هوشنگ نهاوندی: رسانه‌های غربی حوادث انقلاب را بزرگ می‌کردند

سی و یک سال از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ می‌گذرد و اینک در آستانه سالگرد انقلاب اسلامی، بسیاری از موافقان و مخالفان حکومت ایران خود را برای شرکت در راهپیمایی‌های ۲۲ بهمن آماده می‌سازند.

در این روزهای پرتنش با برخی روزنامه نگاران سرشناس و چهره های سیاسی به گفت و گو نشسته ایم و از آنها خواسته ایم تا پلی به گذشته بزنند و دیروز و امروز را در ترازوی مقایسه بسنجند.

از هوشنگ نهاوندی، از وزرای دوران شاه و یکی از روسای دانشگاه تهران پیش از انقلاب بهمن ماه، در باره تفاوت رسانه‌های و پوشش رسانه‌ای ۳۱ سال پیش و امروز در ایران پرسیده‌ایم؛




هوشنگ نهاوندی:
یک تفاوت اساسی میان آن موقع و امروز وجود دارد و آن این است که در سال‌های ۵۶ و ۵۷ آغاز آن دوره‌ای است که در ایران به آن فضای باز سیاسی گفته می‌شد. سختگیری هایی که قبلاً وجود داشت تقریباً و به تدریج مرتفع شد و به طور آزاد، افراد مختلف از جمله هواداران جبهه ملی از جمله پان‌ایرانیست‌ها و دیگران، عقاید و انتقادات خودشان را می‌گفتند و نیز اظهارنظرهای گروه بررسی مسائل ایران در مورد مسائل سیاسی مملکت که قبلاً فقط برای ملاحظه و اطلاع شخص شاه فرستاده می‌شد، در جراید انتشار یافت. از جمله درباره روابط دولت با روحانیت، آن طرح معروف آشتی با قم، از جمله درباره اتفاقاتی که در تبریز و اصفهان افتاد، از جمله درباره نابسامانی‌های تهران. درحالی که در حال حاضر اصولاً کوچک‌ترین مخالفت یا انتقادی نسبت به مقامات حکومتی در ایران با شدت عمل، با کشتار و زندان روبه‌رو می شود و فشاری که فعلاً بر مردم در ایران هست، هرگز در تاریخ شاید سابقه نداشته، مگر در نخستین سال‌های انقلاب.

آقای نهاوندی، پوشش رسانه‌ای دو دوره را چگونه مقایسه می کنید؟

مسلماً در حال حاضر خیلی در جراید غربی و رسانه‌های رسمی کشورهای بزرگ غرب -مقصود من آمریکا، انگلستان و فرانسه است- و اسرائیل -تاحد کمتری، من تعقیب نمی‌کنم رادیو اسرائیل را- تاکید کمتری و به اصطلاح محافظه کاری بیشتری در مورد بازگویی و انعکاس اتفاقات داخل ایران هست که در سال ۵۷ به خصوص به هیچ وجه اینطور نبود و خیلی بزرگ می‌کردند حوادثی را که در ایران اتفاق می‌افتاد. به عنوان نمونه در چند روز اخیر قتل این دو جوان بیگناهی که کشته شدند به دست ماموران جمهوری اسلامی، به خاطر شرکت در تظاهرات کاملاً آرامی که در تهران صورت گرفت، مثلاً در تلویزیون‌های فرانسه اصلاً انعکاس پیدا نکرد و در جراید مهم پاریس فقط یکی از روزنامه‌ها درباره‌اش صحبت کرد. اصولاً کوشش بر این است که این حوادث کمتر منعکس شود و کوشش بر این است که با رژیم تهران بر سر مسئله بمب اتمی کنار بیایند و به این ترتیب قیمتش را می‌پردازند. این یک اشتباه بزرگ است. جمهوری اسلامی هرگز از جاه‌طلبی‌های نظامی خود و از ساختن بمب اتمی صرف نظر نخواهد کرد، برای اینکه تنها راه نجات و بیمه عمرش همین است و تنها راهی که برای دنیا و مردم ایران که از این اشتباه بزرگ جلوگیری شود، این است که وضع سیاسی ایران یک تحول اساسی پیدا کند و یا لااقل زمامداران ایران متوجه بشوند، که این راهی که دارند می‌روند راه غلطی است.

در سال ۵۷ چه زمانی خودتان متوجه شدید که دیگر رژیم پهلوی در حال سقوط است و انقلاب اتفاق می‌افتد؟

در آغاز حکومت شریف امامی که متاسفانه خود من هم مجبور شدم چهار هفته در آن عضویت پیدا کنم، پیدا بود که دیگر حکومت رشته کارها را از دست داده است. در آن موقع تنها راه نجات ایران تفویض قدرت به معنای واقعی کلمه به ارتش بود و ایجاد یک دولت قوی که بتواند نظم را برقرار کند و سپس به اصلاحات بپردازد.

در آن موقع آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و البته فرانسوی‌ها، به تبعیت آنها -همچنانکه الان دیگر مدارک رسمی این رویه انتشار یافته و وجود دارد- با این کار مخالف بودند. در داخل دربار و مراجع قدرت حکومت هم کسانی مخالف بودند با این تغییر و نتیجه این شد که یک راه حلی دایر بر نجات ایران از داخل کم کم بسته شد. البته تا موقعی که شاه در ایران بود، هنوز امید و امکان اینکه تغییری حاصل شود و جلوی اغتشاش و ناامنی گرفته شود، وجود داشت. ولی با رفتن شاه از ایران که بزرگترین اشتباهی بود که امکان داشت و به خصوص با آن پیام شوم «صدای انقلاب شما را شنیدم» که پنج بار در آن پیام ایشان قبول کرد که قانون اساسی را رعایت نکرده، همه امیدها به باد رفت.

نکته‌ای که میل داشتم بر آن تاکید کنم، طبق اسناد و مدارکی که الان چه در انگلستان و آمریکا و چه در فرانسه انتشار پیدا کرده، تردیدی دیگر وجود ندارد -گرچه همه این را می‌دانستیم- که آن حرکت و جنبشی که به آن نام انقلاب اسلامی گذاشته شد، گرچه مبانی داخلی فراوان داشت و نارضایتی زیادی در ایران وجود داشت -هیچ انکارش درست نیست- ولی برنامه‌ریزی شده بود از زمان روی کار آمدن جیمی کارتر از طرف دنیای غرب، به خصوص از طرف آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و در نهایت امر فرانسوی‌ها، برای این که رژیم ایران تغییر پیدا کند.

امروز ما، مطابق اسنادی که در آمریکا انتشار یافته و در جاهای دیگر، می‌دانیم چه وجود سنگینی خرج شد برای اینکه این انقلاب صورت بگیرد و در حقیقت خمینی یک بازیچه این برنامه بود، بازیچه‌ای که بعداً کنترلش از دست کسانی که این را ساخته و پرداخته بودند و از عراق به فرانسه برده بودند و همه مقدمات اقامتش در فرانسه قبلاً فراهم شده بود... کنترل خمینی از دست آنها به در رفت و آنچه نمی‌بایستی بر سر ایران بیاید، بر سر ایران آمد. ولی هرگز کشوری مثل ایران محکوم به فنای دائمی نیست و مطمئن باشید که این پرانتز هم بسته خواهد شد و ایران دوباره به راه بزرگی و سربلندی خواهد رفت.