۲۰ سالگی فصل‌نامه بخارا؛ نگاهی به مطبوعات فرهنگی ایران

  • امير مصدق کاتوزيان
بیست ساله شدن فصل نامه فرهنگی بخارا فرصتی است برای بررسی مطبوعات فرهنگی در ایران که در پی انقلاب بهمن ۵۷ منتشر شده و می شوند.

در پیک فرهنگ این هفته با علی دهباشی، مدیر و سردبیر بخارا، حسین مجتهدی صاحب امتیاز و مدیر مسئول فصل نامه سیاووشان در سومین سال انتشار و فرج سرکوهی، سردبیر مجله توقیف شده آدینه به بررسی وضعیت گاهنامه های فرهنگی می پردازیم.



  • آقای دهباشی! بخارا بیست ساله شد. این بیست سال چگونه گذشت؟

علی دهباشی: به اندازه هر شماره ماجرا دارد. ولی علی رغم همه دشواری ها و فراز و نشیب هایی که کار مطبوعاتی و فرهنگی دارند به بیست سالگی رسید. ولی همیشه نگرانی وجود داشت که نتوانیم ادامه دهیم. ولی رسیدیم به اینجا.

  • ویژگی بخارا اینست که هم کسانی که صاحب نام هستند و سنی ازشان گذشته می نویسند و هم جوانان و هم کسانی که در داخل کشور هستند و هم در خارج. این شیوه برخورد به نظر شما تا چه حد موثر بوده؟ برای اینکه هر کدام مخاطب خود را دارند. آیا سردرگمی ایجاد نمی کند در میان مخاطبان؟

من همواره در همان نوجوانی مواجه بودم با اینکه معمولاً نشریات یک جور دسته بندی داشتند مقابل هم. یک صف کلاسیک ها بودند یک صف مدرنیست ها. اینها هی برای هم خط و نشان می کشیدند. اعتقاد من اینست که شعر نو مدرن امروز شاعران جدید و شعر کلاسیک همه دستاوردهای زبان فارسی است که در قالب های گوناگون بیان می شوند. من پرهیز کردم از وارد شدن به این مناقشه و به قول یکی از این دوستان شاعر و نویسنده ما ها فقط در بخارا کنار هم می توانیم همزیستی داشته باشیم. اعتقاد من اینست که کسی که در قالب کلاسیک می سراید با کسی که در قالب مدرن همه در یک زبان کار می کنند و آن زبان فارسی است. اینکه کدام در صحنه باقی می مانند کاری است که منتقدان باید داوری کنند و زمان بگذرد. این صف را ما از بین بردیم و تمام گرایش های گوناگون ادبی و فرهنگی را در کنار هم در بخارا قرار دادیم. زیرا این جریان ها بیشتر با همدیگر آشناتر شدند در یک جا.

  • در کنار انتشار بخارا، شما شب های بخارا را هم داشتید که هر بار به یک شخصیت، چهره و مسئله می پردازد.

همین تزی که در مجله بخارا داشتیم در شب های بخارا که به ۶۵ شب رسید، ادامه دادیم. به این صورت که این شب ها یا به مناسبت انتشار یک کتاب بود. مثلاً کتاب ابن عربی تالیف دکتر محمدعلی موحد یا مجموعه اشعار نونو جودیس شاعر معاصر پرتغالی که احمد پوری ترجمه کرده بود یا شب سید محمدعلی جمالزاده را برگزار کردیم که بنیانگذار داستان نویسی مدرن ایران بود ولی در کنارش شب اومبرتو اکو نویسنده معاصر ایتالیایی یا اورهان پاموک نویسنده معاصر ترک برنده نوبل و دیگران... در عرصه شعر از شب مولانا بگیرید، شب ملک الشعرای بهار، در کنارش شب ژاک پره ور، شب محمود درویش شاعر فلسطینی، در عرصه سینما شب بهرام بیضایی، در کنارش شب لوئیس بونوئل یا شب فاکس بیندر یا در موسیقی هم همینطور از شب همایون خرم تا شب جان کیج. سعی کردیم در شب های بخارا یک نمای جهانی را در نظر داشته باشیم و در این جهانی فکر کردن به تمامی گرایش های فرهنگی و هنری بپردازیم. یکی از این زمینه ها پرداختن به این شخصیت ها بود. این تقسیم بندی را آنجا رعایت نکردیم. مهم برای مان این بود که هنرمندانی باشند که حرفی برای گفتن داشته باشند. مخاطبان شب های بخارا می شود گفت کامل ترین مخاطبان بودند زیرا مجموعه گرایش های گوناگون را در بر می گرفتند.

  • برای انتخاب مطلب چه معیاری دارید؟

علی دهباشی: بخارا علی رغم همه دشواری ها و فراز و نشیب ها به بیست سالگی رسید. ولی همیشه نگرانی وجود داشت که نتوانیم ادامه دهیم. ولی رسیدیم به اینجا.
در چند زمینه بخارا کار می کند. حوزه اصلی اش ایران شناسی است. استاد ایرج افشار ستون ثابتی دارد. تنها مرجعی است در زبان فارسی که گرایشات گوناگون ایران شناسی را و فعالیت ایران شناسی را در بخش ایشان مورد معرفی و بحث قرار می گیرد. اساتید دیگری همچون دکتر شفیعی کدکنی، دکتر فولادوند در عرصه فلسفه... اسامی را اگر بخواهم بگویم طولانی می شود. سعی کردیم به تمامی حوزه های مربوط به فرهنگ، زبان فارسی و تاریخ ایران چه تاریخ گذشته چه تاریخ معاصر. البته در مورد معاصر یک مقدار پرهیز شخصی خودم هست ولی تا آنجا که شده سعی کردیم به این زمینه ها بپردازیم.

  • گفتید در خصوص چهره هایی که معرفی می کنید هم کسانی که فرد را می شناسند می آیند آنجا هم کسانی که نقد. مثلاً درشماره آخر که سیمین دانشور را که تجلیل کرده بودید، جمال میرصادقی هم مطلب کوتاهی نوشته بود که در نقد جزیره سرگردانی بود و کتاب بعدی. ولی در شماره قبلی در بخش ویژه بررسی کارنامه همایون صنعتی زاده، مدیر فقید انتشارات فرانکلین و کتابهای جیبی نوشته قدیمی و معروف جلال آل احمد در نقد رفتار و عملکرد همایون صنعتی زاده در زمینه نشر یک چاه و دو چاله را در کنار مطالب دیگر در تجلیل او نیاورده بودید.

همانطور که اشاره کردید هر شماره یک بخشی از مجله اختصاص پیدا کرده. در مورد زنده یاد همایون صنعتی زاده به علت حجم مقالات زیادی که رسید که نزدیک ۷۰۰ صفحه مقاله غیر از آنچه چاپ شد رسید. بنابراین ترجیح دادم مقالاتی که چاپ اول است و چاپ نشده را منتشر کنیم. مابقی را در یادنامه او که ماه آینده منتشر می شود، در برگیرنده مقالاتی که در ستایش او نوشته شده و از جمله یک چاه و دو چاله که در نقد بخشی از فعالیت های همایون صنعتی آمده قرار گرفته است.

  • عموم کسانی که در کار مطبوعات و رسانه هستند به طور کلی به این امر واقف‌اند که بافت جمعیتی ایران تغییر کرده. متناسب با این تغییر شما چه چیزهایی را در نظر می گیرید یا خواهید گرفت که در شماره های بعدی می شود پی گرفت؟

اشاره شما به یک معضل بسیار مهم و اساسی در جامعه ما در سطح دانشگاه مسئله اساتید، نویسندگان و منتقدان است که یک مشکل و معضل اساسی ماست. یک انقطاع فرهنگی ایجاد شده. تجربیات یک نسل به یک نسل دیگر منتقل نشده. یعنی در قدیم استاد فروزانفر را داشتید و بعد شاگردانش عبدالحسین زرین کوب، شفیعی کدکنی و دیگران ولی اینجا در حوزه ترجمه کاملاً محسوس است. بعد از محمدقاضی، ابوالحسن نجفی و بسیاری دیگر از مترجمان درجه یک ما مثل نجف دریا بندری ما دچار یک افت شده ایم. نسل جدیدی دارد با سختی دارد راه خود را باز می کند ولی این یک مشکل است. برای نیازهای فرهنگی ما این تعداد نویسنده، منتقد و مترجم حداقل در این زمینه آنقدر با کاستی رو به رو است که کاملاً این را همه حس می کنند. تلاش ما هم در مجله این بود که بتوانیم استعدادهایی که در نسل جوان در زمینه های تالیف و ترجمه وجود دارد کشف کنیم، امکان به‌روز آنها را فراهم بیاوریم و بتوانیم آنها را به حلقه گذشته وصل کنیم.

***

روی جلد تازه‌ترین شماره از فصلنامه سیاووشان منتشر شده در بهار و تابستان ۱۳۸۹
در کنار فصل نامه قدیمی تر، فصل نامه هایی هم به تازگی در ایران منتشر می شوند. برای آشنایی با حال و هوای این فصل نامه های تازه، حسین مجتهدی، صاحب امتیاز و مدیر مسئول سیاوشان، یکی از جوانترین فصل نامه ها از این دست را که در سه سال گذشته در تهران منتشر می شود، میهمان پیک فرهنگ کرده ایم.

  • آقای مجتهدی! در این یازده شماره و حدود سه سالی که سیاوشان منتشر می شود چه مخاطبانی را برای خودش تعریف کرده؟

حسین مجتهدی: ما جای خالی یک نشریه فرهنگی اجتماعی که با نگاه ملی سکولار باشد، احساس می کردیم و محوریت را بر این مبنا گذاشتیم اما سعی کردیم در عین حال درکنار این محوریت یک نگاه تکثرگرا هم باشد و طیف های دیگر هم اگر چه له و چه علیه ما در تنافی یا همراه با نظرات ما باشد، آنها را هم منتشر کنیم. بیشتر درجه اول طیف های دانشگاهی، فعالان فرهنگی و اجتماعی عمده ترین مخاطبان بودند.

  • از لحاظ ترکیب جمعیتی و سنی کسانی که این ماهنامه را می خرند، چه کسانی هستند؟

فصل نامه را چند بخش کردیم. فکر می کنم یک مقدار تقسیم بندی سنی را با توجه به این بخش ها بگوییم. اگر همین شماره آخر را بخواهم اشاره کنم مثلاً دو ویژه نامه دارد. یکی یادنامه شادوران دکتر ورجاوند است یکی هم بررسی آثار و اندیشه های مراد فرهاد پور است. مخاطبان این دو فکر می کنم طیف میان سال هستند که تحولات فکری را بعد از دهه ۶۰ دنبال می کردند. چه تفکر چپ یا مدرن و پست مدرن که در کار فرهادپور دیده می شود چه تفکر ملی سکولار که بعد از مدتی که خیلی نهفته بود و فرصت بیان نداشت از زمان اصلاحات تریبون هایی پیدا کرد برای اینکه خودش را نشان دهد. قسمت ادبیات را ما هم سعی کردیم ادبیات کلاسیک و سنتی و بین کلاسیک و مدرن با خانم بهبهانی مصاحبه ای با ایشان کردیم تا کارهای مدرن مانند کارهای بهنام و مجابی... ادبیات جهان و معاصر مثل کارهای ناباکوف و گلشیری، اینها طیف های میانسال و حتی جوان را هم می تواند مخاطب داشته باشد. قسمت تاریخ طبیعتاً مسن تر ها بیشتر با آن در پیوند هستند. در طیف داستان و هنر بیشتر جوانان مخاطب اند. در قسمت های مختلف رده های سنی مختلف را می توانیم به عنوان مخاطب داشته باشیم.

  • بخش اعظم این شماره همانطور که خودتان گفتید ویژه نامه پرویز ورجاوند است، استاد فقید باستان شناسی دانشگاه تهران. برای ما بگویید در این شماره نشریه چه مطالبی آمده؟

یک مروری بر ابعاد شخصیتی ایشان داشتیم. در قسمت فرهنگی اجتماعی پررنگ تر به آن پرداخته شده با توجه به این که فصل نامه فرهنگی اجتماعی است و ابعاد دیگرش که ایشان ابعاد سیاسی یک مقدار کم رنگ تر... پیش درآمدی داریم که سر دبیر مجله آقای حاج قاسمعلی آن را نوشته اند. مروری بر زندگی ایشان به قلم ایشان است و با توجه به دغدغه های فرهنگی و ملی ایشان که یکی از مهمترین آن تا پایان عمر خیلی نسبت به آن حساسیت داشتند و رویش کار می کردند، مسئله اقوام... دو سخنرانی یکی از خودشان یکی از دکتر داود هرمیداس باوند، سخنگوی فعلی جبهه ملی و استاد دانشگاه، نگاشته دیگری از آقای دکتر حبیب الله پیمان است از شخصیت های ملی مذهبی ها که در مورد مقاومت فرهنگی هم همراه بود. آقای جمال درودی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی در مورد زندگی سیاسی اجتماعی ورجاوند پس از انقلاب را پرداخته اند. آقای علی هنری که در هلند اند در مورد جایگاه هویت فرهنگی در اندیشه های دکتر ورجاوند مقاله ای دارند. منبع اصلی ایشان کتاب پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگی است که شرکت سهامی انشار منتشر کرده بود. ایشان به این نکته پرداخته اند که دکتر ورجاوند برای مسئله توسعه و این بحث هایی که خیلی این یکی دو دهه اخیر زیاد است و تقدم توسعه روی توسعه اقتصادی خیلی بحث می شود بیشتر، اینکه چطور روی چارچوب فکری ایشان مسئله توسعه فرهنگی مهم تر از آن دو دیگر است، نگاشته ای از خود من است. که چند قسمت کرده ام. از خود شادروان دکتر ورجاوند چند نوشته را انتخاب کرده ایم. یکی حفظ هویت فرهنگی چرا، یکی در مورد مسئله خط قرمز که ایشان از زمان محمدعلی شاه تا امروز آن را بررسی کرده اند، یک قسمت کوتاه از کتاب از اسطوره تا فرهیختگی که جلال ستاری پیرامون زمانی که ایشان سرپرست وزارت فرهنگ و هنر بودند و نقش شان در آنجا و نخستین گزارش کمیته زبانشناسی و کمیته ادب معاصر ارائه داد، به آن پرداختیم.

***

در یک شماره پیک فرهنگ بررسی تمام فصلنامه ها غیر ممکن است. اما می توان پرسید وضعیت اینگونه نشریات به طور کلی چگونه است؟ مطبوعات فرهنگی ایران در دهه های اخیر از کدام فراز و نشیب ها گذشته اند و اکنون کجایند؟ پرسش هایی که با فرج سرکوهی، مدیر ماهنامه توقیف شده آدینه در میان گذاشتیم.

فرج سرکوهی: متاسفانه مطبوعات مستقل درهمه زمینه ها در چند سال اخیر افت کرده اند و قابل مقایسه با گذشته نیستند.
فرج سرکوهی: متاسفانه مطبوعات مستقل درهمه زمینه ها در چند سال اخیر افت کرده اند و قابل مقایسه با گذشته نیستند. در زمینه فصل نامه های فرهنگی وضعیت بد تر شده و فشار سانسور بیشتر است و افت کیفی بیشتر مشاهده می شود. آن هم به دلیل اینست که فصل نامه فرهنگی اصولاً علاوه بر مباحث نظری و آثار خلاقه شعر و داستان مباحث نظری را مطرح می کند در زمینه ادبیات، هنر و فرهنگ که مباحث روز است و برآمده از محافل روشنفکری که در تبادل با یک دیگر است. از آنجا که محافل روشنفکری به اجبار تعطیل شده اند و از آنجا که بسیاری از بحث های فرهنگی جدی غیر حکومتی عملاً متوقف شده است، بنابراین فرآورده های فرهنگی هم در این زمینه کمتر ارائه می شود. منظورم مقاله یا مباحث گوناگون است که هم مطالب عمیق نظری باشند و هم با مسائل روز ارتباط داشته باشند، مسائل روز فرهنگی... از این نظر با کمبود مواجهیم و بنابراین فصل نامه ها هم افت کرده اند. اما به هر حال بعضی فصل نامه های خوب منتشر می شود مثل همین بخارا یا گفت و گو که سعی می کند مباحث جامعه شناختی سیاسی مطرح کند. قبلاً نگاه نو منتشر می شد. اینها هم می بینیم که به دلیل سانسور دستشان در خیلی ازموارد بسته است. وقتی که دست شما در طرح مباحث بسته باشد، به خصوص در مسائل فرهنگی، نظری و تئوریک، جذابیت خودشان را از دست می دهند.

  • علی رغم این محدودیت ها چه کاری را این فصلنامه ها با کیفیت قابل توجه می توانند انجام دهند؟

مثلاً در زمینه آثار خلاقه، شعر و داستان، هنوز آثاری نوشته می شود و بعضی از اینها امکان این را دارند که از سد سانسور بگذرند و طبیعتاً در تنها جایی که می توانند منتشر شوند در همین فصل نامه هاست. یا بعضی از مباحث فرهنگی و نظری که در جامعه مطرح است مثل نقد فلسفه سیاسی، نقد سنت، نقد نظام ارزشی... همه اینها در جامعه ما به شدت مطرح و مورد توجه است. در کنار تجلیل از این یا آن و مباحث آکادمیک که درنشریه می آید در کنار آنها بعضی مباحث حاد نظری که در جامعه مطرح است، گاه گاه به صورت مقاله یا گفت و گو در این نشریات منعکس می شود. بنابراین هنوز اینها می توانند به بخشی از نیازهای فرهنگی و نظری جامعه جواب بدهند.

  • در دوران پس از جنگ ایران وعراق ماهنامه های فرهنگی مثل آدینه که خود شما دست‌اندرکارش بودید، گردون، دنیای سخن، تکاپو و تعدادشان کم نیست، گل کردند و در توقیف گسترده مطبوعات از دست رفتند. این گونه مطبوعات جایگزینی پیدا کردند؟ مطبوعات جدیدی که به صورت ماهنامه یا گاهنامه منتشر می شوند چه نیازهایی را برآورده می کنند الان؟

ماهنامه های فرهنگی که در آن زمان منتشر می شدند توانستند هم تیراژ بالا هم مخاطبان گسترده به دست بیاورند. بی سابقه بود در ایران که مجلات فرهنگی که هم آثار خلاقه را منتشر می کنند و هم مباحث تئوریک سنگین را بتوانند تیراژ گسترده به دست بیاورند. معمولاً در ایران در گذشته، متناسب با عمق مطالب، تیراژ کمتر بود. اما برای اولین بار در ایران دیدیم که نشریاتی مثل آدینه یا دنیای سخن هم توانستند آثار خوب و عمیقی را منتشر کنند و هم اینکه مخاطب گسترده ای به دست آوردند. اگر تیراژشان را مقایسه کنید با تیراژ مجله نگین که در دهه ۴۰ و ۵۰ منتشر می شد و شبیه اینها بود، می بینید اینها از نظر تیراژ بسیار موفق بودند و توانسته بودند نفوذ و برد بسیاری پیدا کنند. یکی از دلایلش این بود که در آن زمان بعد از سرکوب دهه ۶۰ که همه سازمان های سیاسی سرکوب شدند و نابود شدند به علت اینکه رکود پیش آمد در مبارزه سیاسی یا در جنبش های سیاسی، مسائل فرهنگی بار همه مسائل جامعه را بر عهده گرفت. یعنی تمام مباحث اجتماعی سیاسی و فلسفی آمد در بستر مسائل فرهنگی مطرح شد و این نشریات به خوبی توانستند به این نیاز جواب بدهند. بستر فرهنگی شان شده بود بستر مسائل جامعه، مسائل روشنفکری غیرحکومتی. این نشریات هم آثار خلاقه را منتشر می کردند و هم مباحث نظری و مباحثی که در محافل روشنفکری مطرح می شد به خصوص در زمینه آزادی بیان و کانون نویسندگان که در این نشریات منعکس می شد. جامعه نشریه خوان در آن زمان بیشتر توجهش به بستر فرهنگی معطوف شد. این نشریات به دو دلیل از بین رفتند. یکی به دلیل توقیف شدن و رفتن اکثر دست اندرکاران به زندان یا مهاجرت و تبعید و دلیل دیگرش هم این بود که مثلاً آدینه یازده سال منتشر شد. در این یازده سال یک نسل با آدینه بزرگ شد. این نسل که با آدینه بزرگ شد و کل جامعه بعداً از بستر سازی فرهنگی منتقل شد به جنبش سیاسی که می بینیم وجود دارد. در واقع این نشریات در بسترسازی جنبش سیاسی آزادیخواهی نقش بسیار زیادی داشتند. بعد که محور توجه جامعه از مسئله فرهنگی به عرصه سیاسی منتقل شد این نشریات دیگر نمی توانستند نقش سابق شان را ایفا کنند. هم به دلیل سانسور و هم به دلیل انتقال توجه اصلی جامعه از فرهنگ به سیاست این نشریات از بین رفتند و ما می بینیم که جایگزینی هم متاسفانه به دست نیاوردند.