شهرام شیدایی یکی از داستاننویسان، شاعران و مترجمان نام آشنای دهه ۷۰ ایران، روز دوشنبه به دلیل ابتلا به بیماری سرطان در سن ۴۲ سالگی در کرج درگذشت.
وی پیشتر در روز ۲۳ بهمن ماه سال گذشته به دلیل ابتلا به سرطان مری در بیمارستان کسری تهران تحت عمل جراحی قرار گرفت. پس از این عمل بار دیگر زیر تیغ جراحی رفت و ماهها بر بستر بیماری بود.
آثار چاپ شده شهرام شیدایی عبارتند از:
آتشی برای آتشی دیگر (مجموعه شعر)، آدمها روی پل (ترجمه، منتخب شعرهای ویسلاوا شیمبورسکا، شاعربانوی لهستانی و برنده نوبل ادبی -ترجمه همراه مارک اسموژنسکی و چوکا چکاد) شاید دیگر نتوانم بگویم، (ترجمه شعرهای صالح عطایی، بلکه داها دئینمهدیم، همراه چوکا چکاد)، ثبت نام از کسانی که سوار کشتی نشدهاند (مجموعه داستان از هشت نویسنده ایرانی) پناهندهها را بیرون میکنند (مجموعه داستان)، خندیدن در خانهای که میسوخت (مجموعه شعر) رنگ قایقها مال شما (ترجمه آثار اورهان ولی).
علیرضا بهنام، شاعر و منتقد ادبی، در گفتوگو با رادیو فردا در مورد این شاعر ایرانی میگوید: شهرام شیدایی از جمله شاعرانی است که نگاهش بیشتر به سمت گرایشهای زبانی–عرفانی در شعر فارسی بود. او آدمی نبود که اهل باند بازی یا گروه بازی باشد. یک رویه شخصی برای خودش داشت که یک جوری میشود گفت، ریشه این رویه به کارهای رویایی میرسید.
شهرام بیشتر سعی می کرد به نوعی در میان خلاء موجود بین شعر فرم گرا و شعر محتواگرا سکنی داشته باشد. او راه شخصی خودش را میرفت و آدمی بود که اهل معرفت شخصی بود. آدمی بود که اهل دنبال کردن مکاشفههای شخصی بود. از تصنع و نشان دادن خودش به دور بود.
چیز دیگری که در مورد شهرام می شود اظهار داشت این بود که او خیلی خیلی دوست داشت بیشتر بداند. اگر به همه کارهایی که انجام داده است دقت کنید متوجه این خصیصه می شوید؛ مثلا اینکه آدمی برود با همکاری چند نفر دیگر، اشعار شاعری اروپایی مثل شعرهای ویسلاوا شیمبورسکا را ترجمه کند. یا اینکه آن همه بگردد و شعرهای زبان مادری اش –ترکی– را گلچین کند و به زبان فارسی برگرداند. واقعا کتابهایی که او از زبان ترکی به زبان فارسی برگردانده، خیلی گلچین شده و انتخاب شده است.
به هر حال این اواخر هم در حال نگارش دایره المعارف بود. و این نشان دهنده روحیه و طبع پژوهشگری این آدم بود. در مورد جایگاهش در شعر دهه ۷۰ باید بگویم او از آدمهای خلاق دهه ۷۰ بود. جزو آدمهایی که هرگز فراموش نمیشوند. میشود اسمش را کنار آن ۱۰ یا ۲۰ نفری گذاشت که شعر دهه ۷۰ را ساختند
شهرام دو کتاب شعر بیشتر چاپ نکرد و البته سومی هم زیر چاپ بود. کتاب اول او خیلی با استقبال مواجه شد. دومی هم –به نام آتشی از آتش دیگر- وقتی منتشر شد من خودم شاهد بودم که بین بچه ها بازتاب بسیار خوبی داشت.
----
از مجموعه خندیدن در خانهای که میسوخت:
بی آنکه بدانی حرف زدهای
بیآنکه بدانی زنده بودهای
بیآنکه بدانی مُردهای.
ساعت را بپرس کمکت میکند
از هوا حرف بزن کمکت میکند
نام مادرت را به یاد بیاور
شکل و تصویر کسی را
سریع! از چیز کوچکی آغاز کن
مثلا رنگها مثلا رنگ زرد
سبز، اسم چند نوع درخت
به مغزی که نیست فشار بیاور
فصلها را، مثلا برف
سریع باش، سریع
چیزی برای بودنت پیدا کن، دُور بردار
ممکن است بقیه چیزها یادت بیاید
سریع! وگرنه
واقعا
به مرگت
عادت، کردهای.
وی پیشتر در روز ۲۳ بهمن ماه سال گذشته به دلیل ابتلا به سرطان مری در بیمارستان کسری تهران تحت عمل جراحی قرار گرفت. پس از این عمل بار دیگر زیر تیغ جراحی رفت و ماهها بر بستر بیماری بود.
آثار چاپ شده شهرام شیدایی عبارتند از:
آتشی برای آتشی دیگر (مجموعه شعر)، آدمها روی پل (ترجمه، منتخب شعرهای ویسلاوا شیمبورسکا، شاعربانوی لهستانی و برنده نوبل ادبی -ترجمه همراه مارک اسموژنسکی و چوکا چکاد) شاید دیگر نتوانم بگویم، (ترجمه شعرهای صالح عطایی، بلکه داها دئینمهدیم، همراه چوکا چکاد)، ثبت نام از کسانی که سوار کشتی نشدهاند (مجموعه داستان از هشت نویسنده ایرانی) پناهندهها را بیرون میکنند (مجموعه داستان)، خندیدن در خانهای که میسوخت (مجموعه شعر) رنگ قایقها مال شما (ترجمه آثار اورهان ولی).
علیرضا بهنام، شاعر و منتقد ادبی، در گفتوگو با رادیو فردا در مورد این شاعر ایرانی میگوید: شهرام شیدایی از جمله شاعرانی است که نگاهش بیشتر به سمت گرایشهای زبانی–عرفانی در شعر فارسی بود. او آدمی نبود که اهل باند بازی یا گروه بازی باشد. یک رویه شخصی برای خودش داشت که یک جوری میشود گفت، ریشه این رویه به کارهای رویایی میرسید.
شهرام بیشتر سعی می کرد به نوعی در میان خلاء موجود بین شعر فرم گرا و شعر محتواگرا سکنی داشته باشد. او راه شخصی خودش را میرفت و آدمی بود که اهل معرفت شخصی بود. آدمی بود که اهل دنبال کردن مکاشفههای شخصی بود. از تصنع و نشان دادن خودش به دور بود.
«او از آدمهای خلاق دهه ۷۰ بود. جزو آدمهایی که هرگز فراموش نمیشوند. میشود اسمش را کنار آن ۱۰ یا ۲۰ نفری گذاشت که شعر دهه ۷۰ را ساختند.»
به هر حال این اواخر هم در حال نگارش دایره المعارف بود. و این نشان دهنده روحیه و طبع پژوهشگری این آدم بود. در مورد جایگاهش در شعر دهه ۷۰ باید بگویم او از آدمهای خلاق دهه ۷۰ بود. جزو آدمهایی که هرگز فراموش نمیشوند. میشود اسمش را کنار آن ۱۰ یا ۲۰ نفری گذاشت که شعر دهه ۷۰ را ساختند
شهرام دو کتاب شعر بیشتر چاپ نکرد و البته سومی هم زیر چاپ بود. کتاب اول او خیلی با استقبال مواجه شد. دومی هم –به نام آتشی از آتش دیگر- وقتی منتشر شد من خودم شاهد بودم که بین بچه ها بازتاب بسیار خوبی داشت.
----
از مجموعه خندیدن در خانهای که میسوخت:
بی آنکه بدانی حرف زدهای
بیآنکه بدانی زنده بودهای
بیآنکه بدانی مُردهای.
ساعت را بپرس کمکت میکند
از هوا حرف بزن کمکت میکند
نام مادرت را به یاد بیاور
شکل و تصویر کسی را
سریع! از چیز کوچکی آغاز کن
مثلا رنگها مثلا رنگ زرد
سبز، اسم چند نوع درخت
به مغزی که نیست فشار بیاور
فصلها را، مثلا برف
سریع باش، سریع
چیزی برای بودنت پیدا کن، دُور بردار
ممکن است بقیه چیزها یادت بیاید
سریع! وگرنه
واقعا
به مرگت
عادت، کردهای.