای خودش را داشت.

شعارهایی که از میان انبوه معترضان به شبکه‌های اجتماعی «فیس بوک» و «توئیتر» و وب‌سایت‌هایی مانند یوتیوب راه‌ پیدا کرد.



-» ۲۴ خرداد- یک روز پس از اعلام نتایج انتخابات؛ موسوی، موسوی، حمایتت می‌کنیم...

با شعار حمایت از موسوی، اعتراض‌ها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران آغاز شد.

[بشنوید: شاهد عینی در گفت‌وگو با محمد ضرغامی از رادیو فردا از تجمع ۲۴ خرداد معترضان و حضور نیروهای امنیتی در خیابان ولی‌عصر می‌گوید]

اما اعلام حمایت از کاندیدایی که به گفته معترضین با «تقلبی گسترده» از رسیدن به خیابان پاستور باز ماند و جای او را محمود احمدی‌نژاد گرفت، آغاز راهی بود که در روزهای آینده شکل‌های دیگری پیدا کرد.

در روزها و ساعت‌های بعد از اعلام نتایج، معترضان، دیگران را هم دعوت به پیوستن به اعتراض‌ها کردند. نه تنها حمایت خود را از میر حسین موسوی اعلام کردند بلکه از دیگران هم خواستند تا با آن‌ها همراه شوند؛ آن هم با شعاری که در سال‌های اخیر باز هم سر زبان‌ها افتاده است؛ ایرانی با غیرت، حمایت، حمایت



تنها دو روز بعد از شعارهای اولیه و اعتراض‌هایی که هنوز معلوم نبود چه‌قدر طول بکشد، بزرگ‌ترین تظاهرات اعتراض‌آمیز پس از انتخابات ایران و بزرگ‌ترین اعتراض ایرانی‌ها به حکومت خویش، از انقلاب سال ۵۷ تا امروز رخ داد؛ دوشنبه ۲۵ خرداد ماه، از آزادی تا انقلاب.

[بیشتر بخوانید: معترضان انتخابات ریاست جمهوری از انقلاب تا آزادی]

از این روز بود که شعارها جای خود را به سکوت دادند و در سکوت، گروه بزرگ معترضان در خیابان‌های اصلی تهران شروع به راه‌پیمایی کردند؛ راه‌پیمایی سکوت. -»



۲۶ خرداد... و کم کم ندای قدیمی «الله اکبر» در میان سکوت راه‌پیمایان شنیده می‌شود. ندایی که در روزها و به خصوص شب‌های بعد به یکی از مولفه‌های اصلی اعتراض تبدیل شد... «خدا بزرگ‌ترین است» -»



«سکوت» خواسته نزدیکان میر حسین موسوی هم بود، هر چند راه‌پیمایی ِ سکوت از خشونت نیروهای امنیتی عاری نبود و اعتراض‌ها به مرگ چندین نفر انجامیده بود. به ویژه در روز ۲۵ خرداد در کوچه پس کوچه‌های اطراف خیابان‌های آزادی و انقلاب -»

Your browser doesn’t support HTML5

تیراندازی مستقیم عضو بسیج به جمعیت تظاهرکننده



خواسته «سکوت»‌ را می‌شد بر کاغذی که فائزه هاشمی، دختر رئیس جمهوری اسبق ایران، همراه خود داشت و با حضور در جمع معترضان در روز ۲۶ خرداد ماه در خیابان ولی‌عصر، آن را نشان می‌داد، دید.

البته در آن تجمع، عده‌ای که کنار فائزه هاشمی ایستاده بودند، شعار دیگری هم شنیده شد: هاشمی، هاشمی، سکوت کنی خائنی. -»



اما سکوت تنها یک هفته طول کشید. جمعه، ۲۹ خرداد ماه آیت‌الله خامنه‌ای شخصا امامت نماز جمعه تهران را بر عهده گرفت و در میان هوادارنش نه تنها برای دومین بار نتیجه انتخابات ایران را تائید کرد، بلکه گفت: نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیک‌تر است.

[بشنوید: دروری دایک پژوهش‌گر بخش ایران در سازمان عفو بین‌الملل به مهرداد سپهری از رادیو فردا می‌گوید به نظر می‌رسد گفته‌های آیت‌الله خامنه‌ای چراغ سبزی بود برای سرکوب معترضان؛ تعبیری که سازمان عفو بین‌الملل از آن در بیانیه خود نیز استفاده کرد. ]

«چراغ سبزی برای سرکوب»؟ به هر حال با نشانه یا بی علامت، ۳۰ خرداد، سکوت از اعتراض‌ها رخت بر بست، نخست با صدای ممتد شلیک گلوله، فریاد مجروحین و مردم و بعد شعار مرگ بر دیکتاتور. -»



این بار سفیر گلوله جنگی را هم می‌شد در خیابان‌های تهران شنید. صدایی که با صدای شلیک گلوله‌های دیگر فرق می‌کند -»



یکی از همین گلوله‌ها بود که جان ندا آقا سلطان را گرفت. دختری که طی چند روز به نماد‌ی از اعتراض‌های ایران تبدیل شد و نه تنها در خود ایران که نامش تقریبا در سراسر جهان بر سر زبان‌ها افتاد و برایش ترانه‌ها‌ و آهنگ‌هایی هم ساخته شد.

وب‌سایت یوتیوب پر شد از ندا آقا سلطان -»



ترانه‌ها‌ی قدیمی باز گشتند. شعارهای بالای بام در تاریکی شب. صدای «الله اکبر». «قسم به اسم آزادی» -»



برای نسلی که انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران را ندیده بود، نسلی که اکثریت جامعه ایران را تشکیل می‌دهد، شعارهای اول انقلاب دوباره جان گرفتند. شعارهایی که هر کودکی که از سال ۱۳۵۷ به این سو به مدرسه رفته است، بعضی از آن‌ها را بارها و بارها سر صف فریاد زده است. سر ِ صبح در خواب و بیداری و بی‌حوصلگی، شعارها شاید فقط برای رفع تکلیف بود. اما این‌بار در خیابان‌های تهران نه کسی بی‌حوصله بود نه کسی سر صف ایستاده بود، نه اجباری بود برای ایستادن و شعار دادن... و باز هم همان شعارها و سرودها...

۱۸ تیر؛ دختر بچه‌ای کنار پدرش نشسته است، پدر نوازنده‌ای خیابانی است، سه‌تار می‌زند. اما این آهنگ و این روز نه شبیه آهنگ هر روز دیگری است. این «یار دبستانی است». گروهی با نوازنده دم گرفته‌اند و آن‌هایی که از کنار پدر و فرزند دوره‌گرد رد می‌شوند، اسکناس‌های درشت می‌اندازند و می‌روند. امروز برای دوره‌گرد روز دیگری است. دخترک شاد است، بلند می‌شود، می‌چرخد و می‌رقصد و با دیگران دم می‌گیرد: «حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه...»