بحران و راه‌حل‌های «ما زنان»

یکی از سوگ‌واران کشته شدگان تظاهرات روزهای پایانی خردادماه، در کلن

انتشار بیانیه‌ای با ده‌ها امضا از سوی بخشی از فعالان جنبش زنان را می‌توان خبرسازترین سوژۀ هفتۀ گذشته در حوزۀ مسائل زنان دانست؛ بیانیه‌ای که موجی از انتقادات و حمایت‌ها را به دنبال داشت.

این بیانیه که به‌عنوان «راه‌حل پنج ماده‌ای ما زنان برای برون‌رفت از بحران» منتشر شد، تلاشی بود برای پاسخ دادن به آن‌چه که به‌گفتۀ نویسندگان و امضاءکنندگان آن در بیانیه‌های منتشرشده در هفته‌های اخیر از سوی آقایان موسوی، کروبی و نیز پنج روشنفکر دینی در خارج از کشور لحاظ نشده بود.

به‌اعتقاد امضاءکنندکان بیانیۀ «راه‌حل پنج ماده‌ای ما زنان برای برون‌رفت از بحران»، در بیانیه‌های منتشرشده آن‌چه کمتر مطرح بود موضع‌گیری کسانی بود که نه خواهان تغییر رئیس‌جمهور و جابه‌جایی این فرد یا آن فرد یا محدود شدن اختیارات رهبری بودند، بلکه از تغییرات زیربنایی و ساختاری سخن می‌گفتند.

نویسندگان در بیانیۀ خود آورده‌اند:

یکی از گروه‌های اجتماعی ما زنان هستیم که خواست‌هامان و حضورمان همان‌گونه که انتظار می‌رفت در هیچ‌یک از بیانیه‌ها ملاحظه نشده است. انتظار دیگری هم نبود، زیرا در هیچ‌یک از بیانیه‌ها و اعلام مواضع آقایان از فردای انتخابات به این سو، یعنی از زمانی که جذب آراء منتفی شده بود، به خواست‌های زنان توجهی نشده است. ما بر این باوریم که مسائل زنان بخش عمده‌ای از بحران جاری است و بدون دیدن و ارائۀ راه‌کار برای حل آن، هیچ راه‌حلی پاسخگو نخواهد بود.

در بیانیۀ «راه‌حل پنج ماده‌ای ما زنان برای برون‌رفت از بحران» آمده است:

«ما ضمن تأکید بر خواست‌های عمومی آزادی اندیشه، بیان، تشکل و اجتماعات، لغو مجازات اعدام و شکنجه و آزادی بی‌قید و شرط و فوری کلیۀ زندانیان سیاسی، مهمترین خواست‌هایمان را به‌طور خلاصه و بدون ترتیب اولویت، به‌شرح زیر اعلام می‌کنیم.»

اولین بند این بیانیه به «لغو کلیۀ قوانین تبعیض‌آمیز و ضدزن موجود از جمله قوانین مربوط به ازدواج، طلاق، چندهمسری، حضانت، ارث و شهادت» اختصاص یافته است.

«به‌رسمیت شناخته شدن حق زن بر بدن و ذهن خویش»، شامل «لغو حجاب اجباری، برقراری آزادی پوشش، آزادی انتخاب همسر و آزادی انتخاب گرایش جنسی» بند دوم این بیانیه را تشکیل می‌دهد.

در بند سوم، نویسندگان و امضاءکنندگان بیانیه خواستار «رفع خشونت علیه زنان در کلیۀ عرصه‌های خصوصی و اجتماعی و جرم شناختن آزار جنسی دختران، قتل و خشونت ناموسی» شده‌اند.

بند چهارم به درخواست «جدایی دین از دولت» اختصاص یافته است.

و در بند پنجم، نویسندگان و امضاءکنندگان بیانیه خواستار «محاکمۀ کلیۀ دست‌اندرکاران، عاملان و آمران جنایات سه دهۀ گذشته» شده‌اند.



«طرح مطالبات مختلف به شفافیت جنبش سبز کمک می‌کند، اما...»

از سراج‌الدین میردامادی، کارشناس مسائل سیاسی در پاریس پرسیدیم: آیا این ادعا که در بیانیه‌های منتشرشده در هفته‌های اخیر هیچ اشاره‌ای به مسائل و خواست‌های زنان نشده است، درست است؟

سراج‌الدین میردامادی: بعد از بیانیۀ شماره ۱۷ آقای مهندس موسوی، بیانیه‌های زیادی با طرح مطالبات گوناگون انتشار پیدا کرد. نفس این‌که گروه‌های مختلف با گرایشات گوناگون از صنوف و طبقات مختلف مطالبات خود را مطرح کنند، خوب است و جنبش را به پیش می‌برد و شفاف‌تر می‌کند. هر گروه و طبقه و حزب و گرایش و جناح سیاسی مطالبات و انتظاراتی دارد؛ روشنفکران دینی و زنان انتظاراتی دارند. فردا، جنبش کارگری و جنبش دانشجویی و سایر جنبش‌هایی که شاید اهمیتشان از جنبش زنان هم کمتر نباشد اما هنوز مطالبات خود را مطرح نکرده‌اند، هم باید بیایند به میدان و مطالبات گوناگون خود را مطرح کنند. طبعاً طرح هر مطالبه‌ای در تضاد با مطالبات دیگر نیست و در میدان طرح مطالبات، جای کسی را تنگ نمی‌کند.

اما نکتۀ مهم این است که اساساً آیا باید نگاه به جنبش در مقطع کنونی، با توجه به توانایی‌های رهبران جنبش در داخل و تنگناهایی که وجود دارد، این باشد که ما برویم به سمت این‌که مطالبات ریز را مطرح کنیم یا نه؟ این پرسشی است که پاسخ قطعی نمی‌توان به آن داد. در بند چهار بیانیۀ آن پنج روشنفکر دینی، به زنان اشاره شده است. همچنین آقای موسوی نیز در بیانیۀ خودشان، جسته و گریخته، به مسائل زنان اشارۀ کلی داشته‌اند. آیا اکنون در این مقطع می‌توان این ایراد را وارد کرد که چرا ریز مطالبات جنبش زنان مطرح نشده است؟ به‌نظر من، این اعتقاد چندان معقول و منطقی نیست.

ایرادی کلی که به فعالان جنبش زنان وارد می‌شود این است که اساساً مگر حقوق مردان الان چقدر رعایت شده که شما در این مرحله، نگران حقوق زنان هستید؟ مگر در سرکوب‌های خیابانی، خشونتی را که پلیس اعمال می‌کرده، نگاه جنسیتی داشته؟ نه، زن و مرد، هرکس بوده، پیر و جوان، مورد خشونت و ضرب و شتم و اعمال سرکوب قرار گرفته‌اند. در نتیجه، نگاه باید در این مرحله، با توجه به توانایی موجود رهبران و جنبش و موقعیتی که هست، نگاهی کلان‌تر باشد. بی‌تردید اگر جنبش در مراحل بعدی، پیش برود، باید مطالبات ریزتر شود.

این دومین بار است که در فضای سیاسی ایجادشده در ماه‌های پیش و پس از انتخابات، جنبش زنان مطالباتش را به‌شکل علنی بیان می‌کند. این‌گونه حرکت‌ها چه تأثیری می‌تواند روی جنبش زنان که در شکل‌گیری جنبش سبز نقش عمده‌ای داشته، بگذارد؟

در جنبش سبز مردم ایران در این هفت ماه، زنان و دختران نقش برجسته‌ای داشته‌اند. این نقش از نقش‌هایی که در طول سال‌های اخیر زنان در سطوح و عرصه‌های دیگر به‌شکل پیشرو داشته‌اند و با شجاعت حرکت کرده‌اند، متفاوت بوده است. توده‌های جنبش زنان که ممکن است با کمپین یک میلیون امضاء یا جنبش کلاسیک زنان هم در پیوند نبوده باشند، بسیار پیشرو و شجاعانه عمل کرده‌اند. اما این‌که نخبگان این جنبش، چه در داخل و چه در خارج از ایران، چقدر توانسته‌اند با مطالبات عامۀ این جنبش پیش بیایند و بتوانند واقعیت‌های این جنبش را درک کنند و بر اساس ضرورت‌ها و نیازها و توانایی‌های آن حرکت کنند، بحثی است که نظرات گوناگونی در آن مطرح می‌شود.

در تمام این بیانیه‌ها و اظهارنظرها، جای خالی خواست‌های زنان احساس می‌شد؛ به‌خصوص برای کسانی که انقلاب پنجاه و هفت را تجربه کرده‌اند، خیلی روشن است که با این‌گونه اولویت دادن‌ها و حذف مسائل زنان، تحت عنوان این‌که «فعلاً وقتش نیست» یا «فعلاً مسائل مهمتری داریم»، همیشه باعث شده که خواست‌های زنان زیر گرفته بشود.

شادی امین
برخی بر این باورند که به‌نظر می‌رسد توده‌های جنبش زنان از نخبگان خود جلوتر عمل کرده‌اند و این را می‌شود تا حدودی در طرح مطالبات زنان و پافشاری بر یک سری حرف‌هایی که اساساً جای گفتنشان در این مرحله نیست دید؛ مثلاً بحث «حجاب اجباری» مبحثی است که بسیاری از توده‌های شاید غیرمتصل به نخبگان کلاسیک زنان هم به آن ایراد دارند و در موردش حرف دارند و در طول این مدت روی آن هم تأکید شده و شاید در برخی از شعارها هم در گوشه و کنار مطرح شده باشد. اما شاید به‌صورت یک ضرورت عامه در این جنبش اولویت نداشته و توده‌ها به این مسئله نپرد‌اخته‌اند. یعنی توده‌ها آنقدر از این بصیرت برخوردار بوده‌اند که باید بحث کلان را مطرح کرد و روی آن پافشاری و تأکید کرد و تمام توان را روی آن متمرکز کرد. و آن چیزی نیست جز «پیاده شدن دموکراسی محض، بدون هر پسوند یا پیشوندی، و استقرار نظامی که به حقوق بشر جهانی پایبند باشد». آن گاه است که ما می‌توانیم به سایر خواست‌ها برسیم. اما این‌که بیاییم روی مسائلی شبیه مثلاً همین «حجاب اجباری» ریز بشویم و پافشاری کنیم در این مقطع، به‌نظر می‌رسد که نخبگان را مقداری از توده‌ها جدا می‌کند. به این ترتیب، نخبگان جنبش زنان به‌نوعی انتزاعی فکر می‌کنند و از واقعیت‌های جامعۀ ایران کمی فاصله گرفته‌اند. این امر ممکن است به جنبش زنان آسیب وارد کند. ولی من فکر می‌کنم که جنبش سبز در راه خود پیش می‌رود و با واقع‌گرایی و هوشمندی، اولویت‌های خود را مطرح می‌کند و روی آن نکات اساسی و کلان تأکید می‌کند که اگر آن‌ها محقق شود، بی‌تردید مشکلات ریزی که همۀ صنوف و اقشار و گروه‌ها و گرایشات دارند، در آن خواست کلان برای «دموکراسی و حقوق بشر» محقق خواهد شد.

تلقی من از پاسخ شما این است که جنبش زنان با این بیانیه، خود را از بدنۀ جنبش سبز جدا می‌کند؟

عرض کردم که نفس طرح مطالبات هر صنف و گروهی خوب است و هیچ ایرادی ندارد، اما نخبگان هر صنف باید بدانند که از کجا باید شروع کنند و به کجا برسند؟ از کلان باید شروع کنند و به ریز برسند. اگر از ریز شروع کنند و به کلان برسند، این امر جنبش را دچار خدشه می‌کند و بین نخبگان و توده‌ها شکاف ایجاد می‌کند. جنبش سبز چتر فراگیری است بر فراز همۀ جنبش‌ها از جمله جنبش زنان و نخبگان آن و همۀ مطالبات دموکراتیک مردم ایران. ممکن است که چنین بیانیه‌هایی رابطۀ جنبش زنان و نخبگان آن را با جنبش سبز اندکی دچار خدشه و چالش و اختلاف کند، اما به‌طورکلی طرح مطالبات هر صنف خوب است و محل ایراد ندارد، اما همان‌طورکه گفتم باید بدانیم که طرح مطالبات باید از کلان به ریز باشد، نه برعکس.

«جای خالی خواست‌های مستقل زنان»

از شادی امین یکی از امضاءکنندگان این بیانیه می‌پرسیم: اصلاً چه ضرورتی برای صدور این بیانیه وجود داشت؟

شادی امین: بحث بر سر این است که به‌هرشکل، در طی ماه‌های اخیر، در ایران، جنبشی جاری بوده که زنان در آن نقش بسیار مهمی داشته‌اند. همان‌طورکه از عکس‌ها و فیلم‌ها و بسیاری از گزارش‌های این تظاهرات خیابانی می‌شود به‌درستی دید و تشخیص داد که زنان در این اکسیون‌ها حضور و نقش بسیار مهمی داشته‌اند؛ برخی حتی با شعارهای خودشان به میدان آمدند. به‌همین دلیل، جای خواست‌های مستقل زنان در این حرکات خالی بود. بعد از بیانیۀ پنج ماده‌ای آقای موسوی و نیز بیانیۀ آقای کروبی، عده‌ای در خارج از کشور، تحت عنوان «روشنفکران دینی»، بیانیه‌ای صادر کردند و در آن، در حمایت از بیانیه‌هایی که در داخل داده شده بود، نظراتشان را مطرح کردند. در تمام این بیانیه‌ها و اظهارنظرها، جای خالی خواست‌های زنان احساس می‌شد؛ به‌خصوص برای کسانی که انقلاب پنجاه و هفت را تجربه کرده‌اند، خیلی روشن است که با این‌گونه اولویت دادن‌ها و حذف مسائل زنان، تحت عنوان این‌که «فعلاً وقتش نیست» یا «فعلاً مسائل مهمتری داریم»، همیشه باعث شده که خواست‌های زنان زیر گرفته بشود. در نتیجه، ما فکر کردیم نمی‌توانیم درمورد این مسئله سکوت کنیم و عکی‌العمل نشان ندهیم، بلکه لازم است که صدای بلندی مطرح شود و این خواست‌ها را فرموله کند.

بخشی از منتقدان این بیانیه معتقدند مسائلی که در پنج بند بیانیۀ شما مطرح شده، جدید نیستند؛ خواست‌هایی هستند که زنان و جنبش زنان ایران همیشه آن‌ها را مطرح کرده‌اند، اما در موقعیت کنونی، شاید این خواست‌ها در اولویت قرار نداشته باشند. برای نمونه، در شرایطی که تعدادی از زنان و دختران دانشجو و فعال سیاسی و حتی شرکت‌کنندگان در تجمعات مسالمت‌آمیز در ایران در بازداشت به‌سر می‌برند، شاید درخواست «لغو حجاب اجباری» نسبت به «محاکمۀ کلیۀ دست‌اندرکاران و عاملان و آمران جنایات سی سالۀ اخیر»، از اولویت برخوردار نباشد.

جنبش سبز چتر فراگیری است بر فراز همۀ جنبش‌ها از جمله جنبش زنان و نخبگان آن و همۀ مطالبات دموکراتیک مردم ایران. ممکن است که چنین بیانیه‌هایی رابطۀ جنبش زنان و نخبگان آن را با جنبش سبز اندکی دچار خدشه و چالش و اختلاف کند، اما به‌طورکلی طرح مطالبات هر صنف خوب است و محل ایراد ندارد، اما همان‌طورکه گفتم باید بدانیم که طرح مطالبات باید از کلان به ریز باشد، نه برعکس

سراج‌الدین میردامادی
ما در مقدمۀ متن گفته‌ایم که خواست‌هایمان را بدون ترتیب اولویت اعلام می‌کنیم. از دید هر کسی، می‌تواند یکی از این موارد بالاتر قرار گیرد و اصلی‌تر باشد یا فرعی‌تر. ما مجموعۀ خواست‌ها را مطرح کرده‌ایم. من از این نقدها که اشاره کردید فراتر می‌روم و به نقدهایی هم می‌پردازم که در آن‌ها عنوان شده که «مسئله حجاب اصلاً مسئله زنانی که به خیابان‌ها می‌آیند نیست» یا «مسئله انتخاب گرایش جنسی چرا در بیانیه آمده است؟» یا «مسئله خشونت فقط مسئله زنان نیست، بلکه مسئله مردان هم هست.» یا «جدایی دین از دولت در چارچوب این حاکمیت ممکن نیست، پس این‌ها خواهان سرنگونی رژیم‌اند.» و یا این‌که «محاکمۀ کلیۀ دست‌اندرکاران و عاملان و آمران جنایات سه دهۀ گذشته خواستی فقط زنانه نیست.» چنین نقدهایی به این بیانیه شده است.

به‌نظر ما، برخی از این نقدها از جمله همین نقدی که مطرح کردید که «این‌ها خواست‌های جدیدی نیست»، نقدهایی است در حقیقت در خدمت کنار زدن این خواست‌ها. خواست‌هایی هم که آقای موسوی مطرح کرده، خواست‌های جدیدی نیست؛ سال‌هاست که جناح‌هایی از رژیم و جناح‌هایی از اصلاح‌طلبان داخل چنین خواست‌هایی را مطرح می‌کنند. با طرح بحث «جدید نبودن موضوع» شما نمی‌توانید با آن مقابله کنید. کسانی که می‌گویند «لغو حجاب اجباری خواست زنان ایران نیست» یا «این خواست فعلاً اولویت ندارد»، با کدام استدلال و بر پایۀ کدام تحقیق، با کدام امکان آزادی موضع‌گیری برای زنان درمورد این مسئله، این حرف را می‌زنند؟

شما می‌دانید که جنبش زنان داخل ایران درمورد «حجاب اجباری» حتی نتوانسته به آن نزدیک بشود، چراکه موضوعی «امنیتی سیاسی» تلقی شده است. این‌که گفته شود کدام خواست از آن زنان ایران است یا نیست، بله، در این اروپا ما می‌توانیم بگوییم که «انتخاب همسر اصلاً مسئله زنان ایرانی نیست» یا «رفع خشونت مسئله نیست». این نوع برخورد به این خواست‌ها درست نیست. ما داریم از ابتدایی‌ترین حقوق زنان و مطالبات پایه‌ای آنان که منطبق است بر کنوانسیون‌های بین‌المللی و در منشور حقوق بشر سازمان ملل هم هست، حرکت می‌کنیم. حتی اگر این خواست‌ها در شعارهای زنان ایران انعکاس نیابد، حق آنان است که «آزادی پوشش» و «حق انتخاب بر بدن خودشان» را داشته باشند و این قوانین تبعیض‌آمیز باید لغو شود. این‌که می‌گویند «این خواست‌ها جدید نیست»، بسیار خوب، قبول که تازه نیست، ما بر این خواست‌های قدیمی چیزی اضافه نکرده‌ایم. پس انتقاد بابت چیست؟

بحث مهم این است که تا زمانی که دموکراسی و حقوق بشر در ایران جا نیفتاده و به‌رسمیت شناخته نشده است، به هیچ کدام از این خواست‌ها نمی‌توان جامۀ عمل پوشاند. شاید بهتر این بود که جنبش زنان ایران در وهلۀ اول، خواستار دموکراسی و رعایت قوانین حقوق بشر در ایران باشد که اگر این‌ها اجرا شود، خواه ناخواه آن پنج بند هم در آن لحاظ خواهد شد.

به‌نظر من، این استدلال کهنه شده است. امروز می‌بایستی هر گروه اجتماعی این حق را داشته باشد که خواست‌های خود را خیلی روشن و شفاف بیان کند و برای به کرسی نشاندن آن‌ها حرکت کند. این حق ما زنان است که بعد از سی سال که قوانین این جامعه حقوق ما را نقض کرده، خواست‌هامان را فرموله کنیم. دموکراسی بدون اجرای قوانینی که بتواند حقوق زنان را تضمین کند، به‌نظر ما بی‌معنی است.

بدیهی است که بسیاری از فعالیت‌های ما در چارچوب جمهوری اسلامی پاسخ نمی‌گیرند، ولی وظیفۀ ماست که از امروز، کار آگاه کردن را شروع کنیم و به‌نوعی فرهنگ‌سازی کنیم روی مسئله زنان و حقوقشان. این حق ماست که در چارچوب آزادی بیان، مسائل خود را مطرح کنیم. انتظار این‌که دیگران مسائل ما را مطرح کنند، انتظاری بیهوده است. هر اجتماعی باید مسائلش را خودش فرموله کند. به‌همین دلیل هم است که این بیانیه این‌همه بحث‌انگیز شده است و به یکی از داغ‌ترین موضوعات هفتۀ گذشته تبدیل شده. همین امر نشان می‌دهد که جای خالی بحث حول محور مسئله زنان احساس می‌شده و هنوز یکی از موضوعات تابوزده است. این بیانیه آغاز خوبی است.

اشاره کردید که برآورده شدن این خواست‌ها در چارچوب جمهوری اسلامی امکان‌پذیر نیست. چنین حرفی را به‌طور مشخص و صریح در بیانیه مطرح نکرده‌اید. آیا این بند جدیدی است که قرار است به بیانیه افزوده شود یا فقط نظر شخصی شماست؟

به‌هیچ وجه بند جدیدی نیست. صحبت‌های من نظر شخصی خودم است و من هیچ جمعی را نمایندگی نمی‌کنم. من درک و دفاع خودم را از بیانیه مطرح می‌کنم. جنبش زنان در سی سال گذشته برخی از این خواست‌ها را داشته است، اما متأسفانه سیستم موجود در ایران آن‌چنان بسته است که امکان این‌که در این سیستم مثلاً مسئله «جدایی دین از دولت» را شما بتوانید مطرح کنید و پیش ببرید، یا درخواست «محاکمه عادلانه دست‌اندرکاران و عاملان و آمران جنایات سه دهۀ گذشته» را داشته باشید، چیزی است نزدیک به غیرممکن. در نتیجه، شما مجبورید مکانیسم‌هایی خارج از آن ایجاد کنید، مانند تغییر قانون اساسی و امثال آن.