حجاب، دوخته به زندگی زنان ایرانی

از پارچه‌های مربع شکل و رنگی ۴۰ سانتی‌متری تا مقنعه‌های سیاه و خاکستری و حتی چادرهای سیاه بلند: گویی این سرنوشت زن ایرانی است که به این پارچه‌های رنگا رنگ دوخته شده است؛
۷۴ سال پیش در چنین روزهایی بود که رضاشاه پهلوی چادر از سر همسر و دخترانش برداشت و با فرمان کشف حجاب اجباری ادعا کرد که فرصتی بزرگ برای زنان ایرانی فراهم کرده است تا پله‌های ترقی و مدارج عالیه اجتماعی را طی کنند. ۲۸ سال پیش آیت الله خمینی با فرمان حجاب اجباری داعیه دار حفظ عفت و پاکدامنی زنان ایرانی شد. چنین است که تاریخ ایران سرشار از باید‌ها و نباید‌هایی است که تا مرز مجازات پیش رفته است.



شادی صدر، حقوقدان ایرانی ساکن آلمان پس از اشاره به فرمان رضاشاه پهلوی می‌گوید: «این فرمان با شدت و حدت تمام در سال‌های اول پس از صدور فرمان کشف حجاب اجباری اجرا شد اما بعدها پس از مرگ رضاشاه سال‌های ۲۰ تا ۲۲ زمانی که محمدرضاشاه تازه سر کار آمده بود، عده ای از روحانیان نامه‌هایی برای وی نوشتند و از او خواستار الغای فرمان کشف حجاب شدند. محمدرضا شاه با این موضوع موافقت کرد و بنابراین از سال ۱۳۲۲ قانونی مبنی بر حجاب اجباری یا بی حجابی اجباری نداریم.

تا قبل از سال ۶۲ قانون مدونی درمورد اجباری بودن حجاب نداشتیم. بخشنامه‌های متعددی صادر شده بود از سوی ادارات مختلف و نخست وزیری که هم شامل کارکنان و هم مراجعان به ادارات می‌شد و همین طور به کسبه و اصناف که از فروش اجناس به زنان بی حجاب خودداری کنند یا تاکسی‌ها حق نداشتند زنان بی حجاب را سوار کنند. در سال ۱۳۶۲ وقتی قانون تعزیرات تصویب شد ماده ۱۰۵ این قانون می‌گفت که زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر ظاهر شوند تا ۷۴ ضربه شلاق خواهند خورد.»

در قانون مجازات اسلامی که در سال ۱۳۷۵ به تصویب رسید مجازات زنانی که حجاب اسلامی را رعایت نمی‌کردند از شلاق به حبس و جزای نقدی کاهش یافت. با همه این سختگیری‌ها پوشش زنان ایرانی هرگز به پیش از قانون کشف حجاب بازنگشت.

خانم صدر توضیح می‌دهد که چرا در جمهوری اسلامی چادر هرگز به حجاب همه‌گیر یا آنطور که برخی مقام‌های حکومتی ایران می‌خواستند «حجاب برتر» تبدیل نشد؛ «مدرنیسمی که در دوره محمدرضاشاه و رضاشاه به جامعه ایرانی تزریق شد، به نوعی روی روحانیون هم تاثیر گذاشت. کتاب آیت الله مطهری درباره حجاب که به نظر من هنوز هم قرآن مذهبیون به شمار می رود، اثبات این است که اسلام اتفاقاً نمی‌خواهد زنان را ببرد توی روبنده و چادر و نگذارد که فعالیت اجتماعی بکنند. بلکه حجابی که اسلام خواستار آن است پوشاندن زن منهای صورت و دستها و پاهایش است. بسیاری از زنان مذهبی در انقلاب ۵۷ از چادر استفاده نمی‌کردند. بنابراین این دو دلیل تاریخی را بگذاریم کنار چیزی که من مقاومت زنان نام می‌گذارم.»

شادی صدر می‌گوید: مسئله اصلی حق انتخاب است که زنان متاسفانه ندارند.
اکنون سی سال پس از اجباری شدن حجاب، حجاب در منظر زن ایرانی چه معنایی دارد؟

آزاده، دانشجوی ساکن تهران به رادیو فردا می‌گوید: میان اکثریت زنان ایران، حجاب به عنوان یک پدیده اعتقادی مطرح نیست و به عنوان یک ضرورت عرفی یا چیزی که در جامعه به صورت قانون است و باید مراعات شود، در نسل ما وجود دارد. اکثریت دختران جوان کسی با میل باطنی حجاب سر نمی‌کند. نوع پوشش هم نشان می‌دهد که جامعه ایران با نوعی تفریط نسبت به جوامع آزاد به پوشش زنان نگاه می‌کند.

چرا هیچگاه زنان و دختران ایران به مبارزه علنی با حجاب نمی‌پردازند؟

آزاده می‌گوید با این که اعتراض به صورت تظاهرات علیه حجاب وجود نداشته اما زنان همواره اعتراض به حجاب را در پیروی نکردن از حجاب به نوعی نشان داده اند؛ «حجاب اجباری شد یعنی مقنعه باشد و مویی دیده نشود. مقنعه‌ها رفت عقب و موها بیرون آمد. گفتند باید مانتوی بلند بپوشید و رنگی هم نباشد. مانتوها کوتاه، تنگ و رنگی شد. زنان ایرانی به روش خودشان با این حجاب اجباری مبارزه کردند. چیزی که در ایران دیده می‌شود، یک شکل تنوع یافته از حجاب است و خود حجاب دارد تحلیل می‌رود.»

حجاب انتخابی

فریبا داودی مهاجر، روزنامه‌نگار و فعال مدنی، نامی آشنا برای کسانی است که مسائل دانشجویی و زنان را پیگیری می‌کنند. او که در تمام دوران فعالیت‌های مطبوعاتی اش در ایران چادر را به عنوان پوشش خودخواسته برگزیده بود، اکنون در شبکه تلویزیونی آمریکا به گفته خود به احترام زنان ایرانی با روسری ظاهر می‌شود. با این همه وی در سایر فعالیت‌های اجتماعی اش بدون پوششی که در ایران حجاب نامیده می‌شود، ظاهر می‌شود.

خانم داودی مهاجر می‌گوید: «بعد از انقلاب در چهارده سالگی در خانواده ای که به هیچ وجه هم مذهبی نبود، حجاب گذاشتم. اوایل خانواده ام نمی‌دانستند. علت اینکه حجاب گذاشتم این بود که آن روزها جوان بودم و فکر می‌کردم حجاب باعث می‌شود آدم‌ها به جای توجه به ظاهر زن‌ها به درون زن‌ها توجه کنند. از آنجا که خودم حجاب را برگزیده بودم وقتی تظاهرات بر ضد حجاب اجباری هم برگزار شد در آن شرکت کردم. سال‌ها گذشت و من متوجه شدم آن دلایلی که برای آن حجاب را برگزیدم منجر به نتیجه نشد و شاید دلایل درستی نبود. من حدود بیش از بیست و پنج سال روسری و چادر داشتم.»

خانم داودی مهاجر معتقد است که در این مدت از او به عنوان زن، به شکل دیگری در جامعه سوء استفاده شده است.

وی می‌افزاید: «حجاب نه برای من مصونیت آورد و نه برای جامعه من و موجب شد که نگاه جنسی در جامعه تقویت شود. جامعه اخلاقی تر نشد و دچار فروپاشی اخلاق شد. نوعی نگاه مالکیت به زن روز به روز بیشتر می‌شد. نشان می‌دادند که در همه حوزه‌ها به زن سلطه دارند. هم در سپهر خصوصی و هم در سپهر عمومی این اتفاق می‌افتاد. حاکمیت یک جامعه مردسالار بود.»

خانم داودی مهاجر می‌گوید با وجود مخالفت با حجاب به دلیل فرهنگ سلطه در ایران دست به تغییر ظاهر خود نزد. وی سپس با اشاره به تجربه‌های شخصی خود هنگام برداشتن روسری از سر خود در خارج از کشور می‌گوید: «من این روسری را برداشتم و چون کنار آب بودم، انداختم توی آب و ساعتها به آن نگاه کردم. اوایل موج این را می‌برد و من در بردن این موج به همه عواقب برداشتن آن فکر می‌کردم. این که حالا چه اتفاقی خواهد افتاد. به این موضوع فکر کردم که دیگر می‌خواهم برای خودم تصمیم بگیرم. بدون این که بندها و قیدهای مختلف برای من در جامعه تصمیم بگیرد. لحظه ای غیرقابل توصیف بود. این حسی که باد در موهای من پیچید، را هیچوقت فراموش نمی‌کنم. بعد از آن فهمیدم که چقدر در تمام این سال‌ها استرس و اضطراب داشتم. برای اینکه مواظب خودم باشم که موهایم بیرون نیاید. وقتی برداشتم دیدم تمام آن قید و بندها و تمام استرس‌هایی که سال‌ها برای خودم داشتم که دیگران چه قضاوتی درباره ظاهر من می‌کنند، دیگر وجود ندارد و لازم نیست این قدر وقت بگذارم برای اینکه دیگران بگویند که این زن خوبی است.»

سی سال پس از انقلاب اسلامی هنوز جمهوری اسلامی نتوانسته است نیاز به حجاب اسلامی را در همه زنان ایجاد کند.

شادی صدر می‌گوید: «محدودیت‌های حجاب در زندگی فردی و اجتماعی زنان خیلی بیشتر از این حرف‌هاست که بخواهیم با آمار ورودی دانشگاه‌ها یا چیزهای دیگر مقایسه کنیم. بهتر این است که این جور موقع‌ها بگذاریم خود زنان بدون سانسور قضاوت کنند. زن‌هایی که به خاطر نداشتن حجاب از خیلی چیزها محروم شده اند. خیلی از زن‌ها از شغل خود اخراج شده اند. می‌توانیم با واقعیات خیلی متقن ثابت کنیم که استدلالی که گفته می‌شود حجاب به سود زن‌ها بود، کاملاً غلط است. اجازه بدهید زن‌ها خودشان انتخاب کنند بین بی حجاب بودن و پیشرفت نکردن و بین با حجاب بودن و پیشرفت کردن. مسئله اصلی حق انتخاب است که زنان متاسفانه ندارند.»