۳۱ سال از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ میگذرد و اينک در آستانه سالگرد انقلاب اسلامی بسياری از موافقان و مخالفان حکومت خود را برای شرکت در راهپيمايیهای ۲۲ بهمن آماده میسازند.
در اين روزهای پر تنش با برخی از روزنامهنگاران، فعالان و کنشگران سیاسی و مدنی و چهرههای سرشناس دیگر به گفتوگو نشسته ايم و از آنها خواستهايم تا پلی به گذشته بزنند و ديروز و امروز را در ترازوی مقايسه بسنجند.
از رضا علامه زاده، نویسنده، پژوهشگر و کارگردان، پرسیدهایم ساختار سیاسی و اجتماعی سالهای ۵۶ و ۵۷ و تظاهرات آن دوره را با تظاهرات جنبش سبز الان چگونه مقایسه میکند؟
رضا علامه زاده: از چند نظر میشود بین جنبشی که به انقلاب ۵۷ منتهی شد و جنبش سبز که چند ماه است شروع شده، مقایسه کرد و از چند زاویه میشود این کار را کرد. جهت حرکت در انقلاب ۵۷ از خواستهای دموکراتیک آغاز شد ولی ذره ذره محدود شد به یک خواست معین و ناشناخته که همان «جمهوری اسلامی» باشد. آزادی و استقلال شعار آگاهانهای بود. ولی کسی از «جمهوری اسلامی» تصوری نداشت و هیچ نمونهای در دنیا به عنوان جمهوری اسلامی شناخته نشده بود که آنرا فریاد کنند و بخواهند. خواستهایی که در آغاز وسعتی داشت به چیز معین و ناشناخته ای محدود شد. وسعتی مثل دموکراسی طلبی، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی اجتماعات، آزادی احزاب، انحلال مجلسهای فرمایشی. اینها چیزهایی بود که در آغاز انقلاب مطرح شد ولی در طول سال ۵۶ و ۵۷ به لحاظ نحوه رهبری متمرکز شد به سه شعار معین که دو تا از آنها به علت کلی بودن درست شناخته نمیشد: آزادی و استقلال که هر دو کلی بود و یکی هم جمهوری اسلامی که قرار بود این آزادی و استقلال را تامین کند. درحالی که در این جنبش سبز، اتفاقاً از جزء دارد به وسعت میرسد. یعنی از «رای من کجاست» شروع شد ولی به خواستهای دموکراتیک گسترش یافت. خواستهای تازه دموکراتیک مثل آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی رسانهها که در واقع همه اینها در جمهوری اسلامی به نظر ناممکن میرسد، به اینها رسید. یعنی الان خواستهای مردم خواستهای روشن دموکراتیک است. دومین تفاوتی که بین این دو حرکت میبینم، حرکت چند صدایی به تک صدایی در انقلاب ۵۷ و حرکت از تک صدایی به چند صدایی در جنبش سبز است. در انقلاب ۵۷ با اینکه گروههای مختلف با خواستهای متفاوتی وارد جنبش شده بودند، ذره ذره با شعار «همه با هم» خمینی و قدرتی که خمینی به عنوان رهبر بلامنازع در طول آن یک سال پیدا کرد، عملاً همه صداها یا شنیده نشد یا صدا در صدا افتاد و به صورت یک صدایی درآمد.
وقتی ۲۲ بهمن رسید ما از چند صدایی به تک صدایی رسیدیم. در حالی که در این جنبش نه تنها این چند صدایی وجود دارد، بلکه به رسمیت شناخته میشود. حتی چهره های شاخص که صدای واحدی دارند، صدای مذهبیون داخل حکومت، با حکومت مذهبی که الان سر کار است به مخالفت برخاسته اند. عملاً خود این رهبرها هم چند صدایی را در این جنبش میپذیرند و آن را به عنوان یکی از مزیتهای این جنبش مطرح میکنند. این مهم است که مردم ایران به این رسیده اند که جامعه چند صدایی جامعه دموکراتی است، جامعه ایده آلی است، جامعه تک صدایی جامعه ای عقب افتاده است. جنبش امروز یک جنبش چند صدایی است که طبعاً به جامعه چند صدایی خواهد انجامید در آینده پیروزی این جنبش.
آقای علامه زاده، نقش هنرمندان را در سال ۵۷ و الان چگونه ارزیابی میکنید، حتی میرحسین موسوی گفته است که خلاقیت هنرمندان جنبش سبز در تاریخ ایران بینظیر بوده است؟
واقعیت این است که هنرمند واقعی در معماری این جنبش عظیم، خود این جوانها و مردم هستند که واقعاً در هر شکلی که بگویید هنر به خرج داده اند. مستقیماً، با فیلمبرداری و تصویر برداری و گزارش دهی و خبرنگاری هم دست خبرنگارهای حرفهای را از پشت بسته اند. این بماند. من به عنوان شغلم به این اشاره میکنم. ولی هنرمندانی که آثار هنری خلق کرده اند و میکنند در جامعه ایران، در هر دو دوره طبعاً وسیعاً شرکت داشتند. فقط همان مشکلی که من در رابطه با انقلاب ۵۷ و جنبش سبز درباره مردم اشاره کردم در این هم دیده میشود. یعنی هنرمندان ما عموماً (استثناءها را کنار بگذاریم) دارای گرایشهای متفاوتی بودند که آنها را وادار میکرد که از مسائل کلی مورد نیاز جامعه کمیدور بیافتند و انرژی و توان هنرشان را در خدمت یک خط معین پیش ببرند. اگر کسی مثل من گرایشهای چپی داشت، طبیعتاً به گرایشهای چپی کمک میکرد. کسی که گرایشهای مذهبی داشت، به آن طریق کمک میکرد و آنها که گرایشهای دیگری داشتند به طریق دیگر عمل میکردند. یک چنین تقسیم بندی در محیط هنری ما بود. عدهای هم بودند که به طور کلی از مسائل جامعه خودشان را کنار میکشیدند که آنها کسانی بودند که قبل از خود شاه ناچار شدند از مملکت بروند بیرون. به آنها کاری نداریم. ولی الان این طور نیست. الان میبینم که هنرمندان دست در دست هم همصدا با چند صدایی مردم همراه اند. یعنی الان دیگر هنرمندان چیزهایی را میخواهند که عمق خواست مردم است. یعنی آزادی و دموکراسی. شما میبینید که یک هنرمند مذهبی که همچنان گرایش مذهبی دارد، همانقدر از خواستهای دموکراتیک مردم دفاع میکند به صراحت که یک هنرمند چپ، که یک هنرمند ملی گرا، که یک هنرمند دیگر. منهای آن دستهای که باز هم به طور کلی خودشان را از این قضیه بیرون کشیده اند و طبیعتاً تیپی هستند که فردا که این جنبش سبز پیروز شود و بخواهد دموکراسی در ایران فراهم شود، اینها بارشان را میبندند و از کشور خارج میشوند. این تفاوت اساسی بین این برخورد هنرمندان است. وگرنه در هر دو هم در انقلاب و هم در جنبش سبز، هنرمندان فعالانه سهیم هستند و شرکت کردند.
جنبش چپ و شعارهای به اصطلاح چپ در دو دوره چگونه بود؟
جنبش چپ در ۵۷ از یک حیثیت و اعتباری برخوردار بود به خاطر سالها مبارزه مثلاً سازمان چریکهای فدایی از حیثتی برخوردار بود که متاسفانه این حیثیت در اثر اشتباه رهبران این جریانها در آن سالها و مواضع اشتباهی که گرفتند عملاً ذره ذره از میان رفت. امروز ما جنبش چپی که مردم برایش ارزش قائل باشند به آن معنا، نداریم. از چپ، امروز همان معنایی را دارند که گرایشهای مردم گرایانه، چپ دموکرات، سوسیالیست هایی که به دموکراسی باور دارند، حقوق بشر را باور دارند... این گروه چپ که من هم خودم را متعلق به آن میدانم و بخش عظیمی از آنچه که سال ۵۷ جنبش چپ تلقی میشد، الان همهشان به این قضیه رسیده اند که چپ را به معنای طرفداری از مردم و دفاع از وضعیت اقتصادی بهتر، وضعیت رفاهی بهتر، ولی بدون فدا کردن کمترین چیزی از دموکراسی... بنابراین دموکراسی طلبی به عنوان اصل برای چپ امروز مطرح است. روی این حساب الان چپ، چپ به این معنا، نقش بسیار حساسی بازی میکند. چپ به معنای چپ افراطی، چپی که این سی سال مسائل را ندیده، یعنی این همه تغییر نه تنها در سطح ایران، که در سطح جهان، فروریختن دیوار برلین، این همه ماجرا که در جهان پیش آمده، ندیده و انگار خواب بوده و همچنان همان حرفهایی را میزند که سال ۵۷ میزد، تفاوتش در این است از نظر من که سال ۵۷ حداقل یک بخش از جامعه این صدا را میشنید و بخش بزرگتری احترام میگذاشت به مبارزاتشان، الان نه کسی صدای اینها را میشنود و آنهایی هم میشنوند احترامی برایشان قائل نیستند برای اینکه فهمیده اند که اینها سی سال را خواب هستند انگار. نه تنها مسائل ایران را ندیده اند بلکه مسائل خارج را هم ندیده اند.