خرافات خوب، خرافات بد: معیارهای دوگانه در مواجهه با فرهنگ عامه در ایران

چهارشنبه سوری

حدود سه دهه است که حکومت دینی به مبارزه‌ای بی امان با چهار شنبه سوری و سیزده به در و برخی دیگر از باورها و رفتارهای مذهبی دگراندیشانه و دگرباشانه می پردازد. برخورد با سیزده به در، کمتر دشمنانه بوده گرچه با مباح اعلام کردن گردش در طبیعت، نام آن را به «روز طبیعت» تغییر داده‌اند. اما دستگاه تبلیغاتی رژیم از چهار شنبه سوری نام نمی برد یا در صورت اشاره از آن با عنوان حکومت ساخته «چهارشنبه آخر سال» یاد کرده و سعی می کند آن را نادیده بگیرد. از دیدگاه حکومتی رسمی «چهارشنبه سوری از مظاهر آتش‌پرستی و از دیدگاه اسلام مردود است، ... مراسم ویژه «فالگوش» و «فالکوزه» که همراه با ترانه و شعرهای بی اساسی انجام می‌گیرد و خیلی از آداب و آیین‌های خرافی در برگزاری شب چهارشنبه آخر سال وجود دارد.» (یوسفی غروی، رجا نیوز، ۲۰ اسفند ۱۳۸۸)

برخورد با برخی مراسم مذهبی دیگر دینداران وغیر معمول در میان روحانیت (مثل مراسم دراویش) در مواردی بسیار شدید بوده است (مثل تخریب حسینیه‌های دراویش و حمله نظامی به مراسمی که بر سر تنوری که از آن به باور برخی از مردم خون می چکید برگزار می شد). با غیر عقلانی یا غیر روایی شمردن رسومات تایید ناشده از سوی اسلامگرایان، با آن دسته از رسوم و آیین‌های مذهبی که از سوی دستگاه‌های تبلیغاتی حکومت مردود اعلام می‌شده‌اند با عنوان خرافه برخورد شده است.

اما در سوی دیگر بسیاری از رسومات مذهبی که در اسلام تاریخی (و نه اسلام اصیل مورد ادعا) و حتی دیگر ادیان وجود داشته و مقوم حکومت دینی بوده احیا شده است و دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم آنها را که با بقای حاکمیت و ایدئولوژی اسلامگرایی تداخلی و تعارضی نداشته‌اند برای تحکیم مبانی مشروعیت خویش به کار گرفته‌اند. در این موارد دیگر به سراغ این اصل نمی‌روند که «هر چیزی که عقل آن را مردود می‌داند، خرافه است.» (یوسفی غروی، رجا نیوز، ۲۰ اسفند ۱۳۸۸) با این معیار ولایت فقیه بزرگ‌ترین خرافه دوران ماست، به دلیل آن که با عقل نمی‌توان ولایت کسی را بر فرد بالغ دیگری پذیرفت.

آیا این معیارهای دوگانه قابل توجیه هستند؟ نسبت حکومت دینی با اعمال و باورهای دینی و غیر دینی چیست؟ و در دوره حکومت دینی چه بر سر فرهنگ به طور کلی و فرهنگ عامه به نحو خاص در ایران آمده است؟

خرافه و غیر خرافه

مرز روشن و تحلیلی میان خرافه و غیر خرافه یا خرافه و مذهب وجود ندارد. خرافه یک قوم، یک دوره، یک گروه و یک ملت می تواند اصل عقیدتی یا باور مقدس دیگری باشد یا بالعکس، به همان ترتیب که جنگجوی آزادی یک گروه یا قوم یا ملت یا دوره می تواند تروریست دیگری باشد و بالعکس. در دو سوی این شکاف، برچسب‌ها و نسبت‌هایی است که مبادله می شود. هنوز بسیارند کسانی که مذهب را اصولا مجموعه‌ای از خرافات می دانند و همین امر آنها را از درک پویایی درونی و مبانی و نهادهای آن بازداشته است. اکثر اهل مذاهب باور طرف دیگری را عین خرافه و باور خود را عین حقیقت می‌پندارند. خرافه نامی است که افراد بر آنچه نمی‌پسندند می گذارند. اگر معیار خرافه، فقدان مبنای عقلانی و تجربی باشد، همه مذاهب و ادیان در این عنوان جای می‌گیرند و دیگر اهل ادیان نمی‌توانند باورهای گروهی دیگر را خرافه معرفی کنند.

در میان دینگرایان هستند کسانی که بی دینان را مهدور الدم می‌دانند و اگر قدرت بیابند همه آنها را از دم تیغ می‌گذرانند یا به رگبار می‌بندند. آیا مخالفان خرافات (به هر معنی که باشد و به هر معنی که به دیگران القا شود) و آنها که به این ظاهرا خراقات باور دارند معیارهای واحدی در تحلیل و فهم خود از این امور دارند؟ پاسخ به روشنی منفی است و بعید است در آینده به این معیارهای واحد فهم و درک و تحلیل در جامعه بشری برسیم.

نفی خرافه در خدمت منافع و قدرت

از منظر قشر حاکم بر ایران، خرافات خوب آنهایند که قدرت و ثروت و منزلت اجتماعی یک قشر را تضمین می کنند و خرافات بد آنهایند که به کار رقیب سیاسی می آیند و تحت کنترل قرار ندارند. حکومت دینی باورهای دینی و اعمال و رفتار دینی هیئت حاکمه را به عنوان متن دین معرفی می کند و هر آنچه از این چارچوب که متکی به قدرت است بیرون باشد خرافه نام می گیرد. برای نمونه می توان به تحلیل چند نمونه که از دو سوی طیف اسلامگرایان و عرفیگرایان خرافه خوانده می شوند و مواجهه هر طرف با طرف دیگر پرداخت. اسلامگرایان بیشترین حساسیت را به سنت‌های ایرانی مثل چهار شنبه سوری یا سیزده به در دارند و عرفیگرایان به باورهای دینی مثل باور به چاه جمکران، دخیل بستن، دل الباب، درست کردن پنجره فولادی یا طلایی برای امامان و امامزاده‌ها و مقدس فرض کردن آنها و مانند آنها.

چهارشنبه سوری

مراسم چهار شنبه سوری با تمسک به «گله‌مندی مردم درباره صداهای نابهنجار و وضعیت بیماران، افراد مسن و زنان باردار» تحت عنوان آلودگی صوتی سرکوب می‌شود (فارس، ۱۹ اسفند ۱۳۸۸) در حالی که خرافات «خوب» – مقوم حاکمیت سیاسی- اگر همه این پیامدها را داشته باشند، ترویج می‌شود. مراجع دینی رژیم ساخته نیز فتوای حذف این مراسم را می‌دهند. ناصر مکارم شیرازی در آغاز درس خارج خود در مورد چهارشنبه سوری می‌گوید: «متاسفانه در چنین روزی شاهد انجام برخی از حرکات ناشایست از سوی قشر جوان هستیم و مسوولان و نهادهای ذی ربط باید از انجام چنین حرکاتی جلوگیری کنند. ... چهارشنبه سوری در فرهنگ اسلامی هیچ جایگاهی ندارد. ... پیامبر گرامی اسلام در بدو رسالت خود با برخی از سنت‌های اعراب جاهلی مخالفت کردند و ما نیز باید با سنت غلط چهارشنبه سوری مقابله و آن را حذف کنیم.» (سایت امروز، ۲۸ اسفند ۱۳۸۷) آیا همین برخوردها با دیگر سنت‌های بی پایه و غلطی که از سوی حکومت و روحانیت ترویج می شود نیز صورت می‌گیرد؟

برخورد با چهار شنبه سوری تا حد بازداشت کسانی که این مراسم را برگزار می‌کنند پیش رفته است. معاون عملیات نیروی انتظامی می گوید: "در چهارشنبه سوری امسال دو هزار تن توسط پلیس در سطح كشور دستگیر شده‌اند. میزان دستگیری‌های امسال نسبت به چهارشنبه سوری سال گذشته ۲۰ درصد كاهش داشته است و بیشتر افراد دستگیر شده با اخذ تعهد آزاد شده و مابقی به مراجع قضایی معرفی شده‌اند." (سایت امروز، ۲۸ اسفند ۱۳۸۷) تهدیدها برای جهارشنبه سوری سال ۱۳۸۸ نیز ادامه دارد.

فهرست سیاه خرافات

باورها و اعمال نامقبول دیگر از نگاه هیئت حاکمه عبارت بوده‌اند از «گذر امام زمان از کنار یکی از هیئت‌های مذهبی مهرشهر کرج و نظر ویژه ولی عصر به این تکیه در سطح شهرستان و هجوم هزاران شهروند معتقد به نقش بستن تمثال ایشان در دیوار روبه‌روی این هیئت» [با اقدام نیروی انتظامی هیئت مزبور تعطیل و با برخی از معتقدان برخورد شد]، دخیل بستن به درختان کهنسال [منجر به قطع آنها توسط دولت شد: قطع دو درخت کهنسال در رضوانشهر گیلان و قطع درخت کهنسال (پنج امامزاده) در قم]، امامزاده سازی بر اساس خواب، فالگیری و دعانویسی (تابناک، ۲ اسفند ۱۳۸۸). همه‌ این‌ها اعمال و باورهایی هستند که مستقیما در خدمت حاکمیت نیستند و حتی ممکن است علیه قدرت حاکم و مشروعیت آن وارد عمل شوند.

اگر فقیه شورای نگهبان بر اساس خواب خود از پیروزی احمدی نژاد سخن بگوید خرافه به شمار نمی آید. اگر به ضریح امامان شیعه دخیل بسته شود اشکالی ندارد. امامزاده‌های ساخته شده که تحت نظارت اوقاف هستند و اکثرا بر اساس خواب نما شدن افراد بنا گذاشته شده‌اند مشکلی ندارند بلکه امامزاده‌های جدید مشکل دارند. دعا نویسی غیر روحانیون مشکل دارد اما استخاره از روحانیون بلا اشکال است. گذر امام زمان از کرج خرافه است اما گذر وی از قم متن دینداری است.

چاه جمکران

ساختن مجموعه‌ای عظیم از تاسیسات بالای چاهی که تنها منبع وثاقت آن یک خواب است چگونه قابل توجیه است؟ تنها بر اساس عوام فریبی و ترویج عوام زدگی در میان مردم توسط دولت احمدی نژاد. انداختن عریضه در یک چاه برای امام زمان اگر به عنوان تماس با امام زمان صورت گیرد توهمی بیش نیست، مگر وجه کارکردی آن مورد نظر باشد. دینداران با همین وجه کارکردی رفتار مومنان را توجیه می‌کنند. اگر بشود با این وجه کارکردی رفتار غیر عقلانی دینداران را توجیه کرد چرا رفتارهای غیر عقلانی غیر منتسب به دین را توجیه نکنیم؟

دق الباب هفت مسجد

یک نمونه جالب رفتارهایی است که برخی از دینداران در پایان ماه صفر برای برآوردن حاجات خود انجام می دهند. این رفتارها شامل هستند بر «دق‌الباب كردن هفت مسجد» و «روشن كردن شمع پشت در هفت مسجد» در آخرین شب ماه صفر برای گرفتن حاجت به همراه بوسیدن درب مساجد و تبریک گفتن به حضرت زهرا در پایان این ماه. رسانه‌های دولتی و مراجع حکومتی شدیدا علیه این اعمال موضع گرفته‌اند. (تابناک، ۲۸ بهمن ۱۳۸۸) علت نیز آن است که از این مراسم چراغی برای روحانیت و حکومت روشن نمی‌شود یا مسیر مراسم به گونه‌ای بوده که جایی برای مکتبی‌ها باز نمی‌کند.

توجیه خرافه بودن این اعمال آن است که پیشینه روایی ندارند. بسیاری از اعمالی که شیعیان امروز به عنوان معیار شیعه بودن مفروض می‌گیرند مثل شهادت دادن به امامت علی در اذان نیز پیشینه روایی ندارد اما پس از آنکه صفویان آن را باب کردند به صورت معیار در آمد. نمونه دیگر وجود علم و کتل در عزاداری امام حسین یا قمه زدن و زنجیر زنی است که هیچ پیشینه روایی ندارد اما امروز به صورت معیار در آمده است (حکومت تنها با قمه زنی آن هم به دلیل پیامدهای منفی تبلیغاتی اش برخورد می‌کند). بنابر این تفاوت مراسم شمع گذاری در پشت درب مساجد با بسیاری دیگر از اعمال شیعیان آن است که اعضای نزدیک به هیئت حاکمه این کارها را انجام نمی‌دهد و بنابر این خرافه است.

خرافه معیار، خرافه‌های خلاف معیار

از منظر فرهنگ رسمی که حکومت دینی خود را نماینده آن می داند و سیاست‌هایش را در این حوزه اعمال می کند هر آنچه در باورهای هئیت حاکمه جای گیرد معیار و مبناست و آنچه بیرون از آن باشد خرافه است. از نگاه یک داور بیرونی که از همین واژگان استفاده کند، باورها و رفتارهای دینی هیئت حاکمه خرافه معیار و باورهای و رفتارهای غیر آن خرافه‌های خلاف معیار نام می گیرند. خرافه معیار خرافه‌ای است که قدرت و ثروت حاکم در پشت آن قرار دارد و خرافه‌های غیر معیار از آن "دیگران" است.

نمادین یا واقعی

اگر قرار باشد وجه نمادین این گونه امور مورد نظر باشد برای همه امور غیر مذهبی که دینداران آنها را خرافی می‌پندارند می توان وجهی معقول تراشید همچنان که برای همه‌ امور مذهبی که برخی از دینداران آنها را خرافه می پندارند می توان وجهی معقول (کارکردی) سر راست کرد. اما مردمی که خود را برای شفا به پنجره‌های فولادی می بندند یا به در مسجد می‌کوبند تنها وجه نمادین این عمل را مد نظر ندارند و واقعا شفا می‌خواهند یا می‌خواهند حاجت آنها برآورده شود. برخی از همین کسانی که به پنجره‌های فولادی بسته می‌شوند نیز به واسطه عدم قرار گرفتن تحت مراقبت‌های بهداشتی و درمانی می‌میرند.

ملاک برخورد قانونی با باور افراد

هر گونه باور یا عمل تا زمانی که ناقض حقوق عمومی و حقوق افراد نباشد، اعم از پریدن از روی آتش در حریم خصوصی یا انداختن نامه در یک چاه، بستن خود به پنجره فولادی یا نحس دانستن عدد سیزده و رفتن به سیزده بدر (که این دو می توانند هیچ ربطی به یکدیگر نداشته باشند)، محترم‌اند و خرافه دانستن آن توسط یک فرد یا گروه نمی‌تواند مجوز منع افراد از باور یا عمل به ‌آنها باشد. اما اگر به عنوان مثال فردی به علت باور مذهبی به حرمت انتقال خون از تزریق خون به فردی در حال مرگ جلوگیری کند، مرتکب جرم شده است و باور او مانع از تعقیب قانونی‌اش نمی‌شود.

نتیجه برخوردهای قهر آمیز حکومت با آنچه مردم بدان‌ها باور دارند و معرفی یک دسته امور مقدس از سوی حکومت به عنوان مقدسات معیار آن است که از یک سو دینامیسم تولید و بازتولید امور مقدس و مورد باور توسط مردم متوقف شود و از سوی دیگر امور مقدسی که حکومت آنها را تبلیغ می‌کند از چشم مردم افتاده و از آنها تقدس زدایی ذهنی می‌شود. این روند در دراز مدت بنیادهای مذهب و خرافه پرستی (از هر سو که بدان نظر کنیم) را در جامعه سست می‌کند. حکومت دینی در ایران یکی از موفق ترین حکومت‌ها در دین زدایی بوده و خواهد بود.

---------------------
نظرات مندرج در این یادداشت الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست