آویگدور لیبرمن وزیر خارجه اسرائیل درجریان سفر اروپایی خود، روز چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت، وارد پاریس شد و با همتای فرانسوی خود برنار کوشنر دیدار و گفتوگو کرد.
هرچند مسئله اصلی مورد توجه کشورهای اروپایی یافتن راهی برای پایان دادن به بحران میان اسرائیل و فلسطینیها است، اما آقای لیبرمن در طول اقامت قبلیش در رم گفت امروزه مشکل شماره یک اسرائیل، مسئله هسته ای ایران است.
شیمون پرز، رئیس جمهوری اسرائیل، نیز پیشتر در دیدار خود با باراک اوباما بر همین نکته تأکید کرده بود.
روز سه شنبه (۱۵ اردیبهشت)، جو بایدن معاون رئیس جمهوری آمریکا، در واشینگتن، و رابرت گیتس وزیر دفاع آن کشور در جریان سفرش به مصر بر لزوم موفقیت در رویکرد تازه آمریکا در قبال ایران تأکید کردند.
اما نه تنها اسرائیل بلکه مصر و عربستان سعودی نیز موضعی ناشی از نگرانی در برابر برنامههای هسته ای ایران، از خود نشان داده اند.
هوشنگ حسن یاری استاد کالج نظامی سلطنتی کانادا در گفتوگویی با رادیو فردا درباره مذاکرات اخیر مقامهای آمریکایی-اسرائیلی و نیز کشورهای عربی میگوید:
ايران در مرکز تمام اين تحولات قرار دارد، به عبارت ديگر هم اسرائیلیها و هم اعراب بارها نگرانیهای خود را در مورد ايران اظهار کرده اند و به طور قطع به دلايل مختلف همچنان بر اين امر تکيه میکنند.
اما مسئله مهم اين است که به احتمال زياد اين دلايل مختلف در يک نقطه به هم گره خواهند خورد و آن زمانی است که موضع اعراب و اسرائیل در مورد ايران به هم نزديک شده و اين نزديکی باعث ايجاد يک تحول استراتژيک مهم در منطقه خاورميانه شود.
اسرائیل همواره به عنوان دشمن اعراب به حساب میآمد، اما از سه سال پيش به اين طرف میبينيم که اسرائیلیها و اعراب بيشتر به اين نتيجه میرسند که نفوذ ايران در منطقه خاورميانه بسيار زياد شده و پررنگتر هم خواهد شد، پس بايد با اين مسئله برخورد کنند.
از زمانی که آقای اوباما در آمريکا به قدرت رسيد و دست دوستی به سوی ايران دراز کرد، نگرانی اسرائیلیها و اعراب بيشتر شده و به همين دليل در ماههای گذشته اسرائیلیها و سران بعضی از کشورهای مهم عربی از يک موضع و در اين راستا صحبت میکنند که لازم است ايران تحت کنترل درآيد.
آيا تمام اين مسايل در راستای استراتژی و سياست جديد آمريکا در قبال ايران و اطمينان دادن به اسرائیلیها از يک سو و اعراب از سوی ديگر است؟
بله، به طور قطع همين طور است. سخنان اعراب، اسرائیلیها و طرفداران اسرائیل در آمريکا نوعی تشويش را در رفتار دولتها و اين افراد نشان میدهد و به خصوص نگرانی از اين که تعامل آمريکا و ايران به ضرر اينها خواهد بود.
البته در مورد اسرائیل اين امر کاملا مشهود است و اگر تعامل بين ايران و آمريکا به وجود آيد تا حد زيادی از اهميت اسرائیل کاسته خواهد شد. در مورد کشورهای عربی هم وضع به همين شکل است، ولی به اعتقاد من اجماع بين اعراب و اسرائیل در مورد ايران در اين شرايط، نگران کننده است.
اگر در ايجاد رابطه مناسب بين ايران و آمريکا بيش از اين تعلل پيدا شود، به طور قطع مخالفين اين تعامل غالب خواهند شد و دولت اوباما را تحت فشار قرار خواهند داد. در نتيجه دولت اوباما هم مانند هر دولت ديگری ناچار میشود درخواسته خود مبنی بر ايجاد روابط مناسب با ايران تجديد نظر کند.
جوزف بايدن و رابرت گيتس (معاون اول و وزیر دفاع آمریکا) در صحبتهای خود به اين نکته اشاره کردهاند که تا کنون تلاشها برای قانع کردن ايران به بازگشت به ميز مذاکره درمورد توقف غنی سازی اورانيوم به نتيجه نرسيده است. آيا صحبتهای آنها تهديدی تلويحی است مبنی بر اين که آمريکا گزينههای ديگر را نيز همچنان مد نظر دارد؟
اين نشان دهنده اين است که به تدريج يک نوع نا اميدی در دولت اوباما در مورد تعامل با ايران به وجود میآيد. در صورتی که ايران همچنان به رفتار گذشته خود ادامه دهد و پنجرهای که برای بهبودی روابط گشوده شده به تدريج بسته شود، به احتمال زياد دولت اوباما تحت فشارهای مختلف گزينه ديگری نخواهد داشت جز بازگشت به سياست دوران جورج بوش که سياست چندان کارآيی نبود.
در هفتههای آينده واکنشی از سوی ايران مشاهده خواهد شد؟
زمانی که اوباما از گفتوگوی بدون قيد و شرط صحبت میکند، به اين معنا نيست که گزينه گفتوگو به طور نامحدود بر سر ميز مذاکره به انتظار خواهد نشست. پس اين مسئله هشداری است به گذشت زمان و تکرار خواسته آمريکا از ايران برای بازگشت به ميز مذاکرات.
بیشتر بخوانید:
شیمون پرز، رئیس جمهوری اسرائیل، نیز پیشتر در دیدار خود با باراک اوباما بر همین نکته تأکید کرده بود.
روز سه شنبه (۱۵ اردیبهشت)، جو بایدن معاون رئیس جمهوری آمریکا، در واشینگتن، و رابرت گیتس وزیر دفاع آن کشور در جریان سفرش به مصر بر لزوم موفقیت در رویکرد تازه آمریکا در قبال ایران تأکید کردند.
اما نه تنها اسرائیل بلکه مصر و عربستان سعودی نیز موضعی ناشی از نگرانی در برابر برنامههای هسته ای ایران، از خود نشان داده اند.
هوشنگ حسن یاری استاد کالج نظامی سلطنتی کانادا در گفتوگویی با رادیو فردا درباره مذاکرات اخیر مقامهای آمریکایی-اسرائیلی و نیز کشورهای عربی میگوید:
ايران در مرکز تمام اين تحولات قرار دارد، به عبارت ديگر هم اسرائیلیها و هم اعراب بارها نگرانیهای خود را در مورد ايران اظهار کرده اند و به طور قطع به دلايل مختلف همچنان بر اين امر تکيه میکنند.
اما مسئله مهم اين است که به احتمال زياد اين دلايل مختلف در يک نقطه به هم گره خواهند خورد و آن زمانی است که موضع اعراب و اسرائیل در مورد ايران به هم نزديک شده و اين نزديکی باعث ايجاد يک تحول استراتژيک مهم در منطقه خاورميانه شود.
اسرائیل همواره به عنوان دشمن اعراب به حساب میآمد، اما از سه سال پيش به اين طرف میبينيم که اسرائیلیها و اعراب بيشتر به اين نتيجه میرسند که نفوذ ايران در منطقه خاورميانه بسيار زياد شده و پررنگتر هم خواهد شد، پس بايد با اين مسئله برخورد کنند.
از زمانی که آقای اوباما در آمريکا به قدرت رسيد و دست دوستی به سوی ايران دراز کرد، نگرانی اسرائیلیها و اعراب بيشتر شده و به همين دليل در ماههای گذشته اسرائیلیها و سران بعضی از کشورهای مهم عربی از يک موضع و در اين راستا صحبت میکنند که لازم است ايران تحت کنترل درآيد.
آيا تمام اين مسايل در راستای استراتژی و سياست جديد آمريکا در قبال ايران و اطمينان دادن به اسرائیلیها از يک سو و اعراب از سوی ديگر است؟
بله، به طور قطع همين طور است. سخنان اعراب، اسرائیلیها و طرفداران اسرائیل در آمريکا نوعی تشويش را در رفتار دولتها و اين افراد نشان میدهد و به خصوص نگرانی از اين که تعامل آمريکا و ايران به ضرر اينها خواهد بود.
البته در مورد اسرائیل اين امر کاملا مشهود است و اگر تعامل بين ايران و آمريکا به وجود آيد تا حد زيادی از اهميت اسرائیل کاسته خواهد شد. در مورد کشورهای عربی هم وضع به همين شکل است، ولی به اعتقاد من اجماع بين اعراب و اسرائیل در مورد ايران در اين شرايط، نگران کننده است.
اگر در ايجاد رابطه مناسب بين ايران و آمريکا بيش از اين تعلل پيدا شود، به طور قطع مخالفين اين تعامل غالب خواهند شد و دولت اوباما را تحت فشار قرار خواهند داد. در نتيجه دولت اوباما هم مانند هر دولت ديگری ناچار میشود درخواسته خود مبنی بر ايجاد روابط مناسب با ايران تجديد نظر کند.
جوزف بايدن و رابرت گيتس (معاون اول و وزیر دفاع آمریکا) در صحبتهای خود به اين نکته اشاره کردهاند که تا کنون تلاشها برای قانع کردن ايران به بازگشت به ميز مذاکره درمورد توقف غنی سازی اورانيوم به نتيجه نرسيده است. آيا صحبتهای آنها تهديدی تلويحی است مبنی بر اين که آمريکا گزينههای ديگر را نيز همچنان مد نظر دارد؟
اين نشان دهنده اين است که به تدريج يک نوع نا اميدی در دولت اوباما در مورد تعامل با ايران به وجود میآيد. در صورتی که ايران همچنان به رفتار گذشته خود ادامه دهد و پنجرهای که برای بهبودی روابط گشوده شده به تدريج بسته شود، به احتمال زياد دولت اوباما تحت فشارهای مختلف گزينه ديگری نخواهد داشت جز بازگشت به سياست دوران جورج بوش که سياست چندان کارآيی نبود.
در هفتههای آينده واکنشی از سوی ايران مشاهده خواهد شد؟
زمانی که اوباما از گفتوگوی بدون قيد و شرط صحبت میکند، به اين معنا نيست که گزينه گفتوگو به طور نامحدود بر سر ميز مذاکره به انتظار خواهد نشست. پس اين مسئله هشداری است به گذشت زمان و تکرار خواسته آمريکا از ايران برای بازگشت به ميز مذاکرات.